يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
نیتن آناکاندا در این مقاله مینویسد:
پاسخ به «انتقاد دوستانه..»:
دوست عزیز، پیش از هر چیز لازم میدانم از نویسندۀ مقاله برای آنکه با ایرانیان چنان احساس همدردی داشته است که کوشیده آنان را راهنمایی کند سپاسگزاری کنم. فراتر از آن، سپاسگزارم از اینکه مانند اغلب نویسندگان اروپایی به ایرانیان بهعنوان مردمی جهان سومی و موجوداتی بیأراده در دست اربابان قدرت نگاه نمیکند و امیدوار است که اگر آنان بتوانند از «الگوهای ذهنی مخرب» رها شوند خواهند توانست کشور خود را «در مسیر رشد و ثروت» قرار دهند.
کاش وی بهعنوان یک ایتالیایی از آگاهی تاریخی بیشتری نیز برخوردار بود. در این صورت شاید تشابهاتی میان ایتالیا و ایران میدید که با بررسی آنها میتوانست راهنماییهای مفیدتری ارائه دهد.
مثلاً نویسندۀ مقاله اگر تاریخ معاصر را میشناخت شاید بدین معنی میرسید که رشد کشورها در هیچ جا به صورت خطی صورت نگرفته و ملتها ناگزیر از پیمودن مسیری با فراز ونشیبهای بسیار بوده و هستند.
برای او شگفتانگیز است که ایرانیان در حال «پیشرفت سریع از هر نظر» به یکباره دست به خودکشی جمعی زدند و سرنوشت کشور را بدست «روحانیونی» دادند که هدفشان بردن ایران به «شرایط صدر اسلام» است.
اما او اگر تاریخ ایتالیا را میشناخت شاید این وجه تشابه را میدید که در ایران نیز همان فاجعهای رخ داد که در ایتالیای دهۀ بیست قرن گذشته. بدین معنی که رشد شتابان و ناهماهنگ صنعتی باعث شد که نیروی کار از روستا به سوی مراکز صنعتی و شهرها سرازیر شود و تودۀ از روستا گریختهای، که هنوز از روستا نبریده بود، در برخورد با فرهنگ شهرنشینی به بحران فرهنگی دچار گردد. این بحران را در کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس و آمریکا توانستند مهار کنند، اما در کشورهایی مانند آلمان، روسیه و ایتالیا مهار این پدیدۀ نوظهور ممکن نشد و بحران ناشی از آن به ظهور فاشیسم انجامید.
علت اصلی موفقیت سه کشور یاد شده در مقابله با این پدیده آن بود که پیش از صنعتی شدن به انقلاب اجتماعی و انسجام ملی دست یافته بودند و توانستند تودههای از روستا گریخته را با تکیه بر خودآگاهی ملی (در کنار دیگر قشرهای اجتماعی) هویت جدیدی ببخشند، درحالیکه در بسیاری کشورها تودۀ از روستا گریخته به سبب آگاهی نازل جذب شعارهای عوامفریبانه شده و به برآمدن رژیمهای توتالیتر و خودکامه کمک کردند.
البته شرایطی که در ایتالیا به ظهور فاشیسم منجر شد با شرایط ایران پیش از انقلاب در یک جنبه با هم تفاوت داشتند و آن این بود که در ایتالیا جنبش فاشیستی در مقابله با جنبش کمونیستی بوجود آمد، درحالیکه در ایران سوار بر آن شد!
شاید بدانید که در ایران پس از جنگ دوم جهانی جنبش کمونیستی پرقدرتی پا گرفت که تمامی دوران پیش از انقلاب اسلامی در میان قشر روشنفکران از نفوذ فزایندهای برخوردار بود و از رشد خودآگاهی ملی و روند دموکراسی در ایران جلو میگرفت. با بالا گرفتن بحران اجتماعی مواضع چپگرانه به همۀ اقشار اجتماعی نفوذ کرد. اما ملایان با طرح تندتر شعارهایی که چپها مبتکر آن بودند توانستند تودهها را بیشتر به دنبال خود بکشند و با حرکتهایی مانند «تسخیر سفارت آمریکا» نقش ضدامپریالیستی را بهتر بازی کنند. آنان از تلفیق «اسلام سنتی» با شعارهای چپ معجون «اسلام سیاسی» را بوجود آوردند. بدین وسیله جنبش دمکراسی خواهی اقشار میانی و بالایی جامعه در سال ۵۷ به گسترش اسلام سیاسی و قدرتیابی ملایان منجر شد.
ملایانی که نفوذشان بر جامعه درهم شکسته مینمود، بهیکباره حیاتی تازه یافتند و قدرت را سوار بر موج «اسلام سیاسی» قبضه کردند. هرچند «اسلام سیاسی» به اقشار پایینی جامعه هویت نوینی بخشید، اما از آنجا که مبارزه با کشورهای پیشرفتۀ دنیا را شعار خود قرار داده است ناگزیر در جهت مخالف منافع ملی و پیشرفت ایران عمل میکند.
دوست عزیز، جامعۀ ایران از اقشار اجتماعی گوناگونی تشکیل شده و ایرانیانی که در راه پیشرفت کشور خود میکوشیدند آنان نبودند که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند. اما شاید برایتان جالب باشد که برخورد «ضدآمریکایی» را دانشجویانی به ایران آوردند که در اروپا و از جمله در ایتالیا تحصیل کرده بودند.
اگر شک دارید، به روزنامههای سالهای پس از انقلاب اسلامی نگاه کنید که چگونه فیلسوفان بزرگ اروپایی مانند فوکو و هابرماس با تحسین به انقلاب اسلامی مینگریستند و یکی پس از دیگری به قبلۀ نوین انقلاب جهانی اقتدا میکردند.
دوست عزیز، مردم ایران نمیخواستند «خودکشی جمعی» کنند، بلکه به مفهومی خواستند آنچه را روشنفکران چپگرای اروپایی در قرن بیستم تبلیغ میکردند عملی سازند و در واقع کوشیدند به «آمریکای جهانخوار» ضربهای بزنند که آرزوی روشنفکران اروپایی از سارتر تا هایدگر بود که انحطاط و سقوط غرب را نوید داده بودند.
اگر ایرانیان مجذوب شعارهای ملایان شدند نه بدین خاطر که میخواستند کشورشان را هزار سال به عقب ببرند، بلکه بدین خاطر که تصور میکردند در مبارزه با تمدن غرب خواهند توانست تمدن (اسلامی) نوینی را پایه ریزی کنند! اگر آنان در نتیجۀ این باور ایران را به خاک سیاه نشاندند و کسانی را به تخت نشاندند که بهقول شما قدرت و بقای خود را در ناتوانی و پسرفت ایران میدانند فاجعهای است که نجات از آن آسان نیست.
نجات از چنگال حکومتی که با شعارهای عوامفریبانه بخشی از جامعه را مسحور خود ساخته است تا بهحال در تاریخ بیسابقه بوده است. آیا شما واقعاً فکر میکنید که ملت ایتالیا میتوانست به نیروی خود از چنگال فاشیسم رهایی یابد؟
«اسلام سیاسی» پس از کمونیسم و فاشیسم بهعنوان سومین ایدئولوژی توتالیتر تاریخ، امروزه در راه تسخیر خاورمیانه است. با این تفاوت که اگر جوامع پیشرفته با همۀ نیرو برای غلبه بر آن دو ایدئولوژی کوشیدند، متأسفانه اروپا و آمریکا نه تنها تا بهحال قدم مؤثری در برابر موج اسلام سیاسی برنداشتهاند، بلکه آنچه تا بحال کردهاند به تقویت و گسترش آن کمک کرده است.
این را کاملاً درست متوجه شدهاید که اکثر ایرانیان دچار «الگوهای ذهنی مخرب» هستند. آنان زیر نفوذ «الگوی ذهنی چپ» تصور میکنند عقب ماندگی ایران نتیجۀ دخالت قدرتهای خارجی است و از راه قطع رابطه با «غرب» میتوان به آیندهای بهتر رسید. درحالیکه عقب ماندگی ایران در درجۀ اول نتیجۀ مقاومت همین ملایانی است که در دو سدۀ گذشته از رسوخ ارزشهای مدنیت نوین به ایران جلوگیری کردند.
دوست عزیز، حق با شماست، هنوز هم اکثر ایرانیان باور دارند که بدون همکاری و نزدیکی با کشورهای پیشرفتۀ دنیا میتوان به نوسازی کشور دست یافت. آنان باور کردهاند که حکومتهای گذشتۀ ایران گوش به فرمان خارجی بودهاند و مخالف منافع ملی عمل میکردند، بدین سبب آنان هنوز هم مجذوب ژستهای ضدامپریالیستی حکومت تهران هستند.
دوست عزیز، شما خوشبختید که در اروپایی زندگی میکنید که در نتیجۀ دوستی و همکاری با ایالات متحده توانست بهسرعت ویرانیهای جنگ جهانی را به سرعت نوسازی کند و اندیشمندانش با تجربهآموزی از فجایع دو جنگ جهانی تدابیر مهمی اندیشیدند تا از بازگشت فاشیسم جلوگیری شود.
یا ایرانیان خواهند توانست با تکیه بر خودآگاهی ملی به صورت مسالمت آمیز راه به آیندهای نوین بگشایند، که چنین تحولی در تاریخ بیسابقه خواهد بود و یا ایران در راه سقوط به بنگلادش دوم بدل خواهد شد.
بنابراین میبینید که اوضاع ایران خطیرتر و بنبستی که بدان گرفتار آمده دشوارتر از آن است که بتوان آن را با «انتقادی دوستانه» به سامان رساند.
از این نظر شاید بهتر باشد که شما راه هموطن ارجمند خود اوریانا فالاچی را ادامه دهید که با شجاعتی شگفتانگیز دربارۀ خطری که ایران انقلاب زده و در پی آن جهان متمدن را تهدید میکرد، هشدار داد و بدین سبب در میهن خود چنان مورد حملات و تهدیدات جدی قرار گرفت که مجبور شد با تنی بیمار به تبعید برود!
ملت ایران او را بهعنوان دوستی واقعی برای همیشه گرامی خواهد داشت.
دست شما را بگرمی میفشارم
فروردین ۱۳۹۵
■ بحث در مورد چنین مسائل پیچیدهای با نوشتنهای نیم و یک سطری ممکن نیست.
روزگار تباه ما ایرانیان امروز را نمیتوان جدا از شرائط اقتصادی و سیاسی جهان ارزیابی کرد. در خاورمیانه شدنی نیست که یک کشور چون ایران، مدرن ، پیشرفته و در رفاه باشد و همگام با کاروان ترقی غرب پا بزند و اطرافش کشورهای عقب افتاده ئی که احوال بربریت را دارا میباشند مانند، افغانستان، عراق، پاکستان و بنگلادش و بقیه کشورهای اسلامی عربی باشند. طبیعتا چنین امری ممکن نبود و نیست.
ناچار باید ایران به عقب برگشته و همسطح بقیه کشورهای خاورمیانه گردد. استعمار و غارت خاورمیانه ثروتمند “یکدست” بسیار بی دردسر تر و اسان تر است. محمد رضا را بردند و ملایان را جایش نشاندند. اما ما مردمان “ایرانی” چگونه مردمانی هستیم؟ ملتی که قرنها در استبداد و عقب ماندگی زندگی کرده باشد هرگز از آزادی “نمیپرسد..
هموطن گرامی اقای غیبی: ما ایرانیان نه میدانیم وطن چیست و نه هموطن کدام است. ما ملتی هستیم که در درجه اول “نفع” خود را میطلبیم... ما در چاپلوسی و تملقگوئی، در دو روئی، طی قرنها بر اثر پرورش حکومتهای این چنینی، خوی و اخلاق این گونه را در زندگی فرا گرفتهایم... ما به سادگی دست همنوع و هموطن خود را رها نموده و گلیم خویش را از آب .. بدر میکشیم..در طول تاریخ ۴۰۰ ساله ما از زمان شاه سلطان حسین تا به امروز... بهائیکشیها... فرمانروائی طلبهها و ملایان.. همکاری اخوند و حاکم و شاه و وزیر و در بار و..و..و خیانتهای اشکار و پنهان در باریان.. وزرا.. حاکمان محلی و اربابان این جا و ان جا ..همه و همه تاریخ ما از “ذات ما” از جوهر ما و درون ما ایرانیان نسبت به وطن و هموطن و امور زندگانیمان، میگوید.
من تصور میکنم شما نقطه نظرات شخصی خود را بیان مینمائید و آن را به پای “ملیت ایرانی” میگذارید... ما ایرانیان آنطور که شما در بیان و تشبیه قلم زدهاید.. نیستیم.. شما آیا کتاب “تاکتیکها و رموز ” انقلاب ژنرال سربازی نرفته محسن رضائی را مطالعه نکردهاید؟ او شرح میدهد چگونه در روزهای بهمن و اسفند سال ۵۷ برای تهیج و شوراندن مردم کار میکردهاند و با چه شیوههائی مردم را به خیابانها میکشیدهاند..بخوانید... انقلاب معنائی دارد و دستآوردهائی. صحنه پردازیهای کنسرن های قدرتمند نفتی غربی را بهعنوان “انقلاب” در کاسه ما مردمانی ساده و زودباور و نا اگاه گذاشتند و نظام سیاسی کشور را جا بجا کردند با آن هدف که ایران را به دو قرن عقب برگردانند که موفق شدند.
■ فردوسی طوسی در قرن پنجم با شناختی که از تاریخ و فرهنگ و مردم ما داشت در باره روانشناسی اجتماعی مردم ایران میگوید:
از ایران و ز ترک و ز تازیان / نژادی پدید آید اندر میان / نه دهقان نه ترک و نه تازی بود / سخنها به کردار بازی بود / همه گنجها زیر دامن نهند / بمیرند و کوشش به دشمن دهند / زیان کسان از پی سود خویش / بجویند و دین اندر آرند پیش.
در مقطع قیام سال ۱۳۵۷ در ایران تنها سازمان یکپارچه و منسجم که میتوانست خلاء قدرت دیکتاتوری شاه را پر کند سازمان شسته رفته روحانیت شیعه بود که آیت اله خمینی توانست آن را یکصدا کند و بجای دیکتاتوری سابق بنشیند. اکنون این سیستم دارد پیر میشود و دوران جوانیاش سپری شده و تضادهای درونیاش رشد کافی کرده یا بایستی پوست بیاندازد (اصلاحطلبها ) یا به سرنوشت محتوم خود گردن بگذارد. تاریخ از این تخته پارهها بسیار به ساحل فکنده است.
■ در اینکه اکثریت ایرانیها حافظه و سابقه تاریخی ندارند شکی نیست و بقول شاملو: تاریخ ما نشان مىدهد که این توده حافظه تاریخی ندارد. حافظه دستجمعى ندارد، هیچگاه از تجربیات عینی اجتماعیاش چيزى نیاموخته و بهرهای نگرفته است و در نتیجه هر جا کارد به استخوانش رسیده، به پهلو غلتیده، از ابتذالی به ابتذال دیگر ـ و این حرکت عرضى را حرکتى در جهت پیشرفت انگاشته، خودش را فریفته! که البته بیشتر از مردم عامی و عادی روشنفکران و مدعیان آزادی خواهی و مبارزه و ... از جمله خود شاملو و دیگر همفکرانش این ضعف و درد را داشتند و خود فریفته بودند ! چون از ترس عقرب به مار قاشیه پناه بردند و لباس تقدس و آزادیخواهی بر تن بی فرهنگ ترین و دور از زمان ترین و فاشیست ترین کسی که شش ماه بعد از به قدرت رساندن تازه فاشیست نامیدندش ...
ولی نویسنده مقاله نیتن آناکاندا و آقای غیبی باید بدانند که این کارهای مثبت و دهان پرکن را شاه و رژیم هزار فامیلش در مسیر سیل انجام میدادند؟ باید بدانند که از خمینی و بدتر از او رژیم شاه یک انقلابی چهار آتشه و معترض ساخت چون بجای چاپ و تکثیر رساله اش و اجازه انتقاد از نوشته هایش و ایجاد روشنگری از اان نوشته ها یک تابو ساختند!!!
باید بدانند که از شدت منجلابی که ایجاد کرده بود و نویسنده مقاله و آقای غیبی با حسرت مردم را به قدر ناشناسی متهم میکنند با گریه از مملکت فرار کرد اگر یک تار مو وطن پرستی و اعتماد به نفس در شاه وجود داشت به رغم بیماری حادی که داشت در نمی رفت!!! لذا تاریخ هرگز و هرگز اشتباهات و ناتوانیها و ضعف های حکومت پهلوی را نخواهد بخشید ضمن اینکه اشتباه تاریخی انتخاب جاگزین آن را بر ایرانیان هم عصر خمینی نخواهد بخشید.
■ خسته نشدهاند کسانی که هنوز هم می گویند مردم برای بازگشت به صدر اسلام انقلاب کردند و مرگ بر شاه / زنده باد خمینی گفتند؟!
آری، گروهی بسیار کوچک از مذهبیون تندرو از همین روی دنباله روی خمینی شدند ولی دیگران از چپی و ملی و بی طرف چه؟ چرا نمی روند وعدههای عوام فریبانۀ خمینی و قولهایی را به آنها عمل نکرد بخوانند؟ هنوز مدارک آن در همه جا هست ... تنها اشتباهی که کردند این بود که فریب خوردند نه اینکه اسلام را میخواستند چون نمیخواستند! آیا حزب رستاخیز شاه و عضویت اجباری در آن (یا از کشور بروید!) را از یاد بردهاند؟ پس در همان خواب بمانید چون هر که به ایران باز گردد شاه نخواهد بود! پسرش نیز نخواهد بود! اصلاً آیا از پهلوی ها کسی مانده که جایگزین پدرش بشود؟ از “شاهزاده” هم که مدتهاست خبری نیست ...
■ بسیار ارزشمند پاسخ دادهاید. ای کاش اکثر ایرانیها که در همه جا مینویسند ویا گفتگوهای رادیو ای وتلوزیونی انجام میدهند چون شما بودند.
من تا آنجائیکه در توان داشتهام از تاریخ و فرهنگ و شرافت ملی ایرانیان با نوشتههایم دفاع کردهام ولی چه کنم که اکثر بفکر این زیست فیزیکی کوتاه مدتاند تا دفاع از حقانیتهای مربوط به میهنمان ایران. باشد تا در پرتو آگاهی دادنها، این کاروان در خواب رفته بیدار گردد ودر چهار چوب یک رستاخیز بزرگ فرهنگی و کاملأ ملی وبدون هرگونه خشونتی ، در جهان در مکان واقعی خود قرار گیرد.
مهندس حبیب روحانی
آلمان فدرال
■ در دو کلمه میتوانم بگویم که مردم ایران قدیم با مردم این زمانه قابل مقایسه نیستند هر قدر آنها داری ارق وطن و انسانیت و وفاداری به قوانین بودند بنظر من مردم ایران زمین ۱۸۰ درجه با ایران قدیم فرق دارند و از زمان سلطنت اسلام و تسلط اعراب بدتر و بدتر شدند و آغاز دوران صفویها بود تا اینکه رضا خانی پیدا شد و گفته آن خبرنگار صحت پیدا کرد.
درست زمانیکه سوپور محله ما که دوچرخهاش تبدیل به پیکان شد من احساس کردم که دیگر تمام است و همان هم شد. و ما مردم سیری شدیم و قدر عافیت را ندانسته مملکت ایران را به (پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت / نا خلف باشم اگر من به جوی نفروشم. واقعیت بخشیدیم.
ارادتمند نورالدین اهنگرزاده
■ آقای فاضل غیبی این نویسنده ایتالیایی بدون حاشیهروی و تحلیلهای خود گول زنک از ما ایرانیان، بسیار ساده تر و روانتر واقعیات را نوشته، و واقعیت این است که اکثریت بزرگی از ایرانیان حاضرند شاهد رفاه و تن پروری روحانیون و آبادی قبور سرداران عرب زیر نام امام زاده باشند ولی در مقابل هر گونه توهین به مفاخر و یا تاریخ و فرهنگ گذشته ایران برایشان مهم نمیباشد!
زیارتهای میلیونی با سواد و بیسواد از قبر امام رضایشان و چاههای جمکران و قم و زیارتهای میلیونی از کربلا برایشان مهمتر است تا نداشتن بهداشت و درمان و آموزش ووو ... کلا ملتی دو دوزه باز و منافق و چاپلوسی هستیم که در دنیا تک هستیم. همین فردا اگر آخوندها بگویند به صف شوید ۵۰میلیون نفر صف میبندند!
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|