يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 09.02.2016, 19:52

پاییز بهار عربی


دکترغنی مجیدی

بهار عربی در کشور‌های تونس، لیبی، مصر، سوریه، یمن و بحرین با استقبال در جهان روبرو گردید و امید فراوانی وجود داشت که سرانجام این کشور‌ها از دیکتاتوری رهایی یافته و مسیر دموکراتیزه شدن را طی کرده و دموکراسی در این کشور‌ها برقرار خواهد شد. اما اکنون پس از گذشت پنج سال نه تنها این کشور‌ها دموکراتیزه نگردیده بلکه در طی سال‌های بعد از برکناری دیکتاتور‌های قدیم با جنگ و خونریزی و زور آزمایی بین گروه‌های تندرو اسلامی داخلی و خارجی و دولت مرکزی گردیده‌اند. از سویی دیگر کشور‌های نامبرده عرصه دخالت و رقابت‌های ژئوپولیتیک بین قدرت‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای شده‌اند. در کشورهای یمن و لیبی دولت‌های متعدد متشکل از سازمان‌ها و گروه‌ها با گرایش دینی و قومی و قبیله‌ای به وجود آمده‌اند و هرج و مرج و آنارشی‌گری در تمام شهر‌ها وجود داشته و جنگ بین گروه‌های مختلف مذهبی، قبیله‌ای و قومی در جریان است. خطر داعش نیز عراق، سوریه و لیبی را تهدید می‌کند و دولت مرکزی در این کشور‌ها به شدت تضعیف و فقط بر بخشی از کشور تسلط دارد. سرکوب شدید روزنامه نگاران و نهاد‌های مدنی و اتحادیه‌های کارگری در مصر توسط دولت نظامی-کودتایی به رهبری السیسی هر گونه امیدی برای اصلاحات دموکراتیک را از بین برده است و از سویی دیگر دولت نظامی مصر خود درگیر نبرد با اسلامیست‌های سلفی در صحرای سینا است. ناامنی سیاسی در کشورهای عربی نامبرده شرایط اقتصادی را وخیم‌تر کرده و به شورش‌های اجتماعی دامن زده است.

پیشینه بهار عربی
جنبش در کشور‌های عربی که به بهار عربی مشهور گشت در دسامبر ۲۰۱۰ برای اعتراض به خودسوزی محمد بوعزیزی در تونس آغاز گشت. جنبش و تظاهرات در تونس در آغاز جنبه اعتراضی به شرایط بد اقتصادی داشت و سپس جنبش جنبه سیاسی به خود گرفت و در ژانویه ۲۰۱۱ رژیم دیکتاتوری بن علی سقوط کرد. هم زمان اعتراضات سیاسی در الجزایر آغاز گشت اما به سرعت خاموش گردید. پس از آن جنبش به مصر، سوریه، یمن، بحرین، عراق، عمان، مراکش و لیبی سرایت کرد. در مصر شبکه‌های اجتماعی نقش فعالی در سازماندهی و کشاندن مردم به خیابان‌ها به عهده داشتند و بیشتر معترضین و سازمان دهندگان در مصر جوانان طبقه متوسط اجتماعی تشکیل می‌دادند. جنبش در مصر سرانجام رژیم حسنی مبارک در مارس ۲۰۱۲ با استعفای احمد شفیق نخست وزیر تعیین شده توسط نظامیان از پای در آورد و به دیکتاتوری چندین ساله درَ مصر پایان داد. جنبش در مصر در ابتدا جنبه سیاسی داشت و سپس با پیوستن جوانان بیکار و کارگران و محرومین حاشیه نشین شهر‌ها مطالبات اقتصادی اهمیت ویژگی پیدا کرد. در لیبی سرانجام با سرنگونی سرهنگ معمر قذافی در اکتبر ۲۰۱۱ پایان دیکتاتوری در لیبی اعلام گشت و دولت وحدت ملی متشکل از گروه‌های مختلف که در بر گیرنده اخوان مسلمین و لیبرال‌ها بود، تشکیل گردید. در سوریه جنبش در ژانویه ۲۰۱۲ شدت گرفت و با حمله ارتش سوریه به شهر حمص و کشته شدن عده‌ای از مردم شرایط رو به وخامت گذاشت و جنبش که به یاری جوانان بر علیه دیکتاتوری آغاز گردیده بود رفته رفته جنبه مذهبی به خود گرفته و سوریه عرصه‌ی نبرد نیرو‌های خارجی اسلام‌گرا با دولت مرکزی و نیز رقابت کشور‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای گردید. این جنگ و خونریزی تاکنون ادامه داشته و موجب کشته شدن هزاران نفر و آوارگی میلیون‌ها نفر دیگر گشته است. با توجه به شکست دولت مرکزی در سوریه، نیمی از خاک این کشور زیر سلطه دولت و نیمی دیگر زیر سلطه گروه‌های مختلف اسلام گرا قرار دارد.

در یمن جنگ داخلی هم چنان ادامه داشته و با حمله عربستان سعودی به یمن شرایط این کشور رو به وخامت گذاشته و با وجود گفتگو‌های غیرمستقیم بین گروه‌های متخاصم در مسقط توافقی برای تقسیم قدرت و ایجاد دولت ملی صورت نگرفته است و به تبع آن چشم انداز روشنی برای پایان یافتن جنگ داخلی در یمن وجود ندارد. عراق که بعد از حمله امریکا به این کشور در سال ۲۰۰۱ گرفتار هرج و مرج و جنگ داخلی و نیز جنگ بعثی‌ها و القاعده با امریکا و دولت این کشور بوده، هم چنان دستخوش ناآرامی است و بر آمد داعش در سال ۲۰۱۴ اوضاع را پیچیده کرده و چشم انداز روشنی برای پایان هرج و مرج و جنگ داخلی در این کشور وجود ندارد. عراق هم چون سوریه عرصه دخالت و رقابت کشور‌های منطقه و نیز کشور‌های فرا منطقه‌ای است و مشکلات سیاسی بین احزاب موجود در پارلمان، فساد اقتصادی شدید، تنش بین قومیت‌های کرد، عرب و ترکمن و نیز تنش مذهبی بین سنی و شیعه، بحران سیاسی-اقتصادی را تعمیق نموده د و فروپاشی و تجزیه عراق را هموار می‌سازد. در بحرین اعتراضات سیاسی به وجود دیکتاتوری انحصاری اقلیت سنی با شدت توسط آل خلیفه و به کمک ارتش عربستان سعودی سرکوب گردید. و با زندانی کردن شماری از رهبران جنبش، زمینه گفتگو میان حزب الوفاق و حکومت از میان رفت و جنبش سیر اضمحلال را طی نمود.

وجوه مشترک جنبش‌های جهان عرب
دولت‌های عربی بعد از فروپاشی دولت عثمانی و اجرای قرارداد سایکس-پیکو در سال ۱۹۱۶ شکل گرفتند و پس از استقلال نظام‌های دیکتاتوری بر این کشور‌ها حکومت کردند. پس از آن شاهد کودتا‌های نظامی در این کشور‌ها بوده‌ایم. از جمله در کشور‌های مصر، عراق، سوریه، لیبی کودتای افسران نظامی به عمر حکومت‌های پادشاهی در این کشور‌ها پایان داد ه و دوباره نظام‌های دیکتاتوری پا گرفتند. تلاش برای مبارزه با دیکتاتوری در سال‌های متمادی در کشور‌های عربی از سوی گروه‌های چپ ادامه داشت ولی به دلیل شکست ایدئولوژی چپ موجود، سال‌ها رخوت سیاسی در این کشور‌ها پدید آمد. تا اینکه جنبشی نوین با خواسته‌های نو از سال ۲۰۱۰ در کشور‌های عربی ظهور کرد. این جنبش در تمام کشور‌های عربی دارای وجوه مشترکی بوده است. جنبه بارز این جنبش‌ها که با رهبری جوانان آغاز گشت، تغییر و سرنگونی دولت‌های دیکتاتوری و با هدف مشارکت سیاسی و نیز بهبود شرایط معیشت و کاستن فقر و نابرابری طبقاتی ناشی از اجرای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال در کشور‌های عربی بوده است. جوانان علاوه بر برکناری دیکتاتوری سیاسی خواستار آزادی‌های فردی و گسست از سنت اجتماعی موجود که مانع فردیت یافتن شخصیت آنان بود، بودند. به نظرم فردیت یافتن مصرف-گرایانه که از دل نئولیبرالیسم بر می‌خواست از خواسته‌های اساسی جوانان فعال در جنبش بود. فرهنگ مصرف گرایی فردی تنها فرم عملی وجود شهروندی مبتنی بر بیشینه سازی منافع در درون این جنبش قرار داشت. این خود یکی از تناقضات اساسی در همه این جنبش‌ها بود. از دیگر وجوه این جنبش‌ها نقش رسانه‌های اجتماعی و شبکه اجتماعی بود. رسانه‌های اجتماعی در سازماندهی مردم و پیشبرد جنبش برای تغییر نقش فعالی بازی کردند.

چرا جنبش‌های جهان عرب ناموفق ماند؟
جنبش‌های جهان عرب که به رهبری جوانان آغاز گردید همگی خواستار سرنگونی دیکتاتوری بودند. اما هیچ‌گونه برنامه مشخصی برای جایگزینی آن وجود نداشت. قبل از آغاز این جنبش‌ها برنامه اقتصادی بانک جهانی که به اصلاح ساختاری معروف است در کشور‌های عربی اجرا گردید. هدف از اجرای این برنامه، کاهش دخالت دولت در اقتصاد بود. اصلاحات ساختاری بسیاری از خدمات دولتی از شهروندان گرفت ولی از سوی دیگر نه بازار کار را بهبود بخشید و نه موجب درآمد زایی شهروندان گردید. علاوه بر آن فقر و شکاف طبقاتی تشدید گردیده و مهاجرت فقرا را به شهر‌ها افزایش داد. مهاجرت به شهر‌ها به حاشیه نشینی دامن زد و ارتش محرومین در شهر‌ها افزایش یافت. از آنجاییکه با شکست مصر در سال ۱۹۶۷ در جنگ با اسرائیل، پان-عربیسم شکست خورده و سوسیالیسمِ واقعاً موجود حزب بعث سوریه و عراق نیز به دلیل شکست سوسیالیسمِ واقعاً موجود تضعیف گردیده بود، بسیاری از روشنفکران جهان عرب به دلیل سرخوردگی و یاس به همکاری با دستگاه‌های حکومتی پرداخته و بخشی دیگر گوشه گیری و زندگی عادی اختیار کرده بودند. بنابر این نقش روشنفکران در جنبش‌های جهان عرب منتفی و بار جنبش بر دوش جوانان قرار گرفت. جوانان علاوه بر برکناری دیکتاتوری سیاسی خواستار آزادی‌های فردی خود هم از حوزه خانواده و هم در حوزه سیاسی بودند. به نظرم فردیت یافتن مصرف-گرایانه که از دل نئولیبرالیسم بر می‌خواست از خواسته‌های اساسی جوانان در بهار عرب بود. اما از آنجایی‌که فردیت یافتن بدون کار و درآمد امکان پذیر نبود. حل معضل بیکاری در چهار جوب اقتصاد نئولیبرال مشکل و نیز وجود دیکتاتوری و انحصار بوسیله اولیگارش‌ها و فساد شدید مالی و اقتصادی و فقدان نهاد‌ها و موسسات مدنی و نیز نهاد‌های قانونی اقتصادی که به رشد اقتصاد یاری می‌رساند، عملا جایگزینی سیستم با سیستم نوینی را با معضل روبرو ساخت. بنابر این با فقدان ایده نو برای جایگزین سازی سیستمی، راه را برای گروه‌های سازمان یافته مذهبی مانند اخوان مسلمین در مصر و دیگر کشور‌های عربی هموار ساخت.

علاوه بر آن دولت‌های مرتجع حوزه خلیج فارس که درآمد سرشار نفتی در اختیار داشتند از ترس اینکه مبادا تغییر دموکراتیک منجر به بالا رفتن توقعات شهروندان خود برای تغییر در این کشور‌ها و نیز ترس از اخوان مسلمین مصر که احزاب برادر آن در کشور‌های حوزه خلیج فارس فعال بودند به مقابله با جنبش در مصر و دیگر کشور‌های عربی برخاستند و با ایجاد احزاب هم فکر سلفی-وهابی خود سعی در سمت دهی سیاست دیکتاتوری در کشور‌های عرب که خواستار سرنگونی دیکتاتوری بودند، پرداختند. از جمله به کودتای نظامی در مصر کمک کرده و گروه‌های سلفی-وهابی را در لیبی، سوریه و عراق تقویت نمودند. کشور‌های غربی نیز با توجه به رقابت‌های منطقه‌ای با انفعال به کشور‌های مرتجع حوزه خلیج فارس اجازه مانور در کشور‌های که جنبش در آن‌ها شکل گرفته بود، دادند. از دیگر عواملی که موجب پس رفت جنبش گردید عدم تغییرات ملموس اقتصادی در زندگی روزمره مردم و نیز سرکوب شدید و پیدایش دیکتاتوری‌های جدید پس از شکست جنبش بود. حذف گروه‌های ملی و لیبرال توسط مذهبی‌ها نیز به تعمیق شکست یاری رساند.

تنش‌های فرقه‌گرایانه مذهبی-قومی در بسیاری از این کشور‌ها از جمله در یمن، بحرین، و سوریه، عراق و مصر و تنش‌های قبیله‌ای در لیبی از دیگر دلایل شکست بهار عربی محسوب می‌شود.

اما تونس که از نظر تاریخی به دلیل آزادی‌های دوران حبیب بورقبیه رئیس جمهور سابق دارای اتحادیه‌ها و نهاد‌های مدنی قدرتمند است مسیر دیگری را طی نمود. تونس بالا‌ترین میزان با سوادی در میان کشور‌های عرب برخوردار است. به دلیل درآمد اقتصادی ناشی از صنعت توسعه یافته توریسم و کشاورزی، از اقتصادی به مراتب بهتر از بسیاری از دیگر کشور‌های عرب غیر نفتی برخوردار است. در تونس میان احزاب مختلف از حزب اسلامی النهضه گرفته تا دیگر احزاب لیبرال و ملی و سوسیالیست‌ها دیالوگ برای ایجاد دولت ملی برقرار است. این گفتگو‌ها در ایجاد ثبات و تفاهم سیاسی کمک شایانی نمود. هر چند گروه سلفی بسیار کوچک با انفجار سعی در ناامنی سیاسی و به تبع آن اقتصادی داشت، اما هم چنان تونس با توجه به ویژگی‌های تاریخی خود مسیر بهتری را طی می‌کند.

شکست بهار عربی و آینده این کشور‌ها
آینده کشور‌های عربی و آیا اینکه ما دوباره شاهد جنبش‌های نوینی در جهان عرب خواهیم بود ناروشن و غامض است. نقش ایران، عربستان و ترکیه در کشور‌های سوریه، عراق، یمن، بحرین و لبنان می‌تواند تاثیر به سزایی در تغییرات آتی در این کشور‌ها داشته باشد. بحران اقتصادی جهانی و نیز پایین آمدن قیمت نفت و نیز دخالت نظامی روسیه در سوریه و استراتژی غرب و اسرائیل از عوامل تعیین کننده در منطقه خواهند بود. تاکنون نقش ضد-انقلابی عربستان در مصر نتیجه داده است و رژیم کودتایی السیسی در مصر ثبات و مقبولیت منطقه‌ای و بین‌المللی یافته است. اما مقبولیت منطقه‌ای بدون مشارکت مردم مصر و یا سازش با جناحی میانه رو از اخوان المسلمین برای مصر ثبات سیاسی دراز مدت به ارمغان نخواهد آورد. اما اگر قدرت منطقه‌ای عربستان به دلیل کاهش قیمت نفت، کسری بودجه و مشکلات کلان اقتصادی که با آن دست به گریبان است، کاهش یابد در نتیجه نقش ضد انقلابی آنرا کاهش خواهد یافت. موفقیت مذاکرات بین دولت سوریه و اپوزیسیونی که دارای تشتت و تفرقه درونی است، می‌تواند به وحدت ملی سوریه کمک نماید. اما از سویی دیگر موفقیت ارتش سوریه با کمک هم پیمانان روسی، ایرانی و حزب الله لبنان در شکست گروه‌های اسلامی و داعش، می‌تواند کشور را از فروپاشی کامل نجات داده و با دادن خود گردانی به کرد‌ها فدرالیزه شدن سوریه را تضمین نماید. موفقیت دولت سوریه می‌تواند به فدرالیزه شدن عراق کمک نماید. عراق آینده شامل خود گردانی کرد‌ها در شمال، سنی‌ها در غرب، و شیعه‌ها در مناطق مرکزی و جنوب آن خواهد بود. اما از آنجایی‌که کرد‌ها خواستار انضمام مناطق بیشتر شمال عراق به کردستان خودمختار هستند. این امر می‌تواند تنش بین دولت مرکزی و کرد‌ها را افزایش دهد و جنگی خونین میان دولت مرکزی و کرد‌ها را موجب گردد.

یمن با وجود جنگ داخلی میان گروه‌های قومی و مذهبی مختلف و نیز دخالت نظامی عربستان در این کشور، یمن هم شکلی فدرال خواهد داشت و متشکل از یمن شمالی و جنوبی خواهد بود. لبنان با توجه به داشتن دولتی دموکراتیک و مصالحه درون- مسیحی و کاندیدایی ریاست جمهوری میشل عون و نگرانی مسیحی‌ها به عنوان اقلیت در خاورمیانه و همکاری سیاسی آنان با حزب الله و نیز در صورت کوتاه آمدن گروه هشت مارس و تقسیم عادلانه قدرت از ثبات سیاسی برخوردار خواهد. و گرنه لبنان نیز به دولت کانتون‌ها تبدیل خواهد شد. با توجه به رشد داعش در لیبی و نیز گروه‌های اسلامی دیگر وجود تنش‌های قبیله‌ای این کشور روی آرامش نخواهد دید و حتی در صورت کاهش تنش‌ها ی میان دولت ضعیف در طرابلس (پایتخت لیبی) و گروه‌های اسلامی و نیز سرکوب داعش تنها راه کار برای بقای کشور لیبی، دولتی فدرال در شرق و غرب و جنوب آن خواهد بود. حل مسئله فلسطین با پذیرش دولتی فلسطین از سوی اسرائیل که در کوتاه مدت بعید بنظر می‌رسد، می‌تواند برآیند ه کشور‌های عرب تاثیر گذار باشد. اینکه اسرائیل با و وجود تنش در جهان عرب و نزدیکی آن با کشور‌های عرب حوزه خلیج فارس به رهبری عربستان مانع از شکل گیری دولت فلسطین خواهد شد؟ و با تجزیه و یا فدرالیزه شدن سوریه جولان را پس نخواهد داد؟ و یا اینکه تندرو‌های اسلامی هم از صحرای سینا و هم از مرز‌های سوریه آنرا تهدید خواهند کرد؟ و اینکه اسرائیل با حمایت علنی خود از کرد‌ها به رهبری بارزانی، به تجزیه عراق یاری رسانده و روند تجزیه شدن سوریه را با همکاری با اقلیت‌ها قومی و مذهبی، و گروه‌های اسلامی تندرو مثل النصره را تسهیل می‌نماید؟ همه‌ی استراتژی‌های کشور‌های منطقه و نیز کشور‌های فرا منطقه‌ای و نیز وجود یا ادامه بحران اقتصاد جهانی و کاهش قیمت نفت و سرایت بحران به درون کشور‌های درگیر منطقه‌ای مثل عربستان، ترکیه و ایران، و یا درگیری میان این کشور‌ها، نقشه کشور‌های عرب را در آینده ترسیم و به نوبه خود نقشه خاورمیانه را شکل خواهد داد.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024