iran-emrooz.net | Sat, 10.12.2005, 11:48
یک موافقت و یک مخالفت با قطعنامهی همایش بروکسل
امیر مومبینی
|
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
شنبه ١٩ آذر ١٣٨٤
همایش بروکسل، با شرکت هموطنان مشروطهخواه و متحدان محترم آنان، با تصویب یک قطعنامه در را بطه با رفراندوم و استراتژی اتحاد پایان یافت. من پس از بررسی این قطعنامه لازم دیدم، با احترام به همایش، نظر خود را نسبت به دو بند تعیینکنندهی این قطعنامه، بندهای ۱ و ۱۲ بنویسم. نخست میپردازم به بند ۱۲ که با آن موافقت دارم. این بند چنین است:
۱۲ـ محکوم کردن هر حملهای به خاک ايران و مداخله نظامی خارجی.
محکوم کردن روشن و قاطع «هر حمله» و «مداخلهی نظامی خارجی» در این قطعنامه از دید من مهمترین کار مثبت این همایش است و به خاطر اعلام اين موضع صریح من به همایش تبریک میگویم. به عنوان یک هموطن مخالف جنگ و مداخلهی نظامی خارجی احساس میکنم در اینجا قطعنامه به دفاع از وطن و مردم پرداخته است و به روح استقلالطلبی مردم وفادار مانده است. روشن است که تصویب چنین بند درخشانی در این شرایط بحرانی ناشی از تعهد است و طبیعتاً تعهدات زیادی نیز ایجاد میکند. تصویب کنندگان محترم قطعنامه به خوبی میدانند که مخالفت با حمله خارجی و مداخلهی نظامی نظر مشترک همهی اپوزیسیون نیست. برخی از نیروها، که مهمترینشان نیروهایی از طرفداران نظام پادشاهی و مجاهدین خلق هستند، از مداخلهی نظامی و تهاجم و تسخیر ایران حمایت میکنند. این نیروها بدون توجه به منافع ایران و ایالات متحدهی آمریکا، و به جای این که برای عادی سازی روابط دو کشور و تبدیل دشمنی به دوستی و همکاری و همبستگی تلاش کنند، با تبلیغات فریبکارانه و توسل به انواع نیرنگها تلاش میکنند خاک در چشم دولت ایالات متحدهی آمریکا بریزند و این دولت را به دام خونین جنگ با ایران بکشانند. برای این نیروها تنها و تنها منافع گروهی و فردی خودشان مطرح است و در راه تأمین این منافع از پدید آمدن شرایطی که دو کشور تاریخاً دوست را در گیر جنگ کند خرسند میشوند. همانگونه که روح بند ۱۲ قطعنامهی شما ایجاب میکند باید با این نیروها مبارزهای جدی را سازمان داد و از هرگونه کوتاهی و سهلانگاری در افشاء آنها برای مردم ایران و مردم و دولت ایالات متحدهی آمریکا پرهیز کرد. جمهوریخواهان متشکل شده در اتحاد جمهوریخواهان ایران، جمهوریخواهان متشکل شده در جمهوریخواهان لائیک و دموکرات، سازمانهای سیاسی ملی و جمهوریخواه در داخل و خارج، سازمانهای عمدهی چپ و سوسیالیست، دارای چنین موضعی هستند. همهی این نیروها، از جمهویخواهان تا مشروطهخواهان مخالف حمله و تجاوز و مداخلهی نظامی خارجی، میتوانند بر سر همین موضوع، در تلاش برای خنثی کردن هرگونه جنگافروزی از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت ایالات متحدهی آمریکا، اتحادی عظیم، اتحاد برای پاسداری از صلح، تشکیل دهند. چنین اتحادی، با نشان دادن ارادهی مشترک همهی نمایندگان عمدهی اپوزیسیون در مخالفت با جنگ و تجاوز، شرایط را برای کاربست شیوههای دموکراتیک در رسیدن به دموکراسی فراهم میکند. من از چنین اتحادی با همهی توان دفاع میکنم.
بر عکس بند ۱۲ قطعنامه، بند یکم آن از دید من دارای ایراد استراتژیک است. این بند میگوید:
۱ــ ادامه مبارزه تا برقراری شرايط انتخابات و همه پرسی آزاد و زير نظارت نهادهای بينالمللی به منظور تعيين نظام سياسی و شکل حکومت آينده ايران، و کوشش برای همراه کردن افراد و سازمانهای سياسی از گرايشهای گوناگون.
در این بند جملهی «تعيين نظام سياسی و شکل حکومت آينده ايران» دقیق نیست. چرا؟
انقلاب بهمن و رفراندوم پس از آن رژیم پادشاهی را لغو کرد و به جای آن جمهوری را انتخاب کرد. این خواست مشترک نیروهای چپ و ملی بوده است و هدف آن نیز گشودن راه پیشرفت و دموکراسی و عدالت در ایران بوده است. روحانیت ارتجاعی با یک نقشهی حساب شده و با به تصویب رساندن یک قانون اساسی ارتجاعی و استقرار استبداد فقاهتی، جمهوری را از محتوای دموکراتیک تهی کرد و تابع حکومت فقها کرد. این کار، که با تحمیق تودهها و با پشتوانهی باورهای دینی آنان صورت گرفت، بر ضد ایران، بر ضد دموکراسی و حقوق بشر و بر ضد عدالت و تعادل اجتماعی بوده است. هیچ کس نمیتواند مدعی شود که چپها و ملیون طراح الغای رژیم پادشاهی و جایگزینی جمهوری به جای آن نبودند. مبارزه برای جمهوری و دموکراسی توسط نیروهای ملی و چپ آغاز شد و گسترش یافت. هیچ کس نمیتواند سهم نیروهای ملی و چپ را در انقلاب بهمن و الغای رژیم پادشاهی و جایگزینی جمهوری انکار کند. مثل روز روشن است که این تلاش طولانی نیروهای چپ و ملی برای جمهوری و دموکراسی بود که نام و مفهوم جمهوری را در جامعهی ایرانی گسترش داد. سر درآوردن استبداد فقاهتی از جنبش جمهوریخواهی همانا حاصل سؤاستفادهی روحانیت از نفوذ خود بوده است و به هیچ وجه هدف مشترک مبارزان انقلاب بهمن نبوده است. روحانیت ارتجاعی با تحمیل رژیم فقاهتی کوشید جمهوری مورد دفاع متجددان ایران را از درون تهی کند، بدون آن که بتواند نهاد جمهوری را از بین ببرد. اکنون بیش از ربع قرن پس از انقلاب بهمن، جمهوری نیروهای عظیم جدیدی کسب کرده است و جمهوریخواهی به یک سنت سترگ مردمی و تودهای در ایران بدل شده است. تضادی که جامعهی ایران از آن رنج میبرد همان تضاد بین جمهوریت و فقاهت، تضاد بین جمهوری با محتوای دموکراتیک با رژیم فقاهتی و قانون اساسی آن است. این تضاد، تضاد جمهوریت و دموکراسی در برابر حکومت دینی و استبداد، تضاد اصلی جامعهی ایران و نقطهی عمدهی ستیز سیاسی در جامعه ما است. این تضاد باید با مبارزهی پیگیر علیه آمیزش دین و دولت و برآمد آن یعنی ولایت فقیه و حکومت دینی حل شود. برای حل این تضاد هم رفورم نیک است و هم انقلاب، هم انقلاب ابریشمی و هم انقلاب سمبادهای! چنانچه مبارزهی ایرانیان به گونهی متمدنانه پیش رود، سرانجام رفراندوم باید عامل تعیین تکلیف با قانون اساسی و رژیم ولایت فقیه شود. موضوع چنین رفراندومی تعیین تکلیف با آمیزش دین و دولت و مجموع تبعات آن است. هدف مبارزهی ما این است که دوالپای فقاهت و دینات را از گردهی جمهوریت و سیاست به پایین افکنیم و جمهوری را با محتوای دموکراسی و به همال شکلی که متجددین ایران از آغاز میخواستند پیاده کنیم. با این توضیح، اگر بند یکم قطعانامهی شما به شکل زیر اصلاح شود اکثر جمهوریخواهان با آن همراه خواهند شد:
ادامه مبارزه تا برقراری شرايط انتخابات و همه پرسی آزاد و زير نظارت نهادهای بينالمللی به منظور تعيين تکلیف جمهوریت با فقاهت و ولایت فقیه و همهی تبعات درآمیزی دین و دولت، و کوشش برای همراه کردن افراد و سازمانهای سياسی از گرايشهای گوناگون.
ارزیابی من این است که اغلب جمهوریخواهان بر پایهی چنین بندی با محترمین وابسته به جنبش مشروطه متحد و شعار رفراندوم برای همهی ما مشترک خواهد شد. به امید این که همهی آزادیخواهان ایرانی بتوانند در یک جبههی فراگیر علیه ولایت فقیه متحد شوند.