iran-emrooz.net | Thu, 10.11.2005, 21:33
کودکی و گرفتاری ما
دكتر علی حصوری
|
جمعه ٢٠ آبان ١٣٨٤
اندیشیدن و نگرانی ازآیندهء ایران ما را گرفتار کرده است. شاید در کشور ما به تعداد مسلمانان اضافه شده باشد، اما بیگمان به آن نسبت به افراد اندیشمند، مخصوصا کسانی که در پی صلاح مملکت و نگران آیندهء آن باشند اضافه نشده و اگر شده آنان جائی در کارهای مربوط به مملکت ندارند.
در همین چند ماه اخیر از برخی دولتمردان ما کارهائی سرزده که تنها با نا آشنائی با قواعد بازی در جهان میتوان برای آنها در میان جمع سربلند کرد، مانند کسی که طرفش را به سیلی تهدید کند و چون زیر سوآل رود بگوید سیلی که چیزی نیست، لگد هم میزنم.
وضع کشور ما طوری است که سرتان را به هر طرف بگردانید، به چیزی ناراحت کننده بر میخورید و اگر خبری شاد کننده باشد، مانند موفقیت شاعری، نویسندهای یا دانشمندی، چنان کمرنگ است که با دشواری به چشم میآید. در عوض هر چه بخواهید افاضات دانشمندانه ولی تو خالی است که صادر کنندهاش واقعا از جهان بیخبر است و دنیا را از دریچهء تنگ افکار خود میبیند.
من البته به آقای دکتر مصطفی معین ارادت ویژه دارم که قبلا گوشهای از آن را نشان دادهام. اما ایشان مدتی است که تئوریسین شدهاند و در سخنان خود- که معلوم نیست برای چه طفل معصومهائی صادر میشود - در حال تئوری پردازی هستند. البته سخنرانی انتخاباتی ایشان را هم که پر از تئوری بود شنیدم و به کسانی که به ایشان رای ندادند، نه تنها حق دادم، بلکه به شیوهء رجال جمهوری اسلامی آفرین هم گفتم و خود را هم بسیار ملامت کردم که آرزوی پیروزی ایشان را کرده بودم. یاد سخنان استادم ذبیح بهروز افتادم که در توصیف کوه شمران در شعر "به به ز هوای کوه شمران" از زبان یک شاهزادهء قاجار کوه را بستههائی از سنگهای عظیم روی هم نهاده توصیف کرده است. ممکن است تئوریهائی به این نتیجه برسد، اما تئوری ایشان به جائی هم نرسیده است.
ایشان اخیرا (در سایت امروز) در نوشتهای بسیار کوتاه که شاید سیصد کلمه باشد به مبانی تئوریک حکومتهای امریکا، اسرائیل و ایران (البته بخشی که به نظر ایشان تندرو است) پرداختهاند که یک سوم آن هم در بارهء شب قدر و نقل شعری منسوب به حافظ است. ایشان در آن بخش از شراب عشق هم صحبت کردهاند.
من نمیدانم چرا در کشوری که شراب حرام است و یک قطرهء آن هم پیدا نمیشود یک مسلمان معتقد و مکتبی از شراب عشق سخن میگوید و از کجا میفهمد که عشق مناسبتی یا شباهتی به شراب دارد. اگر بعضیها قبلا این کار را کردهاند برای این بود که از برکت سر اگرنه مسلمانان، بلکه یهودیان و پیروان دیگر مذاهب شراب فروشی وجود داشت و لابد مثلا مولوی آن را با خربزه میخورده که از شراب و خربزه در شعر خود سخن گفته است، زیرا اگر شراب او را شراب الهی بدانیم، عیبی ندارد اما من هرگز خربزهء الهی ندیده و نشنیدهام. اما حالا از آقای دکتر معین میتوان پرسید که در مقدمهء یک مبحث تئوریک در بارهء سیاست سه کشور، چگونه اولا به رابطهء شراب و عشق پی بردهاید و چرا چنین سخنانی را مقدمهء تئوری خود قرار دادهاید. چرا آشپز خانهء عشق در ایران تا این حد آن را شبیه شراب درست میکند و از کسی هم باک ندارد؟ آیا به علت کمبود (ببخشید فقدان) شراب، ایرانیان یا دست کم تئوریسینهایشان از عشق استفاده میفرمایند؟
بگذریم، شاید سبک تازهای از نویسندگی یا طرح تئوری باشد که عقل ما به آن نمیرسد. ایشان در آن مقاله خواستهاند "وجوه مشترک تئوریک" سه حکومت را یکجا و در چند سطر بیان دارند و "زمینههای فکری و فرهنگی و تاریخی این پدیدهها" را روشن کنند. کار ایشان مرا یاد روضهخوانهائی انداخت که در کودکی و نوجوانی من در مجالس کمتر و در خانهها بیشتر به طور منظم وظیفهء روضهخوانی داشتند. آنان چون مزد بسیار کمی را قرار داد کرده بودند به اندازهء همان یک تومان روضه میخواندند. روضهء ایشان عبارت بود از گفتن یک بسم الله و یکی دو جمله به مناسبت وفاتی، عیدی یا حادثهای دیگر در آن ماه قمری و بلافاصله زدن به صحرای کربلا و نفرین بر یزید و قاتلان حسین. حتی برخی از آنان دعا هم نمیکردند و چائی هم نمیخوردند. پول را میگرفتند و به سرعت سراغ مجلس بعدی میرفتند.
نوشتهء تئوریک آقای دکتر معین کپیهء سیاسی روضههای یک تومانی است. تنها تفاوت این است که ایشان ظاهرا یک تومان را هم نمیگیرند. نوشتهء ایشان به اندازهای کوتاه، نامربوط و کلیگوئی است که نه میتوان آن را خلاصه کرد و نه ارزش نقل دارد. خواهندگان- اگر مثل من خیلی بیکارند- به سایت مذکور مراجعه فرمایند.
حساب ما با برخی از رجال جمهوری اسلامی روشن است. آنان متعلق به جریان خاص سیاسی هستند و در راه آن همه کار میکنند. گرفتاری ما با امثال دکتر معین است که میخواهند با این تئوریها مملکت ما را اصلاح کنند. یک تئوری ده سطری که تکلیف امریکا، اسرائیل و تندروان ایران را روشن میکند.
قصد من ابدا بردن آقای دکتر معین به کارگاه نمدمالی نیست. یاد خسرو شاهانی به خیر که این کاره بود. روی سخن من با جوانان کشور است که وزیر علوم دولت اصلاحاتشان چنین کسی بوده است و تازه گویا درسهائی از شکست گرفته است. آن وقت توقع دارید که اصلاحات دوام بیاورد؟