سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
بر طبق نوشته سایت «بی بی سی» احمد جنتی آخوند پر سن و سال رئیس شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران گفته است: «... مقدمه ظهور امام فراهم شده و باید انتظارش را داشته باشیم» در همین رابطه برخی از اطرافیان رهبر حکومت فقیهان نیز به همین سیاق سخن گفته و ظهور امام زمان را انتظار میکشند.
من از خردمندان خواهش میکنم به من بگویند چنین سخن و چنین باوری جز بلاهت اعتقاد تشیّع نشان از چیست؟ ۱۱۵۰ سال است شیعیان گرفتار سخنی دروغ از دهان فردی شیاد به نام عثمان ابن سعید در قرن سوم هجری شدهاند و هر لحظه در انتظار بودهاند که این منجی سر برآورد. اما او همچنان رؤیا و دروغی محکم باقی مانده است. زمانی که شیعهها از ترس بنی امیه و بنی عباس به تقیه متوسل میشدند و مذهب خویش را پنهان میکردند، و در بدترین شرایط زندگی بودند، و میبایست دستی از غیب برون آید و در نجاتشات از آن همه خواری و پستی بکوشد، امام و منجی شان ظهور نکرد. اکنون که در دوکشور خاورمیانه حکومت تشکیل دادهاند و فرمانروائی میکنند، نمیدانم نشان ظهور چگونه است. اتفاقاً مسیحیهای جهان نیز نزدیک 2000 سال است منتظر بازگشت عیسی مسیح از آسمانها هستند و همچنان به آن دلخوشند.
شیعیان معتقدند امام موهوم زمانی ظهور میکند که ستم و زور و بیداد حکام جابر غیر شیعی از حد و نهایت گذشته و فساد و تباهی در اجتماع به حدی فزونی یابد که چرخ جامعه از حرکت باز ماند. در چنان حال و قال و مقالی حضرت امام زمان – توهمی و ۱۱۵۰ ساله - در قامت جوانی ۲۵ ساله سوار بر اسب و مسلح به شمشیر همراه ۳۳۳ نفر از جانب مکه حرکت کرده؛ و سریانی نامی نیز از خطه خراسان با لشکری انبوه به کمک امام بر میخیزد و در دمشق یا بغداد و یا کوفه به هم میرسند و دمار از روزگار خلفای سنی و مردمان سنی مذهب در میآورند. این درحالی است که اکنون نزدیک به 8 قرن است که خلافت بنی عباس نیز برافتاده است و تنها حکام و حکومتهای سنی مذهب وجود دارند.
حال باید از جنتی پرسید که مقدمه ظهور اگر فراهم شده است، توسط کی و چه مقام و مقاماتی فراهم آمده است. مگر نه این است که حکومت در دستان و اختیار کسانی چون شما و رهبر نابخرد و ستمکارتان سید علی خامنهای است؟ اگر ستم و زور و فساد و فسق و فجور و دزدی و دغل به آن حد رسیده است که شمای آخوند ظهور امام زمانت را بسیار نزدیک میبینید، این ظلم و زور و ناهنجاری از جانب کیست؟ قدر مسلم این است که از سوی زارع و کارگر و کاسب و زنان خانهدار و ۱۲ میلیون بیکار و ۵ میلیون تریاکی و معتاد کشور نیست.
مگر نه این است که حاکم مطلق کشور شیعهی ایران سید روضه خوانی به نام آسید علی است؛ و مشتی عمامه بر سر سیاه و سفید نظیر شما نیز زیر فرمان او احکام و دستورهای او را مطابعت کرده و پیاده میکنند؟ مگر شما رئیس شورای نگهبان قانون اساسی یعنی بالاترین مرجع پس از رهبری نیستید؟ بنابراین از سخن شما اتخاذ سند میکنیم که چون شما به سبب آخوند بودن از تمام شرایط ظهور آگاهید؛ و به علت وجود در دستگاه حاکمیّت، آن فسادها را نیز به خوبی میبینید و لمس میکنید، پس مطمئنید که ظهور منجیی دروغین و توهمی نزدیک است. بسیار خوب ما نیز همین را میخواستیم که شما شیخ ریاکار و امام جمعه پایتخت اقرار کنید که فساد و تباهی و ستم و ریا و تزویر و دزدی و ارتشا و فسق و فجور و...در ایران به آن حد از وسعت و بزرگی رسیده است که ظهور امام زمانتان را نه تنها نوید میدهد، بل حتمی کرده است.
علائم ظهور همه موجود است. در هیچ دورهای از تاریخ ایران، چنین ارقام نجومی دزدی از بیت المال ملت وجود نداشته است. عدد سه هزار میلیارد تومان رقمی است با ۱۲ صفر. و این تنها یک قلم از این دزدیها بود. رئیس بانک ملی ایران نیز که با چفیه سفید افراد حزب الله بر دوش پیشاپیش تمام راهپیمائیهای رهبر فرموده حرکت میکرد و جراید عکسش را دارند، با رقمی در همین حدود دزدی، به کانادا گریخت و در خانهی دو میلیون دلاریاش مسکن گزید. این نومسلمان دزد از پیش تمام کارها را انجام داده و خود را آماده فرار به موقع از کشور کرده بود. چون نیّتش دزدی و فرار پیروزمندانه بود، قبلاً اجازه اقامت در کانادا را کسب کرده بود و مرتب پولهای دزدی را به حسابش در آن کشور میریخت. چند ماه پیش از علنی شدن دزدیهای ارقام نجومی، این پیشانی پینه بستهی مدیر عامل بزرگترین بانک کشور - البته از خوف خدا - زن و بچهها را راهی کانادا کرده بود و خود در انتظار فرصت بود. تا این که به بهانهی مأموریّت سفر به لندن برای انجام کار بانکی که مخارج سفرش را هم از بانک گرفته بود، نخست به لندن و سپس به کانادا گریخت و از چنگ قانونهای مسخره حکومت فقیهان که ممکن بود مقداری از پولش را به نفع خودشان مصادره کنند، فرار کرد.
بیش از دو سال از کشف آن رسوائی بزرگ میگذرد ولی تا کنون هیچ کسی را برای این همه ارقام درشت دزدی و چپاول جریمه نکردهاند.
داستان رشوه خواریها و دزدیها در شرکت بیمه از این رسواتر و مفتضحتر بود و ارقام نجومی دزدیها سر به فلک میکشید. آن را هم با یک محاکمه صوری و مسخره در جراید نشان مردم دادند و سر و ته قضیه به هم آوردند و داستان به خیر و خوشی پایان یافت.
فروش دختران کم سن و سال به عربهای پولدار جنوب خلیج پارس و فحشاء بی حد و حصر درون جامعه ایران، طبل رسوائیاش بر سر هر بازار به صدا آمده و غیر قابل انکار است. تعداد معتادان به بیش از هشت میلیون رسیده است.
مشکل ایران بسیار بزرگتر و لاینحلتر از آن است که تصور میشود. زیرا در ایران قوه قضائیّه گندیده است. مسئله این است که دستگاه قضائی کشور به حد اشباع فاسد و دزد است. اکثر قاضیها رشوه میگیرند و دزدند. در هر جامعهای زمانی دستگاه قضا و داوری دزد و رشوه خوار و فاسد باشد، بیتردید تمام جامعه و کشور در فساد غوطه میخورد. اکنون در ایران تمام دستگاه قضائی در رشوه خواری غرق است. دوستم تعریف میکرد که در تصادف ماشین افسر راهنمائی حق را به من داد و مقصر را طرف مقابل شناخت و کاغذش را هم امضا شده به دست من داد که به دادگستری برای احقاق حق بروم. اما در دادگاه قاضی حق را به طرف مقابل داد و مرا محکوم کرد. چرا؟ چون او پیش از من خود را به قاضی رسانده و به او رشوه داده بود.
همچنین شنیدم که یکی از دوستانم که وکیل دادگستری در ایران است سکته کرده و توسط پزشکان نجات یافته است و طبق معمول احوالش را پرسیدم. گفت فعلاً خوبم و هنگامیکه دیدمت داستان را برایت تعریف خواهم کرد. به آمریکا آمد و دیدمش و تعریف کرد که یک پروند و موکل داشتم که تمام شواهد و ظواهر به نفع موکلم بود و من مطمئن بودم که در دادگاه حتماً برنده خواهیم بود. اما روز محاکمه پس از حرفهای من و سخنان طرف مقابل که اطمینان مرا به برنده شدن چند برابر کرده بود، از زیر چشم دیدم که قاضی چشمکی به طرف دعوای ما زد و سرش را پائین انداخت؛ و سرانجام او را که رشوهای کلان داده بود برنده اعلام کرد و من و موکل صاحب حق را محکوم کرد... من چنان ناراحت شدم که وقتی از اتاق قاضی بیرون آمدم در راهرو دادگستری روی زمین افتادم. وقتی چشم باز کردم در روی تخت بیمارستان بودم. پزشکان گفتند سکته خفیفی کرده اید که خوشبختانه خطرناک نیست.
نمی دانم داستان داوریهای قاضی بلخ را شنیده اید که شاعری در وصفش گفته بود:
خطا کرد در بلخ آهنگری / به کاشان زدند گردن مسگری
حکایتی از یکی از داوریهای این قاضی را در جائی چنین خواندم که در شهر بلخ، دیوار خانهای فرو میریزد و یک نفر زیر آوار میمیرد. خانواده مقتول از صاحب خانه شکایت میکنند و شکایت پیش قاضی بلخ میرود. قاضی صاحب خانه را احضار میکند که محاکمه کند و جریان را میپرسد. صاحب خانه جواب میدهد تقصیر من چیست فلان بنّا این دیوار را خراب ساخته و باید او محاکمه شود. بنّا را میآورند و او میگوید تقصیر من نیست تقصیر شاگرد من است که آجرهای خوبی را به دستم نداده و دیوار لق شده است. شاگردش را به بازپرسی احضار میکنند میگوید من مقصر نیستم؛ چون من هنگام کار خانم جوان و خوشگلی را دیدم که بی چادر آمده بود تو کوچه و من با دیدن او حواسم پرت شد و نتوانستم خوب آجرها را جدا کنم. قاضی امر میکند زن را بگیرند و او را محاکمه کند. زن در محاکمه میگوید: پسر کوچک شش سالهام مرا عصبانی کرد و دوید به بیرون خانه؛ و من با سر لخت به دنبالش دویدم. قاضی میفرماید تقصیر این بچه است. پس او را بگیرید و یک نیم سوز به ماتحتش فرو کنید. فراشها(پاسبانهای وقت) بچه را میگیرند و میبینند نیم سوز به ماتحت بچه کوچک نمیرود. پیش قاضی میآیند و میگویند این نیم سوز به ماتحت بچه فرو نمیرود. قاضی میگوید بروید در شهر بگردید ببینید به ماتحت کی میخورد در او فرو کنید!
چنین بوده است قضاوت آن قاضی بلخی که شهره تاریخ شده است؛ و اکنون دستگاه قضای آخوندی نیز هیچ کم و کسری از بارگاه آن قاضی ندارد.
وقتی قاضی میبیند کارمندان دیگر وزارتخانهها بدون گرفتن رشوه کار هیچ ارباب رجوعی را انجام نمیدهند و حتا خودش را نیز نقره داغ کردهاند؛ وقتی میبیند که کاسبش هم گرانفروشی میکند و هم کمفروشی؛ وقتی مشتی بی سواد با شغل دلالی میلیاردر شدهاند، او هم به هوس رشوه خواری میافتد. اتفاقاً بهتر از دیگر اقشار میتواند در این راه بدود. زیرا نیاز مردم به این دستگاه بیشتر و بالاتر از دیگر لانههای رجوع است.
آری قوه قضائیّه ایران بوی گند تعفنش بلند شده است؛ و این یعنی فنای کل مملکت.
کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا 28/4/2014
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|