iran-emrooz.net | Fri, 04.11.2005, 7:15
ناموسی کردن مسئله انرژی هستهای، ملیگرایی نیست
محمد ارسی - شیکاگو
|
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
جمعه ١٣ آبان ١٣٨٤
تندروهای حاکم بر کشور ایران با جنجال تبلیغاتی فراوان، میکوشند تا بر فعالیتهایشان در گره گشایی از مشکل انرژی هسته یی، مٌهر ملی گرایی و ایراندوستی بکوبند و اینگونه وانمود سازند که در درگیری با دولتهای غربی و آمریکا، همان کاری را دارند انجام میدهند که رهبر بزرگ ملی دکتر محمد مصدق انجام میداد. در واقع تشدید درگیریها با انگستان تا حد حمله به سفارت خانه آن کشور در تهران که از طرف عوامل افراطیهای حاکم صورت گرفت، نتیجهی همان کوشش عبث تبلیغاتی برای همانندسازی ماجرای مشکل انرژی هستهای با جنبش عظیم ملی شدن صنعت نفت است.
البته این سرود ملی را گویا نخست وزیر دوران جنگ ٨ ساله میرحسین موسوی یاد حاکمانِ سیاه- مست داده که "دست یابی به چرخه سوخت هستهای را با ملی شدن صنعت نفت مقایسه کنند" و غیرمستقیم، خود را با مصدق و فاطمی و صدیقی... همانند نشان دهند و به روی مبارک هم نیاورند که با مصدق با آن نماد استقلال و شرافت ملی چه کردند. با پیروانش در جبههی ملی و نهضت آزادی چگونه تا کردند. و عاقبت، بر سر کشورش، عشق جاودانش، ایران، چه آوردند.
اما با صرف نظر کردن از گذشته آقایان، و با این فرض که حاکمان فعلی برای حفظ حقوق ملی و میهنی خیرخواهانه میخواهند کار کنند، قاطعانه میتوان گفت که:
همانند- سازی و یا هم- ماهیت نمایاندن ماجرای انرژی هستهای با جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، امری بی پایه و کاملا بی اساس است و مقایسه کنندهها و همانند- سازها، گویا فقط صفحات پایانی فصل آخر کتاب ملی شدن نفت را خوانده اند و اصل و اساس آن حرکت متمدنانه را به باد فراموشی سپرده اند. زیرا:
جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، ادامهی گسترده ولی منطقیِ آن حرکت دموکراتیک، آزادی خواهانه و استقلال طلبانه ملت ایران بود که استحکامِ آزادی و دموکراسی، سالم سازی جامعه و برقراری استقلال و حاکمیت ملی را در قطع نفوذ ریشه دار استعمار انگلستان از منابع ثروت نفت ایران میدانست. رهبر نهضت ملی، دکتر محمد مصدق، تنها به منافع اقتصادی و نتایج فنی ملی شدن نفت ایران نظر نداشت، بل آن را در خدمت آزادی و کرامت انسان ایرانی میدید. بدین جهت بود که هر پیروزی در عرصهی ملی شدن صنعت نفت را، به ابزاری برای گستراندن آزادیهای داخلی، شایسته سالاری، قطع نفوذ دربار سلطنتی، آزادی احزاب و مطبوعات داخلی، استقلال دادگستری، افزایش شأن دانشگاه و دانشگاهیان، سپردن کار مردم به مردم ایران... تبدیل میکرد.
اما شما حاکمان افراطی که پرونده هستهای ایران را تازه به دست گرفته اید. شما با هر حرکتی در محافل بین المللی، هر شکست و پیروزی ناچیزی را به ابزاری برای سرکوب داخلی، محدود کردن بیشتر مطبوعات مردمی، بدنام کردن غیر "خودیها"، حاکم کردن پاسداران و نظامیها، بیرون راندن متخصصان و شایستهها... تبدیل کرده اید. به کارنامهی چند ماهه تان نگاه کنید. میگویند "طی دو ماه رؤسای ١٨ دانشگاه را در سراسر کشور کنار گذاشته اید. روند انتخابی شدن رؤسای دانشگاهها را به روند انتصابی مبدل کرده اید. فردی را که در انتخابات مدیریت دانشگاه از ٣٠٠ رای، تنها ٧ رای آورده بوده، به مدیریت دانشگاهها منصوب کرده اید". عجبا که با این کارنامهی درخشانی که دارید، مٌهر سماجت بر ادعاهایتان همچنان میکوبید. مدعی هستید که دارید انرژی هستهای را ملی میکنید یعنی کاری در سطح جنبش ملی شدن نفت دارید انجام میدهید...
از اینها گذشته، مصدق و دولتش ملی بود زیرا برگزیدهی واقعی ملت ایران بود. یادمان باشد که جبههی ملیِ مصدقی، در جریان یک پیکار راستین برای آزادی انتخابات، قطع سلطهی دربار سلطنتی و ارتشیان وابسته به دربار شکل گرفته بود. دولت مصدق نتیجهی حرکت جامعه مطبوعاتی، احزاب و گروههای مختلف سیاسی، بازاریان مؤمن و دل- آگاه اجتماعی، روحانیان مترقی، دانشگاهیان و جامعهی فرهنگی ایرانی بود. دولتی بود که حمایت بی نظیر اقوام گوناگون ساکن ایران، یعنی کٌرد و لٌر و آذربایجانی، گیلک و تالش و مازندانی، قشقایی و بختیاری و اعراب خوزستانی، خلاصه دست یاری همهی اقوام و اقشار و گروههای مهم اجتماعی را پشت سر خود داشت. دولت مصدق اگر نفت را هم ملی نمیکرد باز دولتی ملی و مردمی بود. اساساً قطع نفوذ بیگانه و لغو مالکیت شرکت خارجی بر صنایع نفت ایران به این دلیل ملی شدن نامیده شد که دولت مصدق، ملی و از مردم و با مردم بود.
اما شما چطور؟ شما حاکمان واقعی مملکت ایران چگونه عمل کردید و کی هستید؟
- خوب میدانید که دولت و مجلسی را که به نام مجلس و دولت اصول گرا امروزه شکل داده اید، ثمرهی ٨ سال سرکوب بی رحمانه، گام به گام و دایمی جنبش دموکراتیک و اصلاح طلبانه مردم ایران بوده. حساب کار که دستتان هست. ارکان اصلی حرکت ملی و اصلاح طلبانه، جنبش دانشجویی، استادان، جامعه مطبوعاتی، روحانیونِ دموکرات و جنبش زنان و احزاب سیاسی بود. اولی را به خودن کشیدید. دانشگاهیان را کوبیدید. مطبوعات را بستید. روحانیون را به دادگاه روحانیت سپردید و جنبش زنان و احزاب سیاسی و فعالان ملی را زیر تیغ بردید و عاقبت با یک توطئه فنی و حساب شدهی سپاه پاسداران، طرح کودتای خود را در انتخابات ریاست جمهوری به اجرا گذاشته، بساط دولت احمدی نژاد را روی جسد داغان شدهی جنبش اصلاح طلبی بر پا کردید...
افزون بر اینها، دولت ملی مصدق و جنبش ملی شدن نفت ایران ضدغربی و ضد یهود و آمریکاستیز نبود. آن جنبش ملی حرکتی دموکراتیک و مسالمت آمیز برای کوتاه کردن دست انگستان از منابع ثروت ملی ایران بود، با توسل به نهادهای حقوقی و مسئول بین المللی و نه از طریق قهر و خشونت و ترور... دولت ملی، هیچ کشور و ملت و جامعهای را از نقشهی عالم نمیخواست حذف کند. دایهی مهربانتر از مادر برای هیچ قومِ ستمدیدهای در منطقه نبود. برای جهان تعیین تکلیف نمیکرد. ثروت نفت را برای ملت ایران و امنیت ایران میخواست یعنی هزینه و سود و زیان سرش میشد و امنیت و استقلال مملکت را فدای نفت هم نمیکرد.
اما شما مکتبیهایی که دولت درست کرده اید. ایدئولوژی آمریکاستیزی، مخالفت با غرب و نفرت از اسراییل و یهود، جان و روان و ذهنتان را مسموم کرده همگی مریض و زخمی و روان پریش اید. اگر مسئله انرژی هستهای هم نبود، چیز دیگری را برای دعوای مکتبی با غرب ساز میکردید. زیرا دشمنی عقیدتی و مکتبی تان با آمریکا و اسراییل شما را به اختلاف بر سر انرژی هستهای کشانده و نه بر عکس.
واقعیت این است که دنیا خاصه اسراییل و آمریکا نمیگویند که ملت ایران از حق داشتن دانش و تاسیسات مربوط به انرژی هستهای محروم باید گردد. حرف روشن اروپا و آمریکا این است که به ایران تحت سلطهی مشتی مکتبیِ خشونت طلبِ ضد دموکراسی و توطئه چی، که مردم خود را به خون میکشند و در خارج برای حذف یک کشور عضو سازمان ملل تروریست استخدام میکنند نمیتوان اعتماد کرد.
- هر کسی میداند که جنبش ملی شدن نفت، برای ایران و ایرانی در سطح جهان، کسب حرمت و آبرو کرد که هنوز هم تتمهی آن مانده، اما دعوای شما بر سر انرژی هستهای با آن دیپلماسی مکتبی و ایدئولوژیکی جز سرشکستگی و بی حرمتی جهانگیر چه سود دیگری داشته؟
شما اختلاف بر سر انرژی هستهای را به امری ناموسی، به وسیلهای برای کسب مشروعیت میان ملت، به ابزاری برای بقاء نظام ولایت فقیه مبدل کرده اید و فرصت طلبانه میکوشید که باهای و هوی تبلیغاتی خود را دولتی ملی همانند دولت مصدق نشان دهید.
اما شما حضرات در اشتباهید. غرب ستیزی و تروریست پروری و خط و نشان کشیدن برای اسراییل و آمریکا، ملی گرایی ایرانی نیست. ناموسی کردن مسئلهی چرخه سوخت هسته یی، ربطی به ملی کردن انرژی هستهای و شباهتی به ملی کردن نفت ندارد. نخست وزیر سابق میرحسین موسوی با حرفی که زده بهانه دست آقایان داده که خود را مصدق و فاطمی و صدیقی ببینند. اما نمیدانند، غافلند از این که هر خرپشتهای کوه البرز نمیشود. واقعا شمع مرده کجا، چراغ آفتاب کجا؟ اصلا چه جای مقایسهای است؟ سخنی راست گفته است جلال الدین مولانا:
کار نیکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن شیر، شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
اشقیاء را دیدهی بینا نبود
نیک و بد در دیدهشان یکسان نمود
هرچه مردم میکند بوزینه هم
آن کند کز مرد بیند دمبدم
او گمان برده که من کردم چو او
فرق را کی داند آن استیزه خو
ساحران با موسی از استیزه را
برگرفته چون عصای او عصا
زین عصا تا آن عصا فرقیست ژرف
زین عمل تا آن عمل راهی شگرف
همسری با انبیاء برداشتند
اولیا را همچو خود پنداشتند
گفته اینک ما بشر ایشان بشر
ما و ایشان بستهی خوابیم و خور
این ندانستند ایشان از عمی
هست فرقی در میان بیمنتهی
...