سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
عتوان اصلی مقاله:
ایران به شدت مریض است و روحانی پزشک معالج این مرض نیست!
حسن روحانی رئیس به اصطلاح جمهوری حکومت ولایت مطلقه فقیه، بد جوری دچار مخمصه شده است. او زمانی که خود را آماده قبول این پست و مسئولیّت میکرد و در پی تبلیغ انتخاباتی بود، هیچگاه به فکرش نمیرسید که به این زودی در تنگنای دو قوهٔ داخل و خارج قرار گیرد. هم اصولگرایان قشری دینی و همدستان دزد و کلاش احمدینژاد و تیم سارقش از هر سو بر او بتازند؛ و نمایندگان مجلس فرمایشی بیش از سد بار وزرای او را جهت پاسخ به سوآلات بیارزش و بیربط خود به مجلس اسلامی فراخوانند؛ و هم دولتهای خارجی برایش آن هیمنه و ابهت خاتمی را نه قبول داشته باشند و نه چنان ارزیابیای بکنند. زیرا حسن روحانی در اندیشهاش، خود را از هر حیث یک خاتمی میدید؛ چون هم رخت او را برتن دارد؛ و هم بهزعم خود در این ۳۵ سال با داشتن پستهای حساس آن اندازه شهرت و محبوبیّت به دست آورده است که مقبول خاص و عام قومالظالمین قرار گیرد. در ضمن تصور میکرد برخلاف خاتمی، نه رفسنجانی و نه مقام ولایت از او دلگران و متنفر نیستند و برای مقام ولایت فرق نداشت چه کسی برنده انتخابات شود. و رفسنجانی نیز تمایل به پیروزی او داشت.
خاتمی زمانی برای پست ریاست جمهوری برگزیده شد که حضرت رهبر مخالف جدیی چنین گزینشی بود و نظر برکسی دیگر داشت؛ و آخوند ناطق نوری را برای این پست نوکری در نظر گرفته بود. سرانجام این مردم ایران بودند که علیرغم ناخوشنودیهای ولی مطلقه فقیه، خاتمی را از لج مقام ولایت، رئیس جمهوری حکومت اسلامی کردند. بنابراین خامنهای هیچ رضایتی از گزینش خاتمی به این پست و مقام نداشت. هاشمی رفسنجانی نیز، به گونهای دیگر با گزینش خاتمی به ریاست دولت مخالفت میکرد و حتا ضدیّت داشت. زیرا هم جانشین او شده بود؛ و هم با آرائی بسیار بیشتر از آنچه رفسنجانی در دو دوره ریاست جمهوری با خدعه و تقلب کسب کرده بود انتخابات را برده بود. خاتمی مورد اقبال و پسند مردمی بود که درست یا نادرست؛ خوشنود و ناخوشنود، به او رأی داده بودند؛ و این سبب حسادت شدید هاشمی رفسنجانی شده بود. زیرا آن زمان هاشمی رفسنجانی جز حلقه اطرافیان خویش، مورد محبت و اقبال کسی نبود و حتا مورد تنفر و استهزای اکثریّتی عظیم بود؛ و این بر او گران میآمد. دراین مورد چندین مقاله و جزوه نیز علیهاش نوشتند و او را مفتضح کردند.
حسن روحانی گرچه به هنگام رأیگیری بیش از ۱۵ میلیون رأی برایش شمردند و خواندند، اما این رقم، بیشتر از بغض معاویه بود و نه حُب علی. مردم چارهای دیگر نداشتند و گرنه یکی از آن سه نفر مردود و مطرود به کاخ ریاست جمهوری نزول اجلال میفرمود.
اما با وجود این، هم هاشمی و هم خاتمی از گزینش حسن روحانی (فریدون) به این پست، رضایت داشتند و استقبال کردند.
اما همین حضرت، هنوز بیش از چند ماه از اقامتش در کاخ ریاست جمهوری نگذشته بود که از هر طرف مورد حمله اصولگرایان نابخرد و شیعیان قشری درون دستگاه قرار گرفته است که یکی از آنها باهنر معاون مجلس اسلامی است. اصولگرایان احمدینژاد پسند و انباز در ویرانی ایران، در این زمینه چنان در تنگنایش نهادهاند که نمایندگان مجلس اسلامی به خاطر ملاقاتی که وزیر ارشاد اسلامی دولت کنونی با خاتمی رئیس جمهوری هشت ساله رژیم داشته است، او را به مجلس برای پاسخگوئی فراخواندهاند. پرسش این است وزیر ارشاد باید پاسخ به چه و چگونه پرسشی پس بدهد؟ مگر وزیر ارشاد اسلامی ایران با یکی از مقامات اسرائیل و یا امریکا ملاقات داشته است که باید پاسخگوی سوآل این نمایندگان نادان و ابله باشد؟ خاتمی اگر جرمی را مرتکب هم شده باشد، فردی ایرانی است و درون کشور آزاد زندگی میکند.
این نمایندگان در مجلسی که خود احمدینژاد ترتیبش را داد و مهرههایش را معین کرد و توسط فرمانداران و استاندارانی که همه سردار پاسدار بودند به مجلس اسلامی راه یافتند و اغلبشان در یک شهر چهار میلیون جمعیّت، رقمی حدود ۱۲۰ هزار رأی کسب کردهاند؛ و با چنین عددی در صندلی مجلس نشستهاند، در این چند ماه بیش از ۱۰۰ بار وزرای حسن روحانی را برای پاسخ به پرسشهایشان به مجلس دعوت کردهاند. چرا چون از همان جنس و قماش احمدینژاد احمق و ابلهند و میخواهند کسی همسو و همتراز احمدینژاد را در پست ریاست دولت داشته باشند که سوء استفادههای مالیشان همچنان جاری و ساری باشد.
از سوی دیگر پشتیبانی رفسنجانی و خاتمی از آقای حسن روحانی، خود وسیله و هدفی است برای اعمال زور و ناروا توسط همان قشر به ظاهر مسلمان متعصب در حق رئیس دولتی که چنان بیقدرت است که یک کلانتری خطش را نمیخواند و حکمش را اجرا نمیکند.
در همین زمینه، کمبود بودجه و به فروش نرفتن نفت که ۶۰ سال است منبع درآمد دولتهای ایران چه در رژیم پادشاهی و چه در حکومت ولایت فقیه بوده است، دولت را در منگنه گذاشته که نه توان پرداخت یارانهها را دارد و نه میتواند بودجهای برای رفاه و توسعه کشور تأمین کند. کسر بودجه سرسام آور سبب شده است از مردم با خواهش و تمنا بخواهند که از گرفتن یارانه انصراف دهند و اگر بینیازند، آن را برای مردم نیازمند روا دارند. مقدار نفتی هم که فروش میرود، مابهازائش دلار نیست، بل جنس تجارتی و غذا و گندم است.
در این مورد و در این مدت، چنان به جناب روحانی بیمهری میشود که برای سالگرد انرژی هستهای و جشنی صوری که برای غنیسازی اورانیوم در یکی از دانشگاهها بر پا شده بود، به جای نماینده آقای روحانی رئیس جمهوری، از سعید جلیلی نماینده سابق ایران در آژانس که در تمام مدت مأموریّتش مربای آلو بود و معلوم نبود در سفرهایش به چه کار مشغول است، دعوت کرده بودند تا سخنرانی کند. و این یعنی دهن کجی به روحانی!
از سوی دیگر وزیر نفت و انرژی ایران «مهندس زنگنه» از گم شدن ۶ میلیارد متر مکعب گاز در کشور خبر میدهد که فاجعهای عظیم است. نمیدانم آقای زنگنه وزیر محترم وقتی به خبرنگاران از گم شدن شش میلیارد متر مکعب گاز سخن گفته است، واکنش خبرنگاران را چگونه دیده است؟ آنان خنده سردادهاند، یا چشمهایشان از حدقه بیرون زده است؟ اما روشن است که گاز تیله و سکه نیست که قِل بخورد و به قعر دره فرو رود و گم شود! این گاز را دولت احمدینژاد توسط سپاه پاسداران و یا وسیلهٔ همان آقای میلیاردر معروف به نام «بابک زنجانی» به فروش رسانده؛ و پولش هم نفله شده و به جیب دزدها رفته است. فساد و تباهی؛ دزدی و فحشا و رشوه خواری چنان ساختار حاکمیّت و اسکلت و اندرون جوامع ایران را فراگرفته است که جز با تغییر نسل علاجی برایش میسر نبوده واز دست امثال روحانی معجزی ساخته نیست.
از همه مهمتر مسئله خشکسالی و بیآبی ایران را به شدت تهدید میکند. طبیعت نیز مدتها است سر ناسازگاری با حکومتیان را دارد و ده سال پی در پی است که باران در حداقل مقدار باریده؛ در نتیجه، چشمهها همه خشک شدهاند؛ تا÷لاپها خشکیدهاند و آب دریاچهها به حد قابل توجهی پائین رفتهاند. لایههای زیر زمینی آب نیز در اثر احداث چاههای عمیق فروان که از روی ناچاری به آن متوسل شدهاند، از بین رفته و چاهها نیز آب لازم را در دسترس قرار نمیدهند. در این مورد خطر نشست خاک و زمین نیز سطح کشور را تهدید میکند. این خطرات را مسئولان و خبرگان و متخصصین خود دستگاه اعلام کردهاند. یعنی مسائل همه عینی و قابل رؤیتند. بیتردید امسال تاستانی تشنه را تجربه خواهند کرد.
از دیگر سو کشورهای غربی و ایالات متحد امریکا در مورد غنیسازی اورانیوم و رفع تحریمها با امروز و فردا کردن، دولت و حکومت را آچمز کردهاند. اندکی از تحریمها را در مورد دارو و وسائل یدک هواپیما - به گفته شفاهی - کم کردهاند؛ و طبق نوشته روزنامههای درون ایران، ۵۵۰ میلیون دلار از دارائیهای بلوکه شده ایران را پس داده و به حساب دولت ریختهاند. اما از جای دیگر تحریمهای جدیدی وضع کردهاند که نه تنها چیزی عوض نشده، بل سختگیری بیشتر نیز شده است.
همین امروز ۱۶ ماه ایپریل روزنامه ابتکار چاپ تهران نوشته بود: «دولت انگلیس ۱۵ مقام جدید اجرائی حکومت ایران را تحریم کرده است و نام آنان را نیز نوشته بود»
این موضوع را نیز میدانیم که کشور و دولت ایران را مانند یک حکومت دموکراتیک، قوای سه گانه مقننّه، اجرائیّه و قضائیّه نمیگرداند و رتق وفتق امور در دست این قوا نیست. اینها همه مجری دستورهای ولی مطلقه فقیهاند و به قول خاتمی رئیسان هر سه قوه حکم یک تدارکاتچی را دارند. به عنوان نمونه در دادگاههای جرم سیاسی، قاضی هیچ کاره است. تمام این دادگاهها در حضور نماینده وزارت اطلاعات یعنی کارمند ساواما تشکیل میشود و او است که حکم را به قاضی دیکته میکند. حتا سوآلها از متهم را نیز همان مأمور مینویسد و به دست قاضی میدهد تا از متهم بپرسد. این موضوع را «محمد نوریزاد» در یک نامه سرگشاده خطاب به قاضی صلواتی که رئیس دادگاههای سیاسی است نوشته و پخش کرده بود. و چون در مورد خودش اجرا شده بود، نشان میدهد موضوع کاملاً درست و صحیح است.
حسن روحای در حال حاضر با سفر به استانها بویژه استانهائی که اقلیتهای دینی و قومی در آن زندگی میکنند و جمعیتشان چشگیر است میخواهد از تنشی که این ۳۵ سال به وجود آمده و سنیها را رسماً و به شدت از حکومت و دولت متنفر کرده است بکاهد و از مسلمانان سنی که رقمی بیش از ۱۵ میلیون در سراسر ایرانند، دلجوئی کند. تا چه حد موفق شود معلوم نیست.
در سیستان و بلوچستان در حضور جمع کثیری از مردم گفته است:
«تفاوت میان پیروان مذاهب و اقوام و جنسیّت قائل نیستیم. در ایران شهروند درجه دو نداریم». در حالی که هم خودش میداند و هم ما میدانیم که دروغ میگوید. ایران اسلامی کنونی یعنی ایران شیعیان دوازده امامی و تعلق به شیعیان اثنی عشری دارد؛ و بقیه حتا دراویش نعمت الهی که شیعه محسوب میشوند، شهروند درجه دوماند. این سخنان حسن روحانی به ظاهر نوعی ادای دین در برابر آزادی سربازان مرزبان است و در واقع پاسخ و سپاسی است به کار مولویهای سنی که باعث آزادی سربازان اسیر در دست گروهها شده بودند. وگرنه چرا از این ۱۵ میلیون سنی یک وزیر و حتا یک استاندار - در محل زیست سنیها - وجود ندارد؟
خیر آقای روحانی شما دروغ میگوئید ایران عملاً در دست شیعیان متعصبی است که مرتب دم از تساوی امامت و رسالت میزنند. فاطمه همسر علی را شهید به دست عمر خلیفه دوم صدر اسلام تبلیغ میکنند و برای شهادتش هفتهای مخصوص اعلام عزا میکنند و به عُمَر نفرین میفرستند. در حالی که فاطمه از همان ابتدای تولد دختری بسیار ضعیف و نحیف بود و شوهر کردنش در سن و سال ۱۱ سالگی با آن تن دوکی و بیرمق، بیشتر او را به جانب مرگ هدایت کرد و سرانجام در اثر ضعف و بیماری مُرد! اما تمام روزنامههاتان پر از این مطالب است که فاطمه شهید شد.
بنابراین شما آخوندهای شیعی با این دروغ پراکنی در بین مردم مرتب در پی تولید نفاق و عداوتید! و غیر از شیعیان مرتضی علی و پیرو دوازده امام، دیگران شهروند درجه دو به حساب میآیند و عملاً شما و اربابتان خامنهای به همراه تمام عمامه برسران، این تمایز را ثابت کردهاید و در جامعه نیز اجرا میکنید. و این دقیقاً ضدیّت کامل با حقوق بشر و میثاقهای بین المللی آن است. به همین دلائل است که ما خواهان اجرای کامل حقوق بشر در ایرانیم.
کالیفرنیا، محمدعلی مهرآسا، ۱۶/۴/۲۰۱۴
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|