يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
در اعلامیهٔ نخستین «کنگره جهانی لغو مجازات اعدام» که در ۲۰۰۱ در استراسبورگ فرانسه برگزار شد، آمده است: «مجازات اعدام هیچگاه از ارتکاب جرمی جلوگیری نکرده است. این مجازات همواره اقدامی بمثابه شکنجه، عملی بینهایت وحشیانه، رفتاری غیرانسانی و اهانتآمیز به شمار میرفته است. جامعهای که مجازات اعدام را اعمال نماید، جامعهای است که خشونت را تشویق میکند. هر جامعهای که به کرامت و منزلت انسانها احترام میگذارد، در جهت الغای این مجازات کوشش میکند.»
موضوع بحث من در واقع درخواستی است از فعالین سیاسی و حقوق بشری: کوشش جهت الغای مجازات اعدام در کشورمان است. به اعتقاد من فعالین اگر در این مورد عزم خود را جزم کنند و این مورد مهم را در مجامع بینالملل رسانهای کنند. مقامات قضائی ایران که تصور میکنند اعدام خصوصا در ملا عام تاثیر مثبت دارد و در کاهش جرم و جنایت موثر است، خواهند دانست که این عمل نه تنها از ارتکاب جرم کم نخواهد کرد بلکه بر خشونت موجود اضافه و روح و روان جامعه را بشدت ضربه پذیر خواهد کرد. شخصا معتقدم: اعدام یا قتل نفس اجرای عدالت نیست بلکه انتقام است و کسانیکه در مراسم اجرای حکم اعدام حضور مییابند خود نیز شریک جرم هستند.
سازمانهای حقوق بشر در گزارشات اخیر خود اذعان نمودند که در سالهای اخیر در جهان ۳۲ کودک اعدام شدهاند که ۲۶ نفر از آنان در ایران ما بوده است. آنان کودکان خلافکاری بودند که به سن قانونی یعنی ۱۸ سال نرسیده بودند. در همین مدت کوتاه بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر بیش از دهها تن اعدام شدهاند که از میان آنان پانزده اعدام در ملاء عام بوده است. متاسفانه زیر پا نهادن حقوق بشر در همه عرصهها در کشور ما ادامه داشته و دستگیری و محدودیت رسانهها همچنان در دستور کار است. و قوه قضائیه و دادگاههای انقلاب کما بیش به اعمال خویش ادامه میدهند.
در اینجا جای سئوال است که ما ایرانیان در کجای دنیا قرار داریم؟ با بالاترین آمار زندانی و اعدام بعد از چین. با آمار وحشتناک تصادفات در صدر جهان و داشتن هزاران پرونده جنائی و خلافهای متعدد با حکومتی به غایت وحشی و پرمدعا که به تصور باطل خود با قتل مخالفان و خلافکاران به جامعه انسانی یاری رسانده است. باید بکوشیم ایران ما به کانون کشورهائی که اعدام را ملغی کردهاند؛ بپیوندد. باید بکوشیم جلوی این جنایتها گرفته شود... این مهم تنها با شعار حل نمیشود.
چندی پیش نوشتم و لازم میبینم که این مطلب را دوباره تکرار کنم چون دقیقا به موضوع بحث مربوط میشود: امکان دگرگونی در کیفیت زندگانی به ارزشهای کیفی و کمی جامعه بستگی دارد. آرامش و خوشبختی انسان اگر واجد ارزش نباشد، نمیتواند نویدی برای زندگی آرام به حساب آید. جا دارد گفته شود آیا این همه قربانی، کشتارجمعی و اعدام. جنگ وخشونت و انتقامها به خاطر پشتیبانی از زندگی انجام گرفته و میگیرد!؟ آیا انسان ناگزیر به سازش با جامعهای است که در آن زندگی میکند؟ چون موجودیت خود را در مخاطره میبیند!؟ ابعاد این سازش چگونه ترسیم شده است!؟ با قراردادهای اجتماعی و یا قوانین جزائی و یا هر دو آنان!؟
آیا باید باور کنیم که خشونت و انتقام در جامعه ما یک امر سیاسی است و یا اینکه به فرهنگ تبدیل شده است؟ اینکه خشونت و اعدام در کشور ما قرنها رایج و اجرا میشود، تمام مسئله نیست. بلکه باید مشاهده کرد که در مقابل این خشونت عریان چه فرهنگی تبلیغ شده است. آیا از صدر انقلاب تا امروزخشونت پرهیزی تبلیغ شده است؟ بانیان آنچه گروه، دستجات و شخصیتهای سیاسی – اجتماعی بودهاند؟ آیا مفهوم خشونت پرهیزی در جامعه آکادمیک ما بصورت جدی دنبال و تبلیغ شده و پاسخی به خشونت داده شده است؟
چنانکه میدانیم ما با رژیمی روبرو هستیم که اعتقاد به حذف دگراندیشان و خلافکاران دارد و در این دور باطل میچرخد و تصور میکند که با خشونت میتواند در برابر خشونت ایستاد... بنا بر اعتقاد خویش مخالفان و تبهکاران را چنانچه که خود میپسندد طبقه بندی و با شیوههای خویش زندانی ویا نابود میکند. ایران امروز از تمام نظر در مرحله گذار است حتی از جنبه جزائی دچار عارضه خودآزمائی است...
رژیم سیاسی در ایران آن جامعهای را که تصور میکرد تا نیتش کاملا به مقصد رساند با چالشهائی روبرو شد که اجبار در تجدید نظر داشت. اما هنوز با گذشت سه دهه حاضر به گفتگو نیست و تمایلی کمتری از خود نشان میدهد. هنوز اعدام میکند تا طرف مقابل را به سکوت دعوت کند و تغییر و گفتمان را از سیاست روز بشوید. آیا این سیاست باید ما را ناامید کند؟ خیر. کوشش ما باید بر این محور بگردد که فرهنگ قدیم و سنن خشونت آمیز را تبدیل به فرهنگ خشونت پرهیزی کنیم و از اقدام متقابل و خشونت آمیز بپرهیزیم. و از جامعه آکادمیک و حقوقی بخواهیم این مورد مهم را به گفتمان روز تبدیل کنند. چرائی اعدام و خصوصا شرکت مردم در مراسم آن را موشکافی کنند و ضرورتا وارد مبحث پیچیده روانشناسی اجتماعی شوند. جا دارد در این راستا به کوشش اخیر تعدادی از روشنفکران در عرصه ملغی قانون مجازات اعدام توجه کرد و از آنان پشتیبانی کرد.
مردم جامعه باید آگاه شوند که چرا اعمال خشونت میشود؟ طبیعی است که اعمال و رفتار شخصیتها برای مثال لوتر کینک، گاندی، ماندلا میتواند اثربخش باشند (که بودهاند) اما این خشونت پرهیزی تنها محصول اقدامات یک فرد به تنهائی نیست و این مهم باید عمومیت یابد. مردم باید آگاه شوند که اعمال خشونت پاسخگوی چه عوامل و معضل در جامعه است؟ آمارهائی جهانی در کشورهائی که مجازات اعدام جنبه قانونی و رسمی دارد از فروکش جرم و جنایت و خلاف خبر نمیدهد. برای نمونه در کشور ما از صدر انقلاب ۵۷ تا امروز شاهد اعدامهای بسیاری بودیم که به قولی جهت تهذیب اخلاق و جامعه صورت گرفت. آیا جرم و جنایت و خلاف در کشور تخفیف یافت؟ با قاطعیت میشود گفت خیر، شدت یافت. موضوع به تعمق بیشتری نیاز دارد. اینکه خشونت توسط حاکمیت یا حتی دستور یک حاکم اعمال و اجرا میشود یک طرف قضیه است. این مهم طرف دیگری نیز دارد و این مردم هستند که بر اعمال جنایت آمیز صحه میگذارند و چشم در برابر چشم به عنوان فرهنگ غالب نقش بازی میکند. ما عادت کردیم تنها از اعدام سیاسی متاثر شویم اما اعدامهای عادی که متاسفانه با حضور وشرکت داوطلبانه هزاران نفر از شهروندان روزانه در سراسر کشور اجرا میشود سخنی به نمیآوریم و با سکوت تنها نظارهگر این فاجعه هستیم.
در جامعهای زندگی میکنیم که مدیریت سیاسی به مدیریت مدنی نه به چشم رقیب بلکه دشمن نگاه میکند. مدیریت سیاسی زبان پرخاش و خشونت را انتخاب کرده است که هرگونه فعالیت مدنی را دشمن خویش مفروض است که باید ازبین رود. مطبوعات که طبیعتا باید نقش پل ارتباطی شهروند با شهروند و شهروند با دولت باشد. دائما قطع میشود. این مورد مهم تنها به جامعه هیستریک یاری رسانده است. اما با این توصیف فعالان سیاسی و مدنی نباید از فعالیت آموزشی و فرهنگی و خشونت پرهیزی دست بردارند. لازمه این امر مهم اعتقاد فعالین به فرهنگ خشونت پرهیزی است... درغیر اینصورت مشکلات لاینحل میماند که مانده است. روشنفکران، فعالین حقوق بشر نخست باید از خود شروع و به پندار خشونت پرهیزی اعتقاد راسخ داشته باشند و شیوه و روش و فکر خشونت در برابر خشونت جدا پرهیز کنند.
موافقان و مخالفان مجازات اعدام هر کدام استدلال خویش را در این مورد دارند:
۱- در میان موافقان استدلالی وجود دارد که مجازات اعدام برای حفظ نظم اجتماعی و حراست جامعه را لازم میداند! بدین ترتیب اعدام در راس اقدامات تامینی طرد کننده مجرم قرار گرفته است و اثر تهدیدی مجازات اعدام که شاید متکی بر اصل ((خطرناک بودن)) و ((اصلاح ناپذیری)) بعضی از مجرمان، مورد قبول افکار عمومی قرار گرفته است.
۲- مخالفان در استدلال خود چون زندگی بشر را ودیعهای مقدس و خدشه ناپذیر میانگارند، مجازات اعدام را نیز قتل نفس شمرده و در الغای آن کوشش میکنند. اینان در ادامه استدلال خویش اذعان دارند که دوران قصاص سپری شده است. اعدام نوعی مرگ قضائی یا قانونی است و وجود آنچهره عدالت را کریه میسازد! از این مقدمات نتیجه گرفته میشود که مجازات اعدام به جای آنکه مصداق عدالت مطلق باشد در عمل غالبا به صورت بیعدالتی خاص نمایان میشود.
در کشور ما ایران متاسفانه تلاش جهت لغو مجازات اعدام هیچگاه به طور جدی از طرف هیچ جمعیتی که نماینده افکار عمومی باشد، صورت نگرفته است. تلاش در این مورد مهم انفرادی یا کوششهای بعضی از جمعیتها در مسیر لغو مجازات اعدام است. نگران کننده است که افکار عمومی تشخیص امر را بر عهده حاکمیت قرار داده است. حاکمیتی که مجازات اعدام (مجازات اسلامی) را از نظر ایدئولوژی دینی، مفید قلمداد میکند. باید بخوبی بدانیم تمدنی که با چنین تدابیر غیر انسانی میکوشد موجودیت خویش را حفظ نماید، محکوم به اضمحلال خواهد بود!
معمولا هیجان افکار عمومی خصوصا در مورد مجرمانی با جرمهای سنگین، بسیار قابل توجه است. و اینرا باید یادآوری کرد که مجازات اعدام راه حل مسامحه آمیزی (فرار از حل مسائل) است که جامعه را از جستجوی وسائل اساسی برای مبارزه مؤثر با جرائم و طروق عاقلانه برای پیشگیری از جرم باز میدارد. از سوی دیگر باید اذعان نمود که مجازات اعدام (یا قتل نفس) تنها در مورد محکوم مؤثر نیست. بلکه خانواده قاتل و مقتول را وارد (از هر جهت) آسیبهای جبران ناپذیری خواهد کرد.
این را میدانیم که هنوز مجازات اعدام مورد بحث حقوقدانان و متخصصان قضائی دنیا است. کشورهای بسیاری مجازات اعدام را ملغی کردهاند. در کشورهای بسیاری منجمله کشور ما، این مجازات به قوت خویش باقی است. شاید زمان آن فرا رسیده است که کیفرشناسان، جرمشناسان و حقوقدانان کشور بدون ترس از ایدئولوژی حاکم، مورد را جدی و در الغای آن کوشش بعمل آورند. گرچه افکار عمومی، حاکمیت و مجلس، مخالف ملغی آن باشند.
شک نیست (در آستانه قرن بیست و یکم) ارزشهای سنتی هنوز هم در ذهن انسانها جای ویژهای برای خود دارد. اما با این وجود در مورد لغو مجازات اعدام و چه در باره استقرار مجدد آن همیشه طرح و پیشنهادهای متعددی در جهان ما ارائه میشود. و این را بخوبی میدانیم که طرح استقرار دوباره (مجازات اعدام) آن بیشتر ارتباط مستقیمی با وقوع بعضی از جرائم بسیار نفرت انگیز و سنگین است که افکار عمومی را به هیجان میآورد. مطلب را با نقل قولی از تولستوی به اتمام میرسانیم با امید به اینکه جامعه روشنفکر ایران جدا این مجازات غیرانسانی یا قتل نفس را مورد بررسی و در الغای آن کوشش نمایند.
«... من نه تنها با روح و قلب بلکه با تمام وجود خود احساس کردم، همه آن سفسطهها و گفتههائی که برای تنفیذ و تائید کیفر مرگ شنیدهام و خواندهام، جز مشتی سخنان پوچ و گفتههائی بیمعنی چیزی نبودهاند. من بدون توجه به اسمی که این گروه به قتل نفس، یعنی بزرگترین جرم یک انسان میدهند. در لحظه قطع سر محکوم، چنین فهمیدم که همین عمل خود، قتل نفس و جنایت بزرگی است. و من؛ با حضور خود در میدان اعدام عملا بر آن صحه گذاشتهام و با عدم دخالت در چگونگی آن، شریک جرم شدهام».
متن گفتگوی خانم سهیلا ستاری با فرشید یاسایی در زمینه لغو مجازات اعدام (با اندکی تغییر)
در آیین بزرگداشت روز جهانی حقوق بشردر شهر کلن – آلمان ۱۵/۱۲/۲۰۱۳
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|