iran-emrooz.net | Thu, 20.10.2005, 15:01
در پشتيبانی از نشريهی «ايرانيان»
دكتر كاظم رنجبر
پاریس ١٣ اکتبر ٢٠٠٥ – برابر با ٢١ مهرماه ١٣٨٤
پشتیبانی مادی و معنوی، از آزادی بیان و اندیشه، در چهارچوب یک نشریه آزاد و مستقل
خوانندگان گرامی،
بیش از ٩ سال است، نشریهی «ایرانیان» چاپ واشنگتن، توسط مردی فرهیخته وآزاد منش ، پایبند به اصول و پرنسیب ، یک روشنفکر متهعد، پا به عرصهی مطبوعات خارج از کشور گذاشته است، که همهی ایرانیان صاحب اندیشه و قلم ، امروز به ارزش معنوی این نشریه ، در جامعه مطبوعات ایران آگاهی دارند. این نشریه ، که با تلاش ، آقای تقی مختار ، مدیر مسئول و سردبیر آن ، همراه با پشتیبانی ، همکاران گرامی آن ، از ژانویه ٢٠٠٥ ، تبدیل به هفته نامه شده است ، از چنان پتانسیل معنوی و علمی، و اصول روزنامهنگاری ، یعنی احترام به آزادی اندیشه و بیان نویسندگان و حوانندگان برخوردار است ، که میتواند ، برای تمام ایرانیان ، خصوصاً ایرانیان مقیم خارج از کشور ، تبدیل به یک کانون همبستگی و تبادل اندیشه و افکار، و در نهایت به نیروی فعال در پیشبرد آگاهی اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانیان باشد.
نشریه «ایرانیان» امروز میتواند ، در کانون هر خانوادهی ایرانی، جای بگیرد، و هر ایرانی را با مسائل اجتماعی ، فرهنگی ، و سیاسی زادگاهاش ، از طیف و دیدهای مختلف ، آگاه سازد. نشریه «ایرانیان» نشریهایست مستقل ، و به هیچ حزب ، گروه ، و محفل ، و کانونهای سیاسی ، وابستگی ندارد. و پشتیبانی معنوی من راقم این سطور نیز درست به همین خاطر است. قلم ناچیز من ، مدت سه سال است ، بطور رایگان در خدمت خوانندگان «ایرانیان» است. و تا روزیکه این نشریه به این اصل ، یعنی آزادی بیان و اندیشه ، در چهار چوب نزاکت قلم پایبند باشد، این همکاری ادامه خواهد داشت. صداقت ، و تعهد اخلاقی و معنوی که من در طول سه سال همکاری ، با آقای مختار و نشریه «ایرانیان» داشتم ، اطمینان دارم ، که این نشریه با همان اصول مدیر مسئول اش پایبند خواهد ماند.
در کشورهای بزرگ ، خصوصاً کشورهائیکه با نظامهای دموکراتیک اداره میشوند، شهروندان از وجود نشریات معتبر ، و با ارزش برخوردار هستند، که در واقع زبان گفتگوی ملت ، و افکار عمومی را نمایندگی میکنند، به عبارت دیگر ، این نشریات ، یک نهاد اجتماعی در این جوامع هستند. نشریه «ایرانیان» دارای چنین امکان ، و چنین پتانسیل معنوی و فرهنگی است.
از تمام شخصیتهای حقیقی صاحب قلم ، و سایتهای مختلف داخل و خارج کشور تقاضا دارم ، بعد از مطالعه مقاله پیوستی ، در صورت امکان آنرا چاپ و منتشر بکنند. و سعی بران داشته باشند ، نشریهی «ایرانیان» و اهداف آنرا به همهی هموطنان معرفی بکنند. از همهی هموطنان تقاضا دارم ، در صورت امکان، برای ادامه حیات و توسعه و گسترش نشریه «ایرانیان» خود و دوستانشان را به این نشریه آبونه بکنند.
با نهایت احترام. کاظم رنجبر. دکتر در جامعه شناسی سیاسی -
. kazem. .(JavaScript must be enabled to view this email address). fr
----------------------------------------------------------------------------------------------------
-آدرس ، آدرس الکترونیکی ، شماره تلفن فاکس و نشریه « ایرانیان » در واشنگتن.
مدیر مسئول و سردبیر : آقای تقی مختار.
Tel (703)503-6902
Fax(703)503-6904
Adresse Washington Iranians
Media,inc.
P. O. Box 2108
Merrifield,Viginia 22116-U. S. A E-mail : .(JavaScript must be enabled to view this email address). com
*- نهالی که این مرد کاشته است...
نهالی که این مرد کاشته است ، هفته نامهی «ایرانیان» چاپ واشنگتن نام دارد. ما ایرانیان چگونه میتوانیم این نهال را به یک درخت تنومند ، سمبل فرهنگ روزنامه نگاری آزاد ، مستقل ، پای بند به اصول و وجدان روشنفکری ، تبدیل بکنیم؟
ژان پل سارتر ، فیلسوف معروف فرانسه و یکی از بنیانگذاران مکتب اگزیستا نسیالیزم ، سخن معروفی دارد که میگوید: «... این کردار و عمل انسان است ، که شخصیت فردی و اجتماعی او را میسازد. البته اگزیستانسیالیستها ، کردار و عمل انسان را از منظر آزادی ، اختیار و مسئولیت پذیری فرد مورد مطالعه قرار میدهند. آقای تقی مختار ، مدیر و سردبیر نشریهی «ایرانیان» با همهی دشواریهای ناشی از جٌو موجود در جامعه ایرانیان مقیم امریکا ، این نشریه را به معنی واقعی فعل «آفریدن» آفریده است. ما میبینیم که در این «آفریده» منش ، شخصیت فردی و اجتماعی مدیر مسئول و سر دبیر آن متبلور است. من صاحب این قلم ، تا کنون افتخار آنرا نداشتهام که حتی یک فنجان قهوه یا چای ، با مدیر «ایرانیان» صرف کنم. خوشبختانه ، نه آقای مختار از لحاظ مالی به من احتیاج دارند، و نه من محتاج ایشان هستم. امٌا من بر این باورم ، که همهی ما ایرانیان ، در شرایط بسیار حساس تاریخ ملت و مملکتمان، به یک چنین نشریهی با ارزش ، با یک چنین اصول و پرنسیبی که در مدیر آن سراغ داریم ، احتیاج داریم. از این بابت بطور روشن و آشکار ، اعلام میدارم ، که قلم ناچیز من ، بطور رایگان در خدمت خوانندگان «ایرانیان» خواهد بود، چنان که تا امروز هم چنین بوده است. و چون در عمرم به کسی چک سفید ندادهام ، ، میباید اضافه کنم ، تا روزی که این اصول و خط و مشی در «ایرانیان» حاکم باشد، من با همین روش با آن همکاری خواهم کرد. از این رو برای آقای مختار و همکاران گرامی شان ، و برای نشریه «ایرانیان» توفیق بیشتری آرزومندم، و میدانم ، که این مرد به اصول اخلاقی یک روزنامه نگار واقعی پشت نخواهد کرد.
چندی پیش در صفحات این نشریه ، هم وطنی در بارهی یکی از مقالات من ، نقدی همراه با توهین و تمسخر نوشته بود. عزیزی از روی لطف و عنایت ، به من گفت: «فلانی ، من نمیدانم چرا آقای مختار ، این نقد را چاپ کرده است، کاش این کار را نمیکرد.» در جواب گفتم: «سرور عزیز، درست بر عکس ، احترام من به آقای مختار و علاقهام به «ایرانیان» به خاطر رعایت همین اصول و پرنسیبها است. وظیفه مدیر مسئول و سر دبیر نشریه ، این نیست که به خوانندگان خط و طیف سیاسی ، و ایدهئولوژی بدهد. این کار ، وظیفهی نشریات حزبی ، و ارگانهای سیاسی است. بزرگترین وظیفه یک روزنامهنگار شایسته این نام و حرفه ، علاوه بر پخش اخبار و اطلاع رسانی ، دادن آموزشهای لازم ، جهت اندیشیدن صحیح و آگاه کردن خوانندگان با مسائل و اندیشههای گوناگون و متفاوت است. من راقم این سطور در گذشته افسر ارتش بودم ، و سالها ست که مقیم کشور فرانسه هستم. امٌا همیشه این سئوال را از خود میکنم: چرا با وجود اینکه ، فعالیت حزب کمونیست ، در فرانسه آزاد است، افسران این کشور ، کمونیست نشدند ، و نمیشوند؟ امٌا در ایران ، با وجود اینکه ، فعالیت حزب توده ممنوع بود، بخشی از ، پاک ترین ، با سواد ترین و وطن پرست ترین افسران ارتش ایران ، به دام «تاواریشهای مسکو»، و عاملان ایرانی آنها افتادند و جان باختند ، و این سرمایههای عظیم مملکت این چنین نابود شدند؟ جواب این سئوال اینست ، که در فرانسه حداقل بیش از یک قرن است ، که آزادیهای بیان و اندیشه ، وجود دارد. افسران فرانسوی میتوانند آزادانه ، هر نشریهای را از هر طیف سیاسی و عقیدتی مطالعه بکنند، و در نهایت خود شخصاً صاحب شعور و بلوغ سیاسی بشوند. همین شعور و بلوغ سیاسی مانع آن میشود، که ناآگانه به دام بيگانگان بیافتند.
نظام ولایت مطلقه فقیه ، که مدت ٢٧ سال است ، خون ما را به شیشه گرفته است ، از بطن نظام استبداد سلطنتی بیرون آمده و فرزند خلف آن نظام است. نظامهای استبدادی ، از انسانهای آزاداندیش نفرت دارند. با دشنه سینهی روزنامهنگاران را میشکافند. اینکه ایران وطن بلا کشیده ما زندان روزنامهنگاران است، این رفتار در نظامهای کمونیستی سابق ، و نظامهای استبدادی امروز، و همچنین در دوران قدر قدرتی نازیسم هیتلری نیز رایج بود. موش کورها از روشنائی وحشت دارند.
من یقین دارم ، که اگر فردا «آیت الله» محمد تقی مصبلح یزدی ، و یا آقایان دکترها ، چون الله کرم ، ده نمکی ، محسن رضائی ، قالیباف ، لاریجانی ، احمدی نژاد هم در چهارچوب نزاکت قلم ، و با حفظ احترام به مخالفان عقیدتی خود شان به «ایرانیان» مقاله بفرستند ، ، حتماً آقای مختار ، مقلات آنها را چاپ و منتشر میکند ، باید هم اینچنین باشد. شخصیتی چون آقای مختار صاحبان اندیشه را سلاٌخی نمیکند، و حکم مرگ آنها را نمیدهد. چون اعتقاد دارد ، آگاهی علمی ، سیاسی ، حتی دینداری ، تقوی و معنویت و پاکدامنی ، در انحصار هیچکس ، هیچ گروه ساسی ، و دینی و مذهبی نیست.
جامعه ایرانیان مقیم خارج
ما ایرانیان ایکه هر کدام به دلایلی از جامعه ایران جدا شده و مقیم خارج گشتیم ، با این انتقال جسمی ، ارزشها و ضد ارزشهای جامعهی سنتی ایران را باخود به همراه آوردهایم. جوهر هستی وجود ما، از ساختار عینی و ذهنی فرهنگ ایرانی شکل گرفته ، و این فرهنگ در طول قرنها نیز ، زیر نفوذ نظام استبداد ، شاهی و شیخی بوده است. بطور خلاصه ، میتوان گفت که ما از جامعه ایرانی کنده شده و در جوامع غربی کاشته شدهایم. مسلمً ما در مقابل محیطها، و فرهنگهای جدید ، از خود کنش و واکنش نشان میدهیم. منظور من این نیست ، که بلا نسبت ، میمون وار ، هر چه را در غرب میبینیم بطور سطحی و ناآگاهانه تقلید کنیم، بلکه میخواهم بگویم ، از سوی دیگر نیز نباید هر آنچه که نشانهای از حاکمیت خرد ، تعالی و پیشرفت علمی ، فرهنگی ، حاکمیت قانون ، دموکراسی ، احترام به حقوق بشر ، و آزادیهای فردی و اجتماعی حاکم در این جوامع را ، نادیده بگیریم. عشق و علاقه به فرهنگ و هویت ملی و تاریخ ایران ، منش و رفتار شایسته و محترم است ، اما به تنهائی و فی النفسه کافی نیست.
فراموش نکنیم ، که جامعه ایران از لحاظ باز تولید فرهنگی ، اقتصادی ، علمی ، نظام حکومتی ، یکی از کشورهای عقب مانده دنیا است. تیراژ روزنامهها در سطح یک کشور ٧٠ ملیونی ، قبل از انتخابات دوم خرداد ١٣٧٦ ، یک ملیون نسخه در روز بود. از این لحاظ ایران در بین ٢٠٤ کشور جهان ، مقام ١٧٦ ام را داشت! با روی کار آمدن آقای خاتمی و راه افتادن نهضت اصلاح طلبی ، در عرض ٦ ماه این تعداد به سه ملیون نسخه رسید، که آرامش و روح و روان جناح تمامیت خواه را چنان آشفته کرد ، که در نهایت آقای خامنهای آن حکم حکومتی معروف را صادر کرد ، با آن حکم ٨٠ نشریه را تعطیل نمود ، و روزنامهنگاران را دستگیر و روانهی زندان کردند. پایههای قدرت نظام جمهوری اسلامی از منظر فرهنگ ، بر استبداد و تبلیغ جهل و و خرافات ، استوار است. بعد از تعطیلی رو زنامهها دوباره تیراژ روزنامهها به مقدار سابق خود نزول کرد. (ماخذ: مصاحبه آقای شمس الواعظین با بخش فارسی «رادیو صدای آمریکا» جمعه ١٩ اوت ٢٠٠٥)
آنچه که امروز در ایران میگذرد ، از لحاظ فرهنگی یک فاجعه است. همیشه مستبدان تاریخ در مقابل اهل قلم و اندیشه ایستاده اند. اما در این مبارزه عقل ، علیه جهل و خرافات و تحمیق و استبداد ، متولیان دین که خود را نما ینده خدا بر روی زمین به ملتها تحمیل میکنند، در سرکوبی متفکرین و آزاداندیشان و صاحبان قلم، گوی سبقت را از ظالمان تاریخ ربودهاند.
فقدان همبستگی ملی و گرایشهای قومی – قبیلهای در بین ما ایرانیان.
بخش بزرگی از هموطنان گرامی ما ، همیشه در گذشته تاریخ ایران زندگی میکنند، و لاف و گزاف میگویند ، از آن جمله: ما ایرانیان فرزندان کوروش و داریوش هستیم ، ما فرزندان ایران اهورائی هستیم. این نوع لاف و گزاف گوئیها نوعی شعارهای مجانی و دل خنک کن است ، که در زبان فارسی میگویم لاف در غربت و.... در بازار مسگری است. اگر باعث رنجش و غضب بعضی از هموطنان گرامی نشوم ، باید بگویم ، ما ایرانیان در واقع فرزندان شاه سلطان حسین ، زیر نفوذ شیخ الا سلام محمد باقر مجلسی مملکت بر باد ده هستیم ، که چنان ملت و مملکت را با خرافات و جهالت به قهقرا کشید ، که یک جوان ٢١ ساله افغانی ، جلال و شکوه ظاهری کشور را تارمار کرد. ما ایرانیان فرزندان فتحعلی شاه قاجار عیاش ، جاهل و نادان ، که زیر نفوذ خرافات و جهالت آخوند دربار، ملا احمد نراقی ، واضع نظریه ولایت فقیه ، بدون آشنائی به امور سیاسی و نظامی ، در مقابل ارتش مجهز روس، فتوی جهاد جهل داد ، و با عث از دست دادن ١٧ شهر قفقاز شد. ما ایرانیان اغلب دست بوس شاه و شیخ بودهایم. آقای دکتر احسان نراقی جامعه شناس ، از نواد گان همین ملا احمد نراقی هستند ، که زمانی در خدمت محمدرضا شاه ، و زمان دیگر در خدمت سید خندان آقای خاتمی بودند. همین آقا وبخشی از روشنفکران دینی هستند، که «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد» را در زمان شاه تبلیغ میکردند.
ما ایرانیان به مفهوم فلسفه سیاسی ، حتی ملت نیستیم، بلکه قوم ، قبیله ، عشیره و ایل هستیم. چرا این همه پراکندگی؟ چندین رادیو ، چندین تلویزیون، چندین گروه سلطنت طلب ، چندین حزب جمهوری خواه ، چندین گروه کمونیستی مارکسیستی، چندین جبهه ملی؟ وطنیاش را داریم ، خارجیاش را هم داریم. تمام این گروهها تعداد اعضایشان پنج شش نفر دوست و هم محفلی بیش نیستند، اما فقط راضی هستند، که بگویند ما هستیم. حزب دموکرات داریم از هرنوع! دموکرات کردی ، آذری ، بلوچی ، خوزستانی و... داریم. چرا مثل ملتهای کشورهای مهم ، دو حزب ، چون حزب جمهوری خواه و حزب دموکرات مثل آمریکا نداریم. مگر همه ما در اصل استقلال ، تمامیت ارضی ، حاکمیت قانون ، استقرار عدالت و برابری در مقابل قانون ، و حکومت ناشی از انتخابات آزاد تمام آ حاد ملت را نمیخواهیم؟ پس چه چیز ما را این چنین از هم جدا و پراکنده میکند؟ همان اندیشهها، و رفتارهای تک روی ، و جاه طلبی مطرح شدنها نیستند، که این چنین پراکندهایم؟
یک هموطن عزیز ایرانی ، متعلق به یکی از اقلیتهای قومی ، بعد از خواندن یکی از مقالات من ، از طریق پست الکترونیکی ، نامهای برایم فرستاده بود ، و ضمن تشکر، از من میخواست ، که در رادیوئی متعلق به این اقلیت قومی ، در یک بحث سیاسی ، شرکت بکنم. در جواب مودبانه از ایشان معذرت خواستم ، و نوشتم ، که هموطن عزیز همه میدانند، که من در بحثهای رادیو تلویزیونی شرکت نمیکنم. همین عزیز هموطن در پاسخ به من نوشت: پس شما از ناسیونال شونیستهای فارس هستید! ناگزیر شدم ، که برایش بنویسم، هموطن گرامی من ایرانی هستم ، از ایالت آذربایجان، وانگهی شما از کدام ناسیونال شونیست فارس صحبت میکنید؟ این شلاق استبداد ، جهل ، و فساد، که بر گردهی ملت نواخته میشود، مگر بین فارس بلوچ ، کرد عرب، یا آذری فرق میگذارد؟ مگر در زندانهای شاه ، یا در زندانهای ولایت مطلقه فقیه ، به زندانیان سیاسی فارس تبار چلوکباب میدادند ، میدهند، و به زندانیان غیرفارس نان خالی میدادند ، میدهند؟ مگر نخست وزیران ، وزیران ، فرماندهان عالی رتبه ارتش ، پلیس، ساواک، در زمان محمدرضاشاه آذری ، فارس ، کرد ، بلوچ ، خوزستانی ، عرب نبودند؟ مگر جلاد «آیتالله» خمینی شیخ صادق خلخالی آذری نبود؟ مگر همین «آیت الله» خامنهای که خون آزادیخواهان را به شیشه گرفته است ، آذری تبار از قصبه خامنه نیست؟ طنز تاریخ است ، «آیتالله» خامنهای که نوه خواهری زنده یاد شیخ محمد خیابانی است ، و آن مرد بزرگوار که میخواست ایران سرزمین آزاد مردان ، آزادستان نامیده شود ، نوه خواهریاش ایران را تبدیل به زندانستان کرده است. عزیزان من چرا نمیخواهید چشمان و گوشهایتان را بازکنید؟ مساله مساله فارس ، آذری ، کرد، بلوچ، فارس نیست، مساله مساله استبداد خرافات جهل ، چپاول ثروتهای مادی و معنوی کشور ، در مقابل ، آزادی دموکراسی ، و حاکمیت قانون و حقوق فردی و اجتماعی شهروند ایرانی است، که توسط بخشی از ایرانیان تشنه قدرت و ثروت که بر بخش دیگر ملت به زور اسلحه تحمیل میشود. بیش از یک قرن است ، گلولههائی که سینه آزادیخواهان ایرانی را میشکافند، از سلاح ایرانی خارج میشوند ، و این ایرانی است که هم وطناش را به خاک و خون میکشد.
امروز ملت عراق ، قیمت بسیار گرانی را بخاطر عدم همبستگی ملی ، که عاملان آن در درجه اول خود عراقیها بودند، میپردازند؛ سنی علیه شیعه ، شیعه علیه سنیِ ، سنی علیه کرد ، کرد علیه سنی و... ، در نهایت چه کسانی قربانی این جهالت و استبداد و فساد میشوند؟ همان ملت عراق. وچه کسانی از این برادرکشی و جنگهای داخلی نفع میبرد؟ قدرتهای خارجی و اشغالگران. آیا دو برادری که با هم اختلاف قابل حل دارند، و میتوانند این اختلاف را عا دلانه حل بکنند ، بخاطر آن ، خانهی پدری را به آتش میکشند؟ این است شعور و آگاهی سیاسی؟ مسلماً در این میان قدرتهای خارجی برای منافع خود ، نقش آتش بیار معرکه را بازی میکنند. این سیاستی است که امروز بطور روشن در عراق بچشم میبینیم. صدام حسین ، که همطنان کرد عراقی خود را با گازهای سمی میکشت ، این بمبهای شیمیایی را برادرش علی شیمیایی نمیساخت ، بلکه قدرتهای خارجی در اخیتیار صدام حسین میگذاشتند. در ١٩ مارس ٢٠٠٣ ، درست دو روز قبل از حمله نظامی امریکا و انگلیس به عراق ، و اشغال این کشور ، در مقالهای ، اشغال نظامی این کشور را زیر شعار مردم فریبی «استقرار دموکراسی» از طریق قدرتهای اشغالگر را افشا کردم. و در این مقاله اشاره کرده بودم ، که دموکراسی ، تحفه نیست ، که یک کشور در کوله پشتی سربازان اشغا لگر اش به ملت دیگر هدیه بکند. دموکراسی ، یک روند طولانی از آگاهی ملی است ، که تا این روند ، در بطن جامعه تبدیل به فرهنگ و نشود ، استقرار د موکراسی ، یک رویا و یک خوشباوری است. امٌا در آن جو تبلیغاتی ، یکعده از «هموطنان» آنچنان خوشباور بودند ، که میگفتند، بعد از بغداد نوبت تهران است. بعضی از این «هموطنان» قند توی دلشان آب شده بود و بر این باور بودند که فردا پس فردا ، خود و دوستانشان به مقام پادشاهی و یا ریاست جمهوری خواهند رسید!! همین حضرات از طریق پست الکتریکی ، چه تهمتهائی در حق صاحب این قلم روا داشتند. حتی نوشتند، که من مخالف استقرار دموکراسی در ایران هستم!!! آنروز هم گفتم و نوشتم ، امروز هم مینویسم آری من مخالف هر گونه دخالت بيگانگان به هر شکل و به هر اسم ، در امور داخلی یک کشور و یک ملت هستم. این خود ملت ایران است که باید با مبارزات همراه با آ گاهی خود ، در کشور ، نظام دموکراسی را مستقر سازد.
یک تجربه موفقیت آمیز از همبستگی ملی – قومی ، برای ملتهای دربند.
قوم یهود ، داغ بیش از دو هزار سال دربدری ، توهین و تحقیر و ذلت را ، در خاطره تاریخی خود حفظ کرده است. یهودیان جهان ، خصوصاً یهودیان اروپا و امریکا ، از شهرتهای و موفقیتهای علمی ، و مالی بر خوردار بودند. اما چون وطن نداشتند، ، و لو اینکه صاحب علم و دانش و ثروت بودند، اما همیشه مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند. متفکران و رهبران سیاسی این قوم از قرن نوزدهم متوجه شدند، که بدون یک وطن برای یهودیان جهان ، آنها از آسیبها ، تحقیرها و حتی نابودی ، در امان نخوهند ماند. امروز ما این واقعیتها را به چشم میبینیم ، که چگونه ، یهودیان جهان ، با بهره گیری از تمام امکانات مالی ، و معنوی خود، از موجودیت اسرائیل ، دفاع میکنند. زیرا آنها خوب میدانند، که موجودیت اسرائیل ، موجودیت آنها نیز است.
در یک بحث تلویزیونی ، متشکل از روشنفکران فرانسوی ، که چند سال پیش ، سازمان داده شده بود، یکی از این روشنفکران ، با حالتی انتقاد آمیز و منفی ، به یکی از شرکت کنندگان فرانسوی یهودیتبار گفت: شما یهودیان جهان خیلی با هم همبستگی دارید، و آنچه که برای شما مهم است، منافع قومی شماست. آن روشنفکر فرانسوی یهودی تبار ، در پاسخی بسیار عاقلانه و منطقی ، به طرف مقابل خود گفت: حضرت آقا ، اگر شما در بین خود همبستگی ندارید، و از هم پراکنده هستید ، آیا ما یهودیان مقصر هستیم؟ آیا ما مانع میشویم که شما همبستگی نداشته باشید؟ من راقم این سطور ، چند ین و چند ین بار عین جملات منتقد منفیباف فرانسوی را از زبان همو طنان شنیدهام که میگویند: نگاه کنید ، چقدر یهودیان با هم همبستگی دارند! من هم در این مواقع ، همیشه بیاد آن روشنفکر فرانسوی یهودی تبار میافتم و در پاسخ به این حضرات میگویم: آیا اینکه ما ایرانیان در بین خود همبستگی ملی نداریم، و عقاید دیگران را نمیتوانیم تحمل بکنیم ، قرنها است که اسیر پنجه بیرحم استبداد شاه و شیخ هستیم، آیا دلیلش ، عدم احساس مسئولیت ملی و میهنی خود ما ایرانیان نیست؟ مگر از اولین روز استقرار نظام ولایت مطلقه فقیه ، سران این رژیم ، ایرانیان را به مسلمان ، و غیر مسلمان ، و مسلمانان را به گروه شیعه ، و سنی ، و شعیان را به گروه خط امامی ، و خارج از خط امامی ، و خط امامیها را به گروه ذوب شده ، و گروه منجمد مانده امامی تقسیم نکردند؟ اگر همیستگی ملی خوب است و نتایج مثبت آنرا در بین قوم یهود میبینیم ، چرا ما ایرانیان در بین خود چنین همبستگی را ایجاد نمیکنیم؟
همبستگی ملی ایرانیان مقیم خارج حول محور نشریهی «ایرانیان »
در نیمهی دوم قرن نوزدهم، که به مرور بخشی از یهودیان جهان ، خصوصاً یهودیان اروپا ، به آمریکا مهاجرت کردند، یک اقلیت مهٌم در شهر نیوریوک ، به وجود آمد. آز آنجائیکه بخش مهمی از این مهاجران انسانهای فرهیخته و صاحب شعور سیاسی و اجتماعی بودند، این اقلیت ، توانست اولین نشریه خود را به زبان انگلیسی و یدیش (Yidish، - زبانی مخلوط از زبان آلمانی و عبری، که یهودیان اروپای مرکزی ، با آن صحبت میکردند) منتشر کنند. این نشریه اولین نهالی بود ، که حول محور فکری ، عقیدتی ، و فرهنگی ، یهودیان آمریکا توانستند، هویت قومی ، آگاهی بر هویت و دفاع از حقوق انسانی ، و قومی خود را در بطن جامعه آمریکا پیریزی کرده و گسترش بدهند. این نشریه بیشترین و بزرگترین نقش در توسعه و گسترش تخصص ، هنر روزنامهنگاری در بین یهودیان جامعه امریکا را بعهده داشت. بعد از آن نشریات دیگری توسط یهودیان امریکا انتشار یافت و مکتب روزنامهنگاری امریکا از بطن مجموع همین نشریات اقلیت یهودیان امریکا زاده شد، و مایه و پایه گرفت، بطوریکه امروز بزرگترین نشریات و رسانههای گروهی امریکا ، رادیو ، تلویزیون ، روزنامهها و مجلات معتبر ملی ، کمپانیهای تولید کنندهی فیلمهای سینمائی و تلویزیونی ، ، اغلب متعلق به اقلیت یهودیان امریکا هستند. من راقم این سطور بطور روشن و آشکار اعلام میکنم ، که به این بلوغ و شعور سیاسی و فرهنگی این قوم احترام میگذارم، و در اینجا به این نکته نیز اشاره میکنم ، تعداد فلسطینیانی که در طول ٥٠ سال ، توسط رژیمهای مستبد عرب ، عراقی ، سوری ، لبنانی ، اردونی ، مصری کشته شدهاند، اگر به مراتب بیشتر از قربانیان جنگ اسرائیل با ملت مظلوم فلسطین نباشد، کمتر نیست. (این امر مانع آن نمیشود من راقم این سطور همیشه از حقوق انسانی و ملی ملت مظلوم فلسطین، دفاع کرده و دفاع خواهم کرد.)
یهودیان جهان در چند صد متری ساختمان کنگرهی آمریکا ، بنائی به نام «بنای یاد بود» یهودیانی که قربانی نازیسم هیتلری شدهاند ، ساختهاند. چرا یهودیان جهان این بنا را در چند صد متری کنگرهی آمریکا یعنی، مرکز تصمیم گیری اولین قدرت نظامی ، سیاسی ، اقتصادی و علمی جهان بنا کردهاند؟ ملت آمریکا که در جنایات نازیسم هیتلری ، علیه بشریت ، یهودیان جهان نقشی نداشته است؟ اگر قرار باشد وجدان آمریکائیان سفید پوست در مقابل مسئولیت پدرانشان ، در جنایت علیه بشریت بیدار کرد، لازم بود ، که بناهائی برای یاد بود ملیونها سرخپوست امریکائی ، و ملیونها سیاه پوست افریقائی ، که توسط سفید پوستان آمریکا نابود شده ، و به بردگی کشیده شدند، بنای یاد بود برای این قربانیان ساخته میشد. امٌا اگر سرخپوستان ، و سیاه پوستان امریکائی چنین بنائی را برای بیدار و آ گاهی وجدان امریکائیان نساختهاند، آیا یهودیان جهان مقصر هستند؟ مسلماً نه. متاسفانه سرخپوستان و سیاه پوستان امریکا ، فاقد چنین همبستگی و هویت قومی هستند.
یهودیان جهان خصوصاً یهودیان کشور اسرائیل ، به کمک امریکا و افکار عمومی این ابر قدرت جهانی احتیاج دارند، تا بتوانند بکمک آمریکا از موجودیت اسرائیل ، و کمکهای نظامی ، مالی ، سیاسی این کشور بزرگ برخوردار باشند. این است شعور سیاسی یک قوم و یک ملت. در عوض ، بخشی از «سیاست بازان ایرانی» ساعتها در سالن انتظار فلان سناتور آمریکائی مینشینند ، که شاید چندرغاز کمک مالی برای «مبارزات سیاسی و استقرار دموکراسی در ایران» بگیرند! یا یک گروه دیگر در انتظار روزی نشسته است ، که امریکا به ایران حمله بکند ، و حضرات به قدرت برسند!! (عنوان سیاست باز را مترادف با عنوان حقه باز در فرهنگ سیاسی میاورم ، که با فرد فرهیخته آگاه و وطن دوست ، و پاکدامن ، یعنی سیاستممدار فرق میکند.) در حالیکه خاخامهای یهودیان جهان ، عشق علاقه به سرزمین اسرائیل را در بین جوانان یهودی درجهان تبلیغ میکنند، و هر یهودی نسبت به ارض اسرائیل ، احساس غرور و علاقه دارد ، شیخ محمد تقی مصباح یزدی روحانی حکومتی در ایران، علناً از پشت میکروفن رادیوهای دولتی میگوید: وطن پرستی ، عین گاوپرستی است!!
٥٠ در صد هزینههای حزب دموکرات و ٢٥ در صد هزینههای حزب جمهوری خواه آمریکا را ، یهودیان این کشور میپردازند. چرا آمریکائیان یهودی این کار را میکنند؟ به دو دلیل:
١- اولاً بخشی از این کمکها را ، طبق قوانین جاری آمریکا ، از مالیات بر درآمد خود که هر سال باید به دولت بپردازند، کم میکنند.
٢- با پشتیبانی مالی احزاب سیاسی کشور آمریکا ، توسط یهودیان این کشور ، بخش مهم اعضای کنگره و سنای این کشور را زیر نفوذ خود دارند. اعضای این کنگره ناگزیر هستند، هر سال کمکهای مالی ، نظامی ، و پشتیبانیهای سیاسی ، و دیپلماتیک از اسرائیل را ، به تصویب برسانند، که مبالغ و اهمیت این کمکها به مراتب بیشتر از کمکهای مالی یهودیان به دو حزب دموکرات و جمهوری خواه امریکا ست.
هدف: بردن «ایرانیان» درکانون هر خانوادهی ایرانی، و تامین ١٠٠ هزار مشترک برای نشریه.
پای صحبت هر ایرانی که مینشنیم ، میبینیم ، که همه از بابت دوری از وطن ، اظهار درد و شکایت میکنیم. اگر به سایت انترنتی www. iranlyric. com مربوط به موسیقی و ترانههای ایرانی نگاه کنید ، میبینید، عنوان اغلب ترانهها ، عبارتی است ، که حکایت از غم دوری از وطن ، هجرت ، آوارگی ، غریبی ، تنهائی و گمگشتگی میکنند. یکی از خوانندگان معروف ، ترانهای ساخته است با این عنوان : همه چشمها به ایرانه، ای کاش در عمل هم چنین بود! در آغاز سال جاری خورشیدی ، تلویزیون آلمان ، مراسم عید نوروز ایرانیان مقیم آلمان و کشورهای اروپائی را نشان میداد ، که هزاران ایرانی ، در یک استادیوم ورزشی ، در شهر فرانکفورت ، برای شرکت در کنسرت خواننده مشهور ، آقای داریوش ، شرکت کرده بودند. در این گزارش تلویزیونی ، شاهد چهرههای محزون و چشمهای آشک آلود شرکت کنندگان بودم ، که همه یاد وطن میکردند. باید بگویم ، گرچه همهی این احساسها و همهی این اشگها ، گرامی و عزیز هستند، اما به تنهائی هیچ دردی را دوا نمیکنند.
جهان هستی و دنیای رقابت ملتها ، دنیائی است بس سرد ، بی علطفه و بی ترحم. این قانون هستی است ، و در آن جائی برای ضعیف نیست. از قدیم هم گفتهاند : «برو قوی شو گر راحت جهان طلبی ، که در نظام طبیعت ، ضعیف پایمال است.» منظور از قوی بودن ، زور بازو داشتن نیست. در معیار روابط ملتها ، قوی بودن در درجه اول ، به معنای داشتن ملت آگاه ، با علم و دانش ، همراه با شعور سیاسی ، و همبستگی ملی است. چرا ملت فلسطین بیش از ٥٠ سال است ، که در وطن خود ، اسیر و زندانی است؟ و در مقابل ، چرا ملت سویس باوجود سه زبان مختلف ، واز سه قوم متفاوت ، در قلب اروپا ، حتی در دو جنگ خانمانسوز جهانی ، بی طرف ماند ، و هیچ کشور متخاصم ، حتی به این کشور حمله نکردند؟ چرا وطن خودمان ، با اینکه در هردو جنگ جهانی اعلام بیطرفی کرده بود ، کشورهای متخاصم ، به این بیطرفی پشیزی ارزش قائل نشدند، و ایران را شغال کرند ، و سرمایههای مادی و معنوی این مملکت را به نفع خود تاراج نمودند؟ این است سرنوشت ملت و ودولت ضعیف ، بد ون پشتنوانه ملٌی.
در سالهای ١٩٤٥ -١٩٤٨ ، وقتیکه یهودیان مستقر در سرزمین فلسطین ، برای تشکیل کشور اسرائیل، تحت برنامهی آژانس بین المللی یهود، به رهبری سیاسی و نظامی ، داوید بن گوریون ، علیه نیروهای نظامی انگلستان ، مستقر در فلسطین بعد از شکست امپراطوری عثمانی در جنگ اول میجنگیدند، بن گوریون ، در یک نامهای به نخست وزیر وقت انگلستان ، کلمان اتللی، چنین نوشت: عالیجناب نخست وزیر بریتانیای کبیر ، همان طور ایکه آزادی ملت و استقلال وطنتان برای شما آن چنان عزیز است ، که حاضر هستید ، برای بدست آوردن ، و حفظ آنها ، جان خود را فدا کنید، ما ملت یهود هم حاضر هستیم ، بخاطر آن ارزشها ، همان قیمت را بپردازیم. امروز نتیجهی این همبستگی جهانی قوم یهود را دنیا به چشم میبیند.
در صورتیکه از اولین روز پیروزی انقلاب ، «آیتالله» خمینی ، رهبر سیاسی و مذهبی همین انقلاب ، همانطوریکه در بالا اشاره شد ، باعث تفرقه و چند دستگی ملت شد. بعد از گذشت ٢٧ سال از انقلاب ، همین امروز ایرانیان سنی مذهب در تهران حق ساختن مسجد را ندارند، و مجبور هستند، مراسم دینیو مذهبی خود را در مساجد پاکتانیهای مقیم تهران انجام بدهند!!! با این شعور سیاسی روحانیون حاکم در ایران ، و این دوستان ، ملت به دشمن خارجی احتیاج ندارد. «آیت الله » دیگری علنأ از تریبون رسمی دولت «جمهوری اسلامی!» گفت : وطن پرستی عین گاو پرستی است!!! «آیتالله» ایکه تمام هستیاش مدیون آن ملت و آن مملکت است! اگر همین شخص بر فرض فرانسوی بود و این حرف را میزد ، خود ملت او را از مملکت اخراج میکرد. با این طرز فکر و با این احساس مسئولیت ، «آیت اللههای رنگارنگ » میخواهید این ملت مثل قوم یهود همبستگی جهانی داشته باشد؟
همه ما ایرانیان وطن دوست ، دلمان میخواهد ، وطنی آزاد ، مستقل ، ملتی بر خوردار از حقوق انسانی و مدنی داشته باشیم ، امٌا حاضریم برای رسیدن به این هدف بزرگ بهائی بپردازیم ؟ این پرسش دیگری است. ملیونرها و ملیاردرهای یهودی ، ثروتشان را برای ایجاد کشور اسرائیل و حفظ آن فدا کردهاند. همین امروز در هر سال بنیادهای خیریه یهودیان ، صدها بورس تحصیلی ، در اختیار دانشجویان کم در آمد یهودیان جهان میگذارند. کدام سازمان خیریه متشکل از ثروتمندان ایرانی ، چنین کارهائی را در حق دانشجویان فقیر امٌا با استعداد ایرانی ، انجام میدهند؟ آزاد و سربلند زیستن ملتها گذشت ، فداکاری و همبستگی لازم دارد. بی مایه نان فطیر میشود.
راستی قیمت صرف یک قهوه در یک کافی شاپ امریکائی چقدر است؟ ما در فرانسه یک یورو و بیست سنت میپردازیم. قیمت بلیط کنسرتهای خوانندگان ایرانی ، که اعلب در آن برای وطن گریه میکنیم. اشگ میریزیم چقدر است؟ فکر میکنم در امریکا باید بین ١٠٠ تا ٣٠ دلار نوسان بکند. در یک نشریه معتبر اقتصادی خواندم ، که مجموع سرمایه گذاری ایرانیان در آمریکا در حدود ٤٠٠ ملیارد دولار است. (امیدوارم بیشتر از این هم باشد.) سطح دانش و تحصیلات و در آمد سرانهی ایرانیان مقیم امریکا ، بالاتر از میانگین، خود ملت آمریکا است.
با توجه به عشق و علاقه ایکه ما ایرانیان ، حد اقل در حرف ، نسبت ، به ملت و وطن خود ابراز میکنیم ، و خود را طرفدار آزادی بیان ، اندیشه ، مدافع آزادی و دموکراسی ، و احترام به حقوق و کرامت انسانی معرفی میکنیم ، ، یک سئوال ساده ، صمیمانه ، صادقانه ، از همهی ایرانیان چه مقیم ایران ، و چه مقیم خارج دارم: آیا کار بسیار بسیار با ارزش و با اهمیت این مرد ، یعنی آقای تقی مختار، و همکاران گرامی ایشان ، که در طول ٩ سال تلاش بی وقفه ، یک چنین نشریه با اعتبار ، متکی به اصول و وجدان روشنفکری ، و روزنامه نگاری مسئول ، آفریدهاند، در مقابل وجدان ملی ، وطن دوستی و همبستگی ما ایرانیان چقدر ارزش دارد؟ آیا ارزش و قدر و قیمت تبدیل نهال «ایرانیان» به یک درخت تنومند، در حد قیمت یک فنجان قهوه در روز نیست؟
به نظر من نشریه «ایرانیان» این شایستگی را دارد ، که با داشتن ١٠٠ هزار مشترک واقعی ، تبدیل به نشریهای بشود، که بتوان آنرا در در بطن فرهنگی هر خانوادهی ایرانی دید. مگر ما برای ایران و ایرانی و دوری از وطن اشگ نمیریزیم؟ چرا از انرژی این همه ایرانی و ایران دوستی را، جهت تبدیل «ایرانیان» به یک کانون فرهنگی ، جهت با لا بردن آگاهی ملی و شعور سیاسی خود و ملت مان بکار نمیگیریم؟
در اینجا موظف هستم ، به نوبهی خود ، و به عنوان یک ایرانی ، از تمام شخصیتهای حقیقی ، و حقوقی ، موسسات علمی ، فرهنگی ، و بازرگانی ، ایرانیان مقیم آمریکا ، که از طریق دادن آگهیهای بازرگانی ، و خدماتی ، به نشریهی «ایرانیان» کمک مالی میکنند، صمیمانه ، و صادقانه تشکر بکنم. هموطنان گرامی ، هر دلاری که برای پشتیبانی مالی نشریه «ایرانیان» میپردازید، در نهایت در را ه بالا بردن آگاهی فرهنگی و سیاسی ملت ایران خرج میشود. حقیقتأ نمیخواستم ، این سئوال را پیش بکشم، امٌا لازم میدانم ، برای آگاهی ایرانیان ، این نکته و این پرسش را طرح بکنم. شاهزاده رضا پهلوی ، که اغلب مصاحبههایشان در نشریه «ایرانیان» چاپ و منتشر میشوند، و ایشان در سخنرانیهای و مصاحبههایشان ، پیوسته از آزادی ، دموکراسی ، اخترام به حقوق بشرسخن میگویند، تا کنون ، چه کمک مالی ، مناسب و شایستهی مقام شاهزادگی خود ، به نشریه «ایرانیان» کردهاند؟
اگر روزی برسد، که ما ایرانیان مقیم خارج کشور ، به آن حد از درجهی آگاهی و احساس مسئولیت واقعی نسبت به ملت و مملکت خود برسیم ، که نشریهی «ایرانیان» با داشتن ١٠٠ هزار مشترک ، تبدیل به نشریهی سراسر ایرانیان مقیم خارج شود، و در هر خانوادهی ایرانی نسخه ای از آن ، بعنوان نشریه جهت آگاهی از مسائل اجتماعی ، سیاسی ، و فرهنگی ، مورد علاقه و مطالعه اعضای خانواده قرار بگیرد، و بمانند یهودیان جهان همبستگی در بین ما ایرانیان حاکم شود، مطمئناً ، در آن روز ، دیگر سرنوشت ملت و مملکت ما ، در واشنگتن ، لندم ، مسکو ، و پاریس ، رقم نخواهد خورد. و یک مشت انسانهای تشنهی قدرت و ثروت ، با اتکا به اندیشههای خرافی قرون وسطائی ، نخواهند توانست ، از طریق استبداد دینی ، بر ملت ما حکومت بکنند. من چنان روزی را میبینم. اگر همه با هم همت بکنیم ، انجام هیچ کاری غیر ممکن نیست. پاریس ٢٤ اوت ٢٠٠٥
به قلم : کاظم رنجبر. دکتر در جامعه شناسی سیاسی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
- اقتباس یطور کامل و یا به اختصار با ذکر نام نویسنده ، بلا مانع است.