شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
رفتار انتخاباتی گروهای اجتماعی تحولطلب در ايران حاکی از آن است که ارزشها و روشهای انقلابی در ايجاد تحول سياسی در ايران به شدت تضعيف شده و الگوی رفرميستی در حال نهادينه شدن است. در حالی که اپوزيسيون داخل ايران خود را با اين روند انطباق داده در خارج از ايران راديکاليسم سياسی همچنان جای پای محکمی دارد. ميل گسترده به تحريم انتخابات اخير ايران در ميان خارجکشوریها، نشان از شکنندگی باورهای رفرميستی در بخشهايی از اين گروهها دارد.
يکی ار شاخصههای آشکار در تفاوت نگاه و باور سياسی گروههای اجتماعی منتقد و بخشهای مهمی از اپوزيسيون خارج از ايران، رفتار انتخاباتی و توقعات اين دو به موضوع انتخابات است که در انتخابات اخير رياست جمهوری نيز (برای چندمين بار) خود را نشان داد. بار ديگر شرکت گسترده مردم در انتخابات رياست جمهوری ناظران خارج کشوری را شگفت زده کرد. اگر شگفتزدگی در ميان غيرايرانیها را ناشی از شناخت محدود آنها از جامعه ايران و گروههای اجتماعی تشکيل دهنده آن، آنهم به دليل عدم ارتباط تنگاتنگ با آن، بدانيم چگونه میتوان غافلگيری ناظران ايرانی را، که حالا ديگر به يک عادت تبديل شده، توجيه کرد؟ غافلگيری نسبت به حضور گسترده مردم پای صندوقهای رای، غافلگيری نسبت به نتايج آراء و بالاخره شگفتی اين ناظران نسبت به رفتار برگزارکنندگان در خواندن آرای رایدهندگان. در مواردی که تصور میشد حضور مردم، بويژه گروههای ناراضی، پای صندوقها کم باشد و مثلا گروههای کثيری از طبقه متوسط انتخابات را تحريم کنند، مشارکتی پرشور صورت میگرفت. در مواردی هم که تصور میشد حکومت پيشاپيش برنده انتخابات را تعيين کرده و نتيجه انتخابات مشخص باشد چنين نمیشد و نامزدی که در برابر نامزد نهادهای قدرت قرار میگرفت با ميزان آراء بسيار بالا پيروز انتخابات اعلام میشد.
تکرار پياپی اشتباه محاسبه ناظران در پيشبينی رفتار انتخاباتی رایدهندگان در ايران موجب شده است تا برخی از همين ناظران، که پيشبينیهايشان معمولا غلط از آب در میايد، رفتار انتخاباتی مردم ايران را غيرقابل پيشبينی ارزيابی کنند. برخی هم پا را از اين فراتر گذاشتهاند و رایدهندگان ايرانی را هيجانی و احساساتی توصيف کردهاند که تحت تاثير امواج انتخاباتی قرار میگيرند. در اين نوشته نظريهها و ارزيابیهايی چون هيجانی و احساساتی بودن ايرانيان و يا رفتار «تودهوار» رایدهندگان، بخصوص در ميان لايههای بزرگ طبقهمتوسطی، مردود دانسته میشود. در مقابل، اين ادعاها، توجيهاتی دانسته میشوند که برای لاپوشانی نادرستی پيشبينیها ارائه میشوند. پيشبينیهايی که ريشه در اشکالات ساختاری در نوع انديشگی و شناخت اين ناظران از جامعه ايرانيان و رفتار انتخاباتی رایدهندگان دارند. در ادامه اين بحث، نخست به ارائه نشانههايی که الگوی رفتار انتخاباتی ايرانیها را نسبتا قابل پيشبينی میکند میپردازم و سپس به ذکر دو دليل مهم که چرا بخشی از ناظران پيوسته دچار شگفتی میشوند خواهم پرداخت.
در باره دلائل قابل پيشبينی بودن رای ايرانيان چند عامل اصلی برجسته هستند:
يکم، اينکه در فضای سياسی دو دهه اخير در ايران، يعنی پس از بیثباتی دهه نخست پس از انقلاب، انتخابات، به عنوان يک نهاد سياسی، هيچگاه تعطيل نشد و نظام جمهوری اسلامی برغم کاستیهای قانونی و اجرايی در برگزاری انتخابات آزاد، همواره بر برگزاری و رقابتی بودن انتخابات، بويژه انتخابات رياست جمهوری، تاکيد داشته است. هرچند به واسطه مداخله شورای نگهبان در رد صلاحيت برخی از نامزدها ويژگی رقابتی بودن انتخابات دچار اختلال شده اما هيچگاه با تهديدی جدی مواجه نشده است. اين بدان معناست که پس از رد صلاحيتهای بيشمار، همواره در هر انتخابات سرانجام دو يا چند نامزد باقی ماندهاند که بتوانند دو طيف اصلی رقيب در عرصه سياسی در جامعه ايران، يعنی تحولطلبان از يک سو و حافظان نظم موجود از سوی ديگر، را نمايندگی کنند.
رقابت بين اين دو طيف، از انتخابات ۱۳۷۲ آغاز شد اما در سال ۱۳۷۶، در انتخاباتی که به پيروزی محمد خاتمی انجاميد، به اوج خود رسيد و از آن پس همواره در کليه انتخابات رياست جمهوری ادامه داشته است. به بيان ديگر، نظام سياسی در ايران، با تاکيد بر اهميت مشارکت مردم در عرصه سياسی، هميشه اين امکان را فراهم کرده است که دست کم يک يا دو نامزدی که قابليت نمايندگی بيان اعتراضی گروههای ناراضی را داشته باشند در عرصه انتخابات باقی بمانند تا بتواند بازتاب دهنده مطالبات ناراضيان باشند. نظام به خوبی به اين واقعيت آگاهی داشته است که برای بالابردن شور و شوق انتخاباتی وجود نامزدهايی با گفتمان انتقادی امری اجتناب ناپذير بوده است.
نتيجتا، تا آنجا که به نظام برمیگردد، مداخله شورای نگهبان در رد صلاحيتها هيچگاه موجب آن نشد تا نامزدهای منتقد درون نظام نتوانند گفتمان تغيير را به پيش ببرند و ناراضيان را به وارد شدن در عرصه انتخاباتی و پيشبرد راهبرد اصلاحطلبانه در تغيير بافت سياسی اميدوار و متقاعد سازند.
دوم، از انتخابات سال ۱۳۷۶ به اين سو، شاهد آن بودهايم که شکاف سياسی ميان تحولطلبان و حافظان نظم موجود در ساختار سياسی ايران همواره و در هر انتخابات رياست جمهوری تکرار شده است که در همه آنها حدود ۷۰ درصد جامعه همواره به نامزد و يا نامزدهايی که با برنامه تغيير پا به عرصه گذاشتهاند رای دادهاند. اين صفآرايی در انتخابات سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰، که هر دو به پيروزی چشمگير محمد خاتمی انجاميد، به وضوح قابل آشکار بود. همچنين در دور اول انتخابات سال ۱۳۸۴ با وجود مشارکت ضعيف ۶۲ درصدی مردم، چهار نامزد طيف اصلاحطلب و ميانه (معين، کروبی، مهرعليزاده و هاشمیرفسنجانی) مجموعا نزديک به ۶۰ درصد آراء ماخوذه را بدست آوردند.
سوم، اينکه شکاف سياسی در جامعه ايران ساليان درازی است که نهادينه شده و از الگوی مشخصی نيز پيروی میکند. در حاليکه طرفداران نظم موجود در حال تحليل رفتن هستند، طيف ناراضيان همواره در حال گسترش هستند و در هر دوره گروههای جديدتری از طرفداران نظام به آنها پيوستهاند. بخش اعظم ناراضيان بر مطالباتی دست میگذارد که مقطعی و تاکتيکی نيستند بلکه با هويت، روياها و خواستهای حداقلی آنها برای زندگی مطلوب پيوند دارند؛ خواستهايی چون احترام به قانونمداری، گسترش آزادیهای اجتماعی، احترام به حقوق فردی و شهروندی، آزادی پوشش، احترام به حقوق اقوام و اقليتهای مذهبی، مطالبات اقتصادی (زندگی بهتر، رفاه و عدالت اجتماعی) و بالاخره انتگره شدن در دنيای جديد و درآميختن با ساير فرهنگها از مطالباتی هستند که خصلت پايهای دارند. جنس و محتوای اين مطالبات برای گروههايی که طالب آنها هستند جنبه هويتی و غيرقابل سازش دارند، يعنی تا دستيابی کامل، بر آنها تاکيد ورزيده میشود.
چهارم، گروههای وسيع تحولطلب، در اين سالها روش رفرميستی را برای حصول مطالبات خود برگزيدهاند. ايجاد تغيير از طريق روشهای قانونی، گام به گام و مدبرانه، بويژه شرکت در انتخابات، اصلیترين اقدام دستجمعی اين گروهها برای ايجاد تحول سياسی بوده است. روی آوردن به روشهای رفرميستی، به ماهيت مدرن و متمدن اين گروهها و خصلت متمدنانه مطالبات آنها مربوط میشود که از طريق قانونی و به روشهای صلحجويانه قابل دستيابی هستند. گروههای تحولطلب در اين سالها نشان دادهاند که چنانچه کمترين امکان برای ايجاد تغيير از طريق صندوقهای رای نصيب آنها شود با رويکردی هوشمندانه و پراگماتيستی وارد صحنه میشوند و در تعاملی سازنده با نهادهای قدرت مطالبات خود را دنبال میکنند.
رفتار انتخاباتی اين گروهها در انتخابات اخير اوج تدبير و پراگماتيسم را در طبقه متوسط ايران نشان داد که با کمترين ابزار توانست در کوتاهترين زمان ممکن بزرگترين انسجام اجتماعی را شکل دهد و بدون سازماندهی و تشکيلات به تصميمی جمعی دست يابد. تحولطلبان توانستند، پس از آنکه يک يک گزينههای آنها حذف شدند، در دو سه روز مانده به انتخابات در حمايت از تنها نامزد باقی مانده اجماعی مثال زدنی را شکل دهند و نامزد مورد نظر خود را با ۵۱ درصد آراء به مقام رياست جمهوری برسانند
اما چرا بخش بزرگی از ناظران هربار نسبت به اين رفتار انتخاباتی شگفتزده میشوند؟ در اين باره نيز دستکم به دو عامل اساسی میشود اشاره کرد.
يکم، دستکم گرفتن آگاهی سياسی طيفهای گسترده تحولطلب، که عمدتا در طبقه متوسط گرد آمدهاند. بخش اعظم ناظران شگفتزده را کنشگران سياسی و صاحبنظرانی تشکيل میدهند که شناختی مستقيم و بیواسطه از روندهای جاری در جامعه ايران ندارند. شناختی که حاصل تجربه مستقيم و ارتباط تنگاتنگ آنها با گروههای اجتماعی که دائما در حال تحول هستند باشد. اصولا ناظران سياسی، بخصوص در خارج کشور، به جنبههای اجتماعی و اهميت تحولات فکری، تجارب روزمره و نقش گروههای اجتماعی در شکلگيری روندهای سياسی در ايران کم بها میدهند. برای اين ناظران، نقد سياست به نقد رفتار نهادهای قدرت خلاصه شده و به اصطلاح، بيش از حد دغدغه جدال قدرت را دارند. اين امر علاوه بر ريشههای تاريخی و عادتی که سياست را حاصل جدال قدرت میداند و برای مردم نقشی حاشيهای در نظر گذفته میشود، از کماطلاعی ناظران از جامعه و ذهنيت گروههای اجتماعی تحولطلب هم سرچشمه میگيرد. وقتی ناظری امکان گفتگوی روزمره را با گروههای اجتماعی نداشته باشد، با ذهنيت آنها آشنا نباشد و واکنش اين گروهها را نسبت به پديدههای جامعه تجربه نکرده باشد چگونه میتواند رفتار آنها را در شرايط پيچيده سياسی، مثل آنچه در يک دو هفته مانده به انتخابات اخير رخ داد، پيشبينی کند؟
دومين مورد مهم در توضيح شگفتزدگی ناظران، اين است که بخش عمده اين متعجبان را کسانی تشکيل میدهند که يا علنا خواهان فروپاشی نظام جمهوری اسلامی هستند و يا اگر هم خود را رفرميست میدانند نسبت به موفقيت روند اصلاحات خوشبينی عميقی ندارند. به همين دليل وقتی وضعيتی پيش میآيد که در آن نهادهای قدرت در برابر روند اصلاحات مانعتراشی میکنند آنها از ادامه تلاشهای رفرميستی، مثلا در عرصه انتخابات، دچار نااميدی میشوند و به تحريم پناه میبرند. يعنی دست کم برای حفظ روحيه مردم و مقاومت در برابر نهادهای قدرت، به حربه قدرتنمايی عمومی از طريق تحريم پناه میبرند. طبييعی است که اين طيف از ناظران هم از انعطافپذيری گسترده گروههای ناراضی طبقه متوسط دچار شگفتی شوند!
آنچه را اين گروههای عمدتا خارج کشوری نمیبينند اين است که اگر طی ساليان طولانی تبعيد روندهای سياسی در ايران برای آنها به نوعی عادت، تفنن و يا حتی برای برخی سرگرمی تبديل شده، برای گروههای ناراضی در داخل، روندهای جاری موضوعاتی حياتی هستند که زندگی واقعی آنها را رقم میزنند. برای آنها فشار تحريمها، گرانی کمرشکن، اوضاع نابسامان اقتصادی، تهديد حمله خارجی، به خطر افتادن تماميت ارضی و خطر تداوم زمامداری دولتهای ماجراجو، موضوعات و دغدغههای واقعی سياست را تشکيل میدهند.
رایدهندگان معترض در ايران دستور کاری ايدئولوژيک و راهبردی برای تحول سياسی در ايران ندارند بلکه برای آنها تغييرات گام به گام، ملموس و ممکن به سمت زندگی بهتر ملاک قضاوت و تصميمهای سياسی هستند. برای همين در واپسين روزهای مانده به انتخابات هم میتوانند با حساب و کتابی واقعی اتخاذ تصميم کنند.
■ جناب آقای حاج قاسمی با سلام و دست مریزاد بابت مقالات پر بار و اثر گذارتان. باید امیدوار بود تا دوستان قلم به دست خارج از کشور نیزاز شما بیاموزند و اگر قلم می فرسایند مسئولانه باشد و در جهت تقویت منافع ملی ایران. در غیر این صورت اگر سکوت کنند شرافت مندانه تر است. مسیر و شیوه آبادانی و مدرنیسم در ایران را باید ایرانیان درون مرزخود بیابند و انتخاب کنند. ما خارج نشینان باید یاریشان کنیم اگر می توانیم والا دخالت نا آگاهانه وقیم مآبانه در بهترین حالت بی مسئولیتی است. حال آنکه شوربختانه همسوئی با دشمنان ایران و امثال نتانیاهو در مواضع بعضی ها را به عیان می توان دید.
هموطنان خارج از کشور باید توجه کنند که ما در بهترین حالت دستی از دور بر آتش داریم. به دلیل دوری طولانی از کشور قادر به ارزیابی دقیق شرایط کشور نمی باشیم. دخالت نسنجیده ما در تحولات سیاسی درون کشور اگر از چهارچوب حمایت از و همآهنگی با جریان های تحول طلب داخلی فراتر رود اولا بی ثمر است و گوشی شنوا در درون مرزنخواهد یافت. در ثانی می تواند در عرصه سیاست خارجی کشور مورد سوء استفاده رقبای ملی ایران قرار گیرد. موارد بی شماری از همسوئی مواضع اپوزیسیون خارج از کشوررا با رقبا و دشمنان ملی ایران ، در این چند دهه می توان دید. یا اشتباهات فاحش در پیش بینی از تحولات ایران.
بارزترین نشانه در تحولات چند ماه اخیر در ایران نشان از یک تحول ماهیتا بی بدیل در رفتار اجتماعی ایرانیان دارد. چه در حکومت ، چه دراپوزیسیون داخلی و چه دررفتار مردم (رای دهندگان). به نظر می رسد حاصل بیش از یکصد و پنجاه سال مبارزه سیاسی و اجتماعی ایرانیان جهت ساختن جامعه ای مدرن دارد به بار می نشیند. گوئی این نوادگان بوذرگمهر، مانی، مزدک، سلمان فارسی ، حلاج و.... بابک و فردوسی تا نظام الملک و ....امیر کبیر و مصدق و... آری این وارثان رنگین کمان هزاره های سیاست و فرهنگ ، در حال جمع بندی از داشته ها و اشتبا هات خود می باشند. مگر نه اینکه در رفتار چند ماهه آقای روحانی عصاره همه این ها را می توان دید.
دوستان و هموطنان بخصوص خارج از کشور ، وظیفه انسانی و ملی ما ایجاب می کند که ما در این شرایط حساس و بی نظیر همه توان فکری ، دانش حرفه ای ، امکانات اقتصادی و بلاخص تجربه بیش از سه دهه زندگی در کشورهای صنعتی را در جهت تقویت این جوانه تازه زده شده در ایران قرار دهیم. این فرصت تایخی شاید دیگر برای دهه ها به دست نیاید. عاقلانه نیست چوب در لای چرخ دولت آقای حسن روحانی گذاشت. نا روا است اگر در دل به هر دلیلی آرزوی شکست ایشان را داشت و خیانت به کشور و فرزندا ن مان است اگر همسوی با نتانیا هو ها در بوق مشترک بدمیم.
گوتنبرگ حسن قجاوند
■ آقای حاجی قاسمی در پی آن است که چپ ایران جنبههای اعتراضی و شورشی رو کنار بذاره و به رفرمیسم و یا تعامل (که همان سازشکاری هست) روی بیاره. صداقت و صراحت ایشون در بیان نظراتشان رو ستایش می کنم اما معتقد نیستم این روش در برابر جمهوری اسلامی جواب بده. جمهوری اسلامی زبان زور رو می فهمه، منظق حالیشون نمیشه. منتپر باشید ببینید کی پروژ ه تخریب روحانی کلید بخوره آنوقت با خط سازش حاجی قاسمی چی برای چپ خواهد موند؟ ایران اروپا نیست و مردم ایران هم مثل اهالی اسکاندیناوی که نویسنده مقاله گویا روزانه باهاشون سر و کار داره نیستن! طبقه متوسط نویسنده شاید سطح سوادش بالا باشه اما مسئولیت اجتماعی نمی پذیره. تو جنبش سبز دیدیم!
با تشکر رمضانی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|