شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
پافشاری احمقانه رهبر نظام بر ادامه سیاستهای نابخردانه و ضد ملی خویش زمانیکه با سیاستهای پوپولیستی احمدینژاد در ٨ سال پیش در آمیخت، نتایجی ببار آورد که منجر به یکی از شدیدترین تحریمهای اقتصادی شورای امنیت سازمان ملل متحد بر کشورمان گردید. شدت بخشیدن تدریجی به این تحریمها از طرف کشورهای صنعتی جهان، بخصوص از طرف ایالات متحده آمریکا و گسترش آن به بخشهای مالی و نفت و گاز سبب این گردید، که اثرات این تحریمها نه تنها بر زندگی روزانه مردم اثر گذارد، بلکه دامنه آنها گریبانگیر صنایع کشور در مجموع و بخصوص در بخشهای منابع زیر زمینی (نفت و گاز) به دلیل عدم دسترسی آنها به سرمایه و تکنولوژی جهانی نیز گردید، که تا کنون خساراتهای غیرقابل جبرانی از این راه به مملکت تحمیل گردیده است.
پیش بینی اثرات دراز مدت چنین تحریمهایی بر تمام شئون کشور که از طرف سردمداران نظام میتوانست به عنوان زنگ خطری جدی تلقی گردد، نادیده گرفته شد، و تا زمانیکه پول عاید از فروش نفت کفاف ولخرجیهای آنان را در درون و برون کشور میداد، رهبر نظام مشغول رجزخوانی بود و رئیس جمهورش نیز قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد را “کاغذ پارهای” بیش نمیدانست. نتیجه اینکه، عملکردهای حکومت خامنهای - احمدینژاد در ظرف ٨ سال گذشته آنچه را که برای مردم ایران به ارمغان آورده است چیزی جز تورم، گرانی و بیکاری فزاینده و گسترش فقر نبوده و انزوای کشور را در سطح بینالمللی نیز بدنبال داشته است.
قبل از برگذاری انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران، عملا شرایطی بر مملکت حاکم گردیده بود که خطر انفجار در درون و تحمیل جنگی مخرب بر مملکت از برون روز بروز محتملتر میگردید، بطوریکه ادامه سیاستهای نابخردانه ٨ سال گذشته میتوانست بقای نظام اسلامی را در معرض خطر جدی قرار دهد. مشاهده چنین خطرات و اوضاع حاکم بر زندگی روزانه مردم از طرف ملایان خارج از دایره قدرت که از پروسه انتخابات کنار گذاشته شده بودند، آنان را بر آن داشت که توهینها و تحقیرهای شخصی را نادیده گرفته، واختلافا ت درونی خود را کنار گذارند، و دست به سازمان دادن همکاری وسیعی با همفکران خود علیه نامزدهایی زنند، که انتخاب احتمالی آنان میتوانست هم در داخل و هم در خارج از کشور به معنی ادامه بیچون و چرای سیاستهای ٨ سال گذشته تلقی شود، که پیآمد آن دیر یا زود میتوانست بنابودی حتمی نظام اسلامی منجر گردد.
اصلاحطلبان حکومتی که در سالهای گذشته حجم وسیعی از حملات و اتهامات خود را متوجه هاشمی رفسنجانی کرده بودند، پس از رد کاندیداتوری او از طرف شورای نگهبان از فرصت پیش آمده استفاده نموده، و یکباره از دیو دیروزی که در تمام جنایات و فسادهای نظام اسلامی شرکت میداشت، فرشتهای خدمتگزار مردم ساختند که قصدش از کاندیداتوری هم جز فداکاری و خدمت به مردم چیزی دیگری نبوده است. پس از این غسل تعمید رفسنجانی، به او ایفای نقش كاتالیزور برای شكلگیری واكنشی سیاسی میان مجموعه منتقدین و حكومت را به او سپردند، نقشی که به لحاظ موقعیت رفسنجانی در ساختار سیاسی نظام و ارتباطش با نیروهای منتقد برایش هم مفید بود و هم زیبنده.
روند این اتحاد نامقدس که با هدف نجات نظام اسلامی شکل گرفته بود، چند روز مانده به رأی گیری، بدین انجامید که همه ملایان ریز و درشت از خاتمی و ناطق نوری گرفته تا حسن خمینی و دهها آخوند دیگر دور هم گرد آمدند، و ابر و باد و مه و فلک - بکار افتاد تا شخصی که از دل نظام جمهوری اسلامی برخاسته باشد، هیچگاه هم منتقد عملکردهای سران نظام جمهوری اسلامی نبوده باشد، از اعتماد رهبری بر خوردار بوده و امتحان خود را درحرف شنوی بیچون و چرا در عمل به اثبات رسانده باشد، و درآینده هم جایگاهی را در صحنه سیاسی اتخاذ کند که نقطه تلاقی نظریات همه سنت گرایان رنگارنک و اصلاح طلبان حکومتی یعنی امتزاجی ازنظریات رفسنجانی، خاتمی و ناطقنوری اشغال نماید، را به عنوان ناجی بمردم معرفی نمایند.
چنین شخصی در عین حال بایستی در لفظ و کلام هم قادر میبود که این ایده را به مردم القا کند، که “کشتیبان را سیاستی دگر” آمده است. قرعه این فال بنام آقای روحانی افتاد که نه تنها مورد اعتماد رهبر و نماینده او در شورای امنیت ملی و مجمع تشخیص نظام بود، بلکه بنوشته روزنامه معتبر لوموند کاندیدای مورد علاقه شخص خامنهای هم بشمار میرفت:«بسیاری از مفسرین امور ایران تاکید میکنند که روحانی همان کاندیدای شخص رهبر جمهوری اسلامی برای ریاست جمهوری بوده است.... آیت الله خامنهای به پیروزی روحانی نیاز داشت تا برای رژیم در داخل و خارج از کشور مشروعیت بخرد.... رئیس جمهوری جدید با ماموریت ویژه انتخاب شده است. رژیم اسلامی به سبکتر شدن تحریمهای نیاز دارد که بتواند ازاین طریق به اقتصاد از نفس افتادهٔ خود جانی ببخشد، زیرا ادامه حیات رژیم اسلامی به بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی ایرانیان بستگی خواهد داشت».
قدم بعدی ملایان جمع شده به دور هاشمی رفسنجانی و در رأس آنها آقای خاتمی این بود که ابتدا آقای دکتر عارف تنها کاندیدای اصلاح طلب را به انصراف از نامزدی وادار نمایند. تا آقای روحانی که در جریان مذاکرات هستهای بدو لقب “شیخ دیپلمات” داده بودند بتواند در میان کاندیداهای باقیمانده به منادی اعتدال تبدیل گردیده و به عنوان فردی معتدل در قیاس با سایر نامزدهای معروف گردد. مردم به تنگ آمده از سیاستهای حکومت ٨ ساله خامنهای - احمدینژاد و نگران از وضع خود و آینده کشور با مشاهده و مقایسه آقای روحانی با کاندیدهای باقیمانده دیگر همچون جلیلی، و به این امید که آقای روحانی در نظر دارد که به عملکردهای ٨ساله دولتهای خامنهای - احمدینژاد که کشور را با تورم، گرانی و بیکاری فزاینده و گسترش فقر، روبرو کرده است خاتمه دهد، رأی خود را در انتخاباتی که از همان ابتدا فاقد حداقل استانداردهای شناخته شده بینالمللی و روال معمول در جوامع دموکراتیک بود، در محیطی غیر آزاد و غیر رقابتی به نفع ایشان به صندوق انداختند. و آقای روحانی برنده انتخابات ریا ست جمهوری در ایران اعلام گردید.
مردم ایران و بخصوص آنانی که به ایشان رأی دادهاند، از او که بزودی بر صندلی ریاست جمهوری تکیه خواهد زد، انتظار دارند که وی به وعدههایی که به مردم داده است عمل کند. اگرچه چنین انتظاری از هم اکنون به دلایل زیر مشکل و بعید بنظر میرسد.
١) تناسب قوا در جمهوری اسلامی و نقش خامنهای
کنار رفتن احمدینژاد و جایگزینی آقای روحانی به جای او در تناسب قوا در جمهوری اسلامی بیتأثیر است. چه خامنهای بعنوان رهبر نظام و ولی مطلقه فقیه بنا بر اصل یك صد و دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی کماکان اختیار تعیین سیاستهای کلی نظام و نظارت برحسن اجرای این سیاستها را به عهده خواهد داشت. او هر آن قادر خواهد بود با دستوری و یا حکمی مسیر سیاستهای دولت را بنحوی که دلخواه اوست بکشاند. خامنهای در فاصله ١٦ سال گذشته همواره از این حربه استفاده نموده و اکنون هم هیچ قرینهای وجود ندارد که دال بر آمادگی وی به تقسیم قدرت و انصرافش از حقوق قانونی خود باشد.
رئیس جمهورهای ایران در ١٦ سال گذشته همواره مجبور گردیدهاند که بار مسئولیت اعمالی را بدوش کشند که خطوط کلی آن را آقای خامنهای ترسیم نموده است، بدون اینکه که او حاضر به قبول مسئولیتی برای عواقبی باشد که از این طریق متوجه کشور و منافع ملی گردیده است. حتی در شرایط کنونی هم که سیاستها و عملکردهای ٨ سال گذشته او مملکت را با خطر ورشکستگی اقتصادی و جنگ احتمالی روبرو نموده، و مردم را ایران را به خاک سیاه نشانده است، باز چنان رفتار میکند حاضر به قبول هیچ مسئولیتی نبوده، و انگار نه انگار که چنین بوده و هست که امکان ندارد و نداشته است که کوچکترین کاری دراین مملکت انجام گیرد و او و نزدیکانش در آن دست نداشته باشند. خامنهای در فروردین همین امسال بیلانی از سیاستهای خود تحویل مردم داد، که لفظ دیگری جز بیشرمی و فریبکاری را سزاوار نیست: «آنچه که دشمنان ما هدف گرفته بودند، صحنهها و عرصههای مختلف بود؛ عمدتاً عرصهی اقتصاد و عرصهی سیاست بود. در عرصهی اقتصاد، گفتند و تصریح کردند که میخواهند ملت ایران را بهوسیلهی تحریم فلج کنند؛ اما نتوانستند ملت ایران را فلج کنند و ما در میدانهای مختلف، به توفیق الهی و به فضل پروردگار، به پیشرفتهای زیادی دست پیدا کردیم؛ ... در عرصهی سیاست، از یک جهت همت آنها این بود که ملت ایران را منزوی کنند، از جهت دیگر ملت ایران را دچار دودلی و تردید کنند؛ همت آنها را کوتاه و ضعیف کنند. درست عکس این عمل شد؛ در واقع عکس این اتفاق افتاد. در زمینهی انزوای ملت ایران، نه فقط نتوانستند سیاستهای بینالمللی و منطقی ما را محدود کنند، بلکه حتّی نمونههائی از قبیل اجلاس جنبش غیر متعهدها با حضور تعداد کثیری از سران و مسئولان کشورهای جهان در تهران تشکیل شد و عکس آنچه را که دشمنان ما میخواستند، رقم زد و نشان داد که جمهوری اسلامی نه فقط منزوی نیست، بلکه در دنیا با چشم تکریم و احترام به جمهوری اسلامی و به ایران اسلامی و به ملت عزیز ما نگریسته میشود.»
اکنون که ملایان جمع شده به دور هاشمی رفسنجانی و همپالگان آنان سعی بر این دارند که تمام کاسه کوزهها را سر احمدینژاد خراب نموده، و سهم رهبر نظام را با فریبکاری و بیشرمی تمام به فراموشی میسپارند، باید بدانند که سخت در اشتباه خواهند بود، اگر چنین تصور کنند که مردم ایران فریب چنین تاکتیکهای نخنمایی را خواهند خورد. زیرا آنان شاهدند که اگر مملکت عملا در مرز ورشکستگی قرار گرفته، وحتی قادر بپرداخت قسط وامهایش را هم به بانک جهانی نیست، و از نظر این بانک ایران در کنار زیمبابوه بعنوان تنها کشور - بدحساب - قرار دارد، مسئول اصلی آن شخص خامنهای است، چه به فرمان اوست که بخش عمده اقتصاد ایران به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی واگذار گردیده، و سرمایه ملی و پول مملکت به جیب حزبالهیهای لبنانی و سایر گروههای تروریست واریز میشود. خامنهای معلوم نیست تا کی میخواهد در زمینه سیاسی به مزخرف گوئیها تکراری خود ادامه دهد، مگر کسی هم هنوز در دنیا به جز مشتی جیرهخوار حزبالهی وجود دارد که از سیاستهای او و نظامش دفاع کند، که مرتبا اعلام میکند که “دنیا با چشم تکریم و احترام به جمهوری اسلامی و به ایران اسلامی” مینگرد.
نقشی که آقای خامنهای همواره برای روسای جمهوردر ١٦ سال گذشته قائل بوده است، چنانکه آقای خاتمی بدرستی اعلام نمودند، چیزی در حد یک “تدارک چی” است. و کسانی که تصور میکنند آقای خامنهای به سیاستهای اعلام شده آقای روحانی تن در خواهد داد و رای مردم را محترم خواهد شمرد تجربه ١٦ ساله گذشته را نادیده گرفته، وبا کمال خوش خیالی سر خود را در برف فرو میکنند، اگر بامید این نشسته با شند که او رفتار خود را عوض نموده و تن برآی مردم دهد. باید بدانند که امالفساد در جمهوری اسلامی ولی فقیه است و شخص خامنهای در این لباس خود را بالاتر از هر رأی و قانونی قرار میدهد.
در روزهای آخر دولت احمدی نژاد و در حالیکه کمتر از دو هفته به شروع کار کابینه آقای حسن روحانی باقیمانده است، هر روز خبر جدیدی مبنی بر خرابی اوضاع و ویرانی مملکت منتشر میگردد. پس از آنکه عیسی کلانتری، یکی از مشاوران آقای روحانی وضعیت اقتصاد و به ویژه کشاورزی مملکت را بحرانی خواند، و پیشبینی نمود که:”اگر وضعیت اصلاح نشود ایران ۳۰ سال دیگر کشور ارواح میشود... و ۲۰۰ هزار میلیارد تومان میخواهیم تا بدون کاهش تولید، بیلان منفی آب را تراز کنیم.” آقای اکبر ترکان یکی دیگر از مشاورین آقای روحانی و همکار او در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بیان میدارد که: «وضعیت اقتصادی کشور خرابتر از تصور قبلی ماست. ... و دولت بعدی برای پرداخت یارانههای نقدی پولی ندارد و برای تامین نیازهای اساسی مردم با مشکل روبرو است”. و کارشناس اقتصادی دیگری وضعیت اقتصادی مملکت را چنین توصیف میکند: “به کار بردن لفظ ویرانه برای توصیف اقتصاد ایران، اجحاف به ویرانه است چرا که ویرانه قابل بازسازی است اما اقتصادی که دولت بعدی تحویل میگیرد به نظر نمیرسد در کوتاه مدت قابل ساختن باشد.”. به گفته آقای هادی کحالزاده هم: “ایران هم اکنون با یک ابرتورم روبرو است، رشد اقتصادی کشور منفی شده و نرخ بیکاری بیش از ۲۰ درصد است، نرخ فلاکت به بالاترین میزان خود از دهه ۴۰ تا به حال رسیده و هفت دهک درآمدی جامعه در زیر خط فقر یا آستانه فقر قرار دارند و ۶۲میلیون نفر از جمعیت کشور در شرایطی واقع شدهاند که نیازمند خدمات حمایتی هستند. از سوی دیگر با یک تحریم بینالمللی سنگین روبرو هستیم که پس از تحریم عراق، گستردهترین تحریم به کار گرفته شده در ۱۰۰ سال اخیر است.”
همه این گفتارها دال بر این است که کشور ایران عملا دچار ورشکستگی کامل است، قرار گرفتن اقتصاد مملکت در چنین شرایطی نتیجه بلا فصل سیاستهای آنانی است که مهار اقتصاد مملکت را به مشتی تفنک بدست سپاهی سپرده، اشخاص وگروهای رانت خوار، فاسد و دزد را درمحافلی چون بیت رهبری و مشاغل نان و آبدار دیگر پناه داده، که پیامدش رواج رانتخواری و فساد و دزدی بدون هیچگونه واهمهای بوده، و عملکردهایی که ورشکستگی واحدهای صنعتی و کشاورزی را بدنبال داشته است، ارزش پول کشور را به سقوط کشانده، و فقر و بدبختی هرروزه و بیش از پیش گریبانگیر بخش جدیدی از جامعه سبب شده است. سیاستهای که اقشار تهیدست جامعه قربانیان اصلی آنند. و عملکردهایی که در ظرف ٨ سال گذشته حدود ٧٠٠ میلیارد درآمد حاصل از فروش نفت را به باد داده، و با زمینگیر کردن صنایع و کشاورزی داخلی وضعیتی را بوجود آورده است که امروزه تقریبا اکثر مایحتاج مردم از طریق واردات کالاهای بنجل خارجی تآمین میگردد. در چنین شرایطی بعید بنظر میرسد که آقای روحانی یا هر کس دیگر بتواند تا زمانیکه همه کانونهایی که در بوجود آمدن اوضاع کنونی دست داشتهاند بجای خود باقی میمانند، بتواند بدین ویرانهای که بصورت واقعی در کشور وجود دارد سر و سامانی دهد.
۲) “تعامل در سیاست خارجی” و موانع آن
در ” توافقنامه گلستان” که در سال ٢٠٠٤ میان ایران و سفرای سه کشور اروپایی منعقد گردید، ایران متعهد گردید که ” تمامی فعالیتهای غنی سازی اورانیوم و بازفرآوری به صورت داوطلبانه به صورتی که آژانس تعریف میکند” تعلیق نماید، و در عوض سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس هم به نیابت از اتحادیه اروپا “حق ایران را برای استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای برابر با معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای” برسمیت شناختند. آقای روحانی که ریاست هیات نمایندگی ایران را به عهده داشت، پس این پیروزی لقب “شیخ دیپلمات” گرفت، که بعدها و در روند تبلیغات انتخاباتی برایش به سرمایهای تبدیل گردید، که توانست بنحو احسن از آن استفاده کند. و شاید هم از همین طریق بود که موفق گردید این امید کاذب را در مردم بوجود آورد که اوست که بار دیگر هم خواهد توانست به مناقشه هستهای خاتمه داده و شرایط رفع تحریمها را فراهم آورد. او و مشاورینش در جریان انتخابات صلاح ندانستند که داستان را تا آخر برای مردم تعریف کنند، چه پای خامنهای در میان بود.
بقیه این داستان اما از این قرار بود که آقای خامنهای در روزهای آخر دولت آقای خاتمی آنچه را که ایشان رشته بودند، به پنبه تبدیل کرد. خامنهای در دیداری با دانشجویان دانشگاههاى یزد مزورانه اعلام نمود که: «من همان وقت [روزهای آخر حکومت آقای خاتمی] هم در جلسه مسئولان كه از تلویزیون پخش شد، گفتم اگر چنانچه بخواهند به این روند مطالبه پی درپی ادامه دهند بنده خودم وارد میدان میشوم. همین كار راه هم كردم، بنده گفتم بایستی این روند عقب نشینی متوقف شود و تبدیل به روند پیشروی و نخستین قدمش هم باید در همان دولتی انجام بگیرد كه این عقب نشینی در آن دولت انجام گرفته.»
پیآمد اتخاذ چنین موضعی از طرف خامنهای سبب شد، که نه تنها از فرصت پیش آمده استفاده نگردید، بلکه از آن پس پای قدرتهای بزرگ جهان همچون آمریکا، روسیه و چین، و همچنین شورای امنیت سازمان ملل متحد و به عبارتی دیگر جهان بمناقشه هستهای ایران کشانده شد، که با در نظر گرفتن خساراتی که از این راه تا کنون به مردم ایران و مملکت وارد گردیده است، میتوان عملکرد او را در شمار یکی از بزرگترین جنایات دوران حکومتش نسبت بحال و آینده این سرزمین بر شمرد. کاری که او کرد سبب این گردید که سرچشمهای را که میشد با بیلی بست، بصورتی در آورد که اکنون با فیلی هم نمیتوان از آن عبور نمود. آقای نوریزاد سهم آقای خامنهای در این جریان را بدین نحو خلاصه میکند: “اکنون [که او] همه سر نخها را به خودش وصل کرده است. مثلا جریان هستهای با میلیارد میلیارد دلار پولی که از جیب این مردم رفته است به یک سرانجام بیسرانجامی منجر شده است. همه اینها را ایشان طراحی کردهاند. شخص ایشان، باید به تاریخ پاسخ بدهند که به چه دلیلی وارد یک قمار هستهای شدند و الان چیزی عایدشان نشده است.” ای کاش این تنها عملکرد مخربانه خامنهای در سیاست خارجی ایران بود، حکومت او و وردستش احمدینژاد در فاصله ٨ سال گذشته علاوه براین موانع صعبالعبور دیگری را هم بوجود آوردهاند، که نکات زیر “تعامل در سیاست خارجی” را به امری غیر ممکن تبدیل کرده است:
۱- با دامن زدن به جنگ مذهبی بین شیعه و سنی در منطقه عملا سطح این اختلافات را به مقابله مستقیم ایران و کشورهای عربی منطقه تبدیل کرده است. عبدالرحمن الراشد تحلیلگر روزنامه الشرقالاوسط چنین مینویسد که: “شکی نیست که رهبران عرب، برنامه هستهای ایران، و بطور کلی خود این کشور را بزرگترین خطر برای خود و منافعشان میدانند. برای آنها بسیار خوشحال کننده است اگر آمریکا طرح هستهای ایران را نابود کند. حتی اگر اسرائیل نیز دست به این اقدام بزند، باز هم رهبران عرب، بخصوص کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بسیار خوشحال خواهند شد. از نظر رهبران عرب، برنامه هستهای ایران برای اعراب تهدیدی به مراتب قویتر از اسرائیل است”.
در حالیکه که هر گونه مذاکرهای و موضعگیری در سطح بینالمللی بایستی با اجازه خامنهای صورت گیرد، او در ٨ سال گذشته دست احمدینژاد را در یاوه گوئی بخصوص در ار تباط با نابودی کشور اسرائیل و انکار هولوکاست باز گذاشته است، بطوریکه بنا بنوشته روزنامه هاآرتص: “اگر حاکمیت کنونی ایران وجود نمیداشت، اسرائیل میبایست که چنین دشمنی را برای خود خلق میکرد و لذا اسرائیل هم باید قدردان وجود جمهوری اسلامی ایران باشد زیرا نفرت کور و ارعاب همیشه ابزار کارسازی در بقای حکومتها بوده است و بویژه دولتهای دست راستی اسرائیلی را یاری داده است و نواختن پرطنین نتانیاهو بر طبل لفاظیها علیه ایران، افکار عمومی اسرائیلی را از معضلات کشور منحرف میکند؛ از مشکلات اقتصادی و گرانیهای شدید گرفته تا خدمات دولتی و عمومی که در آستانه ی اضمحلال است و تا سرمایهگذاریهای کلان دولتی در آبادی نشینهای یهودی و ترجیح دادن مذهبیون افراطی بر سایر اقشار کشور. درخواستهای مردم اسرائیل برای بهره مند بودن از مسکن مناسب، عدالت اجتماعی، خدمات عمومی کارا و برخودار از یارانه در برابر تهدیدهای “آخر زمانی” که لابد پس از اصابت موشکهای ایران به خاک اسرائیل ایجاد خواهد شد، باید رنگ ببازد؛ دیالوگ شهروندی و مادرانهای که از مختصات جامعه اسرائیلی است یک باره جای خود را به دیالوگ امنیتی و زورمدارانه و مردانه سپرده است”.
٣) نابخردیها در سیاست بینالمللی
آقای جلیلی نماینده خامنهای در مذاکرات هستهای درک خود از اهداف سیاسی حمهوری اسلامی را بدینصورت بیان میدارد که: «ما در صدد خشکانیدن ریشههای فاسد صهیونیسم، سرمایهداری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتیم به لطف خداوند بزرگ، نظامهایی که بر این سه پایه استوار شدهاند را نابود کنیم و نظام اسلام رسولالله را در جهان استکبار ترویج نماییم”. اگر این قول رایج را در ارتباط با جلیلی قبول کنیم، که او سخنی جز آنچه را که خامنهای میگوید را طوطی وار تکرار نمیکند، میتوان بدلایل شکلگیری تحریمها به میزان کنونی و رفتارهای خصمانه کشورهای جهان با دولت و حکومت ایران را بخوبی پی برد. هم اکنون:
الف – بنا به گزارش “بلومبرگ” هم اکنون در سنای آمریکا لایحهای مطرح است که در آن :”هر گونه لغو تحریمها موکول به این است که وزارت خزانهداری آمریکا گواهی کند که دولت ایران تمام زندانیان سیاسی را آزاد کرده است، در حال حرکت به سمت یک انتخابات آزاد و دموکراتیک است و از حقوق بشر و آزادیهای کلیه شهروندان ایران، از جمله زنان و اقلیتها، دفاع میکند”. به عبارت دیگر رفع تحریمها به زمانی موکول میگردد که دیگر چیزی بنام جمهوری اسلامی در ایران وجود نداشته باشد، چه تحقق هر یک از این شرایط به معنی نفی عملی جمهوری اسلامی بشکل کنونی آن است.
ب- دولت اسرائیل از طریق فشار لابیهای خود، مصوبهای را در سنای آمریکا به رأی مثبت ٩٩ تن از ١٠٠ به تصویب رساند که در صورت حملهی اسرائیل به ایران دولت آمریکا نیز باید به کمک آن کشور بشتابد که: ” تأکید میورزد که اگر دولت اسرائیل ناگزیر شود در مقام دفاع مشروع از خود در مقابله ی با برنامهی تسلیحات هستهای ایران دست به اقدام نظامی بزند، دولت ایالات متحده در کنار اسرائیل خواهد ایستاد و مطابق قوانین ایالات متحده و مسئولیت کنگره که برآمده از قانون اساسی است اجازه استفاده از قوای نظامی، و حمایتهای دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی برای دولت اسرائیل را در دفاع از سرزمین، مردم و حق وجود خود فراهم خواهد ساخت”.
ج- سایر دولتهای جهان هم که سر دمداران جمهوری اسلامی قصد دارند نظامهای مستقر در کشورشان را “به لطف خداوند بزرگ” نابود نموده، و “نظام اسلام رسول الله” را جانشین آن نمایند، هر یک بنحوی بر سر خوان یغمائی که نظام اسلامی از سرمایه ملی ایرانیان گشوده است، نشسته و به تاراج میبرند. چین میلیاردها دلار پول ایران را بالا کشیده و به کسی هم جوابگوی نیست، روسیه برای راه اندازی نیروگاه بوشهر تا کنون چندین برابر قیمت اولیه آن را دریافت داشته آست و اتمام آن را به آیندهای نامعلوم محول نموده، و کشورهائی چون هند و پاکستان هم بهای نفت در یافتی را با فروش مواد غذایی مسموم میپردازند.
اکنون که به زودی آقای روحانی ریاست قوه مجریه را به دست میگیرد، بر عهده اوست که به قولهایی که در تبلیغات انتخاباتیش به مردم داده است عمل نموده و جلو یکهتازیهای آقای خامنهای مقاومت نماید. و همچنین آنان که به او کمک کردند که پیروز انتخاب گردد، و این امید را در مردم بوجود آوردند که او سیاستی دیگری در پیش خواهد گرفت، اگر کمترین صداقتی در گفتار خود داشتهاند بایستی به او یاری رسانند تا شاید قادر گردد جلوخودسریهای خامنهای و اعوان و انصارش بایستد، چه این آخرین شانسی است که برای آنان باقیمانده است و مرد م ایران بار دیگر فریب وعده وعیدهای ملایان را نخواهند خورد.
■ جناب اسدی بفرض، با اجرای این رای گیری بدون دستکاری بخواهند راه کنونی را ادامه دهند و مانع اجرای مقاصد رئیس جمهورمنتخب بشوند.. انوقتست که مردم ناراضی.. ناامید وخشمگین ... صبرشان لبریزتر... دست به طغیانی براندازتر خواهند زد. حاکمان خود اگاهند و تیشه بریشه عمر خود نخواهندزد ۰ نهضت خرداد۱۹۸۸ ارکان این نظام را لرزانده و چون انبار باروتی منتظر جرقهایست۰۰۰۰ با احترام
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|