سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
از «رای من کو؟» تا «کاندیدای من کو؟»[۱]- از خیابان تا شورای نگهبان
برش اول - در دورهی سکون جنبش سبز حضور آقای خاتمی برای رای دادن در انتخابات پیشین مجلس همانطور که پیشبینی میشد با استقبال هواداران جنبش وطیف وسیعی از اصلاحطلبان روبرو نشد. انتخاب دماوند برای رای دادن اینطور تعبیر شد که آقای خاتمی قصد رای دادن پرسروصدا نداشته است. به بیانی دیگر او هم میخواسته رای داده باشد و هم میخواسته رای نداده باشد. برای این منظور چارهای جز بیرون رفتن از تهران برای رای دادن باقی نمیماند.
برش دوم - انتخابات ریاست جمهوری نزدیک میشود و در سکوت محض جنبش سبز سوال و دعوای همیشگی حضور و یا عدم حضور اصلاحطلبان درآن دوباره مطرح میشود. اصلاح طلبان به دو دستهی بدلی و واقعی تقسیم میشوند. بدلی آنهاییاند که بیقید و شرط میخواهند شرکت کنند و اصلاحطلبان واقعی هم پایبند همان شرط و شروطی هستند که آقای خاتمی بارها و بارها حرفشان را به میان آورده بود و تاکید کرده بود که لازمهی یک رقابت سالم هستند. در آن زمان کسی آن زمزمههای حضور را جدی نمیگرفت و در ادامهی منطقی همان رایدادن نیمبند آقای خاتمی در انتخابات مجلس ارزیابی میشد. اما «یا خاتمی یا هاشمی»ها کمکم بلند شد و داستان جدی و جدیتر. دعوتها از خاتمی و هاشمی اوج گرفت. چیزی که توضیح داده نمیشد این بود که چه چیزی در چهار سال آخرمنتهی به انتخابات عوض شده است که آقایان هاشمی و خاتمی متقاعد شدهاند اگر شرکت کنند قواعد بازی رعایت خواهد شد؟ برای همینهم در آن زمان هنوز جامعه «درگیر» این موضوع نشده بود ولی کمکم زمزمهها شروع شد و تعداد بیشتر و بیشتری پیگیر اخبار انتخابات شدند.
برش سوم - حجم تخریبها به شکل بیسابقهای افزایش مییابد و مردم را «درگیر میکند» تخریبها پیش از روز آخر به اوج میرسد. برادر رهبر جمهوری اسلامی در اظهارنظری بیسابقه در چند سال اخیر وارد میدان میشود و هاشمی را میکوبد. قبل از او هم وزیر اطلاعات، دیگر سخنگوی رهبر جمهوری اسلامی.
برش چهارم - هاشمی علیرغم تخریبهای بیسابقه در آخرین لحظات میآید. آنزمان میشد اینطور تحلیل کرد که به دلیل وزن و جایگاه هاشمی او یا نمیآید که نشانهای بود از قدرت بیشتر خامنهای (همهکار کرده بود که او نیاید- تخریبها بیسابقه بودند. فقط میشد آنها را در تاریخ جمهوری اسلامی با بعد از ثبتنام هاشمی مقایسه کرد) و یا اگر بیاید و در ساختن موج موفق باشد رییس جمهورخواهد شد. چرا که آمدن هاشمی نشانهی تحلیل رفتن قوای خامنهای تلقی میشد. آمدن هاشمی یعنی اینکه خامنه ای نتوانسته جلویاش را بگیرد و حالا که برای ثبت نام جلویاش را نتوانسته بگیرد به مراتب اولی نخواهد توانست تقلب کند. فراموش نباید کرد که حضور هاشمی یعنی حضور همهی نیروهای وفادار به بنیانگذار جمهوری اسلامی. یعنی نبرد آخر. «آخرین شانس» [۲]
برش پنجم - در پی موج بسیار قدرتمند ولی غافلگیرکنندهای که یا باید به ۲ خرداد ۷۶ ختم میشد یا به ۲۲ خرداد ۸۸ هاشمی رد صلاحیت میشود. دلیلاش معلوم است. با هزینهی کمتر همین حالا باید چشم فتنهی دوم را کور کرد.
برش ششم - همه شوکه میشوند. واکنشها شدید است. «رد صلاحیت هاشمی پایان جمهوری اسلامی است. رد صلاحیت هاشمی پایان جمهوریت است. رد صلاحیت هاشمی یعنی همه چیز تمام شد. رد صلاحیت هاشمی یعنی شناسنامهی جمهوری اسلامی باطل شد.» اینها مضامین مشترک بیشتر واکنشهای دراماتیکی است که پس از رد صلاحیت هاشمی با ادبیات متفاوت ازسوی افراد مختلف بیان شده است.
برش هفتم - درخواستها برای حکم حکومتی با ارسال نامههای سرگشاده و پیغامهای غیرعلنی اوج میگیرد. «خود هاشمی هم امیدواراست»[۳] او هنوز باور نکرده است.
برش هشتم - نقدی میگوید اقدام شورای نگهبان حماسهی سیاسی بود. حکم حکومتی مورد ندارد. علمالهدی می گوید رهبر حکم حکومتی نمیدهد چون تشخیص را نمیشود دستور داد. درخواست چنین چیزی زیادهخواهی است.
برش نهم - هاشمی که از زبان نزدیکاناش گفته بود به زودی بیانیه میدهد پس از گذشت سه روز از رد صلاحیتاش بیانیهی ملایمی صادر میکند. وبسایتاش پیش از آن نسخهی رقیقتری از سخناناش را در جمع اعضای ستادش منتشر میکند که نمیشود ناماش را اولین واکنش رسمی هاشمی به رد صلاحیتاش نامید. خاتمی هم در شب سوم رد صلاحیت نه به تنهایی بلکه در قالب هیات مشاوریناش بیانیهای میدهد و هنوز امیدوار است حکم حکومتی صادر شود. [۴]
برش دهم - حکم حکومتی صادر نمیشود و هاشمی با اینکه هنوز زنده است اما خیلیها عقیده دارند که نهضت مرگاش فرا رسیده است. [۵]
هدف این مقاله نشان دادن اهمیت رد صلاحیت یا تبعات آن و توصیف اوضاع کشور نیست. هدف جستجوی یک چارچوب نظری برای تحلیل رفتار جمهوری اسلامی به معنای خامنهای و نزدیکان اوست تا بتوان رفتار جمهوری اسلامی را پیشبینی کرد و مناسبات آن را با جامعهی مدنی جست.
از برش اول آغاز میکنیم و از جنبش سبز که یک جنبش مطالبهی حقوق مدنی است. جنبش سبز برای اولین بار مدرنترین شعار فراملیتی و فرانسلی را وارد ادبیات سیاسی ما کرد. رای من کو؟ این شعار در حقیقت به این موضوع اشاره دارد که من به عنوان شهروند نه تنها حقوق مدنی خود را از جمله حق رای دادن میشناسم بلکه آن را مطالبه هم مینمایم. شما همین شعار را در خیابانهای شهرهای اروپایی هم میتوانید مطرح کنید مثلا اگر مهاجر حاشیهنشین هستید. این شعار را در عربستان هم می توانید مطرح کنید اگر زن هستید. در آمریکا اگر مسلمان عربی هستید که به خاطر ریش بلندتان ممکن است نتوانید کار پیدا کنید. نه فقط هم امروز. همیشه.
جنبشهای اجتماعی را میشود سرکوب کرد. کاری که جمهوری اسلامی بلد است. اما نمیتوان نابود کرد. حکومتها یا باید پاسخ دهند به مطالبات و یا به سمت تنشهای بیشتر و بیشتر با جنبشهایی بروند که عمیقتر و فراگیرتر شدهاند. و این دقیقا همان نقطهی نگرانی است.
اما ریشهی نظری مقاومت آقای خامنهای و اطرافیان ایشان چیست؟ آقای خامنهای و اطرافیان ایشان قایل مفهوم جمهور ناب هستند.[۶] عدهای معین انتخاب شوند و عدهای معین هم انتخاب کنند. از نظر آقای خامنهای مشارکت یا عدم مشارکت آنهایی که اگر مشارکت بکنند در انتخابات به خاتمی، موسوی، کروبی، نبوی و هاشمی رای میدهند و همینطور به طریق اولی آنهایی که اگر انتخابات آزادی برگزار شود به جمهوریخواهان خارج از حاکمیت رای خواهند داد علیالسویه است. او نه تنها اعتقاد دارد حضور فعال زنها در عرصههای اجتماعی نباید تشویق شود بلکه خانهداری و بچهداری را برای زنها مجاهدت میداند. ظاهرا او «جنس زن» را جمهور ناباب میداند.
اولویت اول او در مقولهی انتخابات تضمین عدم مشارکت «جمهور ناباب» در رقابت میان انتخاب شوندههاست (نظارت استصوابی شورای نگهبان- نظر یزدی در باب حضور «زن»ها به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری قابل توجه است).
اولویت دوم او مشارکت «جمهور ناب» در قامت انتخابکنندههاست (پایگاه رای نیروهای دوستدار آقای خامنهای) و در آخرو در حقیقت اولویت سوم او مشارکت «جمهور ناباب» در کسوت انتخابکنندههاست. این آخری فقط در زمانهایی که اولویتهای اول و دوم تامین و تضمین شده باشند برای ویترین جمهوری اسلامی اهمیت دارد و هیچ «وجوبی» ندارد.
آقای خامنهای برخلاف عدهای که اعتقاد دارند تغییر کرده است و از یک انسان اهل شعر و ساز تبدیل به یک دیکتاتور خونآشام گشته است به اعتقاد من تغییری نکرده است. یا لااقل نشانهی روشنی حاکی از این تغییر در دست نیست. نکته در اینجاست که قدرت ایشان افزایش یاقته است. ایشان اگرمیتوانست یعنی اگر قدرت داشت همین کاری که امسال با آقای هاشمی کرد سال ۷۶ با خاتمی میکرد. ایشان پیش از ۲ خرداد ۷۶ هرچه توانست در هدایت جمهورناب ( انتخاب کنندگان ناب - اولویت دوم) کرد و گفت تا ناطق نوری رای بیاورد. برای حذف جمهور ناباب انتخاب شونده (خاتمی - اولویت اول) و سرکوب جمهور ناباب انتخاب کننده (اولویت سوم) هنوز ابزار لازم را در اختیار نداشت. در سال ۸۲ و انتخابات مجلس هفتم اولویت اول را تقویت کرد و ۸۲ نفر از نمایندگان مجلس ششم را رد صلاحیت کرد.[۷] در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و با افزایش قدرتاش اولویت اول را بازهم تقویت کرد و برای اولین بار در انتخابات ریاستجمهوری دخالت کرد. نتیجهاش این شد که برای اولینبار در تاریخ جمهوری اسلامی نامزدهای شکست خوردهی ریاست جمهوری که قبلا صلاحیتشان تایید شده بود نتیجهی آن را نپذیرفتند (آقایان کروبی و هاشمی)
آدمهایی که در اولویت دوم او قرار دارند در حقیقت ساکت و ثابتاند. آقای خامنهای نگرانشان نیست. همیشه هستند و همیشه هم چشم به فرمان او هستند. چیزی بین ۷ تا ۸ میلیون نفر در سراسر کشور. سال ۸۸ سال توسعهی صددرصدی و تکمیل پروژهی اولویت اول بود. یعنی قدرتنمایی کامل در مدیریت و حذف جمهورناباب در هیات انتخاب شوندهها حتی پس از انجام انتخابات. او در مقابل موج عظیم جنبش سبز غافلگیر شده بود. به دلیل حضور فراگیر جمهور ناباب انتخابکننده که آقای خامنهای هنوز و تا آنزمان فرصت مدیریت و چارهاندیشی برای آن را نیافته بود بازی به هم خورد. شعار «رای من کو؟» فریاد شد. شعاری که دغدغهی اولویت دومیها نبود و اساسا نمیتوانست باشد. رای آنها همیشه سرجایاش بوده است. هرچه آقا نظرشان باشد. قالیباف به گواهی فایل صوتی که از سخناناش در جمع بسیجیان منتشر شده است در سال ۸۸ به دوستاش تشر میزند که چطور نفهمیده که نظرآقا به احمدینژاد است.
حالا و در سال ۹۲ آقای خامنهای با یک تیر دو نشان زد. با رد صلاحیت هاشمی هم اولویت اول را تامین و تضمین کرد و هم برای اولینبار موفق شد حضور جمهور ناباب در کسوت انتخابکنندهها را هم پیشاپیش مدیریت کند. او برای اولین بار موفق شد به اولویت سوم دستاندازی کند. مردمی که امید بسته بودند او مایوسشان کرد و حالا در انتخابات شرکت نخواهند کرد. نکنند. جمهور ناباب نه باید انتخاب شود و نه باید انتخاب بکند. حضور آنها فقط ویترین نظام است. برای همین هم هست که گله میکند که رشتههای علوم انسانی ما ریشه در فلسفهی غرب دارند و باید اسلامی شوند.
آقای خامنهای راه خودش را درسال ۸۲ انتخاب کرد و تصمیماش را گرفت و یا اگرهم زودتر گرفته بود اما در سال ۸۲ عملی کرد. قدرتاش را هم پیدا کرده است که ایدههای خود را عملی کند. از این منظر نظام سیاسی مورد نظرآقای خامنهای امسال تازه تاسیس شده است و ایشان تازه امسال رهبر شده است. بنیانگذار. همان لقبی که طرفداراناش هرچقدر هم او را بزرگ میکردند نمیتوانستند به او بدهند. خمینی رهبر انقلاب بود. او هم شد. او رهبر کبیر بود. خامنهای شد رهبر معظم. خمینی مرجع تقلید بود. او هم شد. خمینی امام بود. او هم شد. اما خمینی بنیانگذار هم بود. او نبود. بنابراین نظام خودش را بنیان گذاشت و در نظام جدید وفاداران رهبر سابق متعلق میشدند به نظام سابق. او باید آنها را حذف میکرد. فرایندی که از سال ۸۲ آغاز شد. از نمایندگان مجلس ششم آغاز کرد و با کروبی و موسوی و خاتمی ادامه داد. آخرین سیلی را هم به صورت هاشمی نواخت. او حالا بنیانگذار نظامی است که جمهورناب مورد علاقهاش انتخاب میشود و انتخاب میکند.
او حتی رهبر جنگ هم شده است. او دارد جنگ در سوریه را اداره میکند. او میخواهد نشان دهد هیچچیزی از خمینی کم ندارد. این پیغام روشنی است برای وفاداران به نظام سابق که تا مدتی منتظر حکم حکومتی ماندند و هنوز باور نکردهاند که او چه کرده است با آنها.
او حالا تمام عیار درگیر جنگ خونین سوریه است. برهمین پایه میشود پیشبینی کرد که افزایش فشارهای اقتصادی بر مردم و جنگ و تجزیهی ایران و تبعات آن بر مردم هیچ جایگاهی در معادلات آقای خامنهای ندارند. او به مردم سوریه و رنج آنها نمیاندیشد و شریک جرم بشار اسد شده است. چون دولت او را دولت جمهور ناب میداند و یا لااقل در خدمت منافع نظام جمهور ناب خودش میبیند و هیچ دلیلی وجود ندارد که فردا و در شرایط مشابه به مردم ایران و رنج آنها بیندیشد. نباید فراموش کرد که ماجرای حمایت آقای خامنهای از اسد با ماجرای حمایت او از حزبالله متفاوت است. جنگی که او دارد در سوریه اداره میکند «جنایت علیه بشریت» است. [۸]
وفاداران به خمینی باید شجاعت اخلاقی این را داشته باشند که این واقعیت هولناک را بپذیرند که او برنمیگردد. او امروز مجرم است به خاطر سوریه. او به دنبال تثبیت نظام تازهتاسیس خودش است و در این نظام جدید آنها هیچ نقشی ندارند. این را بارها به صراحت گفته است. اینکه آنها نمیخواهند قبول کنند مشکل خودشان است.
تابلوی خوفناک سوریه این فرصت را به دوستان سابق ایشان میدهد تا چشمهای خود را لحظهای ببندند و از تصویر ایشان در ذهنشان «آشنازدایی» کنند. او دیگر کسی را نمیشناسد و دوستان سابقاش را به جا نمیآورد. او از سمجی دوستان قدیمیاش کلافه شده است. پیام رد صلاحیت تحقیرآمیز هاشمی همین بود.
عبارات دراماتیک رد صلاحیت هاشمی پایان چه و چه است هیچ سودی برای جنبش مطالبهی حقوق مدنی ندارد. در تاریخ هیچ آخرینای وجود ندارد. آخرین فرصت. آخرین شانس. اینها فقط یاسآورند. جنبش مطالبهی حقوق مدنی را به همین منوال میشود از دریچهی دو دوربین دید. دوربین کلوزآپ و دوربین لانگ شات. از دریچهی دوربین کلوزآپ جنبش سبز تمام شده است. اما از دریچهی دوربین لانگ شات جنبش مطالبهی حقوق مدنی درایران از شعار «رای من کو؟» به شعار «کاندیدای من کو؟» ارتقا یافت که باز هم یک شعار فرانسلی و فراملی است. این جنبش گفتماناش تغیر کرد. از لحاظ کیفی رشد کرد.
آقای خامنهای توانست پس از ۱۰ سال یعنی در فاصلهی سالهای ۸۲ تا ۹۲ از تامین و تضمین اولویت اول خود تا اولویت سوم «قدرت»اش را افزایش دهد ولی این یک روی سکه است. روی دیگر سکه کاهش «مشروعیت» او بوده است. روی دیگر سکه همان جنبش مطالبهی حقوق مدنی است که در طول ۴ سال مسیر برعکس را طی کرد و در فاصلهی سالهای ۸۸ تا ۹۲ به اولویت اول آقای خامنهای دستاندازی کرد. به تعبیری دیگر جنبش مطالبهی حقوق مدنی ایران از خیابانها رفت ولی از دل ساختمان شورای نگهبان سر برآورد و آن را تسخیر کرد.
نتیجه - حضور یا عدم حضور اصلاحطلبان در انتخابات، رای دادن یا ندان خاتمی در انتخابات، شرط گذاشتن یا نگذاشتن خاتمی برای شرکت در انتخابات، هیچ جایی در معادلات قدرت خامنهای ندارند. خامنهای اصلاحطلبان را از قطار پیاده کرده است. او به آنها نمیاندیشد. او از آنها عبور کرده است. او به آنها نیازی ندارد. این واقعیت هولناکی است اما باید بپذیرند که اصلاحطلبان در سرای قدرت، طفیلی هستند. هولناک است به این دلیل که خامنهای نگران مقبولیت و مشروعیت اقداماتش نبوده است، نیست و نخواهد بود. او در ایران انتخابات را تعطیل میکند و سرش را بالا میگیرد [۹] و در سوریه فرماندهی جنگی است که جنایت علیه بشریت است. اوبرنمیگردد. او را باید متوقف کرد.
—————————————
[1] تیتر کاندیدای من کو؟ برگرفته از مطلب طنز نامزد من کو؟ شهرام شکیبا. خبرآنلاین
http://khabaronline.ir/detail/294663/weblog/shakiba
[2] http://sahamnews.org/1392/02/251380/
[3] http://www.kaleme.com/1392/03/02/klm-144766/
[4] http://www.kaleme.com/1392/03/03/klm-144893/
[5] http://www.entekhab.ir/fa/news/112670/بازخوانی-نامه-امام-ره-به-هاشمی-رفسنجانی
[6] http://advar-news.biz/article5949.html
[7] http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/02/100205_l39_r88_tahason_majlese6.shtml
[8] http://www.guardian.co.uk/world/2012/aug/01/syria-crimes-humanity-aleppo-amnesty
[9] http://www.entekhab.ir/fa/news/112878
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|