يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
در فاز سوم مدرنیته که من آن را پساحقوقی یا پست متافیزیکی مینامم، پارهای از مفاهیم را میشناسیم که دیگر توخالی شدهاند؛ یعنی به گونهی ابستراکت وجود دارند اما مصادیق فردی خود را از دست دادهاند. یعنی بدون اینکار ناسیون انسانی به حیات خود ادامه میدهند. و این کاری است که پیشرفت فرهنگ با این مفاهیم کرده است. یکی از مفاهیم یاد شده «خیانت» است. خیانت البته در واقعیت تاریخی متحقق میشود. منتهی مابه ازاء انسانی ندارد. چون اگر داشته باشد پیآمد فاسد حقوقی و اخلاقی پیدا میکند. یعنی اگر صفت خائن در موصوف معینی محقق شود، در پیاده کردن حقوق بشر و عملی شدن لغو مجازات اعدام و در باور به خطاپذیری، چونان جوهری ترین خصوصیت انسانی، مشکل لاینحل پیدا میکنیم و حقوق بشر در اساس متعارض میشود.
پس کاربرد خیانت به عنوان اسم مصدر بدون تبدیل آن به اسم فاعل یا صفت فاعلی به دو شرط ممکن است:
۱- این مفهوم باید از انتزاع مذهبی که در نهاد آن وجود دارد زدوده شود. یعنی کاربرد پساحقوقی یا پسامتافیزیکی پیدا کند.
مثال بزنیم: زانی محصن یا زانیهی محصنه، گرچه به وفاق خانوادگی خیانت کرده است، از نظر قانونی و اخلاقی غیرقابل تعدی و زیر پوشش حفاظتی رشد اجتماعیِ فرهنگ است. در ادبیات از مفهوم خیانت بدینگونه مذهب زدایی میشود. میلان کوندرا مثلا در یکی از رمانهایش از «خیانت به زمان» سخن میگوید. سارتر میگوید: من به طبقهی بورژوایی متعلقم که به آن خیانت کردهام. یا میگوییم رهبری که به اشتباه خود اقرار نمیکند پیش از همه به پیرواناش خیانت میکند. چون بجای فردیت خطاپذیر انسانی در آنها وجدان قومیِ فرهنگِ زنای محصنهایِ آنان را تقویت میکند و گناه آنها را زیر شمشیر مجازاتی بیعطوفت، غیرقابل بیان میکند. یعنی گناه آنها را در درونشان مدفون میکند. عیب بیرون ریخته نشدن اشتباه این است که اشتباه در ژرفای روح آدم باقی میماند . یعنی اشتباه توام با احساس گناهِ در کتمان نگهداری شده به نسوج شخصیتی آدم شکل میدهد.
۲- مفهوم خیانت - به وفاق – دو پیش شرط مدرنیتهای دارد. خیانت باید به ایجاد مانعی اخلاقی در راه تحول واقعیت اجتماعی انجامیده باشد. و باید افراد موثر در ایجاد این مانع اخلاقی تعدی ناپذیر باقی بمانند. یعنی هدف کاربرد واژهی خیانت، توضیح مسئلهای اجتماعی و نه توزیع نفرتی فردی باشد. این را ما از تجربهی دانش حقوقی میآموزیم. خیانت در امانت در قانون مقرر شده است اما قانون در برابر واژهی امین از واژهی خائن سود نمیجوید. گرچه عمل خیانت را توضیح میدهد. از این راه قانون بر داوری عرف و خردِ اجتماعی و عقل سلیم اثر میگذارد و نشان میدهد که مشکلات اخلاقی مربوط به خیانت را در کانتکست مناسبات اجتماعی باید حل کرد. از این رابطهی متقابل عرف و حقوق باید در داوریهای سیاسی سود فراوان جست. وگرنه نفرت به یک دشمن، گرچه به او از برون آسیب میزند، اما خود آدم را از درون نیز تخریب میکند.
کسی یا کسانی میتوانند مدعی شوند که برخی جریانات سیاسی در متن حمایت از جمهوری اسلامی، بویژه در دههی شصت به اخلاق اپوزیسیونی- یا به همراهان پیشینشان- خیانت کردهاند. به شرطی که اولا خیانت در این جا به شناخت پروسهای جریانات نامبرده کمک کند و ثانیا کاربرد واژهی خیانت از فضای پیشاحقوقی به فضای پساحقوقی منتقل شود. یعنی خشم و نفرت و مجازات و اعدام و سنگسار پشت آن نهفته نباشد. کسی که تن به اقرار به اشتباه خود نمیدهد و از این قِبَل، ستمی سخت برخود روا میدارد، تا حدی نیز احساس یک قربانی را دارد که انهدام اجتماعی خود را پیآمد اقرار به اشتباه خود میبیند. اما آیا موقعیت اخلاقی جامعه تا این حد پس مانده است؟ یا این یک پرسپکتیو پارانوئیدی است که شخص نامنتقد برای خود ترسیم میکند؟
البته در سیاست فضا کاملا آلوده به حب و بغض است. راه رهایی هم همین است که بجای سیاست به حوزهی عمومی باید تکیه کرد. به قلمرو انسانی روشنگری و ادبیات و نه به این یا آن گروه و مسیر سیاسی. فاجعه درست از همین جابجایی میآید، از یک بعدی کردن سیاست و تحقیر و بیاعتنایی به قلمرو مستقل و انسانی حوزهی عمومی. پیآمدِ چنین مطلقگرایانه به سیاست دخیل بستن و همه چیز را در فراسوی آن قربانی کردن، همین است. این موقعیت است که انسان تک ساحتی و نامنتقد میآفریند. مشکل ما آدمهای تک ساحتی که در این فضای مغشوشی که سیاست نامیده میشود به بار آمدهایم این است که شهامت اخلاقی مقر آمدن به اشتباهات خود را از دست دادهایم و میخواهیم در چنین موقعیتی به مردم شهامتِ اقدام بیاموزیم.
احساس رازداری نسبت به گناهان مرتکب شده، در شکل دادن به کاراکتر انسان نامنتقد به خود، تاثیر فراوان دارد. موقعیت اجتماعیِ هراس از پیآمدهای ظاهرا وحشتناک افشای گناه در فرهنگ مجازاتهای زنای محصنهای از نامنتقد یک تیپ هراسان که خود را تحت تعقیب دائمی احساس میکند، میسازد. علت رویگردانی از انتقاد به خود، موقعیتی تدافعی است که انسان نامنتقد به خود، خود را مجبور میبیند که مدام در آن زندگی کند. کسی که دائما زیر تهاجم است فرصت نگاه به درون را از دست میدهد. شاید هم کسی که فرصت نگاه به درون را از دست میدهد در یک نبرد دائمی بیرونی ناچار است دائما از خود دفاع کند.
تنها در متن مناسبات پساحقوقی و پسامتافیزیکی است که میتوان هراس و وحشت چنین انسانهایی را از اقرار به اشتباهات خود، ریخت و آنها را به نقد پوپری بیمحابای واقعیتی اجتماعی که خودِ آدمها عملا به ذراتی فوق شخصی در آن تبدیل میشوند واداشت.
ناصر کاخساز
۹ فوریه ۲۰۱۳
■ بیش از بیست سال پیش وقتی مجله علم و جامعه در امریكا مقالات جنابعالی را منتشر میكرد، یكی از علاقه مندان نوشته های شما نوشته بود كه: كاش اقای كاخساز كمی ساده تر مینوشت تا ما هم بفهمیم. من در جواب نوشتم نوشته های اقای كأخ ساز از ان نوع نیست كه بشود مثلا روی تریمیل ان را خواهد. بلكه مثل یك مسئله ریاضی است كه باید چند بار بخوانی تا مطلب دستگیرت شود. حالا بیست وچند سال میگذرد ومن نوشته های شما را دنبال میكنم و روز بروز فهمش برایم مشكل تر میشود. البته یكی ازدلائل ان مسنن تر شدن منست (همان طور كه ذغال خوب هم بیاثر نیست). در این نوشته اخری شما (پساحقوقی یا پست متافیزیکی) را من حدس میزنم ولی مطمئن نیستم كه منظور شما را گرفتهام - شاید بد نباشد كه كمی پیاده هم همراه ما بیائید. میگویند میر داماد وقتی از دنیا رفت (بلا دور و دور از شما) نكیر منكر كه امدند جواب سؤالات شان را نفهیدند. تكست زدن به خدا كه امروز شخصی أمده كه ما نمیفهمیم چه میگوید. خدا پس از گرفتن ادرس وشناسائی فرد مورد نظر فرمود كه: او را راه كنید - وقتی هم كه زنده بود ما نمیفهمیدم كه چه میگوید.
با احترام - كیوان علوی
■ أیا نمی شد این نوشته را كمی اسانتر نوشت؟ متن ثقیل ولی با محتوایی بود.
با درود فراوان
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|