يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
سهشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۱ – 1 ژانویه ۲۰۱۳
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
روزهای آخر سال ۲۰۱۲ را جهان در نگرانی از «پرتگاه مالی» آمریکا گذراند. پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که دو ماه پیشتر اتفاق افتاد، هیچ خبر دیگری تا این حد توجه رسانهها و مردم جهان را به خود جلب نکرده بود. این نگرانی سرانجام با توافقهای نیمه شبانه کاخ سفید و سنای آمریکا بر اساس مصوبهای برطرف شد و در لحظاتی که این سطور نگاشته میشود انتظار میرود که مجلس نمایندگان نیز با تغییراتی آن را تصویب کند. دنیا خطر یک رکود اقتصادی دیگر را که میتوانست از آمریکا شروع شود از سر گذراند، شاخص بازارهای بورس جهانی به سرعت بالا رفت، و هیجان خبری آن در رسانهها کاهش پیدا کرد.
برای ایرانیان، اما، به نظر میرسد که سال ۲۰۱۳ سال پرتگاهها خواهد بود: پرتگاه مالی و اقتصادی، پرتگاه سیاسی، پرتگاه دیپلماتیک، و احیانا پرتگاههای اجتماعی و ...
ماههای آخر سال ۲۰۱۲، ایران با یکی از عمیقترین بحرانهای اقتصادی روبرو شد. تورم و سقوط ناگهانی ریال در برابر ارزهای جهانی، قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داد و آمار بیکاری را بالا برد. کارخانههای زیادی از تولید باز ماندند و کارگران فراوانی اخراج شدند یا نتوانستند حقوق عقب افتاده خود را دریافت کنند. و همزمان، درآمد ارزی دولت با تحریمهای نفتی به سرعت تقلیل یافت. عقیده بسیاری بر آن است که بحران موجود از اولین آثار تحریمهای مالی و نفتی غرب علیه ایران است و با کاهش سریع اندوختههای ارزی و سختتر شدن این تحریمها آثار آنها در سال ۲۰۱۳ محسوستر خواهد شد. حکومت با افزایش شدید نقدینگی و صرف اندوختههای ارزی که به سرعت در حال کاهش است تا کنون توانسته این بحران را از سر بگذراند، ولی نه آن اندوخته بیپایان است و نه ادامه رشد نقدینگی (چاپ اسکناس بدون پشتوانه) بدون ایجاد تورم مهار گسیخته عملی خواهد بود. بحران اقتصادی و مالی ایران در سال ۲۰۱۳ به سوی یک پرتگاه پیش خواهد رفت.
از نظر سیاسی، جمهوری اسلامی ایران در یکی از عمیقترین انشقاقهای درونی تاریخ خود فرو رفته است. محمود احمدینژاد که با حمایت سپاه پاسداران، روحانیت خشن و واپسگرا و شخص علی خامنهای به قدرت رسیده بود، اکنون ناف حیات خود را از هر سه منبع قدرت فوق بریده است و در برابر آنان کوس استقلال و جدایی میزند. علی خامنهای که روزی او را از رفسنجانی به خود نزدیکتر میدانست و برای برآمدن او در سال ۸۴ و باز برآمدن او در سال ۸۸ مایه زیادی گذاشته اکنون با تحقیرهای علنی او روبرو شده است و در عین حال خود را مجبور میبیند که در برابر رقیبان احمدینژاد از او دفاع کند. پدر معنوی او (مصباح یزدی) او را از خود طرد کرده است، و بسیاری از روحانیان دیگر و اصولگرایان از حمایتهای پیشین خود از او، ابراز پشیمانی میکنند. و سپاه پاسداران که بیشترین منافع اقتصادی را در دوران حکومت احمدینژاد از سیاست «خصوصیسازی» او برده اکنون زیر حملات او قرار گرفته، و متعاقباً سپاه علیه او موضع گرفته است. برخوردهای علنی احمدینژاد با دو قوه مقننه و قضاییه و رییسان آنها و اظهار نظرهای تندی که در ماههای اخیر طرفین علیه یکدیگر ابراز کردهاند نیز وجوه دیگری از این انشقاق را نشان میدهد.
تقریبا در تمامی این برخوردها، این احمدینژاد است که با تغییر لحن و موضع و رفتار خویش در یکی دو سال اخیر (و به خصوص هفتههای اخیر) خشم سایر مقامات و حامیان دیروز خویش را برانگیخته است. انگیزههای او هرچه که باشد (که بیشتر فرصتطلبانه به نظر میرسد تا صادقانه)، اعمال و اظهارات او بحران سیاسی فعلی را به سویی میبرد که تنها میتوان از آن تحت عنوان یک پرتگاه سیاسی یاد کرد. خامنهای و هواداران او ظاهرا به این نتیجه رسیدهاند که هزینه برکنار کردن احمدینژاد در ماههای آخر صدارتش بسیار سنگین است و باید او را تا چند ماه دیگر تحمل کرد. احمدینژاد نیز که ظاهرا به همین ارزیابی رسیده است مصمم شده که از این فرصت برای ضربه زدن هرچه بیشتر به رقیبان حکومتی خود بهره بگیرد. او که در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی خرداد آینده میخواهد به نفع نامزد مطلوب خود نقش بازی کند سیاست فعلی خود را برای انحراف افکار عمومی از عملکرد خسارتبار و ویرانگر هفت سال و نیمه خود و فرافکنی آن به دیگران مفید میداند و از کشاندن بحران سیاسی فعلی به یک پرتگاه در سال ۲۰۱۳ ابایی ندارد.
در صحنه بینالمللی نیز، بحران دیپلماتیک ایران به مراحل حادّی نزدیک میشود. آقای اوباما که برای بار دوم انتخاب شده است دست بازتری برای اعمال سیاستهای خود در قبال ایران خواهد داشت. او از هم اکنون برنامههای دیگری برای اعمال تحریمهای فلجکننده علیه ایران در دست دارد و به دوستان اسراییلی خود اطمینان داده است که از هر اقدامی برای جلوگیری از دستیابی رژیم ایران به سلاح اتمی (یا توانایی آن) ابا نخواهد داشت. گرچه احتمال حمله نظامی به ایران اکنون کاهش یافته است، و تا اعمال همه گزینههای تحریم و ارزیابی کامل اثرات آن (همراه با کاربرد مؤثر سلاحهای نرم برای اختلال در فعالیتهای هستهای رژیم ایران) گزینه نظامی احتمالا مطرح نخواهد بود، روابط جمهوری اسلامی با غرب در سال ۲۰۱۳ به مراحل حساس و تعیین کنندهای خواهد رسید. به عبارت دیگر، غرب به رهبری آمریکا بر آن است که با اعمال فشارهای هرچه بیشتر رژیم ایران را وا دارد تا به یک «معامله بزرگ» تن دهد و به جز این صورت ایران را در سختترین شرایط اقتصادی، مشابه آن چه که در عراق دهه 90 میلادی اتفاق افتاد، قرار دهد. ایران در برابر غرب به سوی یک پرتگاه دیپلماتیک پیش میرود.
در مورد پرتگاه مالی آمریکا در آغاز سال ۲۰۱۳، احساس خطر چندان جدی نبود، و بسیاری بر این عقیده بودند و اطمینان داشتند که مقامات آمریکایی در آخرین لحظات هم که شده به راه حل مشترکی دست خواهند یافت. این خوشبینی البته بیپایه نبود. نظام دموکراتیک حاکم بر آمریکا که مقامات انتخابی در دو قوه مجریه و مقننه را در برابر منتخبان آنان پاسخگو کرده است، و خردگرایی حاکم بر سیاست در این کشور، دو عاملی هستند که سیاستمدار را در برابر مردم مسئول میکند و او را وا میدارد که در تصمیمات خود منافع و مصالح رأیدهندگان به خود را مد نظر قرار دهد و بر اساس آن اگر لازم شد حتا از مواضع ایدئولوژیک خود بگذرد و به سازش تن دهد. در این جا دو نیروی رقیب (دمکراتها و جمهوریخواهان) میدانستند که اگر بر مواضع خود اصرار بورزند، همه و از جمله موکّلان خود آنان نیز صدمه خواهند دید، و این درک همراه با واقعیت فوق آنان را وا داشت تا با یکدیگر مصالحه کنند و موکلان خود را از خطر سقوط در پرتگاه مالی نجات دهند.
در ایران، عامل اول که بالکل مفقود است. فقدان یک نظام دموکراتیک به معنای آن است که زمامداران خود را به شهروندان پاسخگو نمیدانند و بلکه به مردم دروغ میگویند و منافع و گرایشهای ایدئولوژیک خود را بر مصالح عامه ترجیح میدهند. آن چه میماند عامل دوم - خردگرایی در سیاست - است، چیزی که در زمامداران حاکم بر ایران به ندرت دیده شده است. این عامل اگر در تصمیمگیری زمامداران جمهوری اسلامی حاکم بود نه کشور ما گرفتار یک جنگ خانمانسوز هشت ساله با سدها هزار قربانی میشد و نه سیاستهای تروریستی، ماجراجویانه و زیانبار خارجی و هستهای رژیم ایران بحرانهای کمر شکن اقتصادی و دیپلماتیک امروزین را برای مردم به ارمغان میآورد. پرتگاههای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک هولناکی در سال ۲۰۱۳ در پیش است، پرتگاههایی که اجتناب از آنها تنها از یک نظام دموکراتیک یا با بکار گرفتن حد اقلّی از خردگرایی بر میآید.
کشور ما در سال ۲۰۱۳ به احتمال زیاد شاهد تحولات بزرگ و پیشبینی ناشدهای خواهد بود. هر یک از سه پرتگاه سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک میتواند عواقب شومی برای مردم ما به ارمغان بیاورد. این که زمامداران حاکم برای اجتناب از این پرتگاهها چه سیاستی را اتخاذ کنند قابل پیشبینی نیست. ولی هر یک از این پرتگاهها، و به خصوص پرتگاه سیاسی، میتواند فرصتی برای کنشگران دموکرات سیاسی و اجتماعی فراهم کند تا ورشکستگی سیاسی و اخلاقی نظام حاکم را برملا کنند و راه حلّی دموکراتیک را برای اجتناب از این پرتگاهها در برابر مردم قرار دهند.
از داریوش کبیر نقل شده است که: اهورا مزدا سرزمین ما را از دروغ، خشکسالی (قحطی) و جنگ در امان دارد. دروغ سرمایه اصلی زمامدارانی است که بر کشور ما حکم میرانند و در سالهای اخیر به صورت هرچه وسیعتری آن را به کار گرفتهاند. این سیاست دروغ سیاستمداران حاکم را به جان هم انداخته و کشور ما را در سال ۲۰۱۳ در لبه پرتگاههای قحطی و جنگ نیز قرار داده است. برای دفع این دو خطر شوم باید حکومت دروغ را از میان برداشت...
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|