iran-emrooz.net | Wed, 21.09.2005, 18:15
(به ياد قربانيان تندباد کاترينا)
پس آن گاه زمين به سخن درآمد...
بابک جاودان خرد
پنجشنبه ٣١ شهريور ١٣٨٤
تفسير چيره در ميان مذهبيون اسلامی و شايد غيراسلامی از جنس مصباح يزدی، مفتی الباز سعودی، اوانجليستهای مسيحی، خاخامهای بنيادگرای يهودی و کاردينالهای کليسای کاتوليک رم، از وقوع فجايع مرگبار طبيعی همچون زمين لرزه (بم و...) و تندباد مرگبار و ويرانگر اخير کاترينا، همان ديدگاه کلاسيک فراطبيعت گرايانه است: خشم خداوند قهار بر بشر گنهکار، به دليل ارتکاب گناهان کبيره و صغيره بسيار! اما دانشمندان طبيعت شناس و فعالان محيط زيست، فجايع طبيعی را سرشتی کرهی آبي- خاکی ما میدانند و همّشان معطوف به يافتن راهکارهايی برای کاهش دامنهی تلفات انسانی و خسارات مادی درهرحال گريزناپذير آن است. همزمانی تندباد کاترينا با جاری شدن سيلابهای سهمگين در چين، حکايت از آن دارد که نيروهای طبيعت چندان هم که گفته میشود کور نيستند، و اتفاقا جاهايی را نشانه میروند که بالاترين نرخ آلايندگی در جهان را دارند. جورج بوش پسر در نخستين گامها در آغاز اولين دورهی رياست جمهوری اش، بطور يکجانبه عضويت آمريکا در پيمان آب و هوايی کيوتو را به حال تعليق درآورد و مستقيم و غيرمستقيم محيط زيست را به سخره گرفت. و اکنون.... ۵ سال پس از آن دهن کجی تاريخی، طبيعت گويی با اعمال گوشه ای از توانايیهای ويرانگر خود ، ضرب شست جانانه ای به او و دستگاه تحت رهبری کم مايه اش نشان میدهد و به هزار زبان، از جمله از زبان شاملوی بزرگ ما، میگويد:
به هرگونه صدا با تو به سخن درآمدم:
با نسيم و باد، و با جوشيدن چشمهها از سنگ و با ريزش آبشاران؛ و با فرو غلتيدن بهمنان، آنگاه که سخت بیخبرت میيافتم......
محيط زيست طبيعی ما که طی ميليونها سال شکل گرفته و در گسترهی آبي- خاکي- هوايی خود دهها ميليون گونهی زنده را ساخته و پرورده، در قرن بيستم، بويژه نيمهی دوم آن ،متحمل بيشترين خسارات و آلودگیهاي- - شايد- جبران ناپذيری شده است. انسان که به قولی، "بچهی ته تغاري" و عزيز دردانهی طبيعت، و مجهز به وديعهی هوش و توان ابزارسازی فوق العاده است، متاسفانه به نظر میرسد از دو برادر يا خواهر بزرگتر خود، گياهان و جانوران، که آنان نيز همچون او ساکن و سرنشين اجباری همين سيارهی بیبديل هستند و به قاعده بايستی طبق اصل عدالت و برابری به اندازهی انسان از طبيعت سهم ببرند، مادر-آزارتر نشان میدهد، تا آنجا که با اتکا به قدرت انديشه و ابزارسازیاش در عين بهت و سکوت دو گروه ذيحق ديگر، دست اندرکار ويران سازی سيستماتيک يگانه سيارهی (فعلا) زيستمند در اين عالم نامتناهی شده است. سالها پيش (١٣٦٤ يا ٦٥) در يکی از شمارههای ماهنامهی وزين صنعت حمل و نقل خواندم که انسان در قرن بيستم و طی کمتر از يک سده، نزديک به ٦٠ ميليارد تن کربن در شکل اکسيد و منواکسيد کربن به هوا فرستاده است و از اين مقدار بيشترين سهم از آن کشورهای صنعتی و در راس آنها آمريکا بوده است. به عبارت ديگر طی چند ميليارد سالی که از عمر زمين ما میگذرد، بشر طی دورهی زمانی بسيار بسيار کوتاهی از اين دوران بسيار بسيار دراز، بيشترين آلودگیهای زيست محيطی را به بار آورده که از هر جهت بیسابقه بوده است. چنانکه پارگی لايهی اوزون و نازيستمند شدن ۱۰.۵ ميليون مايل مربع (نزديک به ۲۷ ميليون کيلومتر مربع) از منطقهی جنوبگان، يکی از نتايج منفی اين آلودهسازی بيرحمانهی محيط زيست توسط "اشرف مخلوقات" است (که البته جای نگرانی ندارد، چون به پيشنهاد حجت الاسلام عباسی نمايندهی دانشمند دوره پنجم مجلس اسلامی از بندرعباس، قرار است با سيمان و گچ و ماله اين پارگی را درز بگيرند- و شايد هم گرفته اند!). مشکل کجاست؟ پاسخ، البته، به همان راحتی طرح پرسش نيست. بخشی از آن میتواند دراين گفتهی برتراند راسل نهفته باشد که پيشرفتهای بشر به لحاظ علمی سريع و از نظر خردگرايی و اخلاقی بسيار آهسته بوده است. اينکه جمعيت کرهی زمين بناگاه طی دو نسل (نيم قرن) دو برابر و مصرف و بهره برداری از منابع سوخت فسيلی نيز به تبع آن چند برابر شده است. اينکه آدمهای کوچک در مقامهای بزرگ قرار گرفته اند. اينکه پرجمعيت ترين دو کشور دنيا، چين و هند، با تمام قوا به مسابقهی صنعتی شدن و مصرف روی آورده اند و محيط زيست پيشتر تحت فشار زمين را بيشتر تخريب میکنند و زبالهی بيشتری میسازند. اينکه جنگلها تراشيده و آبها آلوده میشوند و... به هرحال دليل و انگيزه هرچه باشد، روندی که با انقلاب صنعتی در قرن هيجدهم در جهان آغاز شد و طی ۲۰۰ سال چهرهی کره زمين را کاملا دگرگون ساخت و انسان و تمدنی از هر جهت نوين پديد آورد، با چنان سرعتی پيش میرود که برای مهار پيامدهای ويرانگر آن ظاهرا چاره ای جز (شايد) يک انقلاب جهانی زيست محيطی نباشد- که آن هم يوتوپيايی بيش نمینمايد.
تندباد مرگ و ويرانیآفرين کاترينا، سونامی شرق آسيا و زمين لرزهی دهشتناک بم هرچند به خودی خود فجايعی طبيعی بودند و انسان مستقيم و غيرمستقيم ظاهرا نقشی در وقوع آنها نداشت، اما اين پرسش را برمیانگيزند که با اين همه آسيب پذيری گريزناپذير زيست محيطی، ديگر چه جای منازعه و ستيز برسر بردن ِ "سهم شير" از خوان مشترکی است که گسترهی آن با فزونی هرچه بيشتر سهم خواهان تازه وارد، کوچکتر و کوچکتر و دم زدن در زير گنبد نه چندان-دگر نيلی آن، بسی دشوارتر و دلگزاتر میشود؟!
در پايان، با هم بخوانيم اين سرودهی بلند بامداد را، در رثای قربانيان تندباد کاترينا:
پس آن گاه زمين به سخن درآمد
و آدمی،خسته و تنها و انديشناک بر سر سنگی نشسته بود
پشيمان از کرد و کار خويش........