پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
سهشنبه ۲۳ َآبان ۱۳۹۱ – 13 نوامبر 2012
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
با انتخاب مجدد آقای اوباما به ریاست جمهوری آمریکا، گمانهزنیها در باره سیاست و اقدامات او در رابطه با مسایل خاورمیانه و به خصوص ایران آغاز شده است. گفته میشود که مهمترین مسایل سیاست خارجی اوباما در این دوره سه موضوع است که اتفاقا هر سه آنها هم در منطقه خاورمیانه قرار دارند. و این سه مسئله عبارتند از بحران فلسطین و اسراییل، وضعیت سوریه، و مسئله ایران. بحران فلسطین و اسراییل دهها سال است که ادامه دارد و در این مدت چندین رییس جمهور آمریکا از «حل» آن سخن گفتند و وعدهها دادند، ولی کار مؤثری انجام ندادند. وضعیت سوریه فوریت دارد، ولی غرب (به شمول آمریکا) نیازی به ایفای یک نقش فعال و دخالت مستقیم در آن نمیبیند. مسئله ایران، اما، هم برای آمریکا فوریت دارد، و هم آمریکا همراه با سایر کشورهای غربی، سالها است که در مواجهه با آن نقش فعالی به عهده گرفتهاند. از قرائن چنین بر میآید که مسئله ایران بالاترین اولویت را در سیاست خارجی آمریکا در چهار سال آینده خواهد داشت.
آقای اوباما در دوره چهار سال اول ریاست جمهوری خود چند نکته را مشخص کرده و یا بر روی آنها تأکید کرده است. یکی این که او ترجیح میدهد مسئله ایران و به خصوص مناقشه اتمی آن را ازطریق گفتگو و به صورت مسالمتآمیز حل و فصل کند. دوم این که در عین آن که علاقهای به کشاندن آمریکا به یک برخورد نظامی با ایران ندارد، گزینه نظامی در برابر ایران را همچنان روی میز نگه داشته است. سوم، او برنامهای برای تغییر رژیم ایران ندارد و هدفش تغییر رفتار رژیم است. چهارم، او اسراییل را از حمله یکجانبه به ایران بر حذر داشته و تعهدی برای حمایت از اسراییل در چنین صورتی نداده است. پنجم، در عین حال، او تعهد کرده است که در صورت حمله نظامی ایران به اسراییل، به حمایت از اسراییل برخیزد. ششم، او تأکید کرده است که در دوران حکومت خود اجازه نخواهد داد که جمهوری اسلامی به سلاح اتمی دست پیدا کند و از هر وسیلهای برای این کار بهره خواهد گرفت.
اوباما همواره سعی کرده است چهرهای صلحطلب از خود نشان بدهد و وجهه آمریکای متجاوز و جنگطلب را که میراث دهها سال دخالت نظامی آمریکا در کشورهای مختلف جهان است تغییر دهد. او که به هنگام حمله آمریکا به عراق از معدود مخالفان صدادار این جنگ بود تلاش کرده است که به درگیری آمریکا در عراق و افغانستان خاتمه دهد. او در دور اول حکومتش سربازان آمریکایی را از عراق بیرون کشید و در دور دوم قرار است همین کار را در مورد افغانستان انجام دهد. البته مردم آمریکا که هزینههای انسانی و اقتصادی سنگینی را به خاطر ماجراجوییهای بوش دوم در عراق و افغانستان متحمل شدند در اکثریت خود از سیاستهای «ضد جنگ» آقای اوباما حمایت میکنند، و از این رو سیاستهای او بازده سیاسی (در صندوقهای رأی) برای او داشته است. ولی موضع ضد جنگ او در هنگام حمله آمریکا به عراق نشان میدهد که تقید او به این سیاست دلایل وجدانی دارد و فقط برای جلب آرای مردم نبوده است.
مخالفت اوباما با جنگ البته به معنای پرهیز از خشونت و یا استفاده از انواع جنگهای نامنظم به خصوص از نوع مدرن آن نیست. استفاده از پهبادها (هواپیماهای بدون سرنشین) برای از بین بردن مخالفان مسلح و «تروریستها» در افغانستان و پاکستان در دوران آقای اوباما چندین برابر شده است. ابوباما با تکیه به نفرت شدید آمریکاییان از بن لادن به خاطر نقش اصلی او در جنایت ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، خبر کشتن به عمد او را کاملا عادی جلوه داد. در مورد ایران، استفاده وسیع از ابزارهای سایبری برای خرابکاری در تأسیسات اتمی ایران (که گاه خطرهای تشعشع اتمی را نیز در بر داشته) ظاهرا به دستور مستقیم آقای اوباما و با همکاری اسراییل صورت گرفته است. همچنین، ترورهایی که علیه متخصصان و کارکنان تأسیسات اتمی ایران انجام شده است گرچه عموما به سازمانهای امنیتی اسراییل نسبت داده میشود، به سختی میتوان تصور کرد که دستگاههای امنیتی آمریکا در جریان امر نبودهاند و یا موافقت ضمنی با آن نداشتهاند. آقای اوباما نشان داده که از جنگهای منظم که جان سربازان آمریکایی را به خطر بیندازد احتراز میکند، و ترجیح میدهد تا حد ممکن از ابزارها و شیوههای دیگری برای ضربه زدن به دشمنان آمریکا بهره بگیرد.
این شیوهها نسبتا موفقیتآمیز نیز بوده است. کشتن بن لادن، و ضربه زدن به طالبان با استفاده از پهبادها (که علاوه بر آنان به قتل غیر نظامیان بسیاری نیز منجر شده است) از نمونههای بارز این «موفقیت»ها بشمار میرود. همچنین ارزیابیهای مقامات آمریکایی حاکی از آن است که حملات سایبری علیه تأسیسات هستهای ایران و ترور متخصصان و کارکنان آن، فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی را مختل و برای مدتی به عقب انداخته است. فراموش نکنیم که وسیعترین و فلج کنندهترین تحریمهای اقتصادی علیه ایران نیز در دور اول حکومت اوباما وضع شده و هنوز رو به گسترش است. آقای اوباما ظاهرا با تکیه به همین ابزارها است که سعی دارد اسراییل را قانع کند که او میتواند بدون حمله نظامی مستقیم، فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی را مختل و یا کنترل کند و تضمین خود را مبنی بر این که اجازه نخواهد داد جمهوری اسلامی به سلاح هستهای مجهز شود عملی نماید - در عین این که گزینه نظامی را همچنان روی میز نگه خواهد داشت
به هر حال، انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری تا حد زیادی سیاست آمریکا در قبال ایران را در چهار سال آینده روشن کرده است یکی این که اوباما قرار است مشوقهای جدیدی را به جمهوری اسلامی عرضه کند (و گزارشهایی در ای زمینه در روزهای اخیر منتشر شده است). دوم این که در آینده نزدیک خطر حمله نظامی به ایران (حتا از سوی اسراییل) منتفی شده است. این امر به دلایل دیگری، از جمله انتخابات عمومی اسراییل و ریاست جمهوری اسلامی که در چند ماه آینده در پیش است، نیز هست. سوم این که اوباما به فشارهای اقتصادی و سیاسی علیه ایران ادامه خواهد داد، از جمله با این امید که این اوضاع بر فرایند و فرآورد انتخابات ریاست جمهوری اسلامی خردادماه آینده تأثیر بگذارد و رژیم را به مصالحه با آمریکا وادارد. و چهارم این که اوباما بر هدف خود مبنی بر تغییر رفتار رژیم، و نه تغییر رژیم، تأکید خواهد ورزید تا رژیم را به پای میز مذاکره مستقیم بکشاند و مصالحه با او را تسهیل کند - در عین این که شمشیر داموکلس گزینه نظامی را همچنین بر بالای سر رژیم نگه خواهد داشت و به حملات نامنظم سایبری و مانند آن نیز علیه رژیم و تأسیسات آن ادامه خواهد داد.
در این چشمانداز، علاوه بر رژیم جمهوری اسلامی، وضعیت اپوزیسیون و رفتار آن را نیز میتوان تا حدی ارزیابی کرد. کسانی که به انتظار حمله نظامی غرب به ایران نشستهاند و به انتخاب میت رامنی در آمریکا دل بسته بودند طبیعتا بیش از هر گروه دیگر از نتیجه انتخابات آمریکا ناراضیند و بسیاری از آنان به انفعال کشیده خواهند شد. در سوی مقابل، اصلاحطلبان شاید بیش از همه از انتخاب مجدد اوباما راضی و خوشنود باشند. بسیاری از اینان امیدوارند که بحرانهای اقتصادی و سیاسی همراه با فشارهایی که از دولت اوباما وارد خواهد شد رژیم را وادارد تا پایه اجتماعی و سیاسی حکومت را توسعه دهد و به اصلاحطلبان اجازه (و لو محدود) شرکت در انتخابات را بدهد و آنان را در قدرت سهیم کند. سکولارهای دموکرات تحولخواه نیز، اما، گرچه از انتخاب مجدد اوباما و کم شدن خطر جنگ احساس رضایت و آرامش میکنند، اما سیاستهای اوباما برای کنار آمدن با رژیم به آنان سودی نخواهد رساند و در نتیجه، باید زندگی سیاسی سختتری را انتظار بکشند.
آقای اوباما دوره دوم ریاست جمهوری خود را دو ماه دیگر آغاز خواهد کرد. او در این دوره آزادی عمل بیشتری در سیاست خارجی خود خواهد داشت تا، فارغ از دغدغه رأی آوردن برای انتخاب مجدد، این سیاستها را پیش ببرد. او رابطه سردی با نتانیاهو نخستوزیر جنگطلب اسراییل داشته است، و نتانیاهو با حمایت مفتضحانه خود از میت رامنی در جریان انتخابات فاصلهاش را با اوباما بیشتر کرده است. این امر میتواند بر موقعیت نتانیاهو در انتخابات پیش رو تأثیر بگذارد. در واقع، اوباما امیدواراست با سیاستهای خود در چند ماه آینده هم بر نتیجه انتخابات اسراییل و هم بر فرایند و فرآورد انتخابات جمهوری اسلامی تأثیر بگذارد. این دومی، نکتهای است که به اصلاحطلبان در ایران قوت قلب داده است. ولی آیا رژیم جمهوری اسلامی پس از قتل عام سیاسی اصلاحطلبان میتواند، زیر فشار غرب و به خصوص آمریکا، تن به حضور (بقیه السیف) آنان بدهد بدون این که با بیاعتنایی مردم یا خطر فروپاشی روبرو شود؟ و یا گزینههای دیگر رژیم در برابر فشارهای غرب چیست؟ تسلیم از موضع ضعف؟ و یا خریدن خطر حمله نظامی غرب؟ و همه اینها در متن یک نارضایی عمومی بیسابقه مردم؟ پاسخ بسیاری از این سؤالات به احتمال زیاد در چند ماه آینده روشن خواهد شد.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|