iran-emrooz.net | Tue, 20.09.2005, 6:00
ما، جمهورىخواه مشروطه طلبيم
عبدالحسين هراتى
|
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سهشنبه ٢٩ شهريور ١٣٨٤
آرمان بلند مدت و داراى قابليت دسترسى براى ما وصول به جمهورى تمام عيار است و روش ما براى وصول به چنين آرمانى مشروطه طلبى است.
وصول به آرمان جمهورى تمام عيار ابتدا دارد اما انتهايى براى آن متصور نيست. چنين نظامى منطقا حاوى مفاهيم و ساختارهايى است كه خود همگام با تعالى و رشد و توسعه انسانى در بستر حركت تاريخى جامعه تكامل میيابند و متحول میشوند. پذيرش نسبيت در فهم انسانى جوهر و جان مايهی چنين نظامى است، و لذاست كه در چنين نظامى براى روش مهندسى گام به گام اجتماعى و مشروطه خواهى قدرت، نيز، ، پايانى متصور نيست.
اصل حركت اصلاح طلبان مشروطه خواه نفى هرگونه نظام سلطانى است، چه اين نظام سلطانى به شكل بى محتوا و بى پايه سلطنت موروثى باشد و چه در شكل و قالب بى منطق و فاقد هرگونه عقلانيت ولايت مطلقه فقيه. اما همانگونه كه قبلا نيز بارها گفته شده است، به اعتقاد ما اين نفى و اين مبارزه على الاصول بايد در چارچوب روشهاى غير راديكال و با اعتقاد به مهندسى گام به گام اجتماعى صورت گيرد. اين رويكرد در روش را، ما مشروطه خواهى میناميم. ليكن در عين عدم اعتقاد به رويكردهاى انقلابى، ما نيز معتقديم، انقلاب پديدهای نيست كه منوط به اراده روشنفكران باشد، بلكه پديدهای جامعه شناختى است كه محصول شرايط خاص تاريخى - اجتماعى آن است.
سخن ساده تر همين جملهی پر مغز است كه: " انقلاب نمیكنند، انقلاب میشود".
مشروطه خواهى ما قطعا با مشروطه خواهى سلطنت طلبان متفاوت است.
مشروطه خواهى براى سلطنت طلبان پوششى است براى اعادهی نظام سلطانى و براى ما اعتقاد به اصول و روشهايى است براى نفى هرگونه نظام سلطانى.
مشروطه طلبى ما قطعا با مشروطه طلبى سلطنت طلبان متفاوت است، همانگونه كه مشروطه خواهى مدرس و مصدق با شعار اعاده نظام مشروطه پادشاهى توسط كودتاچيان ٢٨ مرداد متفاوت بوده است. همانگونه كه جمهورى خواهى جمهورى خواهان، امروز، با جمهورى خواهى رضا خان قزاق و حسنى مبارك و....، تفاوتى بسيار ماهوى و ريشهای دارد.
مشروطه خواهى از نظر ما مشروط و مقيد كردن هر قدرتى، حتى رييس جمهور منتخب مردم در يك جمهورى تمام عيار، به قانون اساسى و قوانين موضوعه منبعث از اراده مردم است.
تن دادن به حقوق مسلم و شناخته شده بشر، و رعايت بى چون و چراى حقوق اقليتهاى سياسى و فكرى و....، و قانونى بودن تلاش براى خلع و پايين كشيدن حاكمان بى لياقت و تسليم بودن حاكمان در مقابل قوانين منبعث از اراده مردم در يك سازوكار دمكراتيك، حد فاصل و وجه تمايز يك حكومت مردمسالار با خشن ترين شكل استبداد يعنى حاكميتهاى توتاليتر و فريبكار پوپوليستى است.
اين است معنى مشروط و مقيد كردن قدرت و مشروطه خواهى.
از اين منظر حكومت نه جايگاه حاكميت بلامنازع احزاب است و نه ارثيهی پدرى افراد و نه موهبتى تفويض شده از طرف خدا و پيغمبر و نه عرصهی القاء هژمونى ايدئولوژى ها، بلكه نهادى است براى خدمات رسانى و قانونمند كردن مناسبات اجتماعى وايجاد نظم و امنيت و حراست از حقوق مردم و ايجاد رشد و توسعه در جامعه.
چنين حكومتى البته ميتواند صحنهی آزمون زمان مند و متكى به اراده مردم، براى افراد، احزاب و حتى ايدئولوژى ها، در عرصه ارائه خدمات با روش مهندسى گام به گام و در چارچوب قوانين مصوب و منبعث از اراده عمومى، باشد.