شنبه ۱ دي ۱۴۰۳ - Saturday 21 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 17.10.2012, 7:16

در حاشیه برنامه «افق» صدای آمریکا


حسین باقرزاده

سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۱ –  16 اکتبر 2012
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
برنامه «افق» صدای آمریکا در روز دوشنبه ۲۴ مهر به موضوع پنجمین همایش اتحاد جمهوری‌خواهان اختصاص داشت[۱] و از من نیز برای شرکت در آن دعوت شده بود.  ولی به دلیل این که من نمی‌توانستم در ساعت اجرای برنامه در استودیوی صدای آمریکا در لندن حضور پیدا کنم، قرار شد که این کار از طریق اسکایپ صورت گیرد.  و وقتی روز جمعه پیش از آن ارتباط آزمایشی اسکایپ برقرار شد آقای دهقان‌پور (مجری برنامه) ترجیح دادند که موضوع به صورت مصاحبه در همان موقع انجام شود و سپس در روز دوشنبه در فاصله نظرات دیگران مطرح و پخش گردد.  این کار با طرح چند سؤال و پاسخ آن‌ها از سوی من انجام شد.
در پخش زنده برنامه، آقایان مهدی فتاپور و فؤاد تابان (از آلمان) و محمد برقعی (در استودیو) حضور داشتند.  در فاصله گفتگوها بخش‌هایی از مصاحبه ضبط شده من در دو قسمت پخش گردید و برخی از دوستان روی اظهارات من نظر دادند.  ولی به دو دلیل، این امر اشکال ایجاد می‌کرد.  یکی این که اظهارات من بدون سؤالاتی که در پاسخ آن‌ها بیان شده بود پخش شد و آن‌ها را از زمینه (کانتکس) خود خالی می‌کرد.  علاوه بر این، قطعات مربوط به سؤالات جداگانه به هم پیوند خورده بود و بدون فاصله پخش شد.  (و این هر دو، به دلیل صرفه‌جویی در وقت برنامه قابل درک بود.)  دوم این که حاضران می‌توانستند روی اظهارات من نظر بدهند و آن‌ها را نقد کنند، ولی من نمی‌توانستم به نقد آنان پاسخ دهم و احیانا اگر سوء تفاهمی شده آن را بر طرف کنم.  در این جا سعی می‌کنم توضیحات خود را ارائه دهم و این ابهامات را رفع کنم.
اول اشاره کنم که من نیز مانند بسیاری از افراد دیگر غیر عضو، به عنوان مهمان به این همایش دعوت شده بودم، ولی به دلیل گرفتاری‌های شخصی نتوانستم در آن شرکت کنم.  عدم شرکت مرا آقای برقعی به صورتی ذکر کردند که گویی من دعوت را نپذیرفته‌ام و از حضور در آن‌جا سر باز زده‌ام، و گفته نشد که من عذر داشتم و این عذر خود را از طریق همان ایمیلی که دعوت برای من آمده بود اطلاع داده‌ام.  من این موضوع را بر عدم اطلاع آقای برقعی حمل می‌کنم و این توضیح را برای اطلاع ایشان و سایر کسانی که احیانا دلیل عدم حضور مرا نمی‌دانستند در این جا آوردم.
بخش‌هایی که از مصاحبه من پخش شد شامل دو قسمت بود.  در بخش اول، آن قسمت از مصاحبه  پخش شد که در پاسخ سؤال‌های آقای دهقان‌پور مربوط به این که «چرا اتحاد جمهوری‌خواهان نتوانسته همه نیروهای جمهوری‌خواه را در خود جمع کند؟» آمده بود.  در ای جا به وضوح پاسخ‌های من به توضیح این امر بر می‌گشت که «اتحاد جمهوری‌خواهان» نمی‌توانسته اتحاد «همه» جمهوری‌خواهان باشد، و سخنان من در مورد اتحاد حول محور دموکراسی یا حقوق بشر در پاسخ سؤال دیگری بوده است.  آقای فتاپور ضمن قبول پایه سخن من مقایسه‌ای را در نقد من پیش کشیده و استدلال کردند که وقتی اتحاد همه جمهوری‌خواهان میسر نباشد، اتحاد حول مقولاتی از قبیل دموکراسی که فرضاً قرار است گرایش‌های «متنوع‌تری» را در بر بگیرد به طریق اولی عملی نیست.
این دانسته است که من از حدود ده سال قبل استدلال می‌کرده‌ام که معضل اصلی سیاسی جامعه ایران دموکراسی است و تنها یک اتحاد فراگیر ملی حول مقولات دموکراسی و حقوق بشر می‌تواند استبداد سیاسی حاکم را به چالش بکشد و یک بدیل (آلترناتیو) سیاسی در برابر آن ایجاد کند.  این امر البته نافی اتحادهای دیگر سیاسی که حول مواضع یا گرایش‌های خاصی صورت می‌گیرد نیست و بلکه اگر این اتحادها به عنوان گامی به سوی آن اتحاد فراگیر ملی شکل بگیرد باید از آن‌ها استقبال کرد.  من خود همین مفهوم را در همایش اول اتحاد جمهوری‌خواهان که به عنوان سخنران مهمان سخن می‌گفتم اظهار داشتم و ضمن استقبال از تشکیل این اتحادیه اظهار امیدواری کردم که این امر گامی در آن جهت باشد.  علاوه بر این، همانجا اظهار کردم که در بیرون این جمع نیروهای دیگر و به مراتب بیشتری از اپوزیسیون وجود دارند (که بسیاری از آنان جمهوری‌خواه نیز هستند) و لازم است موجودیت آن‌ها به رسمیت شناخته شود.
ولی از همان آغاز روشن بود که بسیاری از بنیانگذاران و فعالان اتحاد جمهوری‌خواهان این تشکل را نه بخشی از بدنه اپوزیسیون جمهوری اسلامی و بلکه تمامی اپوزیسیون جمهوری اسلامی تلقی می‌کردند و خود را در مقام بدیل جمهوری اسلامی می‌نشاندند.  این سخن حتا پس از نه سال هنوز هم شنیده می‌شود و مثلا در همین برنامه آقای تابان بیان کردند که انتظارشان این بوده که این اتحادیه در نهایت «نماینده ایران پس از جمهوری اسلامی» بشود.  این که یک تشکیلات سیاسی هدف تسخیر قدرت را دنبال کند کاملا طبیعی است، به شرط این که این امر از راه‌های دموکراتیک (صندوق رأی) صورت بگیرد.  در شرایط استبدادی، چگونه یک تشکل که بنا به تعریف نمی‌تواند فراگیر باشد می‌تواند خود را بدیل قدرت بداند و هم‌چنان خود را دموکرات بشناسد؟  در صحنه سیاسی ایران البته نیروهای چندی هستند که تنها خود را بدیل قدرت حاکم می‌پندارند و برای نیروهای دیگر محلی از اعراب قایل نیستند (از اصلاح‌طلبان گرفته در یک سر طیف، تا مجاهدین خلق در سر دیگر آن).  این برخورد به وضوح ضد دموکراتیک است، و هیچ تشکل یا گرایش سیاسی خاص حق ندارد خود را از پیش در مقام «نماینده ایران پس از جمهوری اسلامی» بنشاند و بلکه باید بپذیرد که چنین عنوانی تنها زیبنده تمامی طیف جامعه سیاسی ایران است که در یک انتخابات آزاد سر از صندوق رأی سر برآورد.
               
بحث انتخابات آزاد در قسمت دوم سخنان من مطرح شد.  من در مصاحبه‌ام در مورد انتخابات آزاد به عنوان یک شعار فراگیر که می‌تواند محور اتحاد همه نیروهای دموکرات قرار گیرد سخن گفتم و بین کاربرد این شعار به عنوان تعهد سیاسی یک نیرو (که برآیند صندوق رأی را بپذیرد) و بحث در مورد پیش‌شرط‌های لازم آن تفکیک قایل شدم.  این بخش از سخنان من در برنامه پخش نشد.  ولی موضوع ایجاد یک نهاد انتخابی فراگیر از طریق انتخابات آزاد در خارج کشور، که ضمنا صداقت نیروهای  سیاسی مدعی و متعهد به حاکمیت صندوق رأی را نیز به محک پزدد، در مصاحبه آمده بود و در برنامه پخش شد.  این موضوع از سوی آقای فتاپور با این اظهار مورد نقد قرار گرفت که چنین ایده‌ای، و لو نیک، عملی نیست چون از دید ایشان امکان ندارد مثلا اصلاح‌طلبان با مجاهدین در یک نهاد شرکت کنند و در کنار هم بنشینند (مگر در شرایط استثنایی).
موضوع سخن من البته طرحی بود که قبلا آن را در مقالات متعددی در این ستون تحت عنوان «پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی» مطرح کرده‌ام. خلاصه طرح آن است که ایرانیان خارج کشور نهادی را به صورت دموکراتیک انتخاب کنند و این نهاد به عنوان نماینده و سخنگوی آنان عمل کند.  راه‌کارهای عملی اجرای این طرح را نیز در همان مقالات توضیح داده‌ام که این جا برای جلوگیری از تطویل وارد آن نمی‌شوم (یک صفحه فیسبوک به این امر اختصاص داده شده و مقالات یادشده در آن جا قابل دسترسی است[۲]).  و البته اضافه کرده‌ام که چنین نهادی، یک نیروی اپوزیسیون به معنای سنتی آن نیست، و بلکه مانند هر پارلمان دیگری فراکسیون‌هایی خواهد داشت، و فراکسیون اکثریت آن اپوزیسیون جمهوری اسلامی را نمایندگی خواهد کرد.
من در مصاحبه‌ام اشاره کردم که تشکیل یک نهاد ملی فراگیر از طریق روش‌های سنتی که تا به حال معمول بوده به دلایل ساختاری و فرهنگی عملی نیست.  به بخشی از این دلایل در مقاله‌ای پس از کنفرانس بروکسل ۱۷ و ۱۸ تیرماه ۹۱ تحت عنوان «از بروکسل تا کجا» پرداخته‌ام و تنها راه علاج آن را تشکیل یک نهاد انتخابی معرفی کرده‌ام.  یکی از این دلایل درست همان چیزی است که آقای فتاپور در نقد سخنان من آورده است، در صورتی که این دلیل دقیقا نتیجه عکس می‌دهد.  یعنی از راه‌های سنتی نمی‌توان آن طور که ایشان گفته است انتظار داشت که یک مجاهد و اصلاح‌طلب در جمعی کنار هم بنشینند.  و این دقیقا نشان می‌دهد که چرا نمی‌توان از راه‌های سنتی به تشکیل یک نهاد ملی فراگیر امید بست.  ولی با فرض برقراری انتخابات آزاد بین ایرانیان خارج کشور چه اتفاقی خواهد افتاد؟  (توضیح داده‌ام که برگزاری انتخابات باید توسط یک سازمان حرفه‌ای غیر ایرانی صورت گیرد که هیچ تردیدی در صحت آن نباشد و کسی نتواند درستی آن را زیر سؤال ببرد.)
سه حالت قابل تصور است.  یک این که نیرویی تصمیم بگیرد در انتخابات شرکت نکند.  در این صورت، آن نیرو چه پیامی را می‌فرستد؟  به انتخابات آزاد (به رغم همه شعارها و ادعاهای پر سر و صدایش) معتقد و متعهد نیست؟  برای درک و شعور ایرانیان خارج کشور ارزشی قایل نیست؟  (چگونه می‌تواند فردای پس از جمهوری اسلامی برای درک و شعور مردم کشور ارزشی قایل شود؟).  وزن سیاسی کمی در خارج کشور دارد و از این که این وزن سیاسی روشن شود نگران است؟  یا از اعتماد به نفس کافی در مورد وزن سیاسی‌اش برخوردار نیست؟
دوم، این که در انتخابات شرکت کند ولی نتیجه رأی را نپذیرد.  در این صورت، نیروی یادشده چه پیامی را می‌فرستد؟  آیا دیگر می‌تواند در صحنه سیاسی ایران اعتباری از خود باقی بگذارد؟  و حالت سوم آن است که افراد انتخاب شده از این گروه، پارلمان را تحریم کنند و صندلی‌های خود را خالی بگذارند.  در این صورت، این نیرو پاسخ کسانی را که پای صندوق رأی رفته‌اند (یا برای ثبت نام الکترونیکی و رأی، وقت و نیروی زیادی گذاشته‌اند) و به نامزدهای آن رأی داده‌اند چه خواهد داد؟  و آیا رفتار این نیرو هرچه که باشد نمونه‌ای از رفتار آن در فردای پس از جمهوری اسلامی در ایران نخواهد بود و بر اساس آن قضاوت نخواهد شد؟
به این دلایل، مثلا اصلاح‌طلب و مجاهدی که به گفته آقای فتاپور در شرایط عادی حاضر نیستند در کنار هم بنشینند در صورت شرکت در انتخابات و آوردن رأی چه می‌توانند بکنند؟  آیا اگر کمترین امیدی به آینده خود در ایران پس از جمهوری اسلامی داشته باشند چاره دیگری دارند جز این که در پارلمان منتخب گرد آیند و یک دیگر را به احترام رأیی که آورده‌اند تحمل کنند؟  و اگر نکنند، فردای پس از جمهوری اسلامی چه خواهند کرد؟  مگر نه این است که اگر قرار بر انتخابات آزاد باشد در پارلمان ایران نیز ترکیب‌هایی از همین قبیل وجود خواهد داشت؟  و اگر این نیروها (به شمول اتحاد جمهوری‌خواهان) به انتخابات آزاد مقیدند و داوری صندوق رأی را فردا قرار است در ایران بپذیرند چرا اکنون و در جهان آزاد خارج کشور به این کار تن نمی‌دهند؟  از قدیم گفته‌اند: اصفهان دور و منزلش نزدیک.  و به  راستی چه مانعی در برابر پذیرش این تجربه بی‌نظیر سیاسی و آزمون صداقت نیروهای سیاسی متعهد به انتخابات آزاد وجود دارد؟

————————————

ملاحظه دستوری.  پس از درج مقاله «چند ملاحظه دستوری در زبان فارسی» دوستان متعددی توصیه کردند که این کار را ادامه بدهم.  اکنون به این ترتیب به آن می‌پردازم:  هر چند گاه به مناسبت، به یک مسئله دستوری در پانوشت مقالات اشاره خواهم کرد.

دوستی نوشته است که کاربرد «ناجی» به معنی نجات دهنده در مقاله‌ی هفته گذشته درست نیست و صحیح آن «منجی» است. انتقاد ایشان به جا است.  ناجی اسم فاعل از یک فعل لازم است به معنای نجات یافته - گرچه فرهنگ معین می‌نویسد به معنای نجات دهنده نیز به کار رفته است.  در هر صورت، برای نجات دهنده بهتر است از کلمه منجی استفاده شود.  با سپاس از این دوست.
———————————-
[۱] http://www.youtube.com/watch?v‌yMRP89-OaTM
[۲] http://www.facebook.com/Iranian.Immigrants.and.Exiles.Parliament



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024