iran-emrooz.net | Fri, 21.09.2012, 8:57
چند نکته پیرامون کمپین علیه شادی صدر
دوره سوزاندن جردانو برونو به پایان رسیده
ثریا فلاح
|
این روزها جنگ سرد میان قطبهای مختلف فکری در دنیای مجازی اینترنت به افراط کشیده شده است. فرصت و مکانی تا آسمان لایتناهی که بسیاری بدون اینکه به حدود و ثغور حریمهای هوایی و زمینی و دیوار همسایه توجه کنند دست به جنگهای تن به تن و گاهآ به میهمانیهای ناخواسته میزنند. دنیای بسیاری از روشنفکران را دنیای مجازی فیس بووک و گوگل پلاس و آنلاینها پر کرده است یا بهتر است بگویم دنیای مجازی مملو از روشنفکران ایرانی است که تنها سر زدن به هوم فیس بووک روز و نیمی مرخصی میخواهد.
روشنفکران ما گروههای غیر قابل تعریفی را در بر میگیرند. از راست راست تا چپ چپ. از آنها که بر گرفته از آموزههای نظام حاکمی که در آن بزرگ شدهاند تا آنها که مانند بچههای ناقلا سر از آموزهها باز زدهاند. در این میدان گلفروشی فیس بووک در شهر ایرانیها زنی را به پای چوبه دار میبرند که به دست دشمن آنان بارها پشت میلههای آهنین را به خاطر دفاع از همه ما تجربه کرده است. هیزم جمع میکنند و آتش به پا میکنند که زنی خیانتکار دست از مام وطن شسته و به دفاع از حق دیگران! پرداخته است.
راستی که فکر میکنم اگر این دنیای کذایی و مجازی به حقیقت ایران بود در میدان شهر آتشی از هیزمهایشان برای به آتش کشیدن جردانو برونوی مونث به پا میکردند. شادی صدر چه حقایق تلخی را به روی صفحه بیرنگ اینترنت آورد؟ آنچه که بسیاری، حتی پدر بیمار من از بیان آن پروا دارند و خود را در زیر نگرانی ناشی از حملههای مردمی زخمخورده و آماده جنگ و همیشه در صحنه پنهان میکنند که اینگونه عدهای بر آشفته و سینه چاک در برابر او قد علم کردهاند؟
با اینکه وکیل و حقوقدان برجسته و شجاع ایرانی خانم شادی صدر نیازی به وکیل مدافع ندارد لازم دیدم به عنوان یک فعال حقوق بشر که تجربههای مشترکی مانند فعالیت در فضای ایران، کار چاپ و نشر ، زندان ، دفاع از زندانیان سیاسی، و ... با ایشان و بسیاری از ایرانیان دیگر دارم و از نزدیک میشناسمش دست به قلم ببرم.
تعجب نکنید اگر در مقابل دهها جمله توهینآمیز افرادی که آگاهان و فعالان سیاسیشان میپنداشتم و کسانی که در ایمیل گروههای گوگل و یاهو که بعد از جنبش «رأی من کجاست» پدید آمدند به اقتضای وضعیت سیاسی ایران در کنار هم قرارگرفتهایم و هیچ سنخیتی از زاویه دیدگاه و اهمیت به آرای عمومی با هم نداریم حتی تحمل شنیدن جملهای در زمینه رد ایدههای شوینیستی شان ندارند تنها به همکاری برای بیانیه گروهی از فعالان سیاسی، روزنامه نگاران کورد و حامیان آنان خطاب به مبارزین حقطلب ایرانی(۱) بسنده کردم و امروز معترض به برخوردها و ضدیتهای غیردوستانه و گاهاً دشمنانه دوستان و دوستان بالقوه هستم که علیه ایشان دست به صفحه پردازی و امضا و ... کردهاند.(۲)
اگر اینها همانهایی هستند که از مردم ایران که دنبال حق رأی خود به خیابانها ریختند هستند، لابد وقتی زمان رای کردها برای خودمختاری یا حق تعیین سرنوشتشان برسد آنها را خاک و خاشاک مینامند، و در مقابل آن با همان خشمی که جمهوری اسلامی فرزندان آگاه و جوان و هشیار ما را کشت دست به کشتار میزنند. چنانکه امروز دست به کشتار سیاسی شادی صدر زدهاند.
مگر در نقد خطابه و نامههایی که با عجله هر چه تمامتر بر وبسایتهای مختلف درج شدند و «بیانیههای جمعی» امضا شده که سنجیده و ناسنجیده بر روی وبسایتها گذاشته شدند سخن از تبعات دموکراسی چه خطای فاحشی است که عدهای را اینچنین برآشفته کرد؟
در اینجا نمیخواهم به مبحث و مقوله غیر پیچیده حق تعیین سرنوشت، فدرالیسم و... و مباحث پیچیده پس از امضا توافقنامه و همپيانى مشترك ميان حزب دمكرات كردستان ايران و حزب كومله انقلابى زحمتكشان ايران ۲۱ ماه آگوست پیش آمدهبپردازم.(۳)
تنها روی سخنم با کسانی است که به حمله و سخنان غیرعلمی و رکیک اخلاقی علیه خانم صدر یا هر کس دیگر که صدای دادخواهی دیگران هستند دست میزنند. مباحث جدید همیشه در مرحله اول دشمنانی سرسخت میتراشد. صفی از آنان که خواهان حفظ ایدههای موجود هستند. قطاری که در حال حرکت است لاجرم در مسیر خود با سنگ رهگذران بر تنه محکم خود روبرو میشود. من از حمله به خانم صدر یا دوستان غیر کردم که پس از آشنایی با دیسکورسهای جدید بینالمللی از فضای بسته کشور به گسترهای بزرگتر با افقهای بیکران میپیوندند و یا کردهایی که همیشه با پیش کشیدن مسائل جدید و سکولار سبب خشم گروه زیادی میشوند نگران نیستم. برایم جدید نیست. کردها از همان ابتدای انقلاب گفتند سیاست و دین را بایست از هم تفکیک کرد و نبایست تنها گزینه پیش روی ما یک حکومت دینی باشد، به آنان حمله کردن و کشتندشان، گفتند باید تقسیم قوا کرد و تقسیم ثروت آنهم از طریق دادن حق خودمختاری ممکن است گرفتند و اعدامشان کردند و هرکس حتی به سوزاندن تعمدی دشتها و درختها اعتراص کرد یا به بیماری ایدز و مبارزه با آن اعتراض کرد زندان رفت.
اکنون هنوز قدرتی به دست فیس بووکنشینها داده نشده و هنوز تبعیدیان تبعیدنخواسته در جستجوی هویت تبعیدیان خود خواسته هستند که برای خود قدرت خط قرمزکشیدن بر کسی که به خاطر حق مادر و خواهر آنان بارها زندان رفت و بارها جایزههای بینالمللی دریافت کرد و برای ما افتخار آفرید را به خود میدهند آنهم به خاطر آموزش دموکراسی و تبعات آن.
نگرانی من از این روست که کسانی که به جای مبارزه با سیستمی که گوی سبقت را در نقض حقوق بشر در جهان ربوده است تیغ شمشیر خود، وقت و انرژی خود را برای مقابله با کسانی که با آگاهی خود به اطلاعرسانی و آموزش دست میزنند صرف کنند. نگرانی من از اینهمه بیتابی و عدم تحمل تاریخی است. نگرانی من از این است که به آن دسته تاریخی بپیوندند که همیشه در مقابل پیشرفتهای اجتماعی ایستادهاند، در مقابل حق رای زنان، در مقابل پدید آمدن دولت - ملتهای جدید در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی، در مقابل حق ازدواج دگرباشان ، در مقابل برهنگی زنان و صدای دادخواهی زنان. نگرانی من از این است که امروز به دایرکتور عدالت برای ایران حمله میکنند، به احزابی که جدای از اینکه قبولشان داشته باشم یا ردشان کنم در دل ملت کرد هستند حمله میکنند ، به بهایی و کلیمی و کرد و عرب حمله میکنند و ترک را به سخره میگیرند و به دگرباش اواخواهر میگویند فردای قیامت که همه به پا خاستند و به جبر تاریخ جاها عوض شد، چه میکنند؟
جاذبهها و دافعههای سیاسی
اخلاقیات سیاسی و اتیک در کار اکتیویسم مسئله پیچیدهای است که نیاز به آگاهی دارد. حمله به فعال حقوق بشر و وکیل برجسته ایرانی عملی است مغایر آزادی بیان عقاید فردیی که ممکن است در چارچوب انتخاب بسیاری دیگر نگنجد. اما چرا ما یاد گرفتهایم آنچه در چارچوب عقاید و انتخاب ما نیست از کوره به درمان کند و تحملش نکنیم؟ همه چیز درست و خوب است اگر من قبولش داشته باشم!! استادی داشتم که سینولوژیست (sinologist) بود و واحد سیاست و حکومت در چین را درس میداد میگفت پنج سال در چین زندگی کرده و آموخته است که دموکراسی مبحث بسیار خوبی است و او هم بایست سر کلاس آن را رعایت کند اما اینور میز! نکته اصلی در همین جاست وقتی بسیاری از افراد و شخصیتها و گروهها شروع به نامه و خطابه و امضای اطلاعیه کردند دموکراسی را قبول داشتند اما آنور میزی که خودشان نشستهاند، برای برخی که اصلا سخن از چیزی غیر از آنچه آنان قبول دارند به معنای کرنش (۴) در مقابل قاتلان قصر فیروزه(۵) و سلاخان هزاران زندانی ۶۷ است.
در آموزشهای توسعه و رشد کودک همیشه این مسئله مورد بحث است که تبلیغات از جانب قدرت حاکم و جامعه حتی اگر در آن لحظه تاثیر نگذارد برای همیشه اثرات خود را بر جا میگذارد. این مصداق آموزههای خدا شاه میهن و ... و آموزش درس امت واحد در دو سیستم حاکم بر ایران در سه نسل اخیر در ایران است و برای حل و گذر از این دیدگاهها نمیتوان به سزارین دست زد. مگر نه اینکه سیاست هم علم است که نیاز به مطالعه و بررسی دارد؟ با این وصف من با بسیاری از دوستان ساکن در ایران در تماس هستم، تا شروع این ماجرا هم همیشه فکر میکردم که ما روشنفکران خارج نشین هستیم که خوراک سیاسی و تئوریکی داخل را تامین میکنیم و ایران غالباً سوژههای ما برای نوشتن، دفاع از زندانیان و شناختن فضای داخل کشور است. اما امروز میبینم بسیاری از روشنفکران و آنان که در ایران نشستهاند به سرعت بیشتری پیشرفتها و عقلانیت را قبول کردند. نمونهاش را دیدیم وقتی برای آزادی خود بیترس و مهابا به خیابان ریختند و اکنون هم در خیابانهای مجازی در کنار ما حضور دارند.
نگرانی و ترس دوستان را میفهمم. این اتفاق وقتی فرزندان از خانوادههای گسترده جدا میشدند و میشوند میافتد. مادر ، پدر، و حتی نامادری و ناپدری عصبانی میشدند و فکر میکردند بایست با هم زندگی کنند. این تفکر برگرفته از دیدگاهی حفظ خانوادهی گسترده است و به آزادی و آسایش افراد عضو خانواده اهمیت نمیدهد. و نسبت به تشکیل خانوادههای جدید هستهای که خود پایگاهی برای خانواده بزرگتر میشدند لاقید است. وقتی دخترم ترمینولوژیهای جدید را وارد خانه میکرد؛ سّگ گرفت، دوست پسر گرفت و به ما معرفی کرد، و بسیاری عقاید جدید دیگر را بیان کرد و هنگامی از خانه بیرون رفت در ابتدا همه چیز سوال بود یا بر سر شوق میآمدیم یا بر آشفته ،چنانکه پدر و مادر ما برآشفتند. بر آشفتگی امری است فردی و قابلحل و نیاز به تآمل و تحمل دارد.
و اما برای حل سوالی که در ذهن خواننده مقالههای من ایجاد میشود، قبل از اینکه بر آشفته شوید و عصبانی و اگر میخواهید آن سوال کلیشهای و همیشگی را از من بپرسید که به نوعی توهین و افترا و انگ و برچسب بدل شده است که آیا تجزیه طلب هستم یا نه، باید بگویم که من تصمیم گیرنده ۴۰ میلیون کرد در جهان نیستم، و برای ۱۱ میلیون کرد ساکن ایران هم تعیین تکلیف نمیکنم. به انتخابات آزاد معتقدم و به سیستمی فدرالی که در آن تقسیم ثروت و قوا بین مرکز و مناطق دور افتاده یکسان است، تصمیم با ساکنان و مردمی است که هرگز از آن سیستمهایی که بر سرشان حاکم بوده خوشی ندیده و دایم مورد شکنجه قرار گرفتهاند، تصمیم با آنها و حق رای آنان است.
و اما خانم شادی صدر پندی از گاندی: ...اگر روزی دشمن پیدا كردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودهای.
--------------------
http://www.vokradio.com/content/view/1603/63/ 1)
https://www.facebook.com/events/353256111424870/ 2)
http://www.vokradio.com/content/view/1598/25/ 3)
۴) اشاره به آقای فروزنده در برنامه اندیشه و اعلام آمادگی برای کرنش در مقابل جمهوری اسلامی
۵) اقتباس از اسم کتاب رویا حکاکیان
مقاله شادی صدر برای کسانی که آن را مطالعه نکرده اند
http://news.gooya.com/politics/archives/2012/09/147014.php
* ثریا فلاح ، پژوهشگر و فعال اجتماعی در زمینه مسائل حقوق بشر در ایران خصوصا حقوق زنان واقلیت های قومی و مذهبی است.