iran-emrooz.net | Wed, 12.09.2012, 7:14
تبلیغات جنگیاسراییل وتعطیلیسفارت کانادا
حسین باقرزاده
|
سهشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۱ – 11 سپتامبر 2012
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
خبر بسته شدن ناگهانی سفارت کانادا در ایران را که شنیدم، اولین اندیشهای که به ذهن من خطور کرد (و همانجا به همسرم گفتم) این بود که بوی جنگ میآید. وزارت خارجه کانادا البته دلایل متعددی برای این اقدام نامنتظره خود مطرح کرد، و جنگ و حمله نظامی به ایران در میان آنها نبود. ولی دلایل ذکر شده هرچه قدر هم که در توجیه کار کانادا مورد داشت نمیتوانست زمان بسته شدن سفارت را توضیح دهد. نه نقض حقوق بشر و مواضع و اظهارات خصمانه رژیم علیه اسراییل مسایل تازهای بودند، و نه حمایت از رژیم سوریه و عدم تأمین امنیت دیپلماتهای خارجی در ایران مسایلی بودند که درست در همین دو سه هفته اخیر اتفاق افتاده باشند. پس باید دلایل دیگری برای انتخاب زمان در کار باشد که گفته نشده است. و با توجه به افزایش تبلیغات جنگی علیه ایران از سوی اسراییل در هفتههای اخیر این احتمال تقویت میشود که کانادا برای اطمینان از سلامت و امنیت دیپلماتهایش تصمیم گرفته است آنان را از ایران بیرون ببرد. به عبارت دیگر، دولت کانادا ظاهرا چیزهایی میداند که ما از آن بیاطلاعیم.
تبلیغات جنگی اسراییل علیه ایران در ماهها و هفتههای اخیر شدت گرفته و مرتبا رو به افزایش بوده است. اکنون کمتر کسی در این مسئله تردید دار که حمله نظامی به ایران در دستور کار بنجامین نتانیاهو نخستوزیر دست راستی اسراییل و اهود باراک وزیر دفاع او قرار گرفته است. سایر مقامات اسراییلی نیز کم و بیش حمله نظامی به ایران را تنها راه رفع خطری میدانند که به زعم آنان از سوی رژیم جمهوری اسلامی متوجه اسراییل شده است. اختلافی که وجود دارد اولا در ضرورت همآهنگی این حمله با آمریکا است (که شیمون پرز رییس جمهور اسراییل از آن حمایت میکند) و ثانیا در ارزیابی این که جمهوری اسلامی تا چه حد در توانایی تولید سلاح هستهای پیش رفته است. نتانیاهو و باراک اصرار دارند که اسراییل حتا بدون حمایت و موافقت قبلی آمریکا میتواند به این حمله دست بزند (و احیانا آمریکا را در عمل به آن بکشاند) و تأمل زیادی از نظر زمانی برای آن قایل نیستند.
در هر صورت در چند روز اخیر و از هنگام بسته شدن سفارت کانادا در تهران این تبلیغات شدت بیشتری پیدا کرده و فشار تبلیغاتی مقامات کشورهای غربی نیز شدت گرفته است. در واقع، این روزها چنان تبلیغات و اظهارات خصمانه از سوی مقامات اسراییلی و غربی علیه ایران زیاد شده که تنها میتوان آن را با سقوط آزاد ریال ایران مقایسه کرد. همین امروز و در لحظاتی که این سطور نوشته میشود از یک سو خبر میرسد که آژانس بینالمللی انرژی اتمی اطلاعات جدید و مهمی در یک ماهه گذشته به دست آورده حاکی از این که رژیم ایران به تواناییهای جدیدی برای ساختن یک سلاح هستهای دست یافته است. علاوه بر این، گزارش شده که آژانس بیانیه شدیداللحنی علیه ایران منتشر خواهد کرد که در آن بیش از هر زمان دیگر ایران را به وقتکشی و عدم همکاری با آژانس متهم خواهد کرد. از سوی دیگر، نتانیاهو امروز خواهان آن شد که غرب خط قرمزی برای رژیم ایران تعیین کند و در غیر این صورت نمیتواند از اسراییل انتظار داشته باشد که در مورد حمله به ایران خط قرمزی را رعایت کند. همزمان با این تحولات، از یک سو کشورهای بریتانیا، فرانسه و آلمان اعلام کردند که طرحی برای تشدید تحریمها علیه ایران به اتحادیه اروپا تقدیم میکنند، و از سوی دیگر وزیر دفاع آمریکا آقای پانتا گفته است «به محض این که ما مطلع شویم» ایران تصمیم به تولید سلاح هستهای گرفته است برای توقف آن وارد عمل میشویم.
پانتا سه شنبه در گفتگو با برنامه «امروز صبح» شبکه سیبیاس گفته است که آمریکا اطلاعات خیلی خوبی در باره ایران دارد و «ما از نزدیک کار آنان را زیر نظر داریم». «ما توانایی آن را داریم که مانع از دستیابی ایران به سلاح هستهای بشویم .. نیروهای ما در محل مستقر شدهاند و آماده عملند». وزیر خارجه آلمان نیز دو روز پیش در دیدار با وزیر دفاع اسراییل تأکید کرد که یک ایران اتمی گزینه قابل قبولی نیست. این گونه اظهارات بیشتر در پاسخ به انتقادات مقامات اسراییلی از سیاست غرب در برابر ایران مطرح میشود. مقامات غربی معتقدند که باید از طریق تحریمها و تشدید آنها فشار را بر ایران افزایش داد تا رژیم ایران در برابر غرب کوتاه بیاید، و مقامات اسراییلی بر این باورند که تحریمها تا کنون تأثیری نداشته است و به غرب فشار وارد میآورند که با تعیین خط قرمز یا ضرب الاجل زمانی به گزینه حمله نظامی علیه ایران متوسل شود.
سیل تبلیغات و اظهارات جنگجویانه علیه ایران که این روزها از زبان مقامات غربی و بیش از همه اسراییلی شنیده میشود بسیار شوم است و یادآور روزها و هفتههای پیش از حمله مشترک آمریکا و بریتانیا به عراق در سال ۲۰۰۳. در آن هفتهها و روزهای منتهی به آخر اسفند ۱۳۸۱ نیز یک مرتبه حجم تبلیغات علیه عراق در آمریکا و بریتانیا شدت گرفت. یک روز وزیر خارجه آمریکا در سازمان ملل «مدارک جابجایی سلاحهای کشتار جمعی صدام» را (که بیپایه بود) ارائه میکرد و یک روز دیگر تونی بلیر نخستوزیر بریتانیا در پارلمان این کشور از «اطلاعاتی» (باز بیپایه) سخن میگفت که صدام میتواند در فاصله 45 دقیقه «سلاحهای کشتار جمعی» خود را به کار بگیرد. این گونه تبلیغات همین طور ادامه داشت (و افزون میشد) تا روزی که بوش و بلیر اعلام کردند که نیروهایشان به عراق حمله کردهاند.
اکنون نیز تبلیغات جنگی اسراییل علیه ایران بو و رنگ مشابهی دارد. اسراییل مدعی است که رژیم ایران در آستانه دسترسی به سلاح هستهای است و به دنبال آن است که جهان غرب و رهبران این کشورها را به صحت ادعای خود قانع کند. آمریکا از حمله نظامی به ایران دست کم تا انتخابات ریاست جمهوری خود در ماه نوامبر ابا دارد. ولی تبلیغات وسیعی که اسراییل به راه انداخته چنان مینماید که این کشور به دنبال آن است تا دقیقا از این فضا استفاده کند و با حمله به ایران آمریکا را در برابر عمل انجام شده قرار دهد و در فضای انتخاباتی آمریکا اوباما را به حمایت عملی از خود بکشاند. من تا یکی دو هفته پیش میاندیشیدم که هر حمله نظامی غرب به ایران دست کم به پس از انتخابات آمریکا موکول شده است. اکنون، اما، با شدت تبلیغات علیه رژیم ایران در روزهای اخیر در این نظر به شک افتادهام.
آیا جغد جنگ بر بام ایران نشسته است و ما روزهای پیشین حمله نظامی علیه ایران را میگذرانیم؟ آیا سر و صدای گوشخراش اسراییلیان در این روزها هدف آماده کردن افکار عمومی جهان غرب را برای چنین حملهای دنبال میکند؟ آیا اسراییلیان روزها و هفتههای پیش از انتخابات آمریکا را فرصت مناسبی برای این حمله میدانند تا اوباما را به حمایت از خود وادارند (و گرنه ممکن است ضربه انتخاباتی بخورد)؟ آیا از دید کسانی که در اندیشه حمله نظامی هستند بحران شدید اقتصادی ایران و سقوط آزاد ریال در برابر ارزهای خارجی که فکر و ذکر غالب ایرانیان را به خود مشغول داشته به عنوان یک «فرصت» تلقی میشود و بر این نظرند که مردم انگیزه چندانی برای حمایت از حکومت خود در برابر حمله خارجی ندارند؟ و آیا تصمیم کانادا به بستن ناگهانی سفارت خود در تهران ربطی به یک حمله قریب الوقوع نظامی علیه ایران داشته است؟
آقای جان بیرد وزیر خارجه کانادا میگوید که ما احساس کردهایم که دیپلماتهای ما دیگر در ایران امنیت ندارند و این وظیفه سنگینی بر عهده من گذاشته بود. و وقتی از او سؤال شده که آیا این سخن به معنای احتمال حمله نظامی به ایران و اقدامات تلافیجویانه رژیم ایران علیه دیپلماتهای غربی به شمول این کشور است، این امر را تکذیب کرده و گفته است: «میتوانم تأیید کنم که ما هیچ نوع اطلاعی از یک حمله نظامی علیه ایران چه از سوی ایالات متحده و چه از سوی اسراییل نداریم» - نوعی از تکذیب که در زبان دیپلماتیک بیشتر بوی تأیید میدهد. وزیر خارجه کانادا به مصاحبهگر خود گفته است که او نمیتواند در باره «ارزیابیهای امنیتی خاص» سخن بگوید. یعنی که او چیزهایی میداند که ما نمیدانیم. فقط میدانیم که خطر حمله نظامی اسراییل/غرب علیه ایران بیش از هر زمان دیگر جدیتر و نزدیکتر شده است. آیا راهی/امیدی برای جلوگیری از آن باقی مانده است؟