iran-emrooz.net | Mon, 27.08.2012, 7:37
«اتحاد فقط اتحاد» به امید استبداد!
هنگامه افشار
|
چه کسی میتواند در برابر اصطلاح "اتحاد ملی" تمکین نکند و تنها راه گذشتن از نظام دژخیمان آخوندی را در یک اتحاد ملی نداند؟ اما ضمانت اجرای این اتحاد چیست؟
اکثریت خاموش در کشور ما هرگز صدایی نداشته است. پیوسته یک حلقه کوچک چند نفری بودهاند که ابتکار عمل را در دست گرفتهاند, با قبضه قدرت در راس حکومت و اشغال زرادخانه و به گروگان گرفتن رسانههای جمعی و در نهایت انباشتن زندانها از معترضین سیاسی و اجتماعی تسمه از گرده مردم برکشیدهاند!
امروز در خارج از کشور که قدرت حکومتی و زرادخانه در دسترس نیست, رسانههای گروهی سکوی پرش این هدف شدهاند تا شاید با غالب کردن یک ذهنیت تک حزبی, از شاهراه "اتحاد اتحاد"، بر طبل استبداد کوبیده شود. انقلاب ۵۷, توهم تودهها تعریف شود که با دستهای توطئه جهانی و کمپانیهای نفتی و شبکه بی بی سی لندن و نشست گوادالوپ طراحی شده بود. روشنفکران را خائن و خود فروخته و میلیونها زن و مرد را که جهت گرفتن حق طبیعی خود و تحقق آرمانهای مشروطه به خیابانها آمده بودند, افرادی اجیر شده, نمکنشناس و فریبخورده قلمداد شوند که یک نظام بر حق, دموکراتیک و بی هیچ لک و پیس را خائنانه از سریر قدرت به زیر کشیدند. به معنای دیگر اعمال گروههای چپ را در بزنگاه انقلاب ۵۷ ایران محکوم میکنند نه نقد، به خیابان ریختن تودهها را محکوم میکنند نه نقد، واقعیت و علل خشم مردم را تحریف میکنند نه نقد، فساد درون حکومتی خود نظام را تحریف میکنند نه نقد، واقعیات را به جای توضیح, توجیه میکنند و دور میزنند. خوب, با چنین شیوه تفکر و نگاه به حقایق تاریخی باید گفت: "سالی که نکوست از بهارش پیداست". چنانچه این نحوه دیدگاه برداشت و نگرش، پای بگیرد و روزی میخ خود را محکم بر زمین بکوبد در نهایت بازگشت جامعه به همان سیستم و نظام تک حزبی و تک رهبری و تک فردی خواهد بود که اتفاقا این بار یک تصفیه حساب سی و چند ساله و زهرچشمگرفتن از نمک خورده و نمکدان را شکستهها هم, چاشنیاش خواهد شد.
این نمایشنامه غمانگیز مدتی است که با شیوههای موذیانه, از خارج از کشور برای داخل کشوریها نمایش داده میشود. با شیوهای ظاهرا دموکراتمآبانه و با بازیگری جمع اضداد از راست افراطی تا چپ پشیمان, چند مبارز خنثی و چند تن هم از بندبازان فرسوده سیاسی که خود را در بین یکدیگر بر زدهاند و شدهاند صدای آزادی!
کار این پرده زنیها تا به آنجا کشیده میشود که علنا هشدار داده میشود اگر همه بر محور این اتحاد جمع نشوند, لیاقتشان همان است که امروز است و روز و روزگارشان از این سیاهی, سیاهتر هم خواهد شد.
چنانچه نقد یا مخالفتی در این راستا باشد "که بقوت هم هست" چماقهایی که به قلم تبدیل شدهاند و گرز و تسمه و زنجیرهایی که جای خود را به حرافیهای پشت میکرفنها دادهاند, با پروندهسازی و حمله و توهین و آبروریزی, مدعی سخن را تخریب میکنند و چون امکانات و نفوذشان در گوشهای مردم قوی است, صدای ضعیف هر چند به حق با رکیکگوییها موقتا محو و از میدان بدر میشود.
تله دیگر این شعار کلیشهای "اتحاد فقط اتحاد"، آویختن بر بیانیه حقوق بشر است که نا مسئولانه از دهانها به بیرون پرواز داده میشود.
البته امرز هیچ مبارزی نمیتواند با ژستهای قلدرمآبانه و سخنان تهدیدآمیز و مشتهای گره و چشمان ترسناک, جاذبهای داشته باشد چرا که این شیوه کهنه مردود و مورد انزجار تودههاست. روانشناسی جوامع امروزی شیوه دیگری را طلب میکند، شیوه خوش پوشیدن، خوش سخن گفتن، در کنار تودههای دردمند قرار گرفتن و آرزوهای بر باد رفته و سرکوب شده آنها را وعده دادن و جملات مردم پسند را تلاوت کردن - از طریق کشیدن ماسک بر چهره و نقاب بر عقیده!
با سپر دفاعی «اتحاد، فقط اتحاد» و «اعلامیه جهانی حقوق بشر» در فضای کامل آزاد با استفاده کامل از ابزار آزادی بیان, عملا عقاید دیگران را دور زده و سانسور عقیده اعمال میشود!
دور نرویم - اتفاقا خود آخوندها هم با یک "اتحاد سیاه" بیش از سه دهه است که نفسها را بریدهاند و جویهای خون براه انداختهاند، رژیم هیتلری هم با یک اتحاد پولادین و وعده حفظ حقوق ملت آلمان, میلیونها انسان را در کورههای آدم سوزی, از صحنه حیات محو کرد و کشور و مردم هم آلمان و هم جهان را در سراشیبی نکبت و اضمحلال انداخت. نظام استالینی نیز با یک اتحاد یکدست حکومتی، قبضه قدرت و وعدههایی طلایی در راستای حذف طبقاتی و شکوه مندترین دموکراسی و برابری برای فرد فرد ملت روس، دهها میلیون انسان را با شنیعترین شیوهها از سر راه برداشت و زهر این شیوه را به چندین کشور دیگر نیز تزریق کرد و صدها نمونه دیگر از این دست در تاریخ. از اینرو شعار دلانگیز اتحادی که از درون یک باند کهنه سیاسی ترویج و تبلیغ میشود, میتواند علیرغم تمام جاذبههای مفهومیاش, گول زنک و ویرانگر باشد.
گویی بیش از هفتاد میلیون انسان در بند داخل کشور "فلج, ناقص و عقب افتاده" هستند که باید چتر نجاتشان را از داخل استودیوهای رادیو تلویزیونهای خارج از کشور و نشستهای میزگردی و میز مستطیلی این گروه و آن گروه برایشان پرتاب کرد.
بنظر میرسد که این باند سیاسی با حقایق امور ایران بیگانه است و فضای سیاسی درون مرز را بدرستی نمیشناسد و توجه ندارد که تنه اصلی جامعه ایران در داخل سرزمین ایران زندگی میکند و هر اتفاق و تصمیم کارساز, بوسیله همان مردمی اتفاق خواهد افتاد که بیش از سه دهه زهر مرگبار حکومت اسلامی را چشیدهاند!
امروز در صدها زندان مخوف نظام آخوندی, مبارزین متحدالشکل شدهاند و تودهها در هر خانه, محله, شهر و استان متحدانه, مخفیانه و آشکار طرح یک "اتحاد ملی" و خیزش عمومی را به دقت یک شطرنج باز تدارک میبینند در حالیکه سیاستبازان خارج از کشور بطور کل آنها را از معادله سیاسی کنار گذاشتهاند و جهت رسیدن به وصال هژمونیهای فردی, سر و صدا براه انداختهاند و بیوقفه بر طبل جنجال میکوبند, در حالیکه میتوانند پژواک صداهای در گلو خفته مردمان درون کشور باشند، دقایق ذیقیمت و فرصت پربهای رسانههایی را که به ایران میروند را به چوب حراج بستهاند!
نکته قابل توجه اینکه, طی سه دهه اخیر ما شاهد به صحنه آمدن گروههای چند نفره بودهایم که مدعی نجات ایران بودهاند, زیر نامها و عناوین متفاوت که با شعارهای رنگارنگ و درونمایههای مسموم. یکی دو فصل جار و جنجال براه انداختهاند اما قبل از هرگونه استحکام از هم پاشیدهاند. این افراد فرصت طلب چون صداقت در خود و در گفتارشان نبوده در نیمه راه چنان در لو دادن و پرونده سازی بر علیه یکدیگر گوی سبقت پیش گرفتهاند که خودشان هم هاج و واج ماندهاند چه رسد به مردم تماشاگر! در واقع با کلاه گذاشتن بر سر ملت در بند, کلاه یکدیگر را برداشتهاند!
اگر قرار است قانون با دست برگزیده گان فکری قاطبه مردم, بر مبنای سکولاریسم, آزادی بیان و در نهایت زیر لوای قوانین حقوق بشر نوشته شود پس اینهمه غوغاگری و بحثهای زیگزاگی برای جمع کردن همه مبارزین در یک حلقه "اتحاد فقط اتحاد" چیست؟ این آقایان پر چانه خارج از کشور, چه گروه و قوم و تفکری را از داخل ایران نمایندگی میکنند که بر همگان پوشیده است؟! خود گویی و خود خندی, عجب مرد هنرمندی!
ما نیازمند یک اتفاق با همدیگر هستیم نه یک اتحاد که در پس پردههای تو در تو و مجهول آن, ترفندی بنام رفراندوم جار زده میشود.