iran-emrooz.net | Wed, 27.06.2012, 5:11
چه میتوان کرد؟
حسین باقرزاده
|
سهشنبه ۶ تیر ۱۳۹۱ – 26 ژوئن 2012
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
فضای سیاسی خارج کشور را ترکیبی از یأس و انتظار فرا گرفته است. خاموش شدن نماد خیابانی جنبش سبز و سرکوب مستمر و سازمانیافته فعالان این جنبش، بسیاری را از احیای دوباره آن ناامید کرده است. تجربه بهار عرب با واکنش وحشیانه رژیم سوریه به خاک و خون کشیده شده و در دروازههای دمشق متوقف شده است. اکنون کمتر کسی امید دارد که التحریر قاهره در میدان آزادی تهران تکرار شود، و شقاوتهای رژیم بعثی سوریه احتمال هرگونه تکرار مدل سوریه در ایران تحت سلطه رژیم ولی فقیه را از بین برده است. این است که کمتر کسی به یک حرکت عمومی در ایران امید بسته است، ولی همه گویی در نوعی از انتظار به سر میبرند. انتظار این که تحولات داخلی و بینالمللی و فشارهای در حال تشدید سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بر حکومت از خارج و بر مردم از ناحیه حکومت و خارج دست به دست هم دهند و تحولی ایجاد کنند - تحولی که قابل پیشبینی نیست ولی ممکن است هر زمان در درون حکومت یا در میان مردم اتفاق بیفتد.
این شرایط یأس و انتظار از یک سو به دعواها و درگیریهای بین گروهی دامن زده و از سوی دیگر این سؤال قدیمی را پیش آورده است که چه باید کرد؟ دعواهای بین گروهی و جنگهای حیدری-نعمتی یکی از عوارض سکون و سکوت سیاسی است. در شرایطی که حرکتی وجود دارد، مانند فضای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88، همه به شوق میآیند و در کنار هم حرکت میکنند، و بحثهای بین گروهی کاهش پیدا میکند. این تجربه را آن روزها همه در خارج کشور شاهد بودند. ولی این حرکتها که رو به سردی میرود یا خاموش میشود، بحثهای قدیمی مجددا اوج میگیرد - پدیدهای که این روزها بیشتر شاهد آن هستیم.
«چه باید کرد؟» سؤالی است که بسیار تکرار شده و کمتر پاسخ درستی گرفته است. طرح این سؤال، در واقع، به معنای جستجو برای یک نسخه عملی است. و پاسخ آن از پزشکان حاذقی بر میآید که نبض اجتماع را در دست دارند، درد آن را تشخیص میدهند و درمان آن را میشناسند. مدعیان این کار البته کم نبودهاند. کافی است به نسخههای فراوانی که از آغاز تشکیل جمهوری اسلامی برای نفی یا اصلاح و تعدیل آن صادر شده است مراجعه کنیم. نتایج این نسخهها را نیز همه میدانیم و تبیین و توضیحی نمیخواهد. در حال حاضر هم طرح این سؤال بعید است بتواند نتیجه بهتری را عرضه کند. از این رو شاید بهتر باشد به جای «چه باید کرد؟» این سؤال را پیش بکشیم که «چه میتوان کرد؟»
از سوی دیگر، ایرانیان خارج کشور باید بپذیرند که در تحولات داخل کشور نمیتوانند نقش تعیین کننده یا رهبری را بازی کنند. سی و چند سال است که عده زیادی این خیالات را در ذهن خود پروراندهاند و به جایی نرسیدهاند. وقت آن است که همه ما راه فروتنی در پیش گیریم و این ادعاها را به کنار بگذاریم، رهبری مبارزه داخل کشور را به داخلیها بسپاریم و به جای آن ببینیم در همین خارج کشور چه میتوانیم بکنیم. و راستی اگر مدعیان رهبری مقیم خارج کشور نتوانند این نقش را در بین ایرانیان خارج کشور که در دور و بر آنان زندگی میکنند پیش گیرند و حرکتی بین آنان سازمان دهند، چگونه میتوانند رهبری مردم داخل کشور را از راه دور به دست بگیرند و آنان را به حرکت وادارند؟
ایرانیان خارج کشور نیروی کمی نیستند و امکانات زیادی در اختیار دارند. خواست آزادی و دموکراسی برای ایران در بین این ایرانیان اگر قویتر از هموطنانشان در داخل کشور نباشد ضعیفتر نیست. اگر این نیروی عظیم در یک حرکت جمعی شرکت کند میتواند نقش بزرگی در حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران بازی کند و یا به هموطنان داخل کشور مدد برساند. این دو در واقع، مهمترین و ارزندهترین کاری است که ایرانیان خارج کشور میتوانند انجام دهند. فعالان سیاسی خارج کشور نیز اگر توان و استعداد یا لیاقتی برای رهبری دارند میتوانند آن را در این میدان بیازمایند و این فعالیتها را سازمان دهند.
شرکت دادن فوج عظیم ایرانیان خارج کشور در یک حرکت جمعی البته کار سادهای نیست (و این جا است که توان رهبری به محک میخورد). ولی یک وسیله دموکراتیک برای این کار وجود دارد: صندوق رأی. میتوان از ایرانیان خارج کشور خواست که برای تشکیل یک نهاد از نمایندگان خود شرکت کنند. شرکت در انتخابات آزاد یکی از آرزوهای سرکوبشده ایرانیان است، و اگر به ایرانیان خارج کشور این فرصت داده شود بدون تردید بخش عظیمی از آنان از این امر استقبال خواهند کرد. نهادی که به این صورت برگزیده شود بیش از هر نهاد دیگری مورد اعتماد و حمایت ایرانیان خارج کشور قرار خواهد گرفت و در سطح بینالملی و ملی (ایران) از وزنه سنگینی برخوردار خواهد بود.
به طور خلاصه: 1 - در حالت یأس و انتظار نمانیم و کاری بکنیم. 2 - ادعاهای رهبری مبارزات داخل کشور را به کناری بگذاریم و در محیط خودمان (در خارج کشور) فعالیتی را سازمان دهیم. 3 - ترتیبی بدهیم که در این سازماندهی حد اکثر نیروی عظیم ایرانیان خارج کشور سهیم شوند. 4 - دموکراسی (انتخابات آزاد) را تجربه کنیم. 5 - نهادی ایجاد کنیم که از وزنه و اعتبار سنگینی در سطح ملی (ایران) و بینالمللی برخوردار باشد. 6 - از طریق این نهاد و حمایت وسیع ایرانیان خارج کشور از مبارزات آزادیخواهانه داخل کشور پشتیبانی کنیم و به آنان کمک برسانیم.
این کاری است که میتوان کرد. این طرح (تحت عنوان موقت «پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی») طی سه مقاله قبلا از سوی نگارنده مطرح شده است .(۱) در آن مقالات راههای عملی (و هزینههای) انجام آن نیز توضیح داده شده و همچنین از خدماتی که این نهاد میتواند به جامعه ایرانیان خارج کشور بکند یاد شده است. این نکته نیز در آنجا آمده است که این طرح آزمونی را در برابر نیروهای سیاسی که خود را به انتخابات آزاد متعهد کردهاند قرار میدهد. استقبال از این طرح هم نشانه اعتماد به نفس آنان و هم عمل به آن تعهد است، ولی نفی آن را آیا میتوان به چیزی جز عدم اعتماد به نفس (که احیانا رأی کافی نیاورند) و یا عدم صداقت آنان در تعهد به انتخابات آزاد تعبیر کرد؟
ما در خارج کشور سخن بسیار گفتهایم و ادعا بسیار داشتهایم. جامعه ایرانیان خارج کشور، ایران کوچکی است که ما در آن زندگی میکنیم. ما میتوانیم سخنها و ادعاهای خود را در این جامعه محک بزنیم. این جامعه اگر چه برش دقیقی از جامعه بزرگ ایران نیست، ولی بدون تردید بخش وسیعی از جامعه شهری ایران را نمایندگی میکند. تجربه دموکراسی در این جامعه هم برای خود ایرانیان خارج کشور و هم برای نیروهای سیاسی بسیار ارزنده خواهد بود. ما در واقع به این تمرین دموکراسی نیاز داریم. ما هیچگاه این فرصت را نیافتهایم که در انتخابی آزاد از ایرانیان شرکت کنیم، و نیروهای سیاسی ایرانی هیچگاه در معرض رأی آزاد مردم خود قرار نگرفتهاند. چه بسیار کسان که ممکن است از نتیجه انتخابات شگفتزده شوند - و این چه تجربه ارزنده و جالبی خواهد بود!
در فضای یأس و انتظار کنونی کاری کنیم کارستان!
بحث مربوط به «پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی» را در فیسبوک دنبال کنید.
1.