iran-emrooz.net | Fri, 19.08.2005, 4:02
آشنایی با صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد
حسین نوش آذر
جمعه ٢٨ مرداد ١٣٨٤
محمد حسین صفار هرندی، که تا پیش از انتصاب به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از اعضای تأثیرگذار شورای سردبیری کیهان بود از یک پیشینهء نظامی و مطبوعاتی برخوردار است، و هر چند که ایشان نزد اهل قلم چهره ای شناخته شده نیست، اما از چهرههای شناخته شدهء نظام به شمار میآید که فعالیت مطبوعاتی خود را در زمان جنگ در نشریهء "رویدادها و تحلیل" آغاز کرد.
نشریهء رویدادها و تحلیل
نشریهء رویدادها و تحلیل، نشریهء "دفتر سیاسی" سپاه پاسداران بود و با این هدف انتشار مییافت که انحرافات از "خط امام" را به دولتمردان یادآوری کند. این نشریه که از یک سویهء انتقادی و سیاسی تند برخوردار بود و به صراحت در کلام و سازش ناپذیری اشتهار داشت، بنا به مصلحت تنها در حلقهء سربستهء پاسداران، به طور محرمانه انتشار مییافت و به دست مردم نمیرسید. در آن زمان چهرههایی مانند محسن رشید، حسین شریعتمداری، غلامرضا ظریفیان،هادی نجفی، عباس سلیم و عمادالدین باقی از اعضای سرشناس "دفتر سیاسی" سپاه پاسداران بودند. آنها در مقالاتی به حجتیه میتاختند، و از جمله از وزیر بازرگانی وقت انتقاد میکردند. وقتی که کار این انتقادها بالا گرفت، ناگزیر دفتر سیاسی به حکم رهبری تعطیل شد. اعضای "دفتر سیاسی" که عمدهء فعالیتهاشان در کار مطبوعاتی خلاصه میشد، هر یک به کاری گمارده شدند: حسین شریعتمداری به عنوان بازجو به زندان اوین رفت، سلیمی کیهان هوایی را در دست گرفت، اسحاقی در جبهه کشته شد، و عمادالدین باقی رسالهء "کند و کاو در روحانیت" را نوشت. از این میان محمد حسین صفار هرندی اندکی بعد مأموریت یافت تا زیر نظر دفتر نمایندگی امام در سپاه پاسداران - که سرپرست آن شخصی بود به نام محمدی عراقی - دفتر سیاسی دوم را تأسیس کند. به تبع ِ این تحولات، دفتر سیاسی دوم آن سویهء انتقادی مبتنی بر خط امام را وانهاد، و به کار ِ تبلیغات پرداخت، و در نتیجه اهمیت خود را از دست داد، و ناگزیر پس از مدتی تعطیل شد.
فدائیان اسلام و تعلیمات مذهبی
محمد حسین صفار هرندی در سال ١٣٣٢ در تهران، در یک خانوادهء مذهبی به دنیا آمده است. پدرش، پارچه فروش بود و عموی او - صفار هرندی، از اعضای فدائیان اسلام است که به اتفاق بخارایی و صادق امانی و نیک نژاد، منصور را ترور کردند. محمد حسین صفار هرندی در مصاحبه ای با همشهری به این واقعه اشاره میکند. او اعتقاد دارد که پس از واقعهء ترور منصور ذهن او "به سمت مسائل سیاسی و اجتماعی توجه پیدا کرد". ١ اندکی بعد، پس از تأسیس "حزب ملل اسلامی" به این حزب گروید و در جلسات آن شرکت میکرد. در همان زمان با دکتر عبدالکریم سروش (حسین حاج فرج) آشنا شد که در انجمن ضدبهایی فعالیت میکرد. هدف این انجمن مبارزه با بهائیان بود، و ظاهرا بیش از آن که به سیاست نظر داشته باشد، به تبلیغ مذهبی عنایت داشت. آقای صفار هرندی در مصاحبه با همشهری به این نکته اشاره دارد، و معتقد است که "انجمن ضد بهایی" بعدها به "حجتیه" تغییر نام داد. میگوید: "قرار انجمن ضدبهایی این بود که هیچ وقت در مسایل سیاسی دخالت نکنند. (...) چه بسا اگر کسی به اینها پیوسته بود و در سیاست دخالت میکرد با او برخورد میکردند." ٢
محمد حسین صفار هرندی دوران دبیرستان را در مدرسهء علوی سپری کرد. اشخاصی مانند خرازی، غفوری فرد، حدادعادل، و قندی (وزیر پست و تلگراف دولت رجایی که در جبهه کشته شد) از فارغ التحصیلان مدرسهء علوی هستند. مدرسهء علوی همان مدرسهای است که به دست علامه کرباسچی تأسیس شد و آقای خمینی پس از بازگشت به ایران به آنجا رفت و در آنجا مستقر شد.
در سایهء دیگری با فکر توطئه
محمد حسین صفار هرندی، با درجهء سرتیپی از سپاه پاسداران و با این پیشینه که یاد کردیم، همواره در سایهء دیگران قرار داشته است. در دورهء اول فعالیت دفتر سیاسی سپاه و در طول فعالیت مطبوعاتی در کیهان در سایهء حسین شریعتمداری قرار داشت، و مجری اوامر او بود. حتی زمانی که مسئولیت تأسیس مجدد دفتر سیاسی را به او سپردند، محمدی عراقی را ناظر بر فعالیتش قرار دادند. این اولین بار است که با انتصاب او به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به طور مستقل از دیگران وظیفهء جهت دادن به فرهنگ و هنر کشور را به عهده میگیرد. ذهن او در دوران تحصیل در مدرسهء علوی در کانون درگیری مذهبی میان حجتیه و فدائیان اسلام که پس از ترور منصور به حزب ملل اسلامی تغییر نام داد - شکل گرفت و پرورش یافت. از سرمقالههایی که با نثری نسبتأ روان در کیهان منتشر کرده، پیداست که این ذهنیت، هم از نشانههای مذهبی مانند نذر و نیاز و دعا نشان دارد، و هم در پس درگیریهای جناحی و سیاسی طرحی از "توطئه" میبیند. برای مثال در مقاله ای به نام "خودت را به نسیم بسپار" احتمال میدهد که رئیس جمهور منتخب را ترور کنند. مینویسد: "خوشبختانه گویا نذر او و هزاران دل نگران، بی اثر نبود و از قضا همان نشد که او پیش بینی کرده بود. بالاخره نام مردی که یاد رجایی را در ذهن و خاطرهء مردم تجدید میکند، همراه با رقیبی قدرتمند و بانفوذ، در صدر نام کاندیداها خوانده شد. حالا دوست دل نگران ما، گرچه شادی و هیجان خود را از این کامیابی پنهان نمیکرد، اما در بحبوحهء این خوشحالی سق سیاهش را جنباند و با تلخی گفت: زنده اش نمیگذارند. میکشندش. دلم لرزید." ٣
و در جای دیگر از همین مقاله به قتل نویسندگان اشاره دارد، و ادعا میکند که:
"احزاب و محافل قدرت و ثروت، تقریبا به تمامی – صادقانه و ریاکارانه – در یک طرف جمع شده اند؛ احزاب کارگزاران، مشارکت، مجاهدین انقلاب، ملی – مذهبیها، آنهایی که تا دیروز رئیس جمهور دورهء سازندگی را در نمایشنامهء عالیجناب سرخپوش قاتل ٧- ٨ روشنفکر و آزادیخواه معرفی میکردند، مخالفان فراری، سایتهای وابسته به ضدانقلاب سلطنت طلب و توده ای و خیلیهای دیگر که در باور نمیگنجد، بالاتفاق بسیج شده اند با انبوهی از اتهامات و موجی از تخریبها در حمایت از یک کاندیدا و بیشتر، برای جلوگیری از رئیس جمهور شدن مردی که جامعه با نگاه در قیافه و سیره اش، به یاد رجایی میافتد." ٤
مردم آزادی نمیخواهند
در میزگرد دانشجویی تحلیل انتخابات در ایسنا که پس از اعلام نتیجهء انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، صفار هرندی در تحلیلی از این انتخابات اعلام کرد که :اگرچه آزادی گوهر انقلاب است و به اندازهء عدالت و استقلال یکی از اصول انقلاب است، اما آزادی مطالبهء اولیه و فوری و فوتی مردم نیست." ٥ در نظر او، و در ادامهء همان فکر توطئه "مدیران حاکم"، "زیرکانه توانستند رئیس جمهور و نخبگان حاکم دوم خرداد را به این نتیجه برسانند که شما برای ادارهء کشور چاره ای جز این که دست به دامان ما بشوید ندارید." و بدین ترتیب سلطهء خود را همچنان ادامه دادند. صفار هرندی در همان نشست بر این نکته تأکید میکند که خواست اصلی مردم ایجاد تحول در مدیران حاکم بر اقتصاد، فرهنگ و سیاست ئر شانزده سال اخیر است. ٦
از ناآگاهی مردم تا بازگشت به داراییهای فرهنگی و اعتقادی
صفار هرندی در سرمقالهء دیگری در کیهان تلویحا به این نکته اشاره میکند که مردم ناآگاهند. به نظر او رفتار مردم در انتخابات نشاندهندهء این است که آنها چه چیزی را نمیخواهند. مینویسد: "انتخاب مردم، بیش از آن که متضمن خواستههای قطعی آنان باشد، معرف چیزهایی است که قطعا نمیخواهند." ٧ به این جهت نویسندهء این مقاله در یک مفهوم وسیع تر اعتقاد دارد که رفتار مردم در انتخابات بیش از آن که موید آگاهی سیاسی آنان باشد، واکنشی است مبتنی بر نارضایتی، و نوعی اعتراض است. او در این مقاله مینویسد: حالا وقت آن است که یک راه ناآزموده را تجربه کنیم. این راه چیزی جز اصولگرایی نیست. (..) اصولگرایی به منزلهء بازگشت به داراییهای فکری، فرهنگی، اعتقادی ایرانی مسلمان. ٨ در پایان میافزاید: انتظار بی جایی نیست، اگر توقع داشته باشیم زمام امور کشور برای یک بار هم که شده به دست کسانی بیفتد که علاوه بر اعتقاد به حقانیت خدا، بر این باور باشند که اسلام، راه زندگی سالم، مرفه و باکرامت را برای انسانها تدارک دیده است. ٩
از تحیر مردم تا تقسیم امکانات
تاکید بر ناآگاهی مردم که به گمان صفار هرندی از واکنش اعتراضی آنان مشهود است، به معنای قیم پذیری آنان هم میتواند باشد، و این نکته که آزادی و از جمله آزادی بیان در اولویت خواستههای مردم قرار ندارد، مولفهء دیگری خواهد بود که سیاستهای فرهنگی کشور را در آیندهء نزدیک رقم خواهد زد. این احتمال وجود دارد که آقای صفار هرندی برای اخذ اجر اخروی از درگاه باریتعالی نهادهای ارشادگر در وزارتخانهء مطبوعش را از نو بر الگوی سالهای شصت احیا کند. آنگاه دور نیست روزی که نویسندگان را مجبور کند برای اخذ مجوز به توجیه اثر خود بپردازند. در این صورت، همانگونه که در کابینهء رجایی هم مرسوم بود، ناگزیر نویسندگان میبایست به پای "میز توجیه" روند که احتمالا چیزی ست شبیه میز محکمه، و در این حال اگر نویسنده ای خودسانسوری را درونی نکرده باشد، بعید نیست که سر از زندان هم درآورد. آقای صفار هرندی در مقالاتش بارها به "تحیر" مردم اشاره دارد. ممکن است سیاستهای تازهء فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران وزارت آقای هرندی در جهت "تحیرزدایی" از جامعه و "تحیرآفرینی" در نویسندگان به کار گرفته شود. در این میان انتظار میرود که در جهت تحقق شعار "بازگشت به داراییهای فکری، فرهنگی و اعتقادی"، گروهی از نویسندگان دفاع مقدس که گروهی از آنان در نشریهء لوح قلم میزنند و نوحه نویسان انصار، و قاریان و نوحه خوانان بیشترین امکانات فرهنگی کشور را به خود اختصاص دهند. با این حال بسیار بعید است که آقای صفار هرندی موفق شود مسیر فرهنگ کشور را که در دوران ریاست جمهوری خاتمی از نظر کمی و کیفی شکوفا شده بود، به کل و از بنیاد دگرگون کند. از قرار، مسألهء اصلی جابجایی و تقسیم امکانات است. در غیر اینصورت فرهنگ و ادبیات ایران یک دورهء مکث چندساله را از سر خواهد گذراند که بالطبع به احیای فضای نشر و پخش کتاب فارسی در خارج از کشور خواهد انجامید. اگر سیاستهای تازه به ریشهها نظر داشته باشند، محتوی ادبیات و هنر خلاق در خطر دولتی شدن قرار دارد. از اینجا تا تحقق فاشیسم مذهبی چندان راهی نیست. چنین مباد!
پانوشت:
١- جوانان قدیم، دیدار با حسین صفار هرندی، ویژه نامهء جوانان روزنامهء همشهری. ٤ مهر ١٣٨٢
٢- همان
٣- خودت را به نسیم بسپار، خبرنامهء گویا، ویزهء انتخابات، ژوئن ٢٠٠٥ م
٤- همان
٥- میزگرد دانشجویی تحلیل انتخابات در ایسنا، ٢٦ تیر ١٣٨٤
٦- همان
٧- کیهان، یادداشت روز، ٥ مهر ١٣٨٤
٨- همان
٩- همان