iran-emrooz.net | Mon, 13.02.2012, 1:25
استراتژی اپوزیسیون
دکتر ایرج والا
persiran.se | پرس ایران
اخیرا تازهترین کتاب آیتالله منتظری که نزدیک به دوسال از مرگ او میگذرد انتشار یافت. در بخشی از این کتاب که "انتقاد از خود، عبرت و وصیت" نام دارد آیتالله منتظری از رئیس جمهور اصلاح طلب ایران محمد خاتمی انتقاد میکند و مینویسد که او نتوانست از پشتیبانی گسترده مردم در راه مقابله با مخالفان راست خود به سرکردهگی رهبر نظام به گونه شایستهای استفاده کند. آیتالله منتظری ماجرای استعفای دکتر محمد مصدق از نخست وزیری را در اعتراض به کارشکنیهای شاه در فرایند دموکراتیزه کردن کشور بیاد میآورد و مینویسد مصدق با این کار توانست تودهها را علیه شاه بسیج کند و میدان مانور مخالفانش را محدود سازد. اما با وجود کارشکنیهای گسترده بیت رهبری به کمک انصار حزبالله، بسیج و سپاه، خاتمی چنین نکرد. به همکاران نزدیک رئیس جمهور حمله شد و حتی تلاش شد که برخی از آنان را بکشند اما خاتمی خاموش ماند. چرا؟
کوشش اصلاحطلبان به رهبری محمد خاتمی این بود که یک آلترناتیو سیاسی در چهارچوب نظام باشند و نه یک آلترناتیو فعال در برابرنظام. به دیگر سخن آنان در پی تغییرات ساختاری در نظام، برای نمونه حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان برای کنترل کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی، نبودند. توجه داشته باشید که منظور از یک آلترناتیو فعال، یک آلترناتیو انقلابی نیست که با تکیه به نیروی قهریه رژیم را سرنگون میکرد، بلکه منظور اینست که با فرموله کردن برنامههای سیاسی که میتوانست قدرت نهادهای غیر انتخابی را به چالش بکشد (مانند جایگاه رهبری و یا موضوعیت شورای نگهبان) و با بسیج حمایت مردمی برای این درخواست که نهادهای انتخابی در سیاستگذاری کشور دخالت داشته باشند، آن را به کرسی بنشاند. با نبود چنین آلترناتیوی و عملی نشدن تغییرات مهم، از محبوبیت اصلاحطلبان میان مردمی که با امیدهای زیادی آنان را به قدرت رسانده بودند کاسته شد.
در مقابل نیروهای دور رهبر با حمایت سپاه شکل گرفتند و آلترناتیو تازه و رادیکالی ارائه دادند. دلیل عمده اینکه اینان موفق شدند چنین آلترناتیو فعال و رادیکالی ارائه کنند وجود نارضایی گسترده و خواست دامنه دار برای تغییرات بود. آلترناتیو رادیکال توانست به خواست تغییرات، به کمک روشهای پوپولیستی پاسخی را که میخواست بدهد.
نیروهای دور رهبر از محافظهکاران سنتی که میان مردم خوشنام نبودند و با اصلاحطلبان مخالفت میکردند، فاصله گرفتند. احمدی نژاد بعنوان نماینده جدید این نیروی سیاسی تازه، خود را فردی از میان مردم عادی که دستانشان به چیزی آلوده نیست وبا نخبهگان فاسد گذشته کاملا تفاوت دارد، معرفی میکرد. اینان وعده دادند که برای قشرهای کاملا محروم جامعه کارکنند و آرمانهای انقلاب اسلامی را دوباره زنده کنند. در این آلترناتیو تازه و برای بدست آوردن حمایت مردم منطقه، دنیای غرب (آمریکا و اسرائیلدر راس آن ) بعنوان دشمنان اصلی خارجی معرفی شدند و برای جلب حمایت داخلی، لیبرالها و سرمایهداران بعنوان دشمنان اصلی داخلی شمرده شدند. سپاه وارد عرصه تجارت در بخش خصوصی شد و آن را کاملا در دستان خود گرفت و همزمان حیات تازهای به برنامه تسلیحات اتمی رژیم و نیروگاههای اتمی بخشیده شد. فضای جامعه با ورود این آلترناتیو رادیکال تازه، که ۱۶ سال پیش از خود را سالهای از دست رفته مینامید بکلی تغییر کرد. اینان اکنون تمام اهرمهای قدرت را در دست داشتند.
در چهارسال نخست، مقاومتی از سوی اصلاحطلبان دیده نشد. اینان تلاشی هم برای ارائه برنامهای جانشین در برابر سیاستهای تازه بخرج ندادند. اصلاحطلبان تا انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸صبر کردند تا به مردم بگویند که چرا این نومحافظهکاران ، خطرناک و نالایقاند. آنان به پیروزی خود در انتخابات کاملا مطمئن بودند و باور نداشتند که در نتایج انتخابات، دست برده خواهد شد و به اراده مردم بی توجهی خواهد شد. اما چنین شد و دربرابر، مردم هم به خیابانها و میدانها ریختند و قدرت عظیم خود را به نمایش گذاشتند. اصلاحطلبان این تظاهرات را راه نیانداخته بودند اما از آن استقبال کردند. رهبران تازه اصلاحطلبان، کروبی و موسوی از رهبران گذشته رادیکالتر بودند. تظاهرات بگونه بسیار خشنی درهم شکسته شد و اکنون این دو رهبراصلاحطلبان در بازداشت خانگی بسر میبرند.
انتخابات پارلمانی تازهای در راه است. اما نشانههایی از سوی رژیم مشاهده نمیشود که حاکی از این باشد که بمانند گذشته اصلاحطلبان نیز میتوانند در آن شرکت کنند. اکنون دیگر سیستم انتخابات بعنوان مکانیسمی برای تاثیرگذاری در سیاستهای کشور نقش خود را از دست داده است. در مقابل واکنش اصلاحطلبان چه بود؟ تنها واکنش رسمی آنان این بود که ما در انتخابات شرکت نمیکنیم.
پیش از این نوشته بودم که اپوزیسیون ایران دارای امکانات گستردهای است (هم از نظر فرهنگی و هم از نظر اجتماعی). اما امکاناتی که استفاده نشود، سرمایه نیست درست مانند پولی که در تشک منزل جمع شود. پول زمانی به سرمایه تبدیل میشود که وارد چرخه اقتصاد شده و به گردش درآید. اگر از امکانات اپوزیسیون استفاده نشود به آنها نمیتوان سرمایه سیاسی گفت.
با سیاستهای ماجراجویانه رژیم کنونی، ایران در آستانه فاجعهای گسترده قرار گرفته است. گذشته از این که انتقادها و تحریمهای غرب علیه ایران درست و به جاست یا نه، این یک حقیقت است که اپوزیسیون بایستی موضعگیری کند. آنچه که اکنون لازم است یک سیاست عقلانیست در برابر رژیم که تنها با حرفهای توخالی، فریاد مقاومت تا آخرین قطره خون سرداده است. آنچه که در آینده نزدیک در شرف روی دادن است ویرانی عظیمی است که در وهله اول دامن مردم عادی را خواهد گرفت. ایستادگی در برابرچنین فاجعهای از حمایت گسترده مردمی، میان تهیدستان و طبقه متوسط برخوردار خواهد بود. اپوزیسیون میتواند فعالانه برای یک سیاست روشن که به جهانیان نشان دهد ایران در پی دستیابی به سلاح اتمی نیست و تمامی تاسیسات اتمی کشور بروی بازرسیهای بین المللی باز است، تلاش کند. حتی اگر اپوزیسیون داخل کشور نتواند چنین پیامی را بگوش مردم برساند نمایندگان آنان در تبعید بایستی فعالانه برای چنین سیاستی تلاش کنند. رهبران جنبش سبز در تبعید گفتهاند که در ۲۵ بهمن به خیابانها خواهند آمد اما نگفتهاند که مهمترین تقاضای یک چنین تظاهراتی چیست.
نخبگان نظامی حاکم هیچ نشانهای از عقب نشینی برای نجات کشور و مردم آن، از خود بروز نمیدهند. اگر این روند به همین ترتیب به جلو رود فاجعه نزدیک است. در مقابل اگر اپوزیسیون بتواند برای وادار کردن رژیم به یک عقب نشینی واقعی و کنار گذاشتن برنامه اسلحه اتمی خود، مردم را بسیج کند، در آن صورت این عقب نشینی مقدمهای برای تغییرات بزرگ در دیگر زمینهها خواهد شد.