iran-emrooz.net | Wed, 18.01.2012, 23:19
ریزشهای گریزناپذیر
سجاد نیکآیین
ردصلاحیت اولیه کسانی چون علی مطهری و علیرضا زاکانی در کنار نامههای کسانی چون سردار علایی و همسران باکری و همت، پدیدۀ جدیدی نیست که نتوان آنرا در سیاق پیشینۀ نظام انقلابی حاکم بر ایران تجزیه و تحلیل نمود. ساختار سیاسی نظام ولایت مطلقۀ فقیه، در دوران زمامداری علی خامنهای همواره برپایۀ دوگانۀ حذف و رویش استوار بوده است. حذف نیروهای مخالف و رویش مخالفان جدید از دل موافقان!
البته نگارندۀ این سطور و بر خلاف تلقی اولیه از نظریۀ ارائه شده، بهیچ وجه بر این باور نیست که این رویه، نقشهای از پیش طراحی شده برای مدیریت افکار عمومی در چهارچوب نظام و به عبارت ساده تر، براساس "توطئهای از پیش طراحی شده"، بوده است، بلکه این نظریه توصیف کنندۀ نتایجی است که شیوۀ زمامداری علی خامنهای دیر یا زود باید بدان نقطه میرسید.
تمامیتخواهی روزافزون آقای خامنهای از آغاز رهبری و به عبارت صحیحتر از آغاز فعالیت سیاسی، او و نظام ولایت مطلقۀ فقیه را در راهی جز این قرار نمیداد و حال و روزی غیر از این نیز برای سیاست کشور قابل تصور نبود. اصرار آقای خامنهای به حذف کامل یک جریان منتقد، ولو محدود و خجالتی، در نهایت به رادیکال شدن مخالفان و پیاده شدن آنان از"کشتی نظام" انجامید.
برای تمامیت خواهی چون رهبر این پایان ماجرا نیست. آقای خامنهای پس از حذف رقیبان تواتمندی همچون اصلاحطلبان، پای در رکاب حذف هر شخص و جریان مستقل خارج از دایرۀ ولایتی خویش نهاد. برای بسط قدرت خود و گسترش نفوذ خود با صدور احکام حکومتی رنگارنگ و فشارهای پیداوپنهان بر برخی از وفاداران به انقلاب در نهایت فریاد انتقاد آنان را هم برآورد و گذشت زمان به آنان نیز ثابت نمود، که فرجامی جز کار در موتورخانۀ نظام و یا پیاده شدن از این کشتی، برایشان متصور نیست.
حتی اگر تدوام و بقای وضعیت کنونی و بیرون نگه داشتن اصلاحطلبان دیروز و اپوزیسیون محارب امروز از صحنۀ بازی برای مدتی طولانی ممکن دانسته شود، اما بیگمان روند خروج و ریزش نیروهای موسوم به ارزشی وانقلابی از رأس و بدنۀ نظام به موازات آن ادامه خواهد داشت. این روند با موضعگیریهای افراطی خامنهای و هواداران وی، رو به تشدید خواهد گذاشت و در میان مدت پیدایش وضعیتی همانند انتخابات ۸۸ را باید منتظر بود.
اما آنچه ممکن است سرنوشت رویارویی آینده را متفاوت از آنچه در رویارویی اصلاح طلبان و حاکمیت به وقوع پیوست، رقم بزند، برخورد کسانی چون علایی و مطهری و این دست نوریزشیها، با مسألۀ استبداد است. کسانی چون علایی و مطهری، با تمامی سوابق انقلابی خود چه در دوران رهبری آیتالله خمینی و چه دردوران رهبری علی خامنهای، از موضعی آرمانی و نه صرفاً سیاسیکارانه و با تکیه برگفتمان انقلاب و نه گفتمان دموکراسی و حقوق بشر، ولایت مطلقۀ فقیه شخص آقای خامنهای را به چالش میگیرند.
نقطۀ عزیمت آنان درنقد و به چالش گرفتن آقای خامنهای هرچند از سنخ نقدهای اصلاح طلبان و اپوزیسیون نیست و هر چند به زانو درآوردن خامنهای نیز لزوماً بهمعنای سرنگونی کامل جمهوری اسلامی نخواهد بود، اما نباید فراموش کرد که علی خامنهای محور و سمبل تمامی نیروهای سرکوبگر متمرکز در رژیم جمهوری اسلامی است که این نوریزشیهای نقش عمدهای دراین روند ایفا خواهند نمود. البته این گفته بهمعنای حمایت و یا جانبداری از آنان دراین انتخابات و یا در هر موضعگیری سیاسی دیگری نیست، تنها ارائۀ تقریری است از واقعیت جاری که باید دانسته شده و با تشدید تلاشها و همگرایی با نقدهای داخلی، زمینههای مشروعیتزدایی همه جانبۀ آیتالله خامنهای و رژیم را فراهم آورد. خوشبختانه آقای خامنهای چنان سرنوشت نظام و تئوری ولایت مطلقۀ فقیه را با سرنوشت خویش گره زده است، که از نابودی هریک میتوان نابودی و اضمحلال دیگری را نتیجه گرفت.
ریزش سمبلهای ارزشی نظام ولایت مطلقۀ فقیه، دلالتهای گوناگونی پیرامون آیندۀ نظام میتواند داشته باشد. شکافهایی که تا دیروز تحتالشعاع پروژۀ تصفیۀ اصلاحطلبان از داخل نظام قرار میگرفتند، این روزها و در پی آفتابی شدن هوا و یکدست شدن ظاهری حاکمیت، پدیدار میشوند و بهتدریج عمیقتر و وسیعتر میشوند. این شکافهای پایگاه اجتماعی نیروهای وفادار به انقلاب را به نقطهای بیبازگشت از یأس و سرخوردگی خواهد رساند وعملاً پیوستگی ایدئولوژیک کنونی درقالب التزام عملی به ولایت مطلقۀ فقیه را با گسستی جبران ناپذیر روبرو خواهد ساخت. اینان هرچند همانند اصلاح طلبان به دنبال استحالۀ رژیم کنونی به رژیم مردمسالار نیستند، اما در پایان راه با این حقیقت روبرو خواهند شد که این خانه از پایبست ویران است، و همچنانکه اسلاف اصلاح طلبشان برای این نظام قابل تحمل نبودند، نظام به ظاهر مقتدر(!!) این خودیهای بیبصیرت ِ امروز را بسیار زودتر از آنان دفع کرده و از خود خواهد راند.
باید زمانی در آیندۀ نزدیک و به عبارت صریحتر آرایش نیروهای سیاسی پس ازانتخابات مجلس را به انتظار نشست، اما باید توجه داشت که رژیم جمهوری اسلامی با تقلب درانتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ به نقطۀ بیبازگشت رسید. ازاین نقطه به بعد، در دو راهی نظام یا اپوزیسیون، مدت زمان زیادی به اندازۀ دو دورۀ ریاست جمهوری نمیتوان منتظر ایستاد و منتقدان در زمانی کوتاه ناگزیر از انتخاب خواهند بود، ماندن در کشتی یا جان به دربردن از توفانهای در پیشرو.