iran-emrooz.net | Tue, 17.01.2012, 15:45
چهار نکته در بیانیهی چهارم
امیر مومبینی
|
چهارمین بیانیهی شورای هماهنگی راه سبز به موقع منتشر شد. پیام اصلی این بیانیه در بارهی تحریم و افشاء انتخابات فرمایشی قطعأ مورد تأیید آزادیخواهان ایران است و قاطعیت بیانیه در این فراخوان امیدوار کننده است. من ضمن حمایت از این فراخوان٬ به منظور مقابلهی فعال با هرگونه دنبالهروی کورکورانه از امواج سیاسی لازم میدانم همزمان به نقد این بیانیه در چهار نکتهی مهم بپردازم.
نکتهی اول:
بیانیه میگوید:
«راهپیمایی پرشکوه ۲۵ خرداد سال ۸۸ سرآغاز جنبش سبز ملت ایران در ادامه مبارزه مستمر و آگاهانه برای دستیابی به حقوق و آزادیهای قانونی و دفاع از حق مشارکت در اداره امور و تعیین سرنوشت خویش بود.»
کدام آزادیهای قانونی٬ آن هم در چارچوب اجرای بیتنازل قانون اساسی؟ آری٬ میتوان با تفسیر مثبت از قانون اساسی جمهوری مبتنی بر درآمیزی دین و دولت نیز راه تنفسی برای برخی گرایشهای سیاسی باز کرد. در چارچوب این قانون٬ اگر حسن نیت و درایت باشد میتوان برای آنان که جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن و دستگاه قضایی آن و هیرارشی آن و سیطرهی سطر به سطر شرع بر سیاست و دین بر دولت را قبول دارند نفسگاهی باز کرد. اما آزادی منطبق با منشور حقوق بشر٬ آزدی سیاسی و اجتماعی در چارچوب نظام قانونی و حقوقی دموکراتیک برآمده از جامعهی مدرن نمیتواند به حدود قانون اساسی جمهوری اسلامی محدود شود. قانون اساسی جمهوری اسلامی ناقض این حقوق است و برای نقض این حقوق آمده است. جنبش سبز شامل دو گرایش عمده است که یکی از آنها خواهان آزادیهای سیاسی و اجتماعی برآمده از نظام دموکراتیک در جامعهی مدرن معاصر است. بدینگونه این بیانیه در این بند نمیتواند مورد تأیید بسیاری باشد٬ مگر این که منظور از قانونی٬ قانونی کردن آزادی و دموکراسی در مفهوم واقعی آن باشد. آزادی خود قانونی است که منشور حقوق بشر ارکان آن را مشخص کرده است. اگر مرجعی قانونی برای حدود آزادی لازم شود باید به منشور حقوق بشر اشاره کرد و نه به قانونی که خود ناقض آن منشور است.
بکته دوم:
بیانیه میگوید:
«انتخابات مجلس نهم را بهمثابهی سرآغاز مرحلهای نوین از حیات جنبش سبز ارزیابی میکند. مرحلهای که در صورت کنش آگاهانه و سازمانیافتهی فعالان سبز میتواند در مسیر مبارزه مدنی ملت ایران برای استیفای حقوق ازدست رفتهی خویش تجربهای غنی و پربار به ارمغان آورد و چشم انداز امیدبخشی را برای آینده جنبش رقم بزند.»
منظور از «حقوق از دست رفته» چیست؟ این حقوق چه زمانی وجود داشتهاند که از دست رفتهاند؟ زمان رضا شاه؟ محمد رضاشاه؟ یا خمینی؟ قطعاً منظور نویسندگان رژیمهای گذشته نیست. پس باید پرسید چه زمانی در جمهوری اسلامی این حقوق وجود داشتند که حالا ما باید برای استیفای آنها مبارزه کنیم؟ از دیدگاه نیروهای غیرخودی دورهی بعد از خمینی در قیاس با دوره ایشان درمجموع دورهی بهتری است. حتی همین لحظهی کنونی هم در قیاس با دورهی امام راحل بسیار قابل تحملتر است. اقلا افراد را به خاطر این که موقع رفتن به خلا اول پای چپ را پیش گذاشتند یا پای راست را اعدام نمیکنند. اقلأ گورهای جمعی با پیکر کمونیستها و مجاهدین و مخالفین درست نمیکنند. هراس و ارعابی که امام راحل در این کشور براه انداخته بود و بیدادی که او به پا کرده بود با آن چه به یزید نسبت میدهید قابل قیاس است. امام راحل روی الرحمن و الرحیم قرآن خط کشیده بود و تنها به کینه و انتقام روی آورده بود. این که شماری از آقایان در آن زمان مقاماتی داشتند و از دید خود فکر میکنند آن دوران دوران بهتری بود پنداری است که نزد دیگران کابوس است. اینجانب همین دوران را به دوران نخست وزیری آقای موسوی ترجیح میدهم. نه به دلیل خود ایشان بلکه به دلیل اتفاقاتی که در آن دوران رخ داد. دورهی آقای خاتمی هم دورهی تلاش برای تأمین حقوق بود و هنوز تأمین نشده به پایان رسید. نوشتن حقوق از دست رفته این فکر را پیش میآورد که شاید برخی از نگارندگان بیانیه فقط میخواهند به دوران امام برگردند. بیش از نود در صد جنبش سبز در فکر و در تلاش برای تأمین حقوق دموکراتیک خود هستند نه استیفای حقوق از دست رفته. اگر کسی مخالف است در همین جنبش سبز میتوانید همه پرسی کنید. با وسایل اینترنتی این کار بسیار آسان است و درسی هم خواهد بود برای حکومتیان.
نکتهی سوم:
بیانیه میگوید:
«اقتدارگرایان حاکم نشان دادهاند برای حفظ قدرت و تداوم موقعیت خویش، اعتنایی به منافع و مصالح و امنیت ملی نمیکنند؛ بنابراین تعجبآور نخواهد بود اگر طی مدت باقیمانده تا انتخابات شاهد اجرای سناریوهایی همچون تشدید بحران و تهدیدهای خارجی و استفاده تبلیغاتی از آن به منظور تحریک احساسات وطن پرستانه ملت در هنگامهی انتخابات باشیم. شواهد و قراین این سناریوهای نابخردانه که آثار زیانبار آن بر منافع و مصالح کشور قابل انکار نیست، از هم اکنون قابل مشاهده است. در همین حال و با وجود تبلیغات جاری که عمدتاً مصرف داخلی دارد، تلاش برای رسیدن به توافق و تفاهم با طرفهای آمریکایی و اروپایی، با اعطای امتیازات چشمگیر در ازای کاهش فشارها و تحریمها، در جریان است.»
ایراد من به سه چهار سطر آخر این پاراگراف است:
« تلاش برای رسیدن به توافق و تفاهم با طرفهای آمریکایی و اروپایی، با اعطای امتیازات چشمگیر در ازای کاهش فشارها و تحریمها، در جریان است.»
اشکال چیست؟ اگر حکومت یا دولت تلاش کند که با آمریکا و اروپا به توافق برسد و خطر جنگ و تحریم را کم کند یا رفع کند که برای کشور خوب است. چند سال پیش نیز وقتی دولت احمدینژاد آمادهی توافق شده بود برخی از چهرههای جنبش سبز با حمله به او از زاویهی منافع سترگ ملی آنها را ترساندند و کار را از آن چه بود بیشتر خراب کردند. من همان زمان به این برخورد انتقاد کردم. اکنون همان تکرار میشود. نویسندگان این پاراگراف میتوانند به واژهی اعطای امتیاز برای دفاع از نظر خود متوسل شوند. یعنی بگویند اینها به طرف مقابل امتیاز میدهند. اگر چنین نظری باشد در آن صورت یک بحث عمیق تاریخی بین ما جریان مییابد. اساس این بحث هم این است که طرفداران راه رشد غیر سرمایهداری و نه شرقی نه غربی فکر میکنند که امتیاز دادن به طرف مقابل بد است اما امتیاز گرفتن از طرف مقابل خوب است. این یک خشکاندیشی سیاسی است. دادن و گرفتن امتیاز برای رسیدن به توافق و همکاری درست و در منطق سیاسی بسیار طبیعی است. تأمین صلح امتیازی بزرگ برای کشور است که میتوان برای آن امتیاز غنیسازی مستقیم را تا تأمین شرایط مساعد از دست داد. من از دادن این امتیاز در صورت نبود راه حلی دیگر دفاع میکنم. پیشنهاد و برنامهی شورای هماهنگی سبز چیست؟ من تا کنون متوجه نشدم شورا از چه برنامهای برای رفع خطر جنگ دفاع میکند. خوشحال میشوم که مطلع شوم. مشکل ما این نیست که حکومت میخواهد سازش کند. مشکل ما این است که این حکومت نمیخواهد سازش کند. فاقد برنامه و سیاست برای مهار بحران و جنگ است و احساس میکند که در جایی گیر کرده است که نه راه پس نشستن دارد و نه راه پیش رفتن. به همین خاطر وزیر خارجه گفته است تب یک بار مرگ هم یک بار! این حکومت ایران را به لبهی پرتگاه کشانده است. کشور ما بازیچهی جنگافروزان شده است. ما باید یاد بگیریم که در نبردهای سیاسی مطلقگرایی نکنیم و همان زمان که برای دموکراسی با دولت مبارزه میکنیم برای نجات از خطر جنگ چارهجویی و حتی با حکومت مشورت کنیم. برای مبارزهی دموکراتیک در ایران جنگ دشمنی بدتر از حکومت است. جنگ به تشدید دیکتاتوری و میلیتاریسم و فلاکت و ستیز طولانی با کشورهایی که باید دوستان ایران باشند میانجامد.
نکتهی چهارم:
سکوت در باره ی ترورها
سکوت در بارهی ترورهای اخیر چهارمین نکته است. در حالی که حتی سازمان ملل متحد با صدور اعلامیه این ترورها را محکوم کرده است در بیانیهی شورای هماهنگی به آن هیچ اشارهای نشده است. چرا؟ در بیانیه گفته میشود:
«اقتدارگرایان حاکم نشان دادهاند برای حفظ قدرت و تداوم موقعیت خویش، اعتنایی به منافع و مصالح و امنیت ملی نمیکنند»
حکم درستی است. امیدوارم که اپوزیسیون سبز برای پیش برد برنامهی خود به منافع و مصالح و امنیت ملی اعتنا کند. اعتنا عبارت است از برنامه و فعالت٬ قبل از همه برای صلح. نه پس از کسب قدرت بلکه هم کنون. نگذاریم ایرانیان در موقعیت یهودیان شوربخت در عصر آلمان نازی قرار گیرند. ما همه در یک کشتی نشستهایم.
١۷ ژانویه ١٢