شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - Saturday 23 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 30.12.2011, 22:14

«نام من سرخ»


ناصر کاخساز

نقدی بر رمان اورهان پاموک

به تصادف، خواندن رمان را در ترکیه به پایان رساندم؛ هم‌زمان با مشاهده‌ی رشد احترام برانگیز تفاهم در میان گروه‌بندی‌های اجتماعی، و وفاقی عملی که میان خاستگاه‌های فکری و فرهنگی و اعتقادی آن‌ها بوجود آمده است، همان تفاهمی که «پاموک» آن را باز می‌تاباند و رویدادهای رمان را به طرف آن حرکت می‌دهد.

خواندن این رمان و سفر به ترکیه آگاهی به ابعاد ستمی که حاکمیت دینی به جامعه‌ی ایرانی روا داشته است را عینی‌ترمی‌کند. حضور سه میلیون آلمانی در ترکیه و اعزام سرمایه‌ها در رشته‌های گوناگون اقتصادی به این کشور نشان دهنده‌ی اطمینانی است که جهان به ترکیه پیدا کرده است. از یک بقال ترک پرسیدم وضع اقتصاد چگونه است؟ گفت: الحمدالله بهتر از قبل است. پرسیدم اردوغان را چطور می‌بینی؟ گفت: خوب است، هرچند عالی نیست. گفتم: ولی بهتر از حاکمان ایران است. گفت هزار بار!

تعادل و میانه‌روی در این اظهار نظر بازتاب رشد تفاهم اجتماعی در جامعه‌ی ترکیه است. جامعه‌ای که بنیادگرایی اسلامی در آن بی‌زمینه شده است. برای همین است که بر چهره‌ها شادیِ را می‌بینی و در رسانه‌ها تنوع. و مطبوعات در انتقال فرهنگ اجتماعی آزادند.

راهنمای گروه مسافرتی به مسافران آلمانی می‌گفت: ترکیه یک دموکراسی است. یک جامعه‌ی لاییک است. در این جا مذهب و سیاست از هم جدا هستند. حرفی که با سکوت تایید آمیز آلمانی‌ها روبرو بود. بی‌تردید چنین ادعایی از زبان یک راهنمای ایرانی نمی‌تواند مورد پذیرش اروپایی‌ها باشد.

این تفاهم از کجا می‌آید؟ از آنجا که آتاتورک توانست تفاهم در چارچوب مذهب را زیر سایه‌ی تفاهم ملی قرار دهد. این دینامیسمی است که امروز در جامعه‌ی ترکیه عمل می‌کند و آنچه سبب توفیق رمان پاموک شده است، توانایی آن در بازتاباندن این دینامیسم به جهان است.

آتاتورک در ترکیه‌ی امروز چونان یک نماد ملی حضور ملموس دارد. از همین روست که یک کابینه‌ی مذهبی، نمی‌تواند لائیسیته را به خطر بیاندازد. بدون یک نماد ملی – که معرف وفاق ملی است – شاید حتا حزبی مانند نهضت آزادی ایران، که طرفدار مذهب عرفی است نیز بتواند ساختار سکولار جامعه مدنی را بهم بریزد. یعنی ظرفیت دموکراتیک یک حزب مذهبی تنها در پرتو وفاق ملی است که در جامعه شکوفا می‌شود. بدون این وفاق ملی تمایلات خفته‌ی مذهبی بیدار می‌شوند و دستِ پیش می‌گیرند.

در ایران، ما می‌توانستیم این تفاهم ملی را با سازشی تاریخی میان مدرنیزاسیون رضاشاهی و مدرنیته‌ی مصدقی بوجود بیاوریم. در این تفاهم ملی مسلما جایی برای الگوی سیاسی محمد رضا شاه، که هیچگونه کاراکتر ملی نداشت، باقی نمی ماند. مقاومت در برابر همین واقعیت عینی است که راه ترکیه را بروی ایران می‌بندد. چرا که طرفداریِ واکنشی برخی از روشنفکران و رسانه‌های خارج از کشور از رژیم گذشته منهای یک نماد ملی عملا به اغتشاش کمک می‌کند.

سکولاریزاسیون ترکیه البته از آوانتاژ آسیایی – اروپایی خود به خوبی سود می‌جوید. رمان پاموک چه از نظر ساختار بیانی و چه از نظر فرهنگ تفاهمی که در آن موج می‌زند، بر روی این دوپا راه می‌رود. زوددویچه سایتونگ می‌نویسد: ترکیه با این رمان به جهان رمان اروپایی وارد شد. و می‌افزاید: پاموک نقاش واژه‌هاست که ترکیه را که با یک پا در غرب و با پای دیگرش در شرق است نشان می‌دهد. رمان از تفاهمی پست‌مدرن سرشار است و کاراکتر شکوره کاملا این گرایش را نشان می‌دهد. شکوره زنی است که در جریان ضرورت‌های زندگی عملی ضرب ایدئولوژیک مذهب را می‌گیرد و به عنوان یک تشریفات، مثلا در مراسم مرگ پدرش، از آن سود می‌جوید. یعنی مذهب را سکولاریزه می‌کند.

روزنامه‌ی آلگماینه می‌نویسد: این یک شاهکار پلی پرسپکتیو است. خط اصلی این چند بعدی بودن رمان، سازش عقل مدرن با مذهب عرفی است. این ویژگی پست مدرنیته‌ای است که شکوره آن را - البته در موقعیت اجتماعی خویش در چهار قرن پیش- متجلی می‌سازد. نیز در موقعیت اجتماعی خاص خود آن را متجلی می‌سازد. بدین سان است که او می‌تواند با سنت‌ها و رسوم عرفی، در شُدِمان طبیعی‌شان کنار بیاید و همزمان آن‌ها را به پیش براند، بدون این که خود را ملزم به پیروی از آن‌ها کند و بدین‌سان رمان را از آرمان تفاهم و همزیستی سرشار می‌کند.

شکوره زنی است که ترکیبی مطبوع از سازش و مبارزه، از واقعیت و حقیقت و از چالش و آشتی با سنت‌ها را متبلور می‌سازد. او بخاطر عشق‌اش مبارزه می‌کند و اراده‌اش را به کرسی می‌نشاند و از این راه به عشق زنانه‌اش حقیقت می‌بخشد. او در عین حال بجای طغیان علیه این سنت‌ها، آن‌ها را از صافی ضرورت‌های عملی می‌گذراند گرچه بخاطر امکان بقا، گاه مغلوب سنت‌ها می‌شود و به خودش تلقین می‌کند که به برادر شوهر پیشین‌اش علاقه‌مند است؛ چرا که او امنیت بیشتری به زندگی‌اش خواهد بخشید و بدینسان چالشی درونی برای خود بوجود می‌آورد اما در نهایت این عشق است که در او به پیروزی می‌رسد. به زبان امروز شکوره نماد پیروزی عشق بر سنت از راه سکولاریزه کردن آن‌ها و نه با طغیان به آن‌هاست.

این کاراکتر را یک نویسنده‌ی آنتی متافیزیک مشکل بتواند خلق کند. چرا که گرایش آنتی متافیزیکی به هرحال در مخلوقات هنری او بازتاب می‌یابد. یعنی آنتی متافیزیک دامی است از پیشداوری که به پای رمان نویس ضد مذهبی بند می‌زند و حامل و ناقل پیشداوری‌های او به رویدادهای رمان است،



چرا سرخ؟

«سرخ» گاه قطره‌ی خونی است که از چشم یک نقاش سنت‌گرا برمیانه‌ی تابلوی او می‌چکد. استاد عثمان نقاش بزرگ، برای این که گرایش گزیرناپذیر هنر به «کفر» را نبیند خود را نابینا می‌کند.

او با همان سوزنی که استاد بهزاد چشم‌های خود را کور کرد تا شاه طهماسب نتواند اقامتگاه او را تغییر دهد، چشم‌های خود را سوراخ می‌کند. او خود را نابینا می‌کند تا پیروزی نقاشی مدرن را، که او آن را کفرآمیز می‌داند، نبیند.

«سرخ» گاه نماد عشق، گاه نماد جنایت و گاه تمثیل خداست. وقتی که سرخ خود به زبان می‌آید و می‌گوید من به زندگی و به مرگ هستی می‌بخشم. «زندگی با من آغاز می‌شود و با من پایان می‌یابد».

یک نقاش سنتی که هدف نقاشی را تجسم نگاه الهی می‌داند، می‌پرسد: چرا نقاشان فرنگی نمی‌بینند که سرخ فقط یک سرخ است حتا نقاشان عجم – ایرانی – نیز چند نوع سرخ بکار می‌برند. و پاسخ می‌شنود: که آن‌ها نمی‌توانند ببینند. یعنی آن‌ها از نظر باطنی نمی‌توانند یگانگی سرخ را ببینند. برای همین است که قرآن صف آن‌هایی را که می‌بینند از آن‌ها که نمی‌بینند جدا کرده است. نقاشی از جیوتو به بعد به این سبب کفر آمیز است که این یگانگی را برهم می‌زند. پس سرخ به مثابه رنگ یگانه از درون، همچنان که خدا در میان بسیاری از «من» ها یا سابجکت ها در رمان پاموک، گرفتار چالش می‌شود. و از همین جاست که سرخ که نماد خداست روایت پذیر و متنوع می‌شود. خدا این جا از یک مفهوم هگلی مجبور به تکامل در اندام طبیعت به مفهومی پسامدرن تبدیل می‌شود. نسبی، متنوع، چند گونه و چندگانه و این، خدای جامعه‌ای بورژوایی و لیبرالی و سکولار است که ترکیه‌ی امروز فاصله‌ی چندانی با آن ندارد. رمان، این تحول لیبرالی در جامعه‌ی ترکیه را می‌نمایاند و این چیزی است که موفقیت رمان را تضمین می‌کند. تحول لیبرالی را پاموک با برخورد چند بعدی در رمان خود نشان می‌دهد.

رمان گِردِ چالشی می‌گردد که بین سنت و مدرنیته، یعنی بین سنت ایدئولوژیک نقاشی در جامعه‌ی اسلامی و نقاشی دوران رنسانس می‌گذرد. نقاشی سنتی وظیفه‌ی خود را بازتاب دادنِ دید الهی می‌داند. که این خود گونه‌ای توجیه تحریم نقاشی در جهان اسلام است. نقاشی رنسانس با سه اصل پرسپکتیو، پرتره‌ی واقع‌گرا، و سایه – روشن، با سنت نقاشی آسمانی وداع گفت. این ماجرا در واقع از جیوتو در قرن چهارده آغاز شد که پس زمینه‌ی تابلو در رابطه با بیننده در موقعیتی افقی قرار گرفت. از این پس زاویه‌ی دید به نقاشی، زمینی می‌شود، و بقول یکی از راوی‌های رمان نقاشی از دید سگ دیده می‌شود. بدین سان در متن رمان در میان نقاشان ترکیه‌‌ی عثمانی مبارزه‌ی میان سنت و مدرنیته به مبارزه میان کفر و ایمان تبدیل می‌شود.

نقاشی افقی و نقاشی از دید سگ به طور گویا کفر آمیز بودن این نقاشی را نشان می‌دهد. چرا که نقاشی مدرن، شاه و سگ و مقدسات را در سطحی یکسان نشان می‌دهد و از این جاست که می‌فهمیم چرا چالش خونین می‌شود.

ویژگی جالب رمان این است که ضمن نشان دادن چالش خونین بین نقاشی سنتی با دید الهی و نقاشی واقعیت‌گرای رنسانس، چشم‌انداز عبور از هنر واقعیت‌گرا را نیز نشان می‌دهد. شکوره می‌گوید: «هیچکدام از آن‌ها – طرفین چالش در هنر نقاشی- نمی‌توانستند چهره‌ی او را به تصویر بکشند. چون اگر او را به تنهایی می‌کشیدند پس تکلیف زمان چه می‌شد؟»

برای نشان دادن زمان در نقاشی به تجرید نیاز است. تجرید، خود به پدیدار شناسیِ حسیِ واقعیت نیاز دارد. به هنری که در آن، شکلِ واقعیت شکسته می‌شود تا درون واقعیت بهتر نمایان بشود. با این شکل شکنی، با این ابستراکسیون است که می‌شود شکوره را از دوران اکبر شاه برگرفت و در «نام من، سرخ» زنده‌اش کرد و فهمیدش و دوستش داشت و سرنوشت ترکیه‌ی مدرن را که با دست‌های او به آینده سپرده می‌شود، شناخت.

ناصر کاخساز
آلانیای ترکیه دهم دسامبر ۲۰۱۱
http://nasserkakhsaz.blogspot.com/



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024