iran-emrooz.net | Tue, 29.11.2011, 22:08
از ادعا و توهم در بارگاه ولایت تا حمله نظامی
م رها
با اوج گیری شایعات مربوط به حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران امیر محبیان که در سال ۱۳۷۶ از سوی اصلاح طلبان استراتژیست جناح اصول گرا نامیده شد، طی مقاله ای در پایگاه رسانه ای رهبر سناریوهای محتمل تهدید علیه ایران را واکاوی کرده است. از آنجا که انتشار این مقاله در این تارنما بدون تأیید دفتر رهبری امکان پذیر نبوده است می تواند به عنوان دیدگاه های رهبر جمهوری اسلامی در باره حمله خارجی به شمار آید. از اینروی واکاوی این نوشته از منظر بنیان های فکری جناح حاکم در رابطه با مناسبات جهانی، حمله ی احتمالی و جایگاه منافع ملی در سیاست خارجی نظام از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
آقای محبیان در مقدمه دست نوشته خویش ادعاها یی را بیان داشته که خالی از توهم نیست و با واقعیت ها فاصله بسیار دارد: "هر چند كاملاً آشكار است كه فعالیت های هسته ای ایران صرفاً بهانه و دستاویزی بوده كه آنها به تلاش خود برای رویارویی با تنها رژیمی دامن بزنند كه با ایستادگی در برابر تز نظم نوین جهانی و نیز با تأثیرش بر پیدایش امواج جدید بیداری در كشورهای اسلامی عملاً اقتدار نظام كنونی جهان را به چالش كشیده است".
- در عبارت بالا پیش از هر چیز ادعا شده است که فعالیت های هسته ای ایران بهانه ای برای فشار وارد کردن به جمهوری اسلامی است. در این حکم فرض براین است که این فعالیت ها کاملا ٌ شفاف و براساس مقررات ان پی تی دنبال می گردد و قطعنامه های شورای امنیت که برپایه نگرانیهای اژانس و حتی با موافقت برادران رانت خوار روسی و چینی به تصویب رسیده است بخاطر تخطی ایران از تعهدات بین الملی اش نیست و تنها برای فشار به کشور سرهم بندی شده اند. اما نه تنها گزارش های اژانس بلکه گفتار شبه برانگیز رهبر در این زمینه و کارکرد جمهوری اسلامی نیز ناشفاف بودن این فعالیت ها را برملا می سازد.
- آقای محبیان مدعی است که جمهوری اسلامی به تنهایی در برابر " نظم نوین جهانی " ایستاده است. هرچند در اینجا تعبیر ایشان از نظم نوین جهانی ناروشن است اما جایگاه جمهوری اسلامی در جهان و انزوای شدید سیاسی و اقتصادی اش به واکاوی این تعببر کمک می کند. در واقع اگر این ایستادگی بمعنی غرب ستیزی و یا گردن کشی در برابر قوانین جهانی و هنجارهای پذیرفته شده ای که در منشور ملل متحد، اعلامیه جهانشمول حقوق بشر و دیگر پیمان نامه ها بیان شده است به شمار آید، باید گروه های قرون وسطایی طالبان و القاعده را در این پیکار پیشگام تر بشمار آورد و جمهوری اسلامی را در کنار رژیم استالینیستی کره شمالی در جایگاه دوم نشاند! جناح حاکم بجز جاه طلبی های هسته ای در فرصت های گوناگون با بیانات خود موجودیت کشور اسرائیل را نیز که عضوی از سازمان ملل است مورد تهدید قرار داده و از این راه در کنار فعالیت های ناشفاف اتمی اش نه تنها کشور را در معرض تهدیدهای خارجی قرار داده است بلکه بدین ترتیب پایمال شدن حقوق فلسطینیان از سوی دولت اسرائیل را در افکار عمومی جهانیان به حاشیه رانده است.
- در مقدمه کوتاه بالا صف بندی جهانی به دو جبهه حق و باطل قابل تشخیص است که در یک سوی جمهوری اسلامی و در سوی دیگر جبهه شیطانی غرب به رهبری آمریکای جهانخوار قرار گرفته است. براساس این توهم جبهه باطل مترصد است که بنا بر اصل دایی جان ناپلئون از هر فرصتی برای ضربه زدن به این جمهوری بهره گیرد. اما روشن نیست به چه علت در زمان اصلاحات که از نظم نوین جهانی تعبیر دیگری ارائه می شد و برپایه گفتمان گفتگوی تمدن ها رویکرد گفتگو و تعامل با جهان خارج بکار می رفت، آمریکای جهانخوار حاضر شد از مردم ایران بواسطه نقش این کشور در کودتای ۲۸ مرداد عذر خواهی کند! و یا چگونه است که اگر جبهه باطل بتازگی توانست در کمتر از ده روز سه قطعنامه علیه ایران صادر کند در موضوع عضویت دولت خود مختار فلسطین در یونسکو دولت آمریکا و اسرائیل را به خاطر مخالفت با این عضویت به انزوای کامل کشاند؟
- آقای محبیان هم صدا با رهبر و دیگر برادران اصولگرا براین باور است که جنبش های ازادی خواهانه در کشورهای عربی تحت تاثیر انقلاب اسلامی و ایستادگی اش در برابر نظم نوین جهانی شکل گرفته است. هرچند اسلام گراها در این جنبش ها نقش مهمی ایفا کرده اند (البته بجز در سوریه که تحریک شدگان صیهونیزم و آمریکای جهانخوارند!) اما چنین به نظر می رسد که این ادعا توهم بی پایه ای بیش نیست و الگوی ترکیه جذابیت بیشتری برای این جوامع داشته است. کافی است به تعامل بزرگترین حزب اسلامگرای تونس با دو حزب سکولار برای تشکیل دولت موقت و تهیه پیش نویس قانون اساسی اشاره کرد که در ایران اسلامی حتی میان دوجناح اقتدارگرای اصولگرا نیز امکان پذیر نیست. از اینروی نمی توان رویدادهای جهان عرب را الهام گرفته از انقلاب اسلامی و عاملی برای تهدیدات نظامی علیه جمهوری اسلامی به شمار آورد.
نقاط امید جبهه باطل در رویارویی با جناح حاکم
آقای محبیان پس از ترسیم صف بندی جبهه باطل در برابر جبهه حق در مناسبات جهانی، نقاط امید آمریکای جهانخوار برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی را مورد توجه قرار می دهد که بغیر از تحریم های اقتصادی و سیاسی شامل "تركیب قومیتی متكثر" در کشور،" آشوب هایی مانند اتفاقات سال ۱۳۸۸" و یا "تحولات آرام درونی به سمت سكولاریزه كردن نظام - مانند حركات هشت سالهی دوران اصلاحات " می گردد. بدین ترتیب جبهه حق و باطل در داخل کشور میان اصولگرایان حاکم از یک سوی و غیرخودی ها از سوی دیگر نیز شکل می گیرد. در این واکاوی سرکوب قومیت ها در درازای سه دهه و محروم کردن آنان از ابتدایی ترین حقوق انسانی، از جمله درس خواندن بزبان مادری، که منجر به تشکیل گروه های مسلح شده است بفراموشی سپرده می شود و تنها به بهره برداری احتمالی کشورهای خارجی از این تبعیض ها اشاره می گردد. اعتراض به کودتای انتخاباتی و دزدیده شدن رأی شهروندان شورش نامیده می گردد وفضای بازتر سیاسی و رشد نسبی جامعه مدنی در زمان اصلاحات با برچسب سکولاریزه کردن ارام نظام تخطئه می شود. البته از این خط و خط کشی و وارونه جلوه دادن حقایق گریزی نیست چرا که جبهه حق همواره بی گناه است و حق بجانب اوست!
حمله نظامی آخرین امید جبهه باطل علیه جناح حاکم
به باور نویسنده بارگاه ولایت، تهدید نظامی علیه جمهوری اسلامی زمانی پر رنگ تر شده است که جبهه باطل خارجی از بهره گیری از تحرکات جبهه باطل داخلی ناکام مانده است. آقای محبیان سه سناریو را در حمله احتمالی پیش بینی می کند:
- "جنگ تمام عیار" به منظور تغییر رژیم با دخالت نیروهای زمینی : این سناریو بدایل گوناگون از جمله وسعت ایران، منابع و موقعیت استراتژیک کشور و تجربه پرهزینه جنگ در عراق و افغانستان سناریوی مورد مطلوب جبهه باطل نیست.
- "جنگ با هدف سیاسی" به منظور ضربه زدن به " مخچه نظام " و ایجاد آشوب در بهترین حالت و یا بزانو درآوردن جناح حاکم و تسلیم شدن در برابر خواسته های جبهه باطل در بدترین شرایط: این گزینه نیز مطلوب جبهه باطل نیست " زیرا دشمن دارای جایگزینهای فعال و سازماندهی شده ای در درون كشور نیست كه بتواند آشوب فرضی را تحت كنترل درآورد."
- "جنگ كانونی یا نقطه ای" که هدف آن به تعبیر نویسنده از کارانداختن سامانه رزمی نظام ( بخوان مراکز هسته ای) علیه رژیم صیهونیستی است که به باور وی محتمل ترین گزینه است. اما بخاطر تشعشعات اتمی احتمالی این تأسیسات پس از بمباران می تواند برای آمریکا و اسرائیل بحران زا باشد.
جای خالی منافع ملی
روشن است که سیاست ماجراجویانه هسته ای و خارجی جمهوری اسلامی نه تنها سبب انزوای روزافزون کشور شده است بلکه منابع انسانی و سرمایهای کشور ایران را مورد تهدید نظامی قرار داده است. نویسنده ولایی در واکاوی خود تنها سود و زیان بیگانگان در این نبرد احتمالی را دست مایه خود قرار داده و از دیدن تبعات آن بر منافع ملی کشور از جمله سرمایه های انسانی و مالی چشم پوشیده است. ظاهرا حاکمان مستبد هنوز از تجربه جنگ ۸ ساله و بسیاری از خرابیهای آن که هنوز بازسازی نشدهاند درس کافی نیاموختهاند. جنگی که با تدبیر و کاردانی و بدور از جاه طلبی منطقهای میتوانست پس از ۲ سال از آغاز آن با گرفتن غرامت پایان پذیرد. در برابر جناح اصولگرا مصمم است بجای دست شستن از این جاه طلبیها با ادامه راه خود و رجز خوانی های نظامی و سیاسی (تهدید در برابر تهدید)، کشور را بطور روز افزون در معرض جنگ خانمانسوز تازهای قرار دهد.
۸ آذر ۱۳۹۰