iran-emrooz.net | Sat, 12.11.2011, 21:47
نامههای ماندگار
محسن حیدریان
|
نامههای ده گانه دکتر نوریزاد، مستندساز، روزنامهنگار و نویسنده منتقد ایرانی که در آخرین نوشتهاش وعده داده که این نامه نگاریهای تا روز انتخابات - اسفند ماه آتی - هفتهای یک بار ادامه خواهد داشت، براستی از چند جنبه اهمیتی نمادین و هنری دارند.
این نامهها از سوی کسی نوشته میشود که دارای یک سابقه جهادی و انقلابی طولانی و از کیهان نویسان بوده و سالها یک فدایی رهبر. او سالها برای آقای خامنهای فیلمهای محرمانه میساخته ولی امروز با همان حرارت و جسارت به نقد چهرهی مخوفی که به اسم حکومت اسلامی از دین افراخته شده چه از درون زندان و چه بیرون روی اورده است. نوریزاد در این نامهها براستی نشان میدهد که با همه رگ و ریشه و احساس خود، به انحطاط گذشته پی برده، و با عبور از یک دگردیسی درونی بدون اینکه ایمان و باورهای دینی اش ترک بردارند، حاصل سفر روحی و فکری اش را با خوانندگان و نیز "رهبری" خالصانه تفسیم میکند. با این رویکرد، نوریزاد نیروی تازه و سرشاری در درون خود کشف کرده میکوشد با همه ظرفیت و توان ، مسئولیت خود را پذیرا باشد.
این نامهها از سوی دیگر روح لطیف نویسندهای را باز مینشاند که ایمان او خالص است و آن را هیچ گاه به جدلهای کلامی آلوده نمیکند. در لابلای این نامهها میتوان چهره انسانی خوش ذوق را یافت که باید معنای خویشتن بودن را بیابد. کاری که برای کسی چون نوریزاد که آتش به جانش است و پرسشهای دلهرهآورش که گریبان او را رها نمیکند ، و در جایی که بی اندازه تنگ است، به کارگیری تمامی دستگاه عاطفی انسان نیاز دارد. این کاری است که نوریزاد با توان فوق العادهای از پس آن بر میآید. چه کار باز نمودن، باز ساختن، و تصویر گری دردهای بزرگ ایران کنونی را هم زمان به میدان میآورد. این حالتی است که در پی برآورده شدن کامل خویشتن و آزاد کردن اراده فرسوده شده به انسان دست میدهد. این همان حس سرشاری است که هنر مینامش. در این کارزار است که نوریزاد در کلمات نامههایش روح خود را مینهد تا اثر کند و شگرد بزرگ شفابخش خود را بازیابد. اما در این کار خود را بر لبهی تیز یک شمشیر نگه میدارد. چه بالا گرفتن شوق تحول جهش وار، و چه تسلیم در برابر وضع موجود، هر دو میتوانند او را از پای در آورند.
نوریزاد، انديشههای خود را در قالب ديالوگ و به گونهای زنده ارائه میدهد و احساسات و افکار خود را درست آنطور که هست بيان میکند. راحت و چابک و بدون تظاهر مینویسد. به خودش باور دارد. معلوم است که از کوره دردهای زندگی و از سرخوردگیهای آن و از خود بیزاری و خود شیفتگی گذر کرده است و دنیایش فقط سیاه یا سفید نیست. اما اصلا چنین نیست که فاقد فکر و انديشه و روش معينی است. بلکه او به بهترین شکلی زوال و زیر پرسش رفتن اعتبار ولایت فقیه را به تصویر میکشد و برون رفت حاکميت از وضعيت بحرانی، بازسازی ساختاریِ نظام جمهوری اسلامی و برداشتن گامی در راستای برقراری آزادی و مردمسالاری و تامین حاکمیّت ملی با زبان ویژه خود ارائه میدهد. در ديد نوریزاد علت اساسی افول فکری و فرهنگی جامعه کنونی ایران در واقع خشک انديشی است. او به لطيف ترين و انسانی ترين شکل دوری گزينی از اعتدال را مورد نکوهش قرار ميدهد و آزاد منشی را به اوج منزلت انسانی ميرساند. لذا او ستايش گر، آزادی، اعتدال و صراحت و شفافيت و جستجو گر راه حقيقت است.اما هنگامی که سخن میگوید زبان و افکار خود را بر واژههایی استوار و ساده سوار میکند تا هنر و حرفهای خود را در ميان نهد.
در نامههای نوریزاد به دعوت از رهبری و نظام به مدارا و تساهل میتوان این خط اساسی را بازیافت که آرامش و توازن چه برای عرفیها و چه دينداران، چه برای روحانيون و چه انديشمندان راه و روش آشتی است. او سختگيری و تعصب را سرمنشا جهالت میداند و سرسختی و عدم انعطاف و نامدارايی را بزرگترين عامل افول و درماندگی جامعه ایرانی و رهبری نظام میشمرد. از نامههای او بر میآید که مشکل انسان و جامعه در نفس دينداری و يا بیدینی نيست بلکه در عدم تحمل و تعصب است که در ادامه به حکومت دزدان اطلاعات و دزدان سپاه منجر شده است.
اما نباید فراموش کرد که زبان نوریزاد نشان میدهد که اگر واژهها به فرمان نويسنده و سنجشگری او باشند، زبان فارسی گنجينهای است که با آن میتوان بلندترين انديشهها را به رساترين صورت به زبان آورد.