iran-emrooz.net | Thu, 04.08.2005, 12:06
جایگاه رسانه در دیدگاه اصلاحطلبان *
عیسی سحرخیز
|
پنجشنبه ١٣ مرداد ١٣٨٤
به نام خداوند جان و خرد
درک و ارزیابی درست از تعامل اصلاحطلبان با رسانهها مستلزم آنست که ابتدا نگاهی اجمالی به شرایط پیش از دوم خرداد ٧٦ بیندازیم و سپسس عملکرد آنان را در جایگاه بخشی از حاکمیت و همچنین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان فراوردههای رسانهای و خود رسانه مورد توجه قرار دهیم و بر این پایه ، در دل آن شرایط کنونی و چشم انداز آینده را ببینیم.
آگاهید که پیش از دوم خرداد تنها تعداد اندک و انگشت شماری از روزنامهها و نشریات در حال انتشار به گروه اصلاحطلب کنونی، چپ و دگراندیشان ، تعلق داشت که اکثر آنها نیز حاصل تیم مطبوعاتی و فرهنگی دوران وزارت آقای خاتمی بود. روزنامههایی مانند سلام، جهان اسلام ایران و همشهری- هرچند که به دستور مقام رهبری تیم اصلی آنها پس از چندی توسط آقای کرباسچی مدیرمسول وقت روزنامه کنار گذارده شدند- و نشریاتی چون عصرما، کیان، زنان، پیامهاجر، پیام امروز، گفتگو، آدینه، دنیای سخن و....
درآن دوره مجوز نشریات به صورت قطره چکانی صادر میشد و سهم اصلاحطلبان و دگراندیشان تک قطرههایی بیش نبود که به طور رسمی و غیررسمی برآنان خودسانسوری و سانسور حاکم بود، ودر موارد خاص پیش از توزیع مطالبشان مورد بازبینی قرار میگرفت. به این دلیل بود که در برهههایی روزنامهای چون سلام ترجیح میداده است تیتریک خود را واردات خبراز قبرس بزند.
دادگاه مطبوعات نیز در بسیاری از موارد محلی از اعراب نداشتنه و نشریات حتی پس از کسب مجوز درمواردی درعمل اجازه انتشار نمییافتند و مقامهای وزارت ارشاد و اطلاعات وقت زیر نفوذ باند سعید امامی مانع انتشار روزنامهها،ا هفته نامهها و ... میشدند. در صورت نیاز به نشریات در حال انتشار دستور داده میشد که دوره انتشار خود را بیشتر کنند- به عنوان مثال، به جای هفتگی ماهانه منتشر شوند- و یا در هیات نظارت بر مطبوعات تحت سلطه محافظه کاران، توقیف و یا پروانه انتشارشان لغو میشد. و عجیب این بود که یا افکار عمومی از این ماجرا مطلع نمیشد و یا جامعه دربرابر این قانون شکنیها و نقض صریح قانون اساسی و یا سانسور و توقیف از خود واکنشی نشان نمیداد. برخورد با روزنامه نگاران و نویسندگان مطبوعات نیز که جای خود داشت، ازتهیه و پخش برنامههایی چون هویت و مصاحبههای تلویزیونی گرفته تا بازداشت و قتل و پروژه سقوط اتوبوس به دره.
طبیعی است که در چنین فضایی بسیاری ترجیح دهند و یا مجبور شوند حرفه روزنامه نگاری را ببوسند و کنار بگذارند، انتشار روزنامه و مجله مطلوبیت چندانی نداشته باشد و استفاده مردم از رسانه داخلی به حداقل ممکن برسد.
دوم خرداد و روی کار آمدن دولت اصلاحات با پروزه توسعه سیاسی و فرهنگی- در دوره اول ریاست جمهوری- و قرار گرفتن یک تیم نسبتا حرفهای در مدیریت مطبوعاتی کشور به ویژه در دو سال اول اصلاحات، یک باره وضعیت را درهمه زمینههای رسانهای متحول کرد. با اعطای مجوز به روزنامه نگاران مستقل و آزادیخواه و دگراندیشان و کلیه طیفهای اصلاحطلب و آغاز به انتشار روزنامههایی متفاوت که" جامعه" طلایه دار آن بود، تحولی کیفی و کمی در فعالیت مطبوعاتی ایران ایجاد شد و در پی آن در همه زمینهها شاهد رویکرد مثبت مردم به مطبوعات بودیم. نه تنها روزنامه نگاران بار دیگر به این حرفه اقبال نشان دادند، بلکه کارشناسان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به یک پای اصلی و ثابت نویسندگان مقالات، یادداشتها و طرفهای مباحث، مناظرهها و گفت وگوهای مطبوعاتی تبدیل شدند. نسل جوان و دانش آموزان نیز با رویکردی مثبت روزنامه نگاری را شغلی آبرومند و دارای حیثیت و اعتبار دیدند و درنتیجه داوطلبان رشته روزنامه نگاری یک باره جهشی کم نظیر پیدا کرد و حتی وضعیت به گونهای بود که موسساتی که دورههای کوتاه مدت حرفههای مختلف روزنامه نگاری را برگزار میکردند، توان پاسخگویی به تقاضاها و نیازهای فزاینده پیر و جوان را نداشتند.
تلاش برای کسب مجوز روزنامه و نشریه با هدف رسیدن به یک بنگاه و حرفه اقتصادی و یا اعتبار و وجهه سیاسی و اجتماعی و صعود به مناصب بالای قدرت به گونهای جهش پیدا کرد که پروانههای چند برابر شده مطبوعاتی نیز نمیتوانست پاسخگوی خیل متقاضیان باشد. بسیاری از سیاستمداران و سیاست ورزان داشتن یک روزنامه سراسری را سکوی پرشی برای رسیدن به قدرت و یا حفظ قدرت میدانستند ودرنتیجه در این دوران کسب مجوز روزنامهای سراسری و یا نشریهای محلی در راس برنامههای اکثر اصلاحطلبان و محافظه کاران قرار گرفت.
شمارگان نشریات طی مدت کوتاهی یک باره چند برابر شد و ازمیانگین روزانه ٢/١ میلیون نسخه در شهریور ٧٦ به ٤/٣ نسخه در روز، تقریبا سه برابر، در بهار ٧٩ ارتقا پیدا کرد. تا در پی دستور و خواست رهبری در سخنرانی با بسیجیان، آن بهار مطبوعات به خزانی غم زده تبدیل شد.
تاثیر و نقش لیست روزنامهنگاران در انتخاب شدن اصلاحطلبان به ویژه در برگزیده شدن چهرههای شاخص در تهران و تغییر و دگرگونی شدید بافت اعضای مجلس ششم زنگ خطر را برای اقتدارگرایان به صدا درآورد و خود ناقوس مرگی شد برای روزنامه نگاران و اصحاب مطبوعات.
فرمان حمله با شلیک تیر به مغز مدیر مسئول روزنامه صبح امروز، سعید حجاریان صادر شد و با تعطیلی فلهای مطبوعات در ٤ و ٥ اردیبهشت ٧٩ در پی منویات و اوامر رهبری شدت گرفت. در آن ٤٠ ساعت شوم ١٨ نشریه از جمله ١٢ روزنامه یک باره تعطیل شد که تعداد آنها طی پنج سال از مرز ١١٠ نشریه فراتر رفت. درعمل نه تنها اکثریت قریب به اتفاق روزنامهها و نشریاتی که در دوران اصلاحات مجوز گرفته بودند حکم مرگ دریافت کردند، بلکه آن گروه از نشریات متعلق به اصلاحطلبان و دگراندیشان که پیش از دوم خرداد وجودشان تحمل میشد نیز امکان ادامه حیات نیافتند و پدیده جوانمرگی مطبوعات ایران کلید دیگری خورد. ازآن گروه تنها مجلات زنان، نامه ، چشم انداز ایران، گفت و گو و چند نشریه کم تیرازو به اصطلاح کم اثرباقی ماندهاند.
وضعیت روزنامهها را نیز که خود بهتر میدانید؛ آنهایی ماندهاند که تن به تیغ سانسور و خودسانسوری دادهاند و حاضرند در موردنحوه استفاده و یا عدم چاپ مطالب و یا عکسهای خود تلفنی و یا حضوری با اقای دادستان تهران و یا قضات زیر مجموعه ایشان کنار بیایند. اکنون وضعیت به گونهای ست که به جزافراد و گروههایی که چنیین شرایطی را پذیرفتهاند و به قول دوستان تن به بکارگیری عباراتی چون "معظم" دادهاند از داشتن رسانه بی نصیبند. درنتیجه، اصلی ترین احزاب اصلاحطلب نیز اکنون فاقد روزنامه اند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هفته نامه "عصرما" را با یک نشریه داخلی، "عصر نو" تاخت زده است و جبهه مشارکت پس از آنکه روزنامههای متعددش توقیف شد و از دریافت مجوزی به عنوان ارگان حزب و یا نشریه متعلق به افراد شاخص خود ناامید شد دل به نشریه " آئین" بسته است که چیزی به جز گاهنامه نیست که اکنون ماههاست منتشر نشده است. آنها با اطلاع از نیات مقامهای عالی کشور و زیر مجموعه قضایی تحت فرمان اکنون حاضر نیستند ریسک انتشار روزنامه جدیدی را بپذیرند.
در پرانتز باید به تنها کار اثرگذار وتا کنون ماندگار دوران اصلاحات اشاره کرد. و آن شکسته شدن وضعیت انحصاری خبرگزاری جمهوری اسلامی است – هرچند توسط رقبایی حکومتی و نیمه حکومتی- که فضای خبررسانی عمومی و تخصصی جامعه را به ویژه در دوران خفقان حاکم بر مطبوعات دگرگون کرده است. اکنون با تغییر دولت در عمل حیات و رویکرد اصلاح طلبانه خبرگزاریهای جدی زیر سوال است. و درکنار آنها باید نیم نگاهی نیز به سایتهای خبری و یا وب لاگها داشت که فارغ از اقدامهای چندان مثبت دولت و بیشتر در فضای کمتر آلوده به محدودیتهای گسترده از جانب مسئولان اصلاح طلب، دوران در حال شکوفائی را طی میکنند.
در این دوره ٨ ساله به ویژه در سالهای اخیر بسیار توصیه شد که اصلاحطلبان رسانه را تنها در حیطه روزنامه و مجله سنتی که دارای ا بردی محدود است نبینند و از فناوریهای روز استفاده بایسته و بهینه کنند. و یا به طور جدی و با اقتدار به استفاده مناسب از برنامههای رادیو و تلویزیون حکومتی بپردازند و یا به سمت ایجاد و تاسیس شبکههای رادیو و تلویزیونی معمول و یا جدید بروند. اما متاسفانه در عمل اراده و یا توان لازم برای این کار نبود. حتی درمقطعی توصیه شد نمایندگان مجلس ششم از ظرفیت روزنامه خانه ملت به صورت گسترده استفاده کنند و یک روزنامه الکترونیکی، صوتی و تصویری از طریق اینترنت و یا شبکه رادیویی اف ام یا موج متوسط برای مجلس و یا دولت فراهم آید. این مورد حتی به چاپ نشریه نیز نینجامید و مجوز روزنامهای که به هزار زحمت فراهم شده بود به دلیل نبود اراده لازم به علت عدم انتشاربه موقع باطل شد. توصیه شد که اصلاحطلبان در شرایط انحصاری و تحت حاکمیت رهبری رسانه ملی، به سمت تاسیس تلویزیون و یا رادیوهای ماهوارهای بروند و حتی امکان سنجیهای لازم نیز صورت گرفت اما باز اراده لازم برای این کار وجود نداشت و اکنون آش چنان شور شده است که آقای خاتمی در آخرین روزهای حکومت خود با اشاره به درخواست میرحسین موسوی، بر ضرورت داشتن آن اشاره مستقیم میکند.
متاسفانه اکثریت اصلاحطلبانی که جایگاه در حاکمیت داشتهاند حتی در حال حاضر نیز که در عمل هیچ رسانهای ندارند، به بهانهها و استنادهای نامتعارف حاضر نیستند از رسانههای فارسی زبان دیگر بهره ببرند. این در شرایطی است که هم آیت الله خمینی پیش از انقلاب ، در دوران پهلوی و هم آیت الله منتظری در حال حاضر درعمل نشان دادهاند که هیچ توجیه شرعی، اخلاقی و سیاسی برای عدم استفاده مطلوب از رسانههای مختلف درجهت منافع ملت و اصلاحطلبان وجود ندارد. این در شرایطی است که در زمان انتخابات و هم اکنون اقتدارگرایان نشان دادهاند که با وجود منع قانونی و دسترسی گسترده به رسانه ملی، در شرایط مقتضی هم از تلویزیونهای ماهوارهای و هم از رادیو تلویزیونهای فارسی زبان برون مرزی بهره میبرند.
با توجه به این شرایط به کرات به دوستان اصلاحطلب به ویژه اصلاحطلبان حزبی گوشزد شده است که اگر به صورت جدی و رسمی به اقتدارگرایان اعلام کنید که درصورت تداوم رفتار غیرقانونی در اعمال محدودیتهای رسانه ای، هیچ حد و مرزی برای استفاده از این گونه رسانهها قائل نخواهید شد ان گاه این محافظه کاران و حاکمان خواهند بود که احتمالا برای دادن مجوز انتشار نشریه وامکان استفاده رسمی از رسانه ملی به دنبال شما میآیند، اما کمتر گوش شنوایی بوده است و درنتیجه دسترسی به رسانه و ارتباط با مردم روز به روز محدودتر شده است.
با توجه به این نکات، ارزیابی من اینست که اصلاحطلبان به جز در مقاطعی، و به جز در موارد خاص نتوانستهاند از قدرت قانونی و توان بالقوه خود استفاده بهینه لازم را ببرند و فضای رسانهای کشور را به صورت مطلوب بهبود بخشند و یا خود در جایگاه تولید کننده و مصرف کننده از فراوردههای رسانهای بهره لازم ببرند؛ هرچند که توسعه مطبوعاتی با تمام فراز و نشیبهای آن یکی از دست اوردهای اصلی دولت خاتمی بوده است و افزایش کمی و کیفی مطبوعات غیرسیاسی و روزنامهنگاری حرفهای به ویژه در زمینههای مختلف تخصصی در هیچ دورهای از تاریخ ایران چنین پربار و شکوفا نبوده است. و در این میان تک ستارههایی چون اکبر گنجی همواره انگشت شمارند.
----------
* متن سخنرانی درجبهه مشارکت شمال تهران – سه شنبه ١١/٥/٨٤