iran-emrooz.net | Mon, 01.08.2005, 3:53
بهاره منشی رودسری
دوشنبه ١٠ مرداد ١٣٨٤
این نامه را برای آقای گنجی مینویسم
برای حمایت از عزم راسخشون
و برای تمام روزهایی که درد کشیدهاند
این نامه را برای همسر مهربان و با شهامتشون مینویسم
برای قطره قطره اشکهایی که ریختهاند
و برای فرزندانشون برای همه شبهایی که از نگرانی
به خواب نرفتهاند...
برای گنجی روز شماری میکردم
ساعاتی پیش ٥٢ روز شد
٥٢ روز سخت و طاقت فرسا
و حالا ساعت شماری
برای فرود عزیزم
که در آستانه ٥٣ ساعات
اعتصاب خشک خود است
از بچگی همه زندگیام با شمارش شروع شده
درست ١٤ روز بايد بشمارم تا بابام رو ببينم
هنوز يادم مياد که دفعه آخر ١٤ روز بيشتر طول کشيد
شد٣ ماه یا ٤ ماه
(از اون روزها زیاد چیزی به خاطر ندارم) چرا که طفلی خردسال بودم
و بعد ديگه ١٤ روزی در کار نبود
و بعد هر ٣٠ روز میگذشت و من میتونستم برم خاوران
و به يک مشت خاک سلام کنم
خاکی که برام عزيز بود
و حالا روزها و ساعتها رو میشمارم
تا شايد آدمهايی که برای همون دلايلی که بابا زندان بوده
دارن جونشون رو ميدن بتونن صداشون رو به جايی برسونن.....
من دختر یکی از هزارها شهید فاجعه ملی سال ٦٧ هستم
درست در همین روز ٩ مرداد ١٣٦٥
زندگیه من عوض شد
بعد از این روز دیگر هیچ چیز مثل قبل نبود
روز دستگیری پدر و مادرم به اتفاق من و برادر ٣ ماههام
فکر کنم ٤ یا ٥ ماه ما همه در زندان بودهایم
بعد هم یک سالی بی مادر نزد مادر بزرگ بودهابم
نمیدانم چرا نوشتن این نامه با این روز مصادف شده است
ولی شاید این هم نشانی از وابستگی من با این روزها دارد ...
مادرم و برای همه همسرانی که پا به پای شوهرانشان برای آزادی مبارزه کردهاند را تحسین میکنم
خانم شفیعی
برای شما مخصوصاً ، که با همه بد رفتاریها و خطرات هنوز
محکم و استوار ایستادهاید
من هم دقیقه به دقیقه با شما بودهام
فرزند ١٦ سالهتان را درک میکنم
و چشمان نگران فرزند ٢١ سالتان را به وضوح میبینم
چرا که من هم همه را تجربه کردهام
مامان درست همين شجاعت رو داشت
هر ملاقاتی که با بابا داشت اون رو پيرتر و پيرتر میکرد
ولی هرگز اشکاش رو نديدم
و میدانم که برای آنها پاسخی جز آغوش گرم ندارید
سوالهای پی در پی برادرم را به خاطر دارم که برای مرگ
پدر خود دلیلی میخواست
و برای حرفهای کودکانهاش جایی رو میخواست
بیشتر از خاک
حتی به سنگی با نوشتهای بر آن قانع بود
سکوت مادرم را در برابر همه اینها به خاطر دارم
و میدانم که همه سوالها و نگرانیهای شما
چقدر سخت هستند
من هم برای همه آنها به دنبال جواب هستم
چرا که اینها تنها حقوق طبیعیه هر انسانیست
به امید آنکه من را با خود همراه و هم دل بدانید
این نامه را به عنوان حمایت و تحسین
از شما و تمام مبارزان آزادی از من بپذیرید
با ارزوی صبر و سربلندی برای شما
عصر یکشنبه ٣١ جولای ٢٠٠٥
ساعت ٧
بهاره منشی رودسری فرزند عباسعلی