iran-emrooz.net | Wed, 14.09.2011, 7:35
دو مشاور، دو گرایش سبز
حسین باقرزاده
|
سهشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ – 13 سپتامبر 2011
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
اردشیر امیر ارجمند و مجتبی واحدی دو گرایش درون جنبش سبز را در خارج کشور نمایندگی میکنند. یکی همچنان بر طبل اصلاحطلبی میکوبد و خط خاتمی و موسوی خوئینیها را دنبال میکند تا شاید راهی برای کنار آمدن با ولی فقیه بیابد، و دیگری فاتحه اصلاحطلبی را خوانده است و از لزوم تغییرات بنیادین در نظام سیاسی کشور سخن میگوید. یکی خود را سخنگوی «شورای» مجهول «همآهنگی راه سبز امید» میخواند و از اعتبار میرحسین موسوی هزینه میکند، و دیگری از خود مایه میگذارد و سخن خویش را عرضه میدارد. یکی رسانه تصویری «رسا» را به نام جنبش سبز به راه انداخته و آن را در قالب گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیک خود محدود کرده است، و دیگری برای رساندن پیام خود به مردم از رسانه تودهای اینترنت و رسانههای متنوع دیگر استفاده میکند. یکی شعار «همه با هم» را به «همه با من» (یا «همه با ما») خلاصه کرده است، و دیگری از لزوم تشکیل «کنگرهای با حضور همه مخالفان»(۱) سخن میگوید. یکی مشاور ارشد میرحسین موسوی بوده است، و دیگری مشاور ارشد مهدی کروبی.
جنبش سبز گرچه در ابتدا پیرامون کارزار انتخاباتی میرحسین موسوی شکل گرفت، ولی دامنه آن بسیار فراتر از هواداران یا رأیدهندگان به او بوده است. در واقع شروع جنبش را باید از حرکت اعتراضی مردم پس از انتخابات ۱۳۸۸ به حساب آورد. در این حرکت، هواداران و رأیدهندگان دو نامزد رقیب، میرحسین موسوی و مهدی کروبی با شعار مشترک «رأی من کو؟» به میدان آمدند. بسیاری از اینان کسانی بودند که در عین مخالفت با جمهوری اسلامی و تنها به صورت تاکتیکی به یکی از این دو نامزد رأی داده بودند. از سوی دیگر قشر عظیمی از مردم که اصلا در رأیگیری شرکت نکرده بودند نیز به این حرکت اعتراضی پیوستند. شعارهای بعدی اعتراضات و تظاهرات به خوبی نشان میداد که جنبش سبز یک حرکت ملی برای آزادی و دموکراسی است و خواستههای آن به مراتب از «تجدید انتخابات» فراتر رفته است. این واقعیت از خلال هویت سیاسی و اجتماعی هزاران نفر که در جریان اعتراضات دستگیر شدند و به زندان و زیر شکنجه افتادند، و به خصوص کسانی که در خیابان، زیر شکنجه و یا بر سر چوبههای دار مظلومانه جان باختند، نیز آشکار بود.
واقعیت رنگارنگی جنبش سبز و شمول اجتماعی و سیاسی آن بارها مورد تأیید رهبران اصلاحطلب آن قرار گرفت. نقطه قوت جنبش سبز نیز در این بود که توانسته بود از یک حرکت اعتراضی به روند اجرای انتخابات، به یک جنبش ملی فراگیر تبدیل شود و گرایشهای مختلف سیاسی جامعه را، از اصلاحطلب تا تحولخواه، در بر گیرد. شعار محوری و اولیه جنبش سبز، «رأی من کو؟»، بیانگر این بود که هر فرد ایرانی صرف نظر از تعلقات سیاسی و عقیدتیاش از یک رأی برخوردار است و این رأی باید به صورت برابر محترم شمرده شود. این نقطه مشترکی بود که همه شرکتکنندگان در جنبش را به هم پیوند میداد و بیش از هر چیز دیگر هویت این جنبش را بیان میکرد. آقای موسوی البته بر خواستهای دیگری مانند «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» تأکید میورزید که با شعار محوری جنبش در تناقض بود، و یا از دهه خونین و جنایتبار اول انقلاب تحت عنوان «دوران طلایی» یاد میکرد که توهینی صریح به هوش اکثریت قاطع شرکتکنندگان در جنبش سبز بشمار میآمد.
در هر صورت، نقش محوری آقایان کروبی و موسوی (و به خصوص موسوی) در تشکیل جنبش سبز، و مقاومت آنان در برابر سرکوبها و فشارهای حاکمیت، موقعیت آنان را به عنوان رهبران اصلاحطلب جنبش تثبیت کرد و حمایت قاطبه فعالان جنبش سبز و حامیان آن را برانگیخت. کروبی و موسوی تا اواخر بهمن سال گذشته که از سوی حاکمیت در حصر خانگی قرار گرفتند مرتبا سعی داشتند از طریق پیامها و بیانیههای خود جنبش را زنده نگهدارند و به مناسبتهای مختلف مردم را به اعتراض دعوت کنند. این فعالیت با یورش حاکمیت به خانهها و حصر خانگی آنان دچار وقفه شد. علاوه بر این، حاکمیت با سرکوبهای پیاپی راه فعالیت مسالمتآمیز هواداران و نزدیکان آنان را نیز مسدود کرد و بسیاری از آنان را به ترک کشور مجبور نمود. از جمله کسانی که راه خارج کشور را در پیش گرفتند، آقایان اردشیر امیرارجمند و مجتبی واحدی، به ترتیب، دو مشاور ارشد آقایان موسوی و کروبی بودند.
آقای امیرارجمند بلافاصله تشکیل «شورای همآهنگی راه سبز امید» را اعلام کرد و خود را به عنوان سخنگوی آن معرفی نمود. ایشان در عین حال، از پاسخ به هر سؤالی در مورد ترکیب و تعداد اعضای این شورا و نام و نشان اعضای آن، با توسل به دلایل «امنیتی»، شانه خالی کرد. این برخورد از همان آغاز از سوی بسیاری مورد اعتراض و انتقاد شدید قرار گرفت(۲)، و علاوه بر آن به گمانهزنیهای بسیاری دامن زد. دلایل «امنیتی» هر چه که بود، در این نتیجه تغییری ایجاد نمیکرد که یک «شورای» مجهول اعتماد کمتر کسی را میتوانست به خود جلب کند. البته تشکیل شورایی به این نام مسبوق به سابقه است، و طرح آن قبلا در بیانیههای آقای موسوی آمده بود. آقای امیرارجمند نیز ظاهرا به اعتبار آن سابقه انتظار داشته است که اعتماد جامعه ایرانی به شورایی که ایشان آن را نمایندگی میکرد جلب شود و مخفی ماندن آن سؤال زیادی ایجاد نکند. ولی از برخوردهای اولیه روشن بود که این انتظار تا چه حد سادهلوحانه و بیپایه است.
البته کسانی هم (مانند نگارنده) از ابتدا با حسن نیت با این اقدام برخورد کردند و قضاوت خود را تا اقدامات عملی «شورا» به عقب انداختند. اگر شورایی در کار بود و ترکیب آن، به ادعای آقای امیرارجمند، همه طیفهای درون جنبش سبز را نمایندگی میکرد طبعا این خصوصیت در عملکرد آن دیده میشد. ولی نقطهنظرهای تنگ و محدود سیاسی و غلظت ایدئولوژیک بیانیههای صادره از سوی آقای امیرارجمند، به خوبی نشان داد که یک گرایش خاص بر این نهاد حاکم است - گرایشی که تنها بخش محدودی از جنبش سبز را میتوانست نمایندگی کند. این خصوصیت حتا در تلویزیون «رسا» که وابسته به این نهاد است دیده میشود. در این جا نه فقط محتوا همان گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیک بیانیهها را بازتاب میدهد و بلکه این خصوصیت در شکل نیز تعمداً به کار گرفته شده است. ظاهرا دوستان اندیشیدهاند که تلویزیونی که به نام جنبش سبز فعالیت میکند باید، دست کم در شکل، نسخه بدل سیمای جمهوری اسلامی ایران باشد.
در هر صورت، شورایی با این شکل و قالب و محتوا نتیجهای هم جز این نداشته است که نفوذ و اعتبار آن یک سره سیر نزولی طی کند. اکنون کمتر کسی به خود زحمت میدهد که حتا فعالیتها و تولیدات آن را به نقد بکشد و یا به فراخوانهای آن در داخل یا خارج کشور اعتنایی بکند. و واقعاً اگر قرار بود کسی شورایی را که میرحسین موسوی وعده آن را برای همآهنگی مبارزات جنبش سبز داده بود لوث کند آیا از این بهتر میشد؟
همان طور که در بالا گفته شد، مخفی بودن این شورا به گمانهزنیهای زیادی دامن زده است. برخی معتقدند که اعضای آن منحصر به شخص آقای امیرارجمند است. بعضی سعی کردهاند در مورد اعضای دیگر آن حدسهایی بزنند، و این امر به نوبه خود تکذیبهایی را به دنبال آورده است. در واقع، شورا اکنون بیشتر با این خصوصیت تعریف شده است که چه کسانی عضو آن نیستند. از جمله، ما میدانیم که نه فقط آقای واحدی، مشاور ارشد مهدی کروبی، عضو این شورا نیست و بلکه به گفته ایشان، آقای کروبی هیچ نمایندهای در این شورا ندارد. و وقتی یکی از دو رهبر اصلاحطلب جنبش سبز در این شورا هیچ نمایندهای نداشته نباشد در باره ادعاهای این شورا چه میتوان گفت؟
آقای واحدی به عملکرد «شورای همآهنگی راه سبز امید» انتقادات زیادی داشته است. او همچنین پروژه اصلاحطلبی را پایان یافته تلقی میکند - پروژهای را که آقای امیرارجمند سعی دارد همچنان برپا نگه دارد. اکنون نیز او خواهان تشکیل نهادی ملی با شرکت همه نیروهای سیاسی شده است - که به مراتب از محدوده تنگ سیاسی و ایدئولوژیک آقای امیرارجمند فراتر میرود. اجرای این پروژه البته کار سادهای نیست و آقای واحدی میتواند با مطالعه تجربههای پیشینی که در این زمینه در خارج کشور صورت گرفته است از آنها بیاموزد. در هر صورت، برخورد و عملکرد آقای واحدی به مراتب به آرمانهای جنبش سبز نزدیکتر است و طبیعتاً مورد استقبال اکثریت قاطع فعالان این جنبش و همه کسانی که خواهان ایجاد یک نهاد ملی برای دموکراسی و حقوق بشر هستند قرار خواهد گرفت.
برخورد دوگانه و کاملا متمایز آقایان واحدی و امیرارجمند که هر یک به عنوان مشاور ارشد یکی از دو رهبر اصلاحطلب جنبش سبز فعال بودهاند تأمل برانگیز است. میگویند فرد را باید از دوستان و مشاورانی که بر میگزیند شناخت. آیا میتوان از شناخت این دو نفر به شناخت بهتر موسوی و کروبی دست یافت؟ یا رابطه در این جا وارونه است؟ به این معنا که موسوی و کروبی بیش از این که خود باشند تحت تأثیر مشاوران خود عمل کردهاند. آیا رادیکال بودن کروبی نتیجه حضور افرادی مانند واحدی در زمره مشاوران او بوده یا علت گزینش چنین مشاورانی؟ و آیا اندیشه تشکیل شورای همآهنگی راه سبز امید از آن ِ موسوی است که امیرارجمند آن را به مرحله اجرایی رسانده است، یا اندیشه از آن ِ امیرارجمند است که به زبان موسوی بیان شده و اکنون خود امیرارجمند به نام موسوی آن را اجرا کرده است؟ و اگر دومی صادق باشد، آیا میتوان نتیجه گرفت افرادی مانند امیرارجمند تأثیری فراتر از این اندیشه در مواضع اتخاذ شده در بیانیههای موسوی داشتهاند؟
--------------
۱. http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/09/110911_u03_vahedi_coalition.shtml
۲. از جمله مقاله خانم مهرانگیز کار را تحت عنوان «شما کیستید؟ء ببینید:
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2011/june/07/article/-31d7b6a877.html
نظر کاربران:
...واقعیت رنگارنگی جنبش سبز و شمول اجتماعی و سیاسی آن بارها مورد تأیید رهبران اصلاحطلب آن قرار گرفت..."
آقای باقرزاده ی عزیز خوب می دانند که "جنبش سبز" با نام میرحسین موسوی اعتبار یافته و در همان انتخابات، جریاناتی را نمایندگی می کرد که به کلی با جریان اعتمادملی کروبی با شعار change تفاوت داشت. در آن روزها ستادهای انتخاباتی مهندس موسوی آنقدر که تحت فشار رقیب "تغییر" طلبش قرار داشت، تحت فشار جریان اقتدارگرای احمدی نژآد قرارنداشت (از جمله به این دلیل که هیچ امیدی به پیروزی احمدی نژآد نبود) فشار کودتا و ضرورت مقابله با آن، جنبش سبز را وسعت داد و یک پارچه کرد، در حالی که عملا چنان نبود و نیست. واقعا چنین نیست که جنبش سبز شامل "همه" از عوامل کودتای نوژه تا سیدمحمد خاتمی باشد. آقای باقر زاده اگر چنین برداشتی از "جنبش سبز " دارند و آنرا رنگارنگ می پندارند و این رنگارنگی را مورد تایید رهبران جنبش سبز می دانند اشتباه میکنند. جنبش سبز ، سبز است ، گیرم که باطیف هایی متنوع اما سبز! آن چه که رنگارنگ است و سی و سه سال هم سابقه دارد ، اصلا چیز دیگری است که در جریان جنبش سبز جوگیر شد، و بوی کباب شنید و مچبند سبز بست! با هر انتقادی به آقای امیرارجمند، به صراحت می توان گفت که آقای واحدی "جنبش سبز" را نمایندگی نمیکند. همان گفتمان change را نمایندگی می کند!
نامی شاکری
*
جناب باقرزاده عزیز
من یکی از خوانندگان مقاله های شما در ایران امروز هستم و از این بابت خود را مدیون روشنگریهای شما میدانم. اکنون با خواندن برخی بی انصافی ها در ستون اظهارنظر خوانندگان تذکر چند نکته را برای آنان مفید میدانم. اول نکاتی در باره مقالات شما. مقاله های شما با بیشتر نوشته هایی که در اینترنت پیدا میشود تفاوتهای اساسی دارد. من ویژگی های زیر را در نوشته های شما می بینم
یک - بیان روشن واقعیت هایی که مبنای استدلال قرار می گیرد با ذکر منبع و مرجع
دو - استدلال ساده و روشن
سه - نتیجه گیری منطقی
چهار - بیان روشن و صریح نکات نامعلوم به صورت سوال و بیان حالتهای مختلف پاسخ های احتمالی
پنج - برخورد منطقی به جای برخورد احساسی شش - پرداختن به مهم ترین مسایل روز
دوم نکته ای در باره خوی و فرهنگ ما
از داستان یک ماجرای آشنا کمک بگیرم. آقای بددهنی به شما زنگ میزند و آن قدر ناسزا می گوید که شما ناچار تلفن را قطع می کنید. چند ثانیه بعد دوباره تلفن زنگ می زند. این بار شما از کوره در می روید گوشی را برمی دارید و هر چقدر که می توانید بدوبیراه میگویید ولی بعد می بینید که طرف شما شخص دیگری است مثلا پدرتان است یا شخص محترم دیگری است. خوانندگانی که مقاله آقای باقرزاده را غیر منصفانه یا غیرعلمی تلقی کرده اند و یا حتی در یک مورد این مقاله را فحش به آقای امیرارجمند دانسته اند ظاهرا مقاله را نخواندهاند گوشی را برداشتهاند و بدون این که فکر کنند بدوبیراه می گویند. دوستان لطفا اول مقاله را خوب بخوانید. مستند استدلال آقای باقرزاده موضع گیریهای همان آقایان امیرارجمند و واحدی است اگر شما آقای امیرارحمند را می ستایید ولی از موضع گیری ایشان بی اطلاعید بحث دیگری است. در جامعه ما همه از پدر و مادر و معلم و رییس اداره و پاسبان و پاسدار و قاضی و غیره همیشه با ما مثل تلفن اولی برخورد کردهاند و ما را برای برخورد تعصب آمیز و پرخاشگرانه آماده کرده اند. جامعه ما مانند قالبی سخت شخصیت ما را به این صورت شکل داده است. حالا اگر این قالب را هم بشکنیم و فرضا رژیم دیکتاتوری را هم نابود کنیم ما خودمان هنوز محصول همان قالب هستیم تا وقتی خودمان را درست نکنیم هیچ چیزی تغییر اساسی نخواهد کرد
*
آقای باقرزاده اتخاذ مواضع تند هیچ شجاعتی نمیخواهد. اتفاقا خیلی هم ساده است چون همه برایش هورا میکشند. باید واقع بین بود. آیا مواضع امیرارجمند بیشتر منطبق با مواضع موسوی است یا مواضع آقای واحدی منطبق با اقای کروبی؟ اگر اقای واحدی مواضع شخصی خود را ارائه میکند چرا به نام کروبی صحبت مبکند؟ اگر کسی از کس دیگر خرج میکند این اقای واحدی است که از اقای کروبی خرج میکند. وگرنه امیرارجمند از شما و امثال شما برای پایبندی به نظرات کسی که الان در زندان است دارد فحش میخورد. اقای واحدی بگوید که به نام خودش صحبت میکند و ببیند چند نفران را گوش میکنند. شما چون جرئت حمله کردن به موسوی را ندارید به امیرجمند حمله میکنید. وگرنه خوب میدانید که غیر منصفانه عمل میکنید. لطفا مغایرت یکی از مواضع امیرارجمند یا شورا را با مواضع موسوی بگو. تهمت زدن به افراد خیلی ساده است. شماها میخواهید خودتان محور باشید پایگاه ندارید ناراحت هستید. وگرنه مواضع شورا و آنچه از مواضع امیر ارجمند دیده میشود با آنچه شما میگویید مطابقت ندارد.
*
حصر فیزیکی آقایان موسوی و کروبی نیز بیش از پیش بر این نکته صحه گذاشت که عموم مردم و جوانان تحول خواه و قشر روشنفکر ایران هنوز به بلوغ کامل نرسیده و نیاز به مطالعه تجربیات گذشته و یادگیری از آن بیش از پیش احساس می شود زیرا هنوز مردم نیاز به یک رهبر و فرمانروای بلامنازع دارند که با اعتماد کامل به او، وظیفه ی تفکر را به او سپرده و خود در حکم مقلد یا دنباله رو ، منتظر فرامین مانده و در واقع قیمومین خود را به وی بسپارند. و در این میان خلاقیت ها، تواناییهای شخصی و استعدادها و قدرت عملکرد خود را به عنوان بدنه ی اجتماع، به فراموشی سپرده اند که اگر بخواهند قادرند با اتکا به نیروی اجتماعی حداکثری خود، مطالبات خود را از راههای ممکن و با اتحاد و اتکا به نیروی اجتماعی به پیش ببرند. لذا به همین علت، هر فردی می تواند بر این موجِ ایجاد شده از طرف ملت، سوار شده و برای خود شأن ریاست قائل شده و با این تصور که می تواند سمت و سوی جنبش را تعین کند وارد گود شود. متأسفانه تا این بلوغ در مردم ما ایجاد نشود که در میان خود با وجود تمام اختلاف عقاید و سلایق موجود، به واسطه ی هدفی مشترک و دشمنی مشترک، اتحاد و همبستگی ایجاد کرده و با تشکیل جبهه ای ملی حالا به هر نامی، با خصلت کثرت گرایی و آزادمنشی، مطالبات خود را به طور جدی پیگیری کنند، که در غیر اینصورت هیچ حرکتی ره به جایی نبرده و فقط پوسته را عوض می کند حال آن که مغز همان است که بود.
*
خواهشن موسوی را با افکار افرادی نظیر امیرارجمند سنجش نکنید. در ضمن زمانی که موسوی دم از اجرای بی تنازل قانون اساسی میزنه همیشه متذکر میشه قانون اساسی وحی منزل نیست و با رای مردم می توان بخش هایی از آن را اصلاح یا حذف نمود. ومنظورش هم ولایت فقیه هست. مطمئن باشید اگر ایشون به صراحت بگن ولایت فقیه باید حذف شود توسط عوامل خودسر رژیم ترور خواهند شد و این همان چیزی هست که رژیم میخواد
*
شورای هماهنگی ترمز دستی حرکت جنبش سبز است وکاملا جنبش را از حرکت باز داشته است این موضوع به موسوی و کروبی ربطی ندارد. چه انها اسیرند و بی اختیار. اگر این دو نفر ازاد بودند قطعا این تر مز را بر چیده بودند.
*
آفای محترم، ظاهرا در باغ نیستید، وضعیت امنیتی ایران به شکلی است که بهیچ عنوان نمیتوان نشانی از اعضای شورا داد. مواضع حق طلبانه آقای موسوی در سی سال گذشته واضح بوده و اصول حاکم بر آن تغییری نداشته، چگونه ممکن است مشاوران انچنان گه شما مدعی هستید بر رهبران جنبش تاثیرگذار باشند؟ کسانی که نشست و برخاستی با آقای امیرارجمند داشته اند همان وقار و بزرگی موسوی را در ایشان هم دیده ان. ضمن اینکه مقام علمی ایشان بعنوان یک استاد برجسته حقوق قابل مقایسه با برخی فعلان سابق رسانهای نیست.
*
با احترام آقای باقرزاده، جهت اطلاع آقای واحدی در روز انتخابات ایران نبودند، خارج از ایران تشریف داشتند و به ایران برنگشتند، آقای امیرارجمند مدتی بازداشت بودند.
*
امیرارجمند كی هستش اصلا كجای این اعتراضات نقش داره این همونی نبود كه دعوتش به اعتراض مردمی شكست خورد. اعتراض باید از داخل توسط امثال خود موسوی كروبی باشه قاطع باشه در خارج هم فضای ازاد هستش باید صدبرابر شدید از لحن موسوی و كروبی باشه تا مردم قبولت بكنن. نباید با ایما اشاره یا دلهره حرفی بزنن من خودم هم اصلا امیر ارجمند قبول ندارم امثال این جای اینكه بین مردم اتحاد ایجاد بكنن سعی میكنن بین خودشون حكومتیان از قدرت سهم خواهی بكنن برای سهم بیشتر از ثروت این مملكت داره دعوا میكنه
*
با سلام. مطلب آقای باقرزاده غیرمنصفانه است و غیرعلمی. رسا متعلق به آقای امیرارجمند نیست. ایشان بدنبال «همه با من» نیست؛ سخنگوی یک مجموعه است. اساسا ایشان ادعای شخصی ندارد. پروژه امیرارجمند و شورای هماهنگی اصلاحات به معنای قبل از ۸۸ نیست و.... مطلب آقای باقرزاده واجد ایرادات زیادی است؛ بیشتر به یک هجمه سیاسی می ماند تا داوری علمی و ارزیابی سیاسی منطقی.
*
مواضع موسوی در ایام قبل از حصر خانگی با موضعگیریهای امیرارجمند و شورای مخفی هماهنگی راه سبز تفاوت اساسی دارد. ایستادگی موسوی در مقابل باند کودتاچی، علیرغم تاکید ایشان بر اصلاح نظام، دقیقا اقدام براندازانه است. هر گونه تن دادن خامنهای و همدستانش در سپاه به مطالبات موسوی، آغاز دومینوی سقوط رژیم خواهد بود. کودتاچیان به خوبی به این موضوع واقفند و به همین دلیل موسوی را به بند کشیدهاند. خط قرمز امیر ارجمند و شرکا در شورای هماهنگی راه سبز حفظ نظام ولایت فقیه با مشارکت حضرات در ساخت قدرت است. در صورتی که خامنهای به این افراد التفاط نماید، با تمام وجود در خدمت تحکیم نظام ناکارآمد و فاسد حاکم خواهند بود. این آقایان به دنبال جایگاه سابق خود در نظام و مزایای مادی فراوان مترتب بر حضور در حکومت هستند. دفاع از حقوق عامه مردم در قاموس این آقایان جایی ندارد. متاسفانه شورای هماهنگی به جای الگوگیری از ایستادگی موسوی، نقش مخربی در تداوم جنبش ایفا میکند.