سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - Tuesday 3 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 29.07.2011, 16:33

پاک دامنان چکمه‌پوش


همایون کتیرایی

تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهد زمانی که ادعای پاکدامنی و عصمت به حوزه سیاست و قدرت کشیده می‌شود، قاطعیت در حذف مخالفان و منتقدان دوچندان می‌شود. قرارداشتن پاپ معصوم در راس سازمان مخوف انگیزیسیون در قرون وسطی و همین‌طور متصف شدن روبسپیر، قصاب انقلاب فرانسه به پاکدامنی، نمونه‌های غیرقابل‌انکاری از رابطه مقوله پاکدامنی و سرکوب به دست می‌دهند.

زمانی که شیخ محمد یزدی عضو مجلس خبرگان رهبری نیز با قاطعیت گفت: ولایت مطلقه فقیه دچار اشتباه نمی‌شود، چون که امام معصوم و البته غایب به او مشاوره می‌دهد، شاید در دیدگاه برخی بیشتر به یک طنز سیاسی و یا زیاده‌گویی‌های چاپلوسانه شباهت داشت. اما اطلاق پاکدامنی وعصمت به ولایت مطلقه فقیه آن هم در شرایطی که ماشین سرکوب باشدت هرچه تمامتر به حذف منتقدان پرداخته است، تنها از زبان شیخ محمد یزدی شنیده نمی‌شود، این روز‌ها کم نیستند کسانی که بعد از آشکار شدن اشتباه محاسباتی آیت‌الله خامنه‌ای در حمایت از محمود احمدی‌نژاد، درصدد برآمده‌اند که این خطای استراتژیک را توجیه کنند. اما ازاین کاربرد مقطعی که بگذریم، ارتباط مقوله پاکدامنی و سرکوب‌گری مبحثی کلیدی و استراتژیک است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

این مجادلهٔ کلامی میان پیروان اندیشهٔ شیعی و اهل سنت قرن‌ها در جریان بوده که حاکمیت بعد از پیامبر نمی‌تواند به کسی غیر از معصومان تعلق بگیرد. یعنی‌‌ همان معیاری که منجر به انشعاب اقلیت شیعه از اکثریت سنی شد. عصمت یا پاکدامنی مطلق، نظریه‌ای است که شیعیان آن را اصلی ضروری در حاکمیت سیاسی بعد از پیامبر تلقی می‌کنند و به همین دلیل حاکمیت غیرمعصومان را بعد از پیامبر دارای مشروعیت تلقی نمی‌کنند.

نظریه عصمت، مانع تئوریک حاکمیت ولایت فقیه

زمانی که آیت‌الله خمینی در کتاب ولایت فقیه به بحث ضرورت حاکمیت فقیهان پرداخت، از خلال مباحثی که در این کتاب دنبال می‌کرد به نظر می‌رسید که نظریه عصمت را بزرگ‌ترین مانع تئوریک می‌بیند، و به همین دلیل بخش مهمی از کتاب ولایت فقیه را به اثبات این موضوع اختصاص داد که برای حکومت فقیهان عصمت لازم نیست!

با آنکه بیان این موضوع، صحه گذاشتن بر دیدگاه اهل سنت بود که عصمت را شرط ضروری حاکمیت بعد از پیامبر نمی‌دانستند، اما آیت الله خمینی با زیرکی خاصی این تناقض را نادیده گرفت و درعوض برای کاستن از سنگینی این تجدیدنظر بنیادی، براین موضوع تاکید کرد که حاکمیت فقهای غیرمعصوم با‌‌ همان اختیارات، شعبه‌ای از حاکمیت امامان معصوم است!!

اما آیت‌الله خمینی که خود به این تناقض واقف بود که چگونه یک غیرمعصوم‌‌ همان اختیارات معصوم را می‌تواند داشته باشد، در جای دیگری از همین کتاب، برای آنکه راه را برای حاکمیت فقیه غیرمعصوم باز کند، عصمت را مقامی معنوی تلقی می‌کند که در انجام وظیفه حکومتی دارای نقشی تعیین کننده نیست!

در واقع او برخلاف نظریه تاریخی فقهای شیعی ضرورت عصمت را از فلسفه سیاسی ولایت فقیه حذف کرد، در حالی که فقهای سلف او در برابر اهل سنت چنین استدلال می‌کردند که اگر عصمت نباشد، حاکم اسلامی از عهده انجام درست وظایف حکومتی برنمی‌آید. آیت‌الله خمینی با نزدیک شدن به نظریه اهل سنت درباره خلافت، به نوعی یکی از بنیادی‌ترین باورهای شیعی را دور زد و در عمل فلسفه سیاسی شیعی را نفی کرد!

با این رویکرد، نظام ولایت فقیه را می‌توان به نوعی بازتولید نظام خلافت فرض کرد که پیش‌تر سرمشق بنی‌امیه، بنی‌عباس و همین‌طور حکومت عثمانی در تاسیس حکومت دینی بوده است.

اما آیت‌الله خمینی که شاید بیش از هر کس دیگری به سست بودن مشروعیت شیعی نظام ولایت فقیه آگاه بود، برای جبران این کاستی، علاوه بر تمهیدات ایدئولوژیک که در محورهای بعدی به آن اشاره می‌کنیم، قالب جمهوریت را برای تحکیم پایه‌های نظام ولایت فقیه به کار گرفت تا هم میان نظام خود و نظام سلطنتی مرزبندی کند و هم اینکه در عصر مقبولیت دموکراسی، منتقدان ولایت فقیه را خلع‌سلاح کند. بنا به ساختار استدلالی او وقتی اکثریت جامعه از روحانیت پشتیبانی می‌کنند دیگر نباید هراسی از رای اکثریت داشت.

تغییر موقعیت از نایب امام به خودامام

آیت‌الله خمینی با وجود تجدید نظر در فلسفه سیاسی شیعی، ابتدا این موضع را پسندید او را نایب امام زمان خطاب کنند (یا دست کم هیچ‌گاه به این توصیف اعتراض نکرد) زیرا مشروعیت نظام ولایت فقیه را با گرفتن این نیابت تامین می‌کرد. و شاید تا زمانی که او در دیدگاه خود نسبت به ولایت فقیه تجدیدنظر نکرده بود و همچنان ولایت فقیه مجری احکام فقهی تلقی می‌شد، این ادعا پذیرفتنی‌تر بود. اما با به میان آمدن تئوری مصلحت نظام و اولویت یافتن آن بر اجرای احکام فقهی، آیت‌الله خمینی نشان داد که آماده به عهده گرفتن وظیفه‌ای سنگین تر از نیابت امام معصوم است. و کم نبود مواردی که در دستگاه تبلیغاتی ولایت فقیه این گونه جلوه داده می‌شد که شکل‌گیری نظام ولایت فقیه معجزه‌ای است که به غیر از امام اول شیعیان، یازده امام دیگر از آن محروم مانده‌اند! بگذریم از مواردی که برخی آن را از حکومت علی هم موفق‌تر ارزیابی کردند.

این فضاسازی رسانه‌ای و تبلیغاتی به تدریج آیت‌الله خمینی را در حد و اندازه امامان شیعه ارتقای مقام داد. اطلاق امام سیزدهم از طرف منتقدان به او اگرچه با انگیزهٔ هجو و هزل آیت‌الله خمینی انجام می‌شد، اما در بطن خود حاکی از پدیده‌ای بود که بعد از ادعای حسن صباح در کیش اسماعیلیه، یک بار دیگر به وسیلهٔ یک جریان باطنی دیگر تکرار می‌شد. مشهور است که حسن صباح تا مدت‌ها به همه وعده می‌داد که قرار است امام ظهور کند. تا اینکه یک روز به همه بشارت داد که امام ظهور کرده و آن امام کسی نبود جز خود حسن صباح!!

شاید اطلاق واژه امام به ولی فقیه از دیدگاه برخی یک لفاظی چاپلوسانه به شمار می‌آید، اما با اندکی ژرف‌نگری می‌توان مانند هر واژهٔ ایدئولوژیک دیگر، لفظ امام را در برگیرنده یک بار تاریخی دانست که در نظام باورهای پیروان نقش مهمی را ایفا می‌کند، چنان که یکی از طرفداران آیت الله خامنه‌ای در نقد تمرد محمود احمدی‌نژاد از فرمان رهبر در نصب وزیر اطلاعات مطلبی نزدیک به این مضمون گفت که اشتباه ما این بود که ازابتدا به آیت‌الله خامنه‌ای، امام نگفتیم تا یقین کنیم که باید از رهبری فقط اطاعت کنیم!

رهایی از کاریزمای سنتی معصومان

از تبلیغات صوری و عوام‌پسندانه نظام ولایت فقیه که بگذریم، بنیادهای تئوریک این نظام با انتظار شیعی تعارض مسلم دارد. آیت‌الله خمینی در کتاب ولایت فقیه نیز بر این نکته صحه می‌گذارد که اگر روحانیت برای اجرای احکام دین دست به کار نشود و بازهم منتظر امام معصوم بماند، مانند قرن‌های گذشته احکام اجتماعی دین بدون استفاده‌‌ رها می‌شود. بیان این موضع در واقع به معنای آن بود که از انتظار شیعی چیزی عاید فقیهان نمی‌شود و باید دست به کار شد. و به همین دلیل براین باور شیعی خط بطلان می‌کشد که عصمت و پاکدامنی ضروری حاکمیت سیاسی است. بعد‌ها نیز که نظام ولایت فقیه در تعامل با احکام فقهی به بن‌بست گرفتار آمد، آیت الله خمینی با همین سهولت از فقه سنتی شیعی نیز عبورکرد، زیرا از دیدگاه او مهم‌ترین موضوع تشکیل حکومت به وسیله صنف روحانیون بود، ولو به بهای نادیده گرفتن نظام فقهی و عبور از اندیشه‌های تاریخی شیعه!

بازتولید عصمت در نظام ولایت فقیه

اما وسوسه متصف شدن به پاکدامنی و عصمت چیزی نبوده که نظام ولایت فقیه را به حال خود‌‌ رها کند، زیرا در یک نظام مسلکی حذف منتقدان و مخالفان به سلاحی برنده تر از بهانه‌های سیاسی معمول نیاز دارد. طرح ولایت مطلقه فقیه که موجب آزادی عمل فقیهِ حاکم از چارچوب‌های فقهی و قانونی شد، به واقع در بطن خود ادعای عصمت و پاکدامنی را پروراند، در غیر این صورت هیچ مجوزی در دست نبود که ولایت فقیه تنها با استناد به مصلحت نظام دست به انجام هر کاری بزند و درعین حال پاسخگوی مردم یا نهادهای قانونی نباشد. به واقع آیت‌الله خمینی در عمل، دایره عصمت را از چهارده نفر مورد ادعای شیعیان فراتر بود و ولایت فقیه را نیز در کنار آنان نشاند. چنان که آیت‌الله خمینی درعمل نیز هیچ‌گاه به انتقادی جدی از چارچوب‌های فکری وعملی خود نپرداخت، و تنها اشتباهی که او به آن اعتراف کرد، نرمش در برابر مخالفان بود.

اکنون دامنه ادعا‌ها روز به روز بیشترمی شود، تا آنجا که مبلغان و مدافعان ولایت مطلقه فقیه، اورا برگزیده خداوند و بی‌نیاز از رای مردم قلمداد می‌کنند. ادعای برگزیده شدن ولایت فقیه به وسیله خداوند، با ادعای عصمت و پاکدامنی ولایت فقیه رابطه‌ای تنگاتنگ دارد، زیرا بنا برمباحثی که در کلام شیعی مطرح می‌گردد، تنها در صورتی که شخصی برگزیده خداوند باشد، از اشتباه بازداشته می‌شود.

البته این نکته را نباید نادیده گرفت که چنین ادعاهای گزافی اگرچه در مقطع، کارآیی ماشین سرکوب را دوچندان می‌کند، اما در بلندمدت به دلیل تقابل با اندیشه‌های سنتی شیعیان، زمینه را برای جدایی هرچه بیشتر جریان سنتی از نظام ولایت فقیه فراهم می‌کند. به ویژه زمانی که ولایت مطلقه فقیه دچار اشتباهات فاحش و غیرقابل انکار از جنس وقایع اخیرمی شود. اکنون کم نیستند کسانی که بعد از سه دهه تجربه سیاسی نظام ولایت فقیه، بر نظریه سنتی شیعه بیش از گذشته پای می‌فشرند که در غیبت امام معصوم هر حکومتی، به ستم کاری و فساد دچارمی شود. خواه در راس آن شاه باشد و خواه ولی فقیه!

در همین زمینه:
فروپاشی اخلاقی در نظریه سیاسی ولایت مطلقهٔ فقیه



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024