iran-emrooz.net | Mon, 18.07.2011, 13:15
درباره گفتمان جنبشهای جهان عرب
ترجمه: کوثر العلی محمره
بررسی روند جنبشهای موجود در جهان عرب، مولفهها و خصوصیات این جنبشها را به شرح آنچه در پی میآید نمودار میسازد.
الف: بازگشت به گفتمان «لیبرالیسم عربی»
بازگشت به گفتمان «لیبرالیسم عربی» با تاکید بر اولویت شعار «آزادی» برای جنبش سیاسی و اجتماعی اولیه که توسط کنشگران لیبرال پیریزی گردید. این اولویت (آزادی) در طول تاریخ این جنبش تحت پوشش و به بهانه ناسیونالیسم عربی، ملیگرایی و یا سوسیالیزم نادیده گرفته شد. ناسیونالیستهای عرب در ابتدا شعار «وحدت عربی» را مطرح نمودند آنگاه ندای «رهایی فلسطین» را به عنوان «اولویت» مطرح ساختند. به نظر آنها، بدون «اتحاد امت عرب» و در سایه «اشغالگر» آزادی مفهومی نداشت.
سوسیالیستهای عرب شعار «سوسیالیسم» را به عنوان اولویت جنبش در پیش گرفتند چرا که از نظر آنان در شرایط اختلاف «طبقاتی» و تا از بین رفتن «ستم طبقاتی» امکان رسیدن به «آزادی» میسر نبود. ملیگرایان به نوبه خود شعار «وحدت ملی» را پایه و اساس برون رفت از اختلافات مذهبی و داخلی و پیششرط رسیدن به آزادی را «تحقق وحدت ملی» میپنداشتند. بدینسان و در تمامی مراحل «آزادی» نخستین قربانی مصلحت اندیشیها و پیوسته به دلیل اهداف والا و استراتژیک این یا آن گفتمان به آینده نامعلوم موکول میگردید.
پیام سیاسی جنبشهای اخیر در جهان عرب بر خلاف آنچه در بالا شرح داده شد با تاکید بر «آزادی» و «حقوق بشر» آغاز گردید. آزادی بیان، حق اعتراص و تظاهرات و نظارت بر نظام حاکم، کنترل و پاسخگویی حاکمان در برابر مردم، عدالت اجتماعی و اقتصادی، برابری ملی، برابری در مقابل قانون وامنیت اجتماعی، حق رای و انتخاب وانتقال قدرت از جمله اهداف اولیه جنبشهای فعلی میباشد. به همین ترتیب، تمامی شعارهای ایدئولوژیک اولیه اعم از ناسیونالیستی و یا سوسیالیستی از نظرها پنهان گردید. شعار «آزادی» و حقوق بشر سر لوحه خواستهها و اولویت جنبش برای رسیدن به ارزشهای انسانی در تکوین جامعه و تاریخ مدنظر قرار گرفت.
ب: اعاده حیثیت و بازگشت اعتبار مقوله «تودهها» در برابر مقولههای «رهبر» یا «حزب» یا «روشنفکر» که پیوسته بنا به شرایطی به فراموشی سپرده میشد. مقوله «رهبر» در شرایطی بر «توده»ها برتری یافت که قداست و جبروت و حکمت یک فرد بر همه چیز سایه انداخت تو گویی که «تودهها» در شخصیت تاریخی یکتای ایشان خلاصه شدهاند.
مقوله «روشنفکر» در شرایطی به برتری رسید که به عنوان عقل و جان تودهها شناخته شد. مسئولیت ترقیخواهی و پیریزی جامعه مدنی به او (روشنفکر) سپرده شد. پیروزی بر جهل و واپسگرایی و تعصب و نهایتا تحول دموکراتیک جامعه از اهم وظایف روشنفکران به حساب آمد. مقوله «حزب» نیز در شرایطی بر همه چیز برتری یافت که «حزب» به مثابه پیشاهنگ مبارزه ملی و میهنی رسالت تاریخی اتحاد و آزادی و پیشرفت را بهعهده گرفت. در مقابل «توده»ها، بعنوان موجودی ناقصالخلقه که همواره نیاز به مراقبت، راهنمایی و هماهنگی دارد شناخته شد. با چنین دیدگاههایی تودهها به کلی از نظر دور نگهداشته شدند و بدون هیچ تاثیری در روند حوادث صرفا برای فرمانبرداری از رهبران و یا پیروی از روشنفکران و به انجام رساندن دستورات احزاب مورد استفاده قرار میگرفتند.
برخلاف تمامی تصورات فوق که بر ذهنیت ایدئولوژیک، در دورههای پیشین سایه انداخت، جنبشهای اخیر نقش تودهها را مجددا بهمثابه مرکز ثقل دینامیسم تاریخ نمایان ساخت. تودهها مجددا به عنوان سازندگان حال و آینده تاریخ مطرح شدند. آنان به عنوان تصمیمگیرندگان نهایی و چهره برتر در صحنه سیاسی به حساب آمدند. و این بار، «رهبر» و «روشنفکر» و «حزب» دنبالهرو حوادث شدند. اینان به دنبال درک نبض تودهها و جستجوگر مشروعیت از مردم درآمدند. تودهها در پیشاپیش و اینان در پی، آمدند برای فهم خواستهها و آرمانها و برای بدست آوردن رضایت و تایید آنها و برای گذشت از پاسخخواهی و حساب پس گرفتن.
ج- دوگانگی دولت عربی، تناقض و از بین رفتن وجهه قانونی آن
دولت عربی دولتی سلطهطلب که ساختار آن را نیروهای امنیتی و اطلاعاتی تشکیل میدهند، بر همه نهادهای اجتماعی سایه میاندازد و آنها را از هر گونه اراده و تصمیمی تهی میسازد. در درون مولفههای اجتماعی، سیاسی و بومی نفوذ میکند و در عین حال که خود پوسیده و مضمحل است مراقب هر گونه تحرکی از جانب جامعه میباشد. نگران هرگونه تغییر و تحول دموکراتیکی که خارج از ارادهاش و دور از توقعات ان صورت گیرد. جنبشهای اخیر این دولت را در تنگنایی رو در رو قرار داده که امکان ادامه دوگانگی و سرپوش گذاشتن بر واقعیت غیر قانونی بودن آن را ولو با قوه قهر و سرکوب غیر ممکن ساخته است. امروزه این دولت ناگزیر است مشروعیت از دست رفته را با شیوهای دیگر غیر از قهر و سرکوب مطالبه نماید.
د- درک ناگهانی از چگونگی هماوردی با زمان
حکام عرب عمر محدود حکومتها را ناگهان دریافتند. اینان به این نتیجه رسیدند که عمر هیچ حکومتی تا بینهایت نیست و سنت تغییر و نوآوری هر آنچه را که در مقابل سقوط و انقلاب مقاومت کند، جارو و از سر راه برخواهد داشت. حکام عرب اگرچه با تاخیر اما دریافتند با «حالت فوق العاده» وحکومت نظامی نمیتوان برای چند دهه بر مسند امور نشست.
در جهانی که توفان انقلاب همه چیز را در حالت تغییر و دگرگونگی قرار داده امکان ادامه نشستن بر کرسی قدرت و عدم واگذاری آن جز به فرزندان دیگر، وجود ندارد. اینان خیلی دیر دریافتند که قدرت دائم در حال انتقال است و رو به زوال.
قدرت عبارت است از قراردادی ما بین شهروند و حاکم و حقوق و اراده شهروند در این قرارداد باید رعایت گردد. قدرت قانون ضامن اجرای این قرارداد است. حکام تمامی نکات فوق را دریافتند اما خیلی دیر و آن هنگام که تودههای ملیونی در برابر ستم و جفای حاکمان با منطق تاریخ برخاستند، آنگاه به عقب نشینی و امتیاز دادن روی آوردند، اما فرصت از دست رفت.
ه- در خواست دولت عربی برای مقابله با اصولگرایان
حکام عرب در ادامه تلاشهای خود برای تمدید مدت حکومتشان، تودهها را از خطر سلطه اصولگرایان برحذر و آنان را برای انتخاب یکی از دو گزینه «سلطه اصولگرایان» یا «ادامه وضع موجود» مخیر نمودند. طرفه آنکه این هر دو همزاد باهم مشابه هستند، نه تنها در گفتمان تک محور و حذفی در برخورد با یکدیگر بلکه در شیوه برخورد با جامعه و مردم، چرا که «تروریسم اصولگرایانه» از رحم «تروریسم دولتی» و برای مقابله با آن زاده شد.
نتیجه آنکه پیشنهاد برخی از حکومتهای عربی برای اصلاحات، نشان میدهد که این حکومتها، این واقعیت را که دیکتاتوری موجب زایش دیکتاتوری دیگری خواهد بود، درک نمودهاند و اینکه تنها راه مقابله با اصولگرایی، دموکراسی است نه ادامه سلطه و دیکتاتوری.
منبع: سایت القدس
نوشته: کریم الحلو