iran-emrooz.net | Tue, 19.07.2005, 21:00
انتخاب افراطی در ايران
بری روبين / برگردان: علیمحمد طباطبايی
چهارشنبه ٢٩ تير ١٣٨٤
انتخاب شهردار تندروی تهران آقای محمود احمدی نژاد به عنوان رئيس جمهور ايران احتمال دارد كه روابط ايران با غرب را وخيمتر كرده و انزوای بين المللی كشور را شدت بخشد. با اين حال با توجه به مسائل داخلي، چنين به نظر میرسد كه اين انتخاب برای رژيم اسلامی يقيناً به يك نتيجهی متعادلتر در انتخابات رياست جمهوری برتری دارد.
احمدی نژاد بدون ترديد دارای پايگاه وسيعی از حمايت و پشتيبانی در كشور بود. اما اين واقعيت كه او به عنوان يك پوپوليست وارد كارزار انتخاباتی شد، از كمك به قشر كم درآمد سخن گفت، عملكرد دولت فعلی را مورد انتقاد قرار داد و تقريباً مانند يك نامزد از جناح اپوزيسيون جمهوری اسلامی عمل نمود هيچ كدام مسئلهی اصلی نبود: او در واقع انتخاب رژيم برای پست رياست جمهوری بود و سرانجام آن كه او حتی در برابر رقيبهای تندروی ديگرش نيز موفق به دريافت حمايت و كمك رسمی گرديد.
رژيم نقش خود را به طور درخشانی بازی كرد و هاشمی رفسنجانی كه نسبتاً عمل گرايانهتر بود و با بعضی از سياستهای فعلی مخالفت میكرد را به چهرهای از « نظام حاكم » تبديل نمود و نامزد خودش را به يك « شورشی ». به اين ترتيب حكومت از احساسات ضد نظام موجود بهره برداری كرد تا به حكومت خودش روح تازهای بخشد. اين واقعيت كه رئيس جمهور فعلی آقای محمد خاتمی حامی نهضت اصلاحات بود ـ البته يك حامی كم دل و جرئت كه سرانجام نيز هيچ چيزی را به سرانجام نرساند ـ فقط اين نكته را برجسته میسازد كه چگونه حكومت كنندگان به نحو تمام و كمال وضعيت سياسی را تغيير دادند.
احمدی نژاد يكی از مبارزين فعال جوانتر در انقلاب بر ضد شاه در ربع قرن گذشته بود. او به طور مستقيم در گروگان گيری اعضای سفارت آمريكا در ايران نقش داشت، هرچند كه در ميزان دقيق اين شركت اختلاف نظر وجود دارد. اما آن چه بسيار نگران كنندهتر است اين كه او به دو گروه اصلی كه تندروترين عناصر را در ايران نمايندگی میكنند نزديك است: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسيج. اولی يك ارتش موازی طرفدار رژيم است و دومی سازمانی است برای مرعوب ساختن مخالفان و هركسی كه در تلاش برای يك جامعهی بازتر است.
هرچند اين نگرانی كه يك رهبر بازهم تندروتر در ايران به قدرت رسيده است توسط دو عامل متفاوت كاهش میيابد: مورد اول آن كه احمدینژاد به احتمال زيادتر بر مسائل و مشكلات داخلی متمركز خواهد شد و سعی خواهد نمود كه سطح زندگی كم درآمدترين مردم ايران را ـ البته با چه درجهای از موفقيت روشن نيست ـ بهبود بخشد. مورد دوم آن كه همان گروهی كه از زمان انقلاب اسلامی ايران در حاكميت بوده است ايدئولوژی و سياست خارجی در موارد اصلی را همچنان ادامه خواهد داد. رئيس جمهور در ايران از آنچه به نظر میرسد قدرت كمتری دارد، و اين پست به ويژه زير سايهی بالاترين قدرت يعنی آيت الله خامنهای قرار دارد.
با اين وجود انتخاب احمدی نژاد چالشی را كه ايران برای سياستهای غرب و ثبات خاورميانه موجب میشود به وضوح آشكار میسازد. در درجهی اول و مهمتر از هر چيز، اين انتخابات به تندروترين عناصری كه در ايران و در آن كشورهايی كه حامی تروريسم هستند ـ حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطين و گروههای كوچك بسيار ديگری كه بر ضد عربستان سعودی و عراق و ساير كشورهای عربی فعاليت میكنند ـ اين پيام را ارسال میكند كه ايران نيز برای به راه اندازی حملات جديد چراغ سبز نشان میدهد. آنها به احتمال بسيار چنين برداشتی دارند كه ايران از تمامی اقدامهای آنها حمايت كامل خواهد كرد.
ايران در ظاهر نسبتاً اهل احتياط به نظر میرسد، اما در پس پرده همچنان از تروريسم حمايت میكند. گاهی مقامهای رسمی ايرانی به طور منفرد و به تشخيص و مسئوليت خود سفارش به اقدامهای ويژه كرده يا در چنين عملياتی نقش هماهنگ كننده به عهده گرفتهاند.
علاوه بر آن احمدی نژاد به صراحت از برنامهی فشرده برای رسيدن به سلاح هستهای حمايت كرده است. اغلب سياستمداران ايرانی ـ حد اقل آنهايی كه حكومت اجازهی فعاليت علنی به آنها داده است ـ از اين برنامه حمايت میكنند، اما يك رويكرد آرامتر و محتاطانهتر را ترجيح میدهند. برای مثال رفسنجانی در ظاهر جوری وانمود میكند كه در دستور قرار دادن ايجاد روابط اقنصادی با غرب مهمتر از پيشبرد برنامههای هستهای است.
چنانچه احمدی نژاد رئيس جمهور يك ايران مجهز به سلاح اتمی باشد، احتمال بيشتری دارد كه او از آن اسلحهها در شيوهای ماجراجويانه استفاده كند. معنای آن البته اين نيست كه او قطعاً آن سلاحها را آتش خواهد كرد، بلكه او آنها را به احتمال بيشتر برای مقاصد ارعاب ديپلوماتيك به كار میگيرد و تهديدات خود را تا حد يك بحران واقعی افزايش میدهد. از آنجايی كه مقامات ايران به طور دائم آرزوی خود برای محو اسرائيل از نقشهی جهان و جنگ با آمريكا را اعلام میدارند، مخاطرهی يك رويارويی واقعی اكنون افزايش يافته است (به خاطر آوريم كه احمدی نژاد به هنگام انداختن رای خود با عبور از روی پرچم آمريكا به پای صندوق رفت).
سرانجام آن كه انتخاب احمدی نژاد ممكن است بیثباتی در عراق را افزايش داده و پيروزی او شايد باعث دلگرمی تندروها و مقامات افراطی طرفدار حكومت ايران در عراق شود. در حال حاضر ايران ماموران مخفی بسياری به داخل عراق میفرستد، با اين اميد كه آنها بتوانند با حمايتها و كمكهای خود عراق را به مدل مشابهی از ايران تبديل كنند. عراقیها و منجمله شيعيان آن ـ كه از همان الگوی اسلامی ايران پيروی میكنند ـ به طور كل يك چنين دخالتی را نمیپذيرند. يك موضع ستيزه جويانهتر ايران احتمالاً اصطكاك با عراق را افزايش میدهد، و همينطور باعث خشونتهای ضدآمريكايی بيشتری در آنجا میشود.
به طور خلاصه نتيجهی انتخابات ايران پيامدهای خطرناكی با خود دارد، هرچند اين كه در نهايت تا چه حد اثر بیثبات كننده خواهد داشت به اقدامات احمدی نژاد و ميزان اختياراتی كه رهبر ايران در اختيار وی گذارد بستگی دارد. افزون بر آن، معامله و رفتار با يك چنين ايرانی كه آشكارا تندرو است ـ تندور حتی در مقايسه با ملاكهای افراطی خود رژيم ـ نه تنها چالشی برای آمريكا كه برای اروپا نيز خواهد بود.
آيا كشورهای اروپايی تلاش خواهند نمود چنان وانمود كنند كه لفاظیهای ستيزه جويانه و سخنان تحريك آميز مقامات ايرانی برايشان بیاهميت است و اين كه میتوان اميدوار بود كه در نهايت راه حالی ديپلوماتيك برای جاه طلبیهای هستهای ايران يافت میشود؟ اگر رفسنجانی انتخاب شده بود رسيدن به يك موافقت واقعی يا تظاهر به همكاری دشوار نبود. اما با احمدی نژاد درجهی بالايی از مماشات لازم است تا كوچكترين مراحل ديپلوماتيك به جلو رود.
بعضی از اصلاح طلبان و تبعيدیهای ايرانی انتخاب احمدی نژاد را با اين استدلال توجيه میكنند كه دولت او به احتمال بيشتر چهرهی واقعی رژيم را نشان خواهد داد و اين كه دولت او از رسيدن به هرگونه اميد برای مصالحه با ايران رفع شبهه خواهد نمود. اما انتخاب وی همچنين میتواند انعكاسی از موفقيت رژيم در خنثی نمودن ربع قرن نارضايتی مردم تحت حكومتی افراطی باشد. در هر حال برای غرب انتخاب احمدی نژاد ـ با صرف نظر از هر نتيجهی احتمالی ـ به اين معنا خواهد بود كه از اين به بعد هرچيز مرتبط با ايران پيجيدهتر و داغتر خواهد بود.
-------------------
بری روبين مدير Global Research in International Affairs (GLORIA) Center و همچنين سردبير نشريهی Middle East Review of International Affairs (MERIA) است. آخرين كتاب وی « راه طولانی برای آزادي: مبارزهی اعراب برای دموكراسی در خاورميانه » است.
1: Iran’s Hardline Choice by Barry Rubin, Project Syndicate 2005.