پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 18.06.2011, 9:06

دموکراسی حقوق همه را تامین می‌کند


گفت‌وگوی شهره عاصمی با مصطفی هجری

مصطفی هجری، دبیرکل «حزب دموکرات کردستان ایران»، با حضور در استودیو ضبط تلویزیون اینترنتی «ایران ما» (که چندی است با مدیریت شهره عاصمی راه اندازی شده و بخاطر پرداختن به مسایل و موضوعات روز و انجام گفت و گوهای زنده با شخصیت‌های مختلف از موقعیت و محبوبیت گسترده‌ای در میان علاقه‌مندان به این‌گونه مباحث برخوردار شده است) به پرسش‌های صریح و بی‌پرده شهره عاصمی پاسخ گفت. متن کامل گفت و گوی مذکور که مستقیما از برنامه تلویزیونی «ایران ما» استخراج شده است در اینجا از نظر شما می‌گذرد.


شهره عاصمی: ابتدا می‌خواهم تشکر بکنم از لطف و محبتتان که قبول زحمت کرده و از راه دور تشریف آورده‌اید اینجا برای انجام این گفت و گو.

مصطفی هجری: من هم خیلی ممنونم از شما که این فرصت را برای من فراهم کرده‌اید.

* اجازه بدهید مستقیما برویم بر سر طرح پرسش‌ها. می‌دانم که «حزب دموکرات کردستان ایران» حدود ۶۵ سال است که فعالیت دارد. اولین سئوالم این است که زمانی که این حزب تشکیل و تاسیس شد وضعیت کشور ما چگونه بود و به ویژه استان کردستان در چه حال و هوایی بود و پایه‌گذاران و موسسان این حزب چه نیازی را حس می‌کردند که اقدام به تاسیس «حزب دموکرات کردستان ایران» کردند؟

مصطفی هجری: می‌دانید، در واقع طی یک صد سال گذشته مبارزات مردم کرد برای به دست آوردن حقوق سیاسی خودشان، در بخش‌های مختلف کردستان، همیشه جریان داشته و همیشه هم از طرف حکومت‌های مرکزی مورد سرکوب قرار گرفته و تبعیض زیادی علیه آن‌ها بکار برده شده است. به همین، جهت موقعی که در طی جنگ جهانی دوم یک خلاء قدرت در ایران، یعنی در بخش‌هایی از ایران، بوجود آمد و منطقه کردستان ایران، به ویژه شمال کردستان تا آنجا که می‌رسد به منطقه سقز، عملا از کنترل نیروهای حکومتی خارج شد، کردها که خیلی وقت بود به دنبال ایجاد یک حکومت محلی در کردستان بودند و برای این هدف کار می‌کردند وقتی دیدند نیروهای حکومت شاهنشاهی دیگر در آنجا نیستند فرصت را مغتنم شمردند تا یک حکومت در واقع خود مختار در آنجا برای خودشان تاسیس کنند. در نتیجه، این کار به رهبری «حزب دموکرات کردستان ایران» که آن موقع تازه تاسیس شده بود، و به درایت پیشوا قاضی محمد، اولین دبیرکل حزب، جمهوری کردستان دایر شد و تا حدود کمی بیشتر از یازده ماه به کار خودش ادامه داد تا این که نیروهای دولتی از تهران آمدند و آن حکومت را سرنگون کردند و سران حزب دموکرات، از جمله پیشوا قاضی محمد و یارانش، را به دار آویختند و تعداد زیادی از مبارزان هم به زندان انداخته شدند و از آن موقع حزب دموکرات کردستان ایران در واقع غیرقانونی اعلام شد. بعد از آن واقعه بود که فعالیت‌های حزب بطور زیرزمینی و مخفیانه در گوشه و کنار کردستان ادامه یافت و هنوز هم ادامه دارد.

* لطفا بطور مختصر بفرمایید خواسته‌های حزب به هنگامی که تاسیس شد چه بود و امروز چی هست؟

مصطفی هجری: ببنید، از همان آغاز تاسیس حزب، همان‌طور که عرض کردم، هدف تشکیل یک حکومت محلی در کردستان بود؛ به دست خود مردم و برای رهایی از چنگال تبعیض‌هایی که از طرف حکومت مرکزی همیشه در مورد مردم کرد اعمال می‌شد. به همین جهت، آن حکومتی که تاسیس شد در واقع اتونومی بود، یعنی خود مختار‌ بود. چون در آن موقع که این حکومت تشکیل و‌ اعلام موجودیت کرد باز هنوز با حکومت ایران و تهران قطع رابطه نکرده بود. نمایندگان مردم مهاباد در همان موقع در مجلس شورای ملی حضور داشتند و مسافرت‌ها و دیدارهای زیادی بین سران حکومت منطقه‌ای ما با سران حکومت آن موقع ایران برقرار بود. و این‌ها همه برای آن بود که بتوانند آن وضعیت و موقعیتی که در کردستان ایجاد شده و به دست آمده بود را به همان شکل نگه داشته و در چهارچوب جغرافیایی ایران ادامه بدهند تا تبعیض‌ها از میان برود ولی متاسفانه آن هدف برآورده نشد. از آن زمان به بعد شعار حزب دموکرات کردستان ایران همیشه «دموکراسی برای ایران و خود مختاری برای کردستان» بوده است ولی از حدود شش هفت سال پیش که کنگره سیزدهم حزب ما برگزار شد آن شعار تبدیل شد به «ایجاد ایران دموکراتیک و فدرال.» هدف ما هم از تاکید روی واژه فدرال در واقع باز همان تاکید روی ایده‌های زمان حکومت جمهوری کردستان است، به این معنی که هدف این است که ما کار بکنیم برای ایجاد ایرانی فدرال که تا هم کردها و هم دیگر ملیت‌های ایرانی تحت ستم بتوانند مثل دیگر کشورهای دنیا که بصورت فدرال اداره می‌شوند در اداره امور منطقه خودشان نقش داشته باشند و همچنین بتوانند در چهارچوب قانون اساسی دموکراتیک کشور در اداره سراسری کشور با دیگر هم میهنانشان مشارکت داشته باشند. این هدفی است که ما در حال حاضر برای رسیدن به آن فعالیت می‌کنیم.

* کدام اتفاق و چه مساله‌ای باعث شده است که تغییر موضع داده و شعار اصلی حزب را عوض کنید؟

مصطفی هجری: می‌دانید، در ابتدا و هنگامی که خواست‌های ما کردها در شکل خود مختاری مطرح می‌شد‌ وضعیت سیاسی جهان، وضعیت سیاسی منطقه، و همچنین میزان اطلاعات و آگاهی‌های ملی در بخش‌های زیادی از مناطق مختلف ایران به شکلی نبود که در کردستان بود. در کردستان به علت استمرار مبارزات و تجارب زیادی که به دست آمده بود مردم بیشتر هشیار و آگاه بودند و برای احقاق حقوق خودشان مبارزه می‌کردند. در آن مرحله «حزب دموکرات کردستان ایران» به مصلحت نمی‌دانست که از طرف ملیت‌های دیگر ایران هم حرف بزند و فقط از طرف خودش حرف می‌زد. به همین جهت سخن از خود مختاری کردستان بود در یک ایران دموکراتیک. منتهی طی چند دهه گذشته پیشرفت تکنولوژی اطلاع رسانی و ارتقاء سریع سطح آگاهی مردم مناطق مختلف ایران باعث شد ستمی که بر مردم کرد روا داشته می‌شد و کردستان آن را احساس ‌کرده و برای رفع آن مبارزه می‌کرد اندک اندک برای دیگر ملت‌های ایران هم روشن شد. به این معنی که خواست اداره حکومت محلی به دست خود مردم در میان بقیه ملیت‌ها هم پیدا شد و در نواحی مختلف ایران سازمان‌های سیاسی مختلفی به وجود آمد. این سازمان‌ها و فعالان در آن‌ها شروع کردند به برگزاری مجالس سخنرانی و انتشار روزنامه و حتی در بسیاری از دانشگاه‌های ایران جلسات علنی به منظور بحث و گفت و گو ‌در مورد حکومت فدرال و حقوق ملیت‌ها برگزار شد. یعنی این مفهوم سیاسی در چهارچوب کردستان باقی نماند و تبدیل شد به یک مفهوم سیاسی که ملیت‌های دیگر ایرانی هم خواستار آن شدند. به این جهت ما فکر کردیم به نسبت پیشرفت زمان خواست ملیت‌ها ارتقاء پیدا کرده و بنا بر این در کشور به اصطلاح چند ملیتی مثل ایران بهتر است که حقی را که ما در پی‌اش هستیم عمومیت بدهیم و آن را برای همه بخواهیم چون این خواست، خواست همه ملیت‌های ایران است. این بود که بعد از مطالعات و ارزیابی‌های بسیار به این نتیجه رسیدیم که الان زمان آن فرارسیده که شعار حزب را از «دموکراسی برای ایران، خود مختاری برای کردستان» تبدیل بکنیم به «ایجاد ایران دموکراتیک فدرال.» البته متوجه هستید که هم در دوران قبل و هم در حال حاضر در هر دو این شعارها مساله دموکراسی مقدم بود و هست چون ما معتقدیم که تا دموکراسی ایجاد نشود اصولا نه حقوق ملیت‌ها و نه حقوق آزادی خواهان، از هر طیف و قشری که باشند، کسب نخواهد شد. این است که به نظر ما دموکراسی سرلوحه به اصطلاح خواست‌های ما و در الویت خواست‌های مردم کرد و «حزب دموکرات کردستان ایران» قرار دارد.

* وقتی ما به قدمت و طول عمر حزب شما می‌نگریم، مثل نگاهی که به طول زندگی یک فرد کرده و مسیر رشد و تحولات و دگرگونی‌های فکری و ذهنی او را می‌بینیم، انتظار داریم که برآیند رشد و تحول آن را در موضع‌گیری‌ها و اقداماتی که انجام داده و می‌دهد مشاهده کنیم. آیا می‌توانید کمی درباره تغییرات و تحولاتی که احتمالا در اهداف و روش‌های عملی حزب در طول ۶۵ سال گذشته بوقوع پیوسته است توضیح بدهید. آیا موارد و مقاطعی بوده است که حزب دچار اشتباهاتی شده و سپس به فکر رفع و ترمیم آن افتاده باشد؟

مصطفی هجری: سئوال جالبی است. در واقع حزب دموکرات کردستان ایران از آغاز تا‌کنون و در مراحل مختلف تاریخی در جریانات سیاسی کشور مشارکت داشته و در هر دوره بنا به مقتضیات زمان سیاست عملی و شکل مبارزه خودش را انتخاب و اعلام کرده است؛ برای این که همه متوجه باشند. اگر راستش را بخواهید با مطالعاتی که من در خصوص تاریخ «حزب دموکرات کردستان ایران» کرده‌ام و به خصوص از بعد از برقراری حکومت جمهوری اسلامی که من همیشه در سطح رهبری آن فعالیت داشته‌ام، متوجه شده‌ام که حزب ما هیچوقت اشتباه جبران‌ناپذیری نکرده است. یعنی ما اشتباهی نکرده‌ایم که به سیاست‌های حزب بطور کلی و به منافع مردم کرد و به ایده‌های هموطنان ایرانی آسیب برساند. حتی می‌دانید که موقعی که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب طرح رفراندوم جمهوری اسلامی اعلام شد «حزب دموکرات کردستان ایران» از اولین احزابی بود که به شکل آشکار اعلام کرد که این حکومت قادر نخواهد بود به مردم آزادی و رفاه بدهد و به همین دلیل ما رفراندوم را تحریم کردیم. این بود که مردم کردستان به میزان حداقلی از نفوس آن منطقه در رفراندوم مذکور شرکت کردند. یک مورد دیگر مثلا موضوع تسخیر سفارت آمریکا یا به قول حکومتی‌ها «لانه جاسوسی» در تهران بود که می‌گفتند یک عده دانشجو آن را تسخیر کرده‌اند. در آن موقع هم ما به صورت کتبی اعلام کردیم که این کار غلط است و در تضاد است با قوانین بین‌المللی و دود‌ این عمل غلط به چشم مردم ایران خواهد رفت. این‌گونه مواضع و سیاست‌ها در آن زمان از طرف رهبران حزب ما، شخصیت‌هایی مثل دکتر عبدالرحمان قاسملو و دکتر صادق شرفکندی، اعلام می‌شد چون آن‌ها در طول زمان و به موازات اقداماتی که می‌کردند تجارب فراوانی به دست آورده و متوجه این اشتباهات بزرگ بودند. این در حالی بود که فضای سیاسی آن دوران‌ها و به هنگامی که این‌گونه مواضع از سوی «حزب دموکرات کردستان ایران» اعلام می‌شد فضایی بیشتر متاثر از ایدئولوژی چپ بود و آن‌ها ما را عامل امپریالیسم و صهیونیسم و این جور چیزها اعلام می‌کردند و فکر می‌کردند مثلا ما به خاطر دفاع از آمریکا می‌گوییم که کار تسخیر سفارت غلط است. بعد که زمان گذشت، به تدریج مشخص شد که سیاست‌های حزب ما درست بوده است. البته شاید گاهی اوقات در اتخاذ بعضی تاکتیک‌ها و برخی از عملکردهای افراد وابسته به حزب، و نه در اساسنامه و سیاست گذاری‌های اصلی حزب، اشتباهاتی رخ داده باشد. مثلا ‌اگر بخواهم از یک اشتباه مهم نام ببرم این بود که ما ضمن مبارزه با جمهوری اسلامی ایران برای کسب حقوق ملی خود‌مان همیشه سعی کرده‌ایم که اشکالات و گره‌های موجود را با توسل به صلح و مذاکره حل بکنیم. می‌دانید که در آن سال‌های اول روی کار آمدن جمهوری اسلامی با وجود این که ما مبارزه مسلحانه خیلی سختی را پیش می‌بردیم ولی در همان حال همیشه روی راه حل مسالمت‌آمیز تاکید کرده ‌و به دنبال آن بودیم‌ ولی متاسفانه جمهوری اسلامی از این احساس ما سوء استفاده کرد و دیدیم که در یک جلسه مذاکره که در سال ۱۹۷۹ در وین تشکیل شده بود و دکتر قاسملو را برای انجام مذاکره دعوت کرده بودند، به دور از همه اصول انسانی و سیاسی ایشان را ترور کردند. به نظر من این یکی از اشتباهاتی بود که حزب ما مرتکب شد و برای ما خیلی گران تمام شد. ما نمی‌بایستی در آن وقت وارد آن مذاکره بشویم و یا اگر شدیم می‌باید تدابیر امنیتی بهتری را در نظر بگیریم. این یکی از اشتباهات ما بود و می‌توانم بگویم اشتباه بزرگی هم بود.

* آیا بعد از آن فاجعه‌ای که رخ داد جمهوری اسلامی هیچوقت سعی کرد باز هم با حزب شما تماس بگیرد و یا شرایطی فراهم کند که مقامات حزب در نشست‌ها و مذاکرات دیگری با نمایندگان حکومت حضور بیابند؟

مصطفی هجری: گاهی در اینجا و آنجا اشاره‌هایی می‌شد ولی واقعیت این است که ما بعد از به شهادت رسیدن دکتر قاسملو به این نتیجه رسیدیم که جمهوری اسلامی هیچوقت بطور واقعی در فکر حل مسایل و مشکلات مردم کردستان نبوده و نیست چون رژیمی که به ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین خواست‌های مردم ایران، مثل خواست‌های اقشار مختلف اجتماعی، زنان، کارگران و جوانان مثلا، بی‌اعتنا بوده و در صدد برآوردن آن‌ها نیست و حتی در برابر شخصیت‌هایی که از بنیانگذاران خود رژیم هستند، به محض پیش آمدن کوچکترین اختلاف عقیده و سلیقه، کمترین رحمی از خود نشان نمی‌دهد، رژیمی نیست که بتوان با آن وارد گفت و گو و مذاکره شد زیرا مقامات این رژیم در فکر پیدا کردن راه علاج مشکلات سیاسی و اجتماعی مردم نیستند و به همین جهت هر گاه یک چنین اشاره‌ها یا پیشنهادهایی به ما شده ما هیچوقت آن‌ها را جدی نگرفته‌ایم.

* اشاره کردید به خواست‌های زنان، کارگران و جوانان. مایلم بدانم خانم‌ها تا چه حد و میزانی در حزب شما حضور دارند و فعال هستند. منظورم این است که می‌خواهم بدانم حضور زنان در حزب شما به چه میزان است و اعضای زن حزب چه نقشی در تصمیم‌گیری‌ها و طراحی سیاست‌های حزب دارند؟

مصطفی هجری: بطور خلاصه اگر بخواهم خدمتتان عرض کنم این است که کار قانونگذاری و تصمیم‌گیری در «حزب دموکرات کردستان ایران» بوسیله کمیته مرکزی این حزب صورت می‌گیرد؛ البته بعد از تصمیم‌هایی که در کنگره‌های حزب گرفته می‌شود. برگزاری کنگره‌های حزب در شرایط مختلف فرق کرده است. در اوایل کار حزب کنگره‌های ما معمولا هر دو سال یکبار برگزار می‌شده، بعد تبدیل شده است به هر سه سال یکبار و حالا مدتی است که هر چهار سال یکبار کنگره برگزار می‌کنیم. در جریان این کنگره‌ها نمایندگان کادرها و پیشمرگ‌های حزب، به نسبتی که کمیته مرکزی تعیین می‌کند، با رای آزاد اعضا انتخاب می‌شوند. این نمایندگان به اضافه اعضای کادر رهبری و کمیته مرکزی حزب در کنگره‌ها شرکت می‌کنند. وظیفه کنگره‌ها مطالعه سیاست‌های اتخاذ شده در فاصله کنگره قبلی و کنگره جدید می‌باشد و در آنجاست که کار حزب، کار رهبری حزب، مورد بررسی و نقادی قرار می‌گیرد و بعد سیاست‌‌های کلی چهار سال آینده تعیین می‌شود و پس از آن نمایندگان همه‌شان در یک انتخابات آزاد و مخفی و مستقیم اعضای رهبری «حزب دموکرات کردستان ایران» یا اعضای کمیته مرکزی را انتخاب می‌کنند. بعد از این که اعضای کمیته مرکزی انتخاب شدند بلافاصله دبیرکل حزب و اعضای دفتر سیاسی که در واقع هیات اجرایی کمیته مرکزی هستند، انتخاب می‌شوند. به این ترتیب در واقع در «حزب دموکرات کردستان ایران» اعضای رهبری منتخب آزاد بدنه حزب هستند. در تمام این مراحل خانم‌هایی هم که عضو حزب هستند با حقوق مساوی در انتخابات و نظرخواهی‌ها و غیرو شرکت می‌کنند و حتی خودشان را کاندیدا کرده و از برنامه‌هاشان دفاع می‌کنند و اعضا هم به آن‌ها رای می‌دهند. همین حال که ما بعد از کنگره چهاردهم هستیم، حدود هشت نفر از اعضای کمیته مرکزی ما خانم‌ها و بقیه مردها هستند.

* در بین صحبت‌هاتان اشاره‌‌ای به پیشمرگ‌های حزب کردید. این پیشمرگ‌ها چه کسانی هستند و وظایف حزبی آن‌ها چیست؟

مصطفی هجری: پیشمرگ‌ها آن عده از اعضای حزب هستند که مسلح‌اند و به همین دلیل ما آن‌ها را پیشمرگ می‌خوانیم. این پیشمرگ‌ها زمانی که ما جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی را پیش می‌بردیم در مبارزات مسلحانه شرکت داشتند ولی در حال حاضر که ما مبارزه مسلحانه نداریم این پیشمرگ‌ها فقط آموزش داده می‌شوند، تربیت می‌شوند، برای این که از کمیته مرکزی و دستگاه‌های حزب در کردستان محافظت بکنند چون ما در کردستان عراق سه تا کمپ بسیار بزرگ داریم و جمعیت زیادی در آنجا هستند و کارها و عملیات آشکار حزب در آنجا صورت می‌گیرد. متاسفانه طی سال‌های گذشته تعداد زیادی از کادرهای ما در خاک کردستان عراق بوسیله ماموران جمهوری اسلامی ترور شده‌اند. این است که ما امنیت این کمپ‌ها را به وسیله پیشمرگ‌های مسلح خودمان تامین می‌کنیم. این پیشمرگ‌ها کارشان و وظیفه‌شان محافظت و تامین امنیت اعضای کمیته مرکزی در وقتی است که آن‌ها به مسافرت می‌روند و یا تامین امنیت گردهمایی‌هایی است که گه گاه ما در داخل کردستان ایران یا در کمپ‌هامان در کردستان عراق داریم.

* در صحبت‌هاتان اشاره کردید به این که در حال حاضر حزب شما مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته است. نمی‌دانم آیا این ظرافت کلام سیاسی شماست یا برداشت من از تکیه شما روی واژه‌های «حالا»، «اکنون» و «در حال حاضر» است که فکر می‌کنم حرف شما در این مورد به این معناست که امکان دارد در آینده باز هم سیاست انجام مبارزه مسلحانه را پیش بگیرید. اگر ممکن است ابتدا در این مورد توضیح بدهید و سپس بگویید چه اتفاق یا تحلیل سیاسی موجب شد که حزب شما تصمیم بگیرد که مبارزه مسلحانه را کنار بگذارد؟

مصطفی هجری: اجازه بدهید از سئوال دوم شما شروع کنم. در واقع مبارزه مسلحانه طی سه چهار سال یک مبارزه خیلی شدیدی بود و همین مبارزه بود که مردم کرد ایران را هم به ایرانی‌ها و هم به دنیا شناساند. یعنی در واقع صدای اعتراض ما در جریان مبارزه مسلحانه ما با حکومت اسلامی بیشتر شنیده شد. این مبارزه همان‌طور که پیشتر هم عرض کردم طی یکصد سال گذشته همیشه ادامه داشته ولی هیچوقت صدای اعتراض مردم کرد و شناخته شدنشان در نزد مردم دنیا به اندازه سه چهار سالی که ما مبارزه مسلحانه می‌کردیم نبوده است. از طرف دیگر، مبارزه مسلحانه‌ای که ما پیش گرفتیم به مردم کرد در کردستان ایران آگاهی بسیار زیادی بخشید و این آگاهی بود که آن‌ها را وادار می‌کرد که بصورت داوطلبانه بیایند و اسلحه در دست بگیرند و علیه جمهوری اسلامی که همه حقوق آن‌ها را پایمال می‌کرد مبارزه بکنند و در عین حال جلوگیری بکنند از اعدام‌های دستجمعی، از مصادره اموال مردم و... اگر خاطرتان باشد در آغاز تشکیل حکومت اسلامی آدمی مثل خلخالی می‌آمد به کردستان و در شهرهای مختلف آنجا دستور اعدام‌های دستجمعی را می‌داد؛ جوان‌ها را بدون هیچ محاکمه‌ای یا با انجام یک محاکمه سه چهار دقیقه‌ای اعدام می‌کردند. این گونه مسایل مردم را هشیار کرد و متوجه شدند که می‌باید به فکر خودشان باشند؛ می‌باید راه چاره‌ای بیابند. چرا که این حکومت زبان سیاسی سرش نمی‌شود و زبان صلح را نمی‌فهمد. و این در حالی بود که حزب ما از همان روزهای اول تشکیل حکومت اسلامی پیشنهاد صلح و انجام مذاکره را داده بود. حتی در آن موقع یک «هیات نمایندگی خلق کرد»، که حزب ما هم سخنگوی آن هیات و عضو آن بود، در کردستان بوجود آمد و پیشنهاد مذاکره داده شد. حدود شش هفت ماهی این مذاکره ادامه داشت تا مردم متوجه شدند که مذاکرات فقط برای کسب و خرید وقت است تا رژیم بتواند نیروهای خودش را سازماندهی کرده و به کردستان حمله کند؛ که کرد. با توجه به همه این نکات در آن دوران انجام مبارزه مسلحانه لازم بود ولی، خب، بعد از آن ما به این نتیجه رسیدم که حالا زمان زمان، در واقع، مبارزه مدنی است؛ مبارزه سیاسی و تشکیلاتی. و باید از این راه خواست‌های مردم خودمان را پیش ببریم. این بود که مبارزه مسلحانه را کنار گذاشتیم. اما این که آیا یک روزی روزگاری دوباره به مبارزه مسلحانه خواهیم پرداخت یا نه، واقعا پیش‌بینی این امر خیلی مشکل است و من نمی‌توانم امروز درباره آن پیش‌بینی قاطعی بکنم. ولی می‌توانم بگویم که سیاست حزب دموکرات کردستان ایران اکنون این است که نمی‌خواهد دوباره به مبارزه مسلحانه روی بیاورد. ولی، خب، مردمان آینده خودشان تصمیم خواهند گرفت و ما نمی‌توانیم از حالا برای آن‌ها تعیین تکلیف بکنیم. امیدواری ما این است که وضعیت ایران طوری پیش برود که دیگر احتیاج به این نوع مبارزه‌های خشونت‌آمیز نباشد و مردم بتوانند حقوق خودشان را در شکل مبارزه دموکراتیک به دست بیاورند و گردش امور طوری نباشد که مبارزه مسلحانه بار دیگر در دستور کار مردم قرار بگیرد.


* وقتی ما به نسل جوان در داخل ایران نگاه می‌کنیم، مخصوصا بعد از آخرین انتخاباتی که در ایران شد، و همین‌طور وقتی با جوان‌هایی که از ایران خارج می‌شوند و به این طرف‌ها می‌آیند صحبت می‌کنیم، می‌بینیم که خواسته‌های نسل جوان امروز ایران با خواسته‌های ما وقتی که جوان بودیم خیلی فرق کرده است. اگر نسل جوان زمان من آرمانگرا بود و خواسته‌های بزرگی داشت ولی نسل جوان امروز، بر اساس اطلاعاتی که ما داریم، خواسته‌هایش در تضمین یک زندگی ساده و روزمره، داشتن آزادی انتخاب پوشش دلخواه خودش، رفتن به دانشگاه، ایجاد روابط آزاد با هم سن و سال‌ها خودشان...

مصطفی هجری: داشتن کار و توانایی تامین معاش و نان و...

* بله، دقیقا، یعنی در همین مسایل خیلی عادی و روزمره خلاصه شده است. آیا این امر در مورد جوانان کرد ما هم به همین صورت است؟ آیا آن‌ها هم خواسته‌هاشان همین‌هاست یا بخاطر فشارهایی که دیده‌اند، کشتارهایی که در کردستان شده، اتفاقاتی که در آنجا افتاده، خواست‌ها و تقاضاهای جوان‌های کرد ما با خواست‌های جوان‌های نواحی دیگر کشور فرق می‌کند؟ این یک سئوال، و سئوال دیگرم در همین زمینه این است که ـ با همه احترامی که برای شما و همکارانتان در «حزب دموکرات کردستان ایران» قائلم ـ آیا کسانی مثل شما می‌توانند نمایندگی این جوان‌ها و خواسته‌های آن‌ها را داشته باشند؟

مصطفی هجری: وقعیت این است که ما در ایران، امروزه و پس از بر سر کار آمدن جمهوری اسلامی، با یک ستم عمومی و سراسری روبرو هستیم؛ یک به اصطلاح فشار و سرکوب عمومی که همه مردم ایران مشترکا قربانی آن هستند و این ستم بر همه روا داشته می‌شود. منتهی جوانان کرد و دیگر ملیت‌های ایران از یک ستم دیگری هم رنج می‌برند که ما به آن می‌گوییم ستم مضاعف. ببینید، یک هموطن ایرانی در تهران یا اصفهان و شیراز روزی که برای اولین بار بچه‌اش را می‌فرستد به مدرسه، او در آنجا به زبان مادری خودش تحصیل می‌کند ولی یک بچه کرد یا یک بچه ترک یا عرب وقتی برای اولین بار می‌رود به مدرسه مجبور می‌شود که با یک زبان بیگانه که برای او کاملا ناآشناست درس بخواند و این از لحاظ آموزش و پرورش و از نظر روانشناسی از همان ابتدا تاثیر روحی بدی روی او می گذارد. مسلم است که آن طفل که همه ساختار فکری و ذهنی‌اش با زبان مادری او شکل گرفته به این ترتیب صدمه می‌بیند و این در حالی است که حتی وقتی بزرگ هم می‌شود نمی‌تواند مثل یک فارس حرف بزند. ما به این می‌گوییم ستم مضاعف. ستم‌های مضاعف دیگری هم البته وجود دارد که توسط جمهوری اسلامی اعمال می‌شود. مثل تبعیض‌های مذهبی. می‌دانید که بیشتر مردم کرد در کردستان ایران سنی مذهب هستند. شیعه هم البته در آنجا وجود دارد. ولی در عین حال عده‌ای هم هستند که اصلا مسلمان نیستند که ما به آن‌ها می‌گوییم اهل حق. این عده که مسلمان هم نیستند خیلی بیشتر از حتی سنی‌ها مورد تبعیض‌ها و فشارهای جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند. کسانی هم که سنی هستند طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی از بسیاری از حقوق اولیه خود که بقیه مردم ایران، مثلا هموطنان شیعه و فارس زبان ما از آن برخوردارند، محروم هستند. یعنی شما کاملا آزاد نیستید که در کردستان حتی یک اسم کردی روی بچه خودتان بگذارید...

* حتی آزادی انتخاب اسم فرزند هم در آنجا وجود ندارد؟!

مصطفی هجری: نه، ندارد. شما آزاد نیستید که هر اسمی که مایل بودید برای فرزندتان انتخاب بکنید. این‌ها و مسایل بسیار دیگر باعث شده که مردم کرد بطور کلی و به نظر من بقیه ملیت‌های ایران و به ویژه جوان‌های کرد این ستم‌های مضاعف را با رگ و پوست خود احساس کنند. به همین جهت مبارزه آن‌ها شدیدتر است و در نتیجه جمهوری اسلامی هم با خشونت بیشتری با آن‌ها برخورد می‌کند. با این همه احزاب سیاسی در کردستان بر خلاف نقاط دیگر ایران نه فقط وجود دارند بلکه دارای نفوذ هستند و هر کدام به نسبت خودشان از نظر سازماندهی، تشکیلات و رهبری مبارزات مردم به شکل مخفیانه تاثیرگذاراند و مبارزات متحدانه خودشان را پیش می‌برند و جمهوری اسلامی هم نتوانسته است آن را به اصطلاح سرکوب بکند. این امر باعث شده است که جمهوری اسلامی روز به روز فشار خودش را بیشتر بکند. البته در حال حاضر مسایل سیاسی دیگری هم پیدا شده؛ از جمله این که مثلا کسب حقوق ملیت‌ها در آن سوی مرزهای ایران مطرح شده و مردم نسبت به آن آگاهی یافته‌اند. در کردستان عراق و در آذربایجان شمالی و در آن سوی مرزهای بلوچستان این بحث‌ها و تحلیل‌های در مورد آن همه‌گیر شده و روی مردم نواحی مذکور تاثیر گذاشته و در نتیجه خواست‌های آنان متراکم‌تر و فشرده‌تر شده و اهالی آن نواحی برای به دست آوردن حقوق خودشان بیشتر مبارزه می‌کنند. به همین دلیل است که در آن نواحی سرکوب حکومتی بیشتر است و می‌بینیم که جمهوری اسلامی بجای پاسخگویی به خواست‌های ملیت‌های مختلف اتهاماتی بر آن‌ها وارد کرده و اولین حرفی که می‌زند برچسب تجزیه‌طلبی و وابسته بودن به عوامل خارجی مثل آمریکا، اسراییل، و قبلا اتحاد جماهیر شوروی، است. در واقع جمهوری اسلامی بجای اندیشیدن در راستای حل این معضل اجتماعی که روز به روز حادتر می‌شود تنها راهی که پیش گرفته سرکوب است؛ سرکوبی که در کردستان بیشتر و شدیدتر از هر جای دیگری است. در حال حاضر زندان‌های کردستان، و البته کل ایران، مالامال از زندانیان سیاسی کرد و فعالان سیاسی است. از مجموعه حدود ۲۲ نفری که ـ تا آنجا که ما اطلاع داریم ـ به اصطلاح حکم اعدامشان صادر شده و الان در زندان‌ها هستند ۱۲ نفرشان کرد هستند و فشارهایی که بر مردم کرد، به خصوص جوان‌ها، وارد می‌شود خیلی بیشتر از فشارهایی است که بر بقیه جوانان ایران وارد می‌شود. این فشارها از یک طرف و مبارزات احزاب و پیگیری احزاب کردی نتیجه‌اش این شده که به نظر من آگاهی جوانان در کردستان نسبت به ستم‌هایی که بر آن‌ها روا داشته می‌شود، حقوقی که از آن‌ها پایمال می‌شود، خیلی بیشتر بشود و شیوه مبارزه آن‌ها برای رهایی از این وضعیت با دیگر نقاط ایران متفاوت باشد.

* یکی از بینندگان برنامه من، پس از آن که من در روزهای گذشته اعلام کردم که امروز شما در برنامه حضور خواهید داشت، سئوالی طرح کرده و از طریق ایمیل برای من فرستاده است که با شما در میان بگذارم. ایشان پرسیده است تفاوت بین واژه‌های «ملیت» و «قوم» به لحاظ حقوق بین‌الملل چیست؟ در واقع ایشان خواسته است بداند از نظر شما کلمه «ملیت» چه باری از لحاظ حقوق بین‌الملل در مقایسه با کلمه «قوم» برای هموطنان کرد و دیگر اقوام هموطن ما دارد که شما و حزبتان دایما روی کلمه «ملیت» تاکید و در تکرار آن پافشاری می‌کنید؟

مصطفی هجری: از لحاظ حقوق بین‌الملل در واقع من خیلی تخصص ندارم و مطالعه نکرده‌ام، ولی این مساله بیشتر از نظر سیاسی برای ما قابل توجه است و آن این که قوم در اصطلاح اجتماعی و سیاسی به گروهی از مردم گفته می‌شود که گروه کوچکی هستند شامل خانواده‌هایی که با هم فامیل و قوم و خویش‌اند و روابط خونی دارند و یک جامعه کوچکی را به وجود آورده‌اند. این را ما بهش می‌گوییم قوم. حالا یکی دیگر از این گروه‌ها مثلا می‌شود عشیره که ما در ایران مجموعه‌ای از عشایر هم داریم. ولی وقتی سخن از ملت می‌گوییم در تعریف‌هایی که از واژه ملت وجود دارد ـ هر چند یک تعریف مشخص و قابل قبول برای همه جامعه‌شناسان وجود ندارد ـ ولی مشخصاتی که برای یک ملت تعریف می‌شود، همه را کردها دارند و آن این که تاریخ مشترک دارند، سرزمین مشترک دارند، اقتصاد مشترک دارند، و فرهنگ و زبان مشترک دارند. این‌ها از خصوصیات یک ملت است. از نظر جمعیتی هم، کردها جمعیتی در حدود ۳۰ میلیون نفر هستند.‌ و به این ترتیب، ما کردها را «قوم» نمی‌دانیم بلکه «ملت» می‌دانیم؛ همان‌طور که ترک‌ها و عرب‌ها و بلوچ‌های ایران را «ملت» می‌دانیم. این‌ها ملت‌هایی هستند که در سرزمین خودشان ساکن هستند؛ فرهنگشان و زبانشان و اقتصادشان و تاریخشان مشترک است. این تعریف «ملت» است. به نظر ما اگر ملت کرد و بقیه ملت‌های دیگر ایرانی را قوم بخوانیم عامدا می‌خواهیم آن‌ها را به شکل گروه‌های کوچکتر در بیاوریم تا آن‌ها را از حقوقی که برای یک ملت در نظر گرفته شده محروم کنیم. وگرنه هیچ دلیل دیگری وجود ندارد. ما الان به آن بخش از مردم ترک آذربایجان که در شمال آذربایجان ایران کشور خودشان را دارند می‌گوییم ملت ترک. پس چرا آن ترک‌هایی را که در داخل ایران هستند ما ملت نمی‌شناسیم و می‌گوییم قوم؟ دلیلش چیست؟ مردم عرب را در نظر بگیرید. عرب‌ها هم یک ملت هستند ولی ما به آن‌ها که آن ور مرزهای ایران هستند می‌گوییم ملت عرب ولی به هموطنان ‌عرب خودمان که در داخل مرز ایران هستند و در مناطق اهواز و آبادان زندگی می‌کنند می‌گوییم قوم؟ این امر اگر دلیل سیاسی نداشته باشد هیچ دلیل منطقی و اجتماعی و حقوقی هم نمی‌تواند داشته باشد. به همین جهت ما فکر می‌کنیم کردها ملت هستند؛ مثل بقیه ملت‌های ایران که بنظر من نه تنها هیچ اشکالی هم برای ایران ندارد بلکه غنای فرهنگی و اجتماعی ایران را نشان می‌دهد و این غنای فرهنگی و ملی، برخلاف دیدگاه‌های جمهوری اسلامی و بسیاری از هموطنان ما، می‌تواند در واقع سکوی جهشی برای ایران باشد؛ می‌تواند حاکی از ثروتمندی ایران به لحاظ وجود فرهنگ‌های مختلف و زبان‌های مختلف و ادیان و مذاهب مختلف در آن باشد و بجای این که این کلمه یا این عبارت همیشه زیر سئوال برود باید به حقیقت وجودی آن اعتراف کرد. حضور و وجود ملیت‌های مختلف در چهارچوب یک کشور دلیل بر تجزیه و تضعیف آن کشور نیست. ما الان در بسیاری از کشورهای بزرگ دنیا این شکل از به اصطلاح موزاییک ملت‌ها را داریم. شاید بهترین نمونه‌ای که می‌توان ارایه کرد هندوستان باشد. در هندوستان بیش از ۲۰ حکومت خود مختار وجود دارد که همه آن‌ها زبان خودشان و دین و مذهب خودشان را دارند و در داخل منطقه‌ای که هستند حکومت‌های خودشان را دارند و در اداره کل کشور هندوستان هم طبق قانون اساسی آن کشور شریک و سهیم‌اند ولی متاسفانه در سیستم سیاسی ایران و کشورهای مشابهی مثل عراق و ترکیه چون هدف این بوده که نشان بدهند که فقط یک ملت و یک زبان و یک فرهنگ در آن‌ها وجود دارد، در طول زمان انواع و اقسام نقشه‌ها را برای ذوب ملت‌های مختلف در درون آن ملت بکار بسته‌اند. حتما یادتان هست که یک وقت در ترکیه به ‌کردهای آن کشور می‌گفتند «ترک‌های کوهی» یعنی این‌ها ترک‌های کوهی هستند و چون از جامعه مدنی ترکیه دور افتاده‌اند زبان خودشان را فراموش کرده‌اند! خب، چه کسی می‌تواند یک چنین حرف‌هایی را قبول کند؟ به همین جهت من و ملت کرد روی این کلمه ملیت تاکید می‌کنیم و هر اسم دیگری که بخواهند با ذکر آن یک معنای سیاسی خاص بگیرند و ملت‌ها را محدود بکنند ما آن را تبعیض دانسته و قبول نداریم.

* آقای هجری من فکر می‌کنم ما ایرانی‌ها کلا در مورد مسایلی که از آن‌ها وحشت داریم حرف نمی‌زنیم و مشکلاتمان را زیر فرش قایم می‌کنیم. مسایلی هم که شما به آن‌ها اشاره می‌کنید اغلب از این نوع است و کمتر در جامعه ایرانی درباره آن‌ها صحبت شده. اغلب وقتی صحبت فدرالیزم می‌شود اکثر مردم فکر می‌کنند که موضوع تجزیه‌طلبی مطرح است و این مساله برای مردم ما کاملا روشن نشده و اگر راستش را بخواهید حتی برای خود من. وقتی که شما و دیگران واژه «ملیت»‌ها را بکار می‌برید من فکر می‌کنم این واژه یک بار تجزیه‌طلبی دارد. بنظرم این گونه مسایل باید در جامعه باز بشود، درباره آن‌ها صحبت بشود، بحث و گفت و گو بشود تا منظور کاملا روشن بشود و ابهامی در میان نباشد. حالا اجازه بدهید بپردازم به سئوال دیگری که این بیننده محترم برنامه من طرح کرده و گفته است که شما در مصاحبه‌ای که اخیرا در برنامه تلویزیونی «نهاد مردمی» داشته‌اید اشاره کرده‌اید به رخداد سال ۱۳۵۷ و گفته‌اید که در آن زمان مردم کردستان با خمینی همراه شدند تا به حقوق خود دست بیابند اما پس از روی کار آمدن حکومت اسلامی این خواسته آن‌ها عملی نشد و از این رو امروز با توجه به بی‌اعتمادی‌هایی که وجود دارد شما مبنای همکاری با دیگران را پذیرش حقوق هموطنان کرد ما در چهار چوب فدرالیزم قرار داده‌اید. ایشان با اشاره به این که بخش قابل توجهی از هموطنان ما با فدرالیزم مخالف هستند و یقینا به این زودی‌ها هم توافقی بر روی این اصل صورت نخواهد گرفت، و بنا بر این عدم همکاری و عدم اتحاد بین ایرانی‌ها عملا به معنای ادامه حیات حکومت جمهوری اسلامی است که نتیجه آن ویرانی بیشتر و بیشتر کشور و بدبخت شدن و فقیرتر شدن همه مردم ایران از جمله هموطنان کرد ما است، پرسیده‌اند در صورت فراهم آمدن شرایطی که کلیه شهروندان و ساکنان ایران بتوانند در یک انتخابات آزاد شرکت کرده و در مورد کلیه امور کلیدی کشور ـ و از جمله مساله فدرالیرم و ساختار اداری کشور ـ رای بدهند، آیا «حزب دموکرات کرستان ایران» همچنان بر سر مساله فدرالیزم پافشاری خواهد کرد و یا به رای اکثریت مردم، هر چه باشد، گردن خواهد گذاشت؟

مصطفی هجری: ضمن سپاسگزاری از این بیننده و شنونده برنامه شما باید عرض کنم که فکر نمی‌کنم من در آن برنامه مورد اشاره گفته باشم که مردم کردستان با خمینی همکاری می‌کردند چون واقعیت این است که ما، همچنان که امروز عرض کردم، نه فقط رفراندوم خمینی و رای دادن به آن را بایکوت کردیم بلکه بر علیه آن تبلیغات هم کردیم و بعد هم شروع کردیم به مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی. البته در آن سال‌های آغازین ما یکی از راه‌های مبارزه‌مان را مذاکره می‌دانستیم و حالا هم می‌دانیم ولی نه با حکومت جمهوری اسلامی چون به اصطلاح مذاکره و گفت و گو کردن برای پیدا کردن راه حل مشکلات است که خودش یک نوع مبارزه سیاسی است و نمی‌شود آن را انکار کرد. بنا بر این ما هیچ وقت همراه جمهوری اسلامی یا خمینی نبوده‌ایم و همیشه بر علیه‌اش بوده‌ایم. منتهی در رابطه با بخش دوم پرسش این هموطن عزیز باید عرض کنم که از دیدگاه ما فدرالیزم در واقع یکی از نشانه‌های دموکراسی است. من شخصا فکر می‌کنم در حزب ما و اصولا از نظر ملت کرد که می‌توانم بگویم بهیچ‌وجه نمی‌توانند قبول کنند که کسی ادعای دموکراسی‌خواهی بکند ولی فدرالیزم را که ما اینقدر روی آن تاکید می‌کنیم و درباره‌اش توضیح می‌دهیم قبول نداشته باشد چون این حق و حقوق هیچ مغایرتی با دموکراسی ندارد. بنا بر این اگر کسی یا گروهی این مساله را مطرح بکند که خب دموکراسی بله و آزادی هم بله ولی صحبت از فدرالیزم نشود، ما نسبت به این گونه حرف‌ها شک و گمان داریم، یعنی ما فکر می‌کنیم که در پس فکر این دسته از هموطنان اصولا باوری نسبت به دموکراسی وجود ندارد و به این جهت است که می‌خواهند یک مرحله پیش بروند و بعد هر وقت فرصت لازم را به دست آوردند بار دیگر حقوق مردم کرد و بقیه ملیت‌های ایران را زیر پا بگذارند؛ همچنان که جمهوری اسلامی که قبل از به قدرت رسیدنش انواع وعده‌ها را داد نه تنها به آن وعده‌ها عمل نکرد بلکه قانون اساسی نوشته شده و تصویب شده خودش را هم زیر پا گذاشت. در رابطه با همه‌پرسی در خصوص فدرالیزم نکته‌ای وجود دارد که باید مورد توجه قرار داد. وقتی ما از حقوق مثلا مردم کرد حرف می‌زنیم می‌باید از خود کردها پرس و جو بشود که آیا آن حقوق را می‌خواهند یا نه، یعنی این مردم کرد هستند که باید رای بدهند که آیا می‌خواهند یک حکومت خود مختار در چهارچوب ایرانی فدرال داشته باشند یا خیر. اگر مردم کرد به این این سئوال رای مثبت دادند در این صورت باید این خواست آن‌ها برآورده بشود و چنانچه، خب، مردم کرد خودشان نخواستند، طبیعتا این کار انجام نمی‌پذیرد. به نظر من هر چه مردم خواستند همان کار باید انجام بگیرد. ولی اگر هدف از همه‌پرسی و رای‌گیری این است که مردم مثلا اصفهان برای مردم کرد در کردستان رای بدهند که چگونه کارهای خودشان را رو به راه کنند این به نظر ما قابل قبول نیست همچنان که ما کردها اجازه به خودمان نمی‌دهیم که بیاییم برای فرض کنید عرب‌ها در اهواز، بلوچ‌ها در بلوچستان یا هموطنان فارسمان در تهران و دیگر شهرها در خصوص نوع حکومت و شیوه اداره منطقه آن‌ها رای و نظر بدهیم. توجه داشته باشید که در یک سیستم دموکراتیک، مثلا اگر نمونه‌اش را کشور کانادا در نظر بگیریم، آنجا یک جامعه فرانسوی زبان هست که فرانسوی هستند و وقتی می‌خواهند نظر آن‌ها را درباره این که آیا شما می‌خواهید مستقل بشوید و از کانادا جدا بشوید یا می‌خواهید در چهارچوب کانادا باقی بمانید، دیگر نمی‌آیند یک انتخابات سراسری در کانادا به عمل بیاورند بلکه می‌روند و از خود آن مردم نظرخواهی می‌کنند. حالا در یک شرایط آزاد این مردم تا به حال و تا آنجا که من اطلاع دارم حداقل دو بار رای‌گیری کرده‌اند و در هر دو بار هم خودشان آزادانه رای داده‌اند به این که مایل هستند در داخل کشور کانادا بمانند و با مردم کانادا زندگی بکنند چون در آنجا دیگر هیچ تبعیضی وجود ندارد و مردم همه با هم برابرند ولی در جامعه ایرانی که متاسفانه ما اصلا تجربه دموکراسی نداریم و هنوز حقوق همدیگر را احترام نمی‌گذاریم، هنوز حتی وقتی یک فرد کرد یا بلوچ یا ترک می‌گوید که مایل است فرزندانش به زبان محلی خود او درس بخوانند و می‌خواهد منطقه خودش را خودش اداره بکند و نه آخوندی که مثلا از قم فرستاده شده، بلافاصله این ایده در ذهن‌ها تداعی می‌شود که این‌ها می‌خواهند کشور را تجزیه بکنند. خود مطرح کردن این موضوع بر این نکته دلالت دارد که این شعارهایی که برای دموکراسی داده می‌شود در واقع چیزی جز شعار نیست. و ما نسبت به این نوع شعارها و این گونه قضاوت‌ها مشکوک هستیم و نمی‌توانیم به آن‌ها اعتماد کنیم. ما نمی‌توانیم به کسی اعتماد کنیم که فدرالیزم را جزوی از دموکراسی نمی‌داند و می‌خواهد این مساله فعلا بماند برای یک مرحله دیگر؛ همچنان که در زمان فروپاشی رژیم پادشاهی این اتفاق افتاد. در آن موقع هم می‌گفتند حالا رژیم پادشاهی سقوط بکند بعد همه چیز درست می‌شود ولی نشد و نتیجه را هم دیدیم. ما نمی‌خواهیم این تجربه را دوباره تکرار بکنیم و به همین جهت ما در هر شرایطی برای به دست آوردن حقوق سیاسی خودمان در چهارچوب ایران فدرال مبارزه خودمان را پیش می‌بریم ولی، خب، طبیعی است هر گامی که در چهارچوب آزادی و در چهارچوب دموکراسی برداشته می‌شود ما هم از آن استقبال می‌کنیم و از فضایی که در اثر این حرکت‌ها بوجود می‌آید استفاده می‌کنیم برای مطرح کردن خواسته‌هامان تا آنجا که برسیم به اهدافمان.

* آقای هجری من متوجه آن مشکلات کلی که از جانب شما مطرح می‌شود هستم، یعنی این را می‌فهمم که شما خواهان آن هستید که اهالی نواحی و استان‌های مختلف کشور بتوانند به زبان خودشان صحبت بکنند، بنویسند و درس بخوانند و بطور کلی حق و حقوق خودشان را داشته باشند و مثلا بتوانند از طریق یک انتخابات محلی مقامات استان و شهرهای خودشان را خودشان انتخاب بکنند و به اصطلاح جریان امور آن گونه که فعلا هست نباشد، ولی آنچه از میان گفته‌های شما برای من هنوز نامفهوم است این است که اگر ما قادر بشویم یک حکومت و دولت دموکرات را بر سر کار بیاوریم و مجلسی داشته باشیم که نمایندگان اهالی همه استان‌های کشور بتوانند در آن حضور داشته باشند، شامل کردها، آذری‌ها، بلوچ‌ها، لرها، اعراب و...، و در آن مجلس همه با هم در باره طرح‌ها و مسایل کلان کشور تصمیم بگیرند و در حقیقت هیچ تبعیضی در میان نباشد و کسی هم از بالا دستور و فرمان ندهد، در این صورت ما همه موزاییک‌ها را کنار هم گذاشته و صاحب کشوری هستم؛ درست است؟

مصطفی هجری: بله، درست است.


* یعنی طوری باشد که همان‌طور که برای شما مهم است که در تهران چه می‌‌گذرد برای من هم مهم باشد که در کردستان چه اتفاقی می‌افتد...

مصطفی هجری: ولی تا به حال این طور نبوده است. تا به حال رویدادهایی که در کردستان رخ داده برای هموطن تهرانی من نه تنها مهم نبوده بلکه اصلا از آن‌ها خبر نداشته و نمی‌دانسته است که در کردستان چه می‌گذرد و به همین لحاظ از درد ما بی‌خبر است. ببینید، این مساله خیلی ساده است. یک مثالی هست که می‌گوید اگر می‌خواهید قاضی عادلی باشید باید خودتان را بگذارید جای طرف. من می‌گویم شما خود را جای یک انسان کرد بگذار، فردا که در تهران بچه‌ات را می‌فرستی مدرسه اگر از همان روز اول به او بگویند تو باید از امروز فارسی حرف بزنی و دیگر کردی حرف نزنی و باید درس‌هایت را به فارسی بخوانی و نه به کردی، شما چه حالی پیدا می‌کنی و چکار می‌کنی؟

* این البته ظلم است و‌ خیلی از ما هم به این نتیجه رسیده‌ایم که این ظلم است...

مصطفی هجری: ما هم چیزی غیر از این نمی‌گوییم و نمی‌خواهیم. حالا اگر واقعا این ظلم بوده و هست و اگر باز هم برنامه خاصی یا هدف خاصی در میان نیست که دوباره برگردیم به همان شرایط، چه دلیلی دارد که فدرالیزم را قبول نکنیم؟ اشکال قانونی و سیاسی و اجتماعی این امر در چیست؟

* همان‌طور که گفتم من فکر می‌کنم ما می‌باید مساله را بیشتر باز کنیم چون وقتی در فضای پر ابهام فعلی از فدرالیزم صحبت می‌کنیم مردم نگران موضوع تجزیه‌طلبی می‌شوند. من معتقدم ما می‌باید در این مورد و راجع به این مساله بیشتر با یکدیگر صحبت بکنیم.

مصطفی هجری: همین که هموطن عزیزی به ما می‌گوید یا پیش خودش فکر می‌کند که ما تجزیه‌طلب هستیم، ما فکر می‌کنیم که این هموطن ما را هموطن درجه دو خود می‌داند؛ به این دلیل که خودش را ایرانی‌تر از ما می‌داند و فکر می‌کند که ما می‌خواهیم ایران را تجزیه کنیم ولی ما شاهد هستیم که او خودش دارد با پیش کشیدن بحث حفظ تمامیت ارضی حقوق ما را پایمال می‌کند. ولی، همچین چیزی وجود ندارد؛ نه در منطقه این فکر وجود دارد و نه در داخل ایران، ولی خب اگر مردم حقوقشان پایمال بشود و تبعیض بصورت مداوم ادامه پیدا کند، آن وقت ممکن است فکر تجزیه‌طلبی پیش بیاید وگرنه در حال حاضر وجود ندارد. ببینید، امکان ندارد حق و حقوق کسی رعایت بشود و شهروندی باشد با حقوق مساوی با دیگر شهروندان یک کشور و او فکر کند که باید کشور تجزیه بشود؛ این یک واقعیت است. در هندوستان کسی سخن از تجزیه نمی‌گوید چون حالا اگر وضعشان خوب است یا بد است همه مثل همدیگر هستند؛ همه حقوق خودشان را دارند. ما در پی این حقیقت ساده هستیم که ده‌ها سال است در دنیای دموکرات و پیشرفته تجربه می‌شود. ایده فدرالیزم را ما کردها اختراع نکرده‌ایم ولی، خب، ما این حق را به خودمان می‌دهیم که در مقابل پایمال شدن حقوقمان از خودمان دفاع بکنیم. وقتی یک هموطن من انسان کرد را هموطن درجه دو می‌داند و خواست‌های مرا تجزیه‌طلبی تعبیر می‌کند من هم حق دارم در مورد او مشکوک و بد گمان باشم و فکر کنم که این هموطن می‌خواهد به جای جمهوری اسلامی به قدرت برسد و وقتی به قدرت رسید روز از نو و روزی از نو، و دوباره همه چیز به صورت سابق تکرار بشود. بنا بر این ما قبل از هر چیز بایستی این دیوارهای بی‌اعتمادی را ترمیم کنیم، این گسل‌هایی را که در اثر این نوع تفکر بین هموطنان تهران‌‌نشین و منطقه‌های محلی بوجود آمده باید جبران بکنیم. این جبران کردن و این ایجاد حس اعتماد زمانی ممکن است که همه فکر کنیم که همه ما مثل همدیگر هستیم و هیچ فرقی با هم نداریم. من اجازه نمی‌دهم به خودم که مثلا، فرض کنید، هموطنان ما در مازندران، در اصفهان، در بلوچستان، وقتی حقوق خودشان را می‌خواهند چنین تصور کنم که این‌ها تجزیه‌طلب هستند. من به میهن‌پرستی آن‌ها اعتماد دارم و هیچ وقت این گمان در من پیدا نمی‌شود که آن‌ها کمتر از من ایران را دوست دارند. من می‌خواهم این اعتماد از طرف دیگر هموطنان در مورد کردها و ترک‌ها و دیگران هم بوجود بیاید. در این صورت است که ما می‌توانیم با حسن نیت کنار هم بنشینیم و راه حلی برای رفع مشکلات کشورمان پیدا کنیم نه این که یکی از ما همیشه زیر نظر باشد، زیر سئوال باشد که مبادا هر حرکتی می‌کند به منظور تجزیه‌طلبی باشد.

من در آن مصاحبه‌ای که این بیننده برنامه شما به آن اشاره کرده گفتم که اگر یک سازمانی، یک کسی، تجزیه‌طلب باشد خب اعلام می‌کند که هست؛ اعلام می‌کند که تجزیه‌طلب است. حالا ما در ایران حتی در میان کردها افرادی داریم که خواستار تجزیه هستند و این را هم اعلام می‌کنند و می‌گویند که ما تجزیه‌طلب هستیم. ولی وقتی کسی تجزیه‌طلب نیست و شما می‌خواهید به او اتهام بزنید این فقط سرچشمه‌اش از بی‌اعتمادی است. این بی‌اعتمادی اگر از یک طرف ظهور و بروز پیدا بکند طبیعتا در طرف دیگر هم تاثیر می‌گذارد.

* آقای هجری، مسلما شما می‌دانید که در کشورهایی نظیر کشور ما تفکر و نظر و طرز عمل مردم با دولت‌ها فرق می‌کند و خواسته‌های مردم از خواست‌ها و برنامه‌های دولت‌ها متفاوت است. من مطمئن هستم همین الان از میان کسانی که دارند این برنامه را نگاه می‌کنند و این مصاحبه را می‌شنوند تهرانی‌هایی هستند که با شما همدردی می‌کنند، با خواسته‌های هموطنان آذری ما، کرد ما، بلوچ‌ها، لرها، اعراب و غیرو موافق‌اند. به نظر شما این ها چکار می‌توانند بکنند تا کردها و مردمان دیگر نواحی ایران زودتر به هدف‌ها و خواسته‌هاشان برسند؟ پیشنهاد شما در این زمینه چیست؟

مصطفی هجری: ببینید، من فکر می‌کنم ما همه ایرانی‌ها اولین وظیفه‌مان این است که روی پیشبرد اندیشه دموکراسی در ایران کار بکنیم. دموکراسی در معنای وسیع خودش و نه در شکل ظاهری و قالبی و کلیشه‌ای آن که تا به حال معمولا بکار برده می‌شود. دموکراسی حقوق همه اقشار و طبقات جامعه را تامین می‌کند. حالا من نمی‌گویم دموکراسی هیچ ایرادی ندارد ولی تا کنون آلترناتیو بهتر از آن وجود نداشته و ندارد و همه این ضربه‌هایی که ما کردها یا شما فارس‌ها یا نمی‌دانم عرب‌های ایران خورده‌ایم از فقدان دموکراسی بوده است. بنا بر این، ما باید روی این ایده کار بکنیم چرا که همه این مسایلی که من امروز در اینجا و در خدمت شما از آن‌ها سخن گفتم بر می‌گردد به مساله دموکراسی. کسی که نسبت به هموطن خودش مشکوک و در مورد او بدگمان است گرچه تحت تاثیر القائاتی است که توسط سیستم‌های حکومتی ترویج و تقویت شده ولی یک چنین شخصی نمی‌تواند ادعای دموکراسی‌خواهی بکند. کسی که حقی را که برای خودش قائل است برای دیگران قائل نیست نمی‌تواند ادعای دموکراسی‌خواهی بکند. من نمی‌توانم باور داشته باشم که در منطقه خودم ـ مثلا فرض بگیرید تهران ـ مردم حق دارند شوراهای اداره امور استانی خودشان را داشته باشند، انجمن‌های خودشان را داشته باشند، انتخابات آزاد خودشان را داشته باشند، و کارهای مربوط به منطقه خودشان را خودشان اداره بکنند، ولی این حق را در مورد مردم کردستان و برای آن‌ها قائل نباشم و به محض این که آن‌ها یک چنین حرف‌هایی زدند صدایم را بلند کنم که این تجزیه‌طلبی است! ما با این نوع راه حل‌ها نمی‌توانیم به نتیجه مورد نظر برسیم و در واقع اگر هم تا به حال به نتیجه نرسیده‌ایم و وضعمان چنین است که می‌بینید، بخش اعظم آن بر می‌گردد به این نوع طرز فکر. خواسته من فقط این است که ما همه خودمان را با هم برابر بدانیم و حقی را که برای خودمان قائلیم برای دیگران هم قائل باشیم. در کشور وسیعی مثل ایران، با این مقدار از موزاییک ملیت‌ها، مذاهب و زبان‌ها، هیچ کس نمی‌باید خودش را برتر از دیگری حساب کند و بدتر این که وقتی خودش را برتر از بقیه حساب کرد فکر کند که میهن‌پرست‌تر هم هست! خب معلوم است که یک چنین آدمی با طرف مقابل خود چه رفتاری خواهد داشت؛ همان رفتاری که تا کنون داشته‌اند. تنها خواسته ما همین است.

* متاسفانه در اثر بلاهایی که در طول تاریخ بر سر مردم ما آمده، یک فکر توطئه در سر اکثر مردم ما هست و ما اغلب فکر می‌کنیم که در هر کاری یا حرفی یک نقشه و طرح پنهانی و ناشناس وجود دارد. با این که من خودم اهل باور به تئوری توطئه نیستم ولی خب این را می‌فهمم که مردم ما بخاطر دخالت ها و سوء استفاده‌های مستمر کشورهای دیگر از کشور ما دچار یک چنین توهمی شده‌اند. در یک چنین فضای فکری می‌بینیم که گه گاه حرکاتی در برخی از نواحی کشور رخ می‌دهد و صداهایی از آن نواحی برمی‌خیزد که به روشنی معلوم است عوامل خارجی در آن‌ها دست دارند. درست است که مردم صد در صد مخالف حکومت جمهوری اسلامی هستند و از کشتارها، شکنجه‌ها و فشار‌هایی که در سراسر کشور بر آن‌ها وارد می‌شود به ستوه آمده‌اند، ولی در یک چنین شرایطی و در مواجهه با یک چنین حرکات مشکوکی نمی‌توانند انزجارشان از عاملان و مجریان یک چنین حرکات مشکوکی را پنهان کنند زیرا وحشت این را دارند که این افراد و یا گروه‌ها بخواهند به تشویق و با کمک بیگانگان کشور را تجزیه کنند. بنظر من یکی از این گونه گروه‌ها همین گروه «جندالله» است که بنظرم می‌رسد این‌ها یک گروه آزادی و دموکراسی‌خواه نیستند و این طور که اغلب در خبرها می‌آید و ما می‌خوانیم و می‌شنویم کمک‌های مالی هم از برخی از کشورهای غربی به آن‌ها می‌شود. مایلم نظر شما را در خصوص این گونه حرکات و فعالیت‌ها که به ضرر کشور ماست و متاسفانه غرب هم باعث و بانی آن است بدانم.

مصطفی هجری: سئوال جالبی است. خیلی ممنون از طرح این سئوال. ببینید، واقعیت این است که اگر در هر کشوری حق و حقوق مردم رعایت بشود هیچ جنداللهی در آن کشور سر بر نمی‌آورد. من کارها و عملیات «جندالله» را که باعث کشتار مردم بی‌گناه و زن‌ها و کودکان می‌شود به هیچ وجه قبول ندارم و برای هیچ‌کس هم این حق را قائل نیستم که به منظور به دست آوردن حقوق خودش مردم بی‌گناه را قربانی بکند، ولی به نظر من ما بجای این که فکر کنیم «جندالله» کارش غیرقانونی است و در واقع آنچه می‌کند کار خوبی نیست می‌باید بیشتر مطالعه و ریشه‌یابی بکنیم و ببینیم چرا «جندالله» یک چنین کارهایی را می‌کند. چرا، فرض کنید، در کشور آمریکا یک چنین گروه‌هایی پیدا نمی‌شوند. حالا ممکن است یک شخصی یا یک حرکتی پیدا بشود یک روزی که یک تیراندازی بکند و یکی را بکشد ولی به عنوان یک گروه و سازمان به اصطلاح صاحب برنامه این کارها انجام نمی‌شود. این‌ها همه بر می‌گردد در واقع به نوع عمل حکومت‌های مرکزی. در واقع هر عکس‌العملی که از مردم ایران می‌بینیم، از کردها یا از «جندالله» یا هر گروه دیگر، در واقع عکس‌العملی است در مقابل اعمال رژیم. وقتی که در یک کشور حقوق مساوی مردم رعایت می‌شود، دیکتاتوری وجود ندارد، هر چند ممکن است آن جامعه جامعه فقیر و کم درآمدی باشد، ولی وقتی در آن تبعیض نیست و مردم زندگی خودشان را دارند در صورت داشتن مطالباتی خاص آن را بطور مسالمت‌آمیز از حکومت طلب می‌کنند ولی وقتی یک حکومت هیچ راهی برای مردم باقی نمی‌گذارد، حقوقشان را پایمال می‌کند و به آن‌ها زور می‌گوید و در عین حال که حقوقشان را پایمال می‌کند به آن‌ها فشار می‌آورد که اعمال و رفتار حکومت را تایید بکنند و به قوانین حکومت گردن بنهند، بالاخره مردم عکس‌العمل نشان می‌دهند و مثلا مثل «جندالله» اقدام مسلحانه می‌کنند. وقتی یک چنین شرایطی پیش می‌آید، وقتی چنین شکاف‌هایی بوجود می‌آید ممکن است عوامل خارجی یا نیروهای خارجی هم از فرصت استفاده بکنند. این مساله وجود توهم توطئه که شما به آن اشاره کردید مربوط می‌شود به یک چنین شرایطی. رژیم برای این که مردم را بترساند مرتب می‌گوید که آمریکا در فکر تجزیه کشور است، اسراییل در فکر تجزیه کشور است. و یا این که عوامل آن‌ها در داخل کشور دارند اخلال می‌کنند. این‌ها همه برای ایجاد نگرانی در میان مردم است. برای این است که جمهوری اسلامی می‌خواهد مردم را دور خودش جمع کند. همین القائات را متاسفانه جمهوری اسلامی توانسته در ذهن بخشی از هموطنان ما که اشاره کردید بوجود بیاورد که بله این‌‌ها توطئه است؛ مردم نجبید، کردها فعلا حقوق خودتان را نخواهید چون توطئه در کار است برای تجزیه کشور! من دوباره باز می‌گردم به پاسخ سئوال قبلی شما که گفتم برای ریشه‌کن کردن این نوع عملیات و مبارزات که مورد قبول ما نیست و عکس‌العمل‌های نامناسب است و همچنین برای قطع کردن دست بیگانگانی که به فکر تجزیه کشور هستند می‌باید حقوق مردم را به آن‌ها بدهیم. من فکر می‌کنم یک هموطنی که از هر لحاظ راضی هست و می‌بیند که حقوقش پایمال نمی‌شود و همه حقوق دموکراتیک خودش را کسب کرده است هیچ وقت اجازه نمی‌دهد که یک نیروی خارجی بیاید و کشورش را تجزیه کند. ولی وقتی می‌بیند که در این کشور چیزی ندارد که از دست بدهد و بطور مثال می‌بیند که جمهوری اسلامی همه حق و حقوق مردم کرد و بقیه ملیت‌ها را از آن‌ها گرفته و آن‌ها هیچ‌گونه حقی در این کشور ندارند، می‌توان تصور کرد که ممکن است نسبت به کشورش بی‌تفاوت باشد. ما می‌گوییم باید طوری رفتار کرد که کار به این مرحله نکشد؛ نیروهای تجزیه‌طلب زیاد نشوند؛ نیروهایی که به گفته شما از خارجی‌ها تغذیه می‌شوند پیدا نشوند. حرف ما پیدا کردن راه حل برای این مرحله است. ما باید به این مساله رسیدگی کرده و به این وضعیت سر و سامان بدهیم. باز هم تکرار می‌کنم با اعتماد به یکدیگر، با رعایت حقوق مساوی همدیگر، ما می‌توانیم تمامی این مشکلات را حل کنیم.

* آقای هجری، چندی پیش صحبت‌های زیادی در این زمینه بود که آمریکا ممکن است به ایران حمله کند، اسراییل ممکن است به ایران حمله کند، که عده زیادی از ایرانیان متفقا با این امر مخالف بودند و می‌گفتند اگر کشوری دلش به حال مردم ما سوخته است بهتر است بجای حمله به ایران به فکر حمایت از جنبش آزادی‌خواهی مردم ما باشد. و همه صحبت‌ها در اطراف حمایت معنوی یا مالی دولت‌های غربی از جنش داخل ایران بود. همین چندی پیش هم شنیدیم که دولت آمریکا یک بودجه خیلی زیادی را به ایجاد و گسترش و حمایت فنی از شبکه اطلاع رسانی مردمی در ایران اختصاص داده که من شخصا از این بابت خیلی خوشحال شدم. ولی این روزها در بین جامعه ایرانی این پرسش مطرح است ـ و ما همین دیشب در یک سخنرانی که حضور داشتیم ‌بار دیگر شاهد بودیم ـ که آیا دریافت کمک مالی از کشورهای غربی برای استفاده در راه مبارزات آزادی‌خواهانه‌ صحیح است یا نه. بعضی‌ها می‌گویند بله صحیح است چون ما می‌خواهیم این کمک‌ها را صرف مبارزه با رژیم و برقراری آزادی و دموکراسی در کشورمان بکنیم و برخی هم می‌گویند نه صحیح نیست چون موجبات وابستگی ما به بیگانگان را فراهم می‌کند. می‌خواستم بدانم نظر شما در مورد دریافت این گونه کمک‌های مالی چیست و اگر نظرتان مثبت است چه محدودیت‌هایی برای آن قائل هستید؟

مصطفی هجری: ببینید، به نظر من مساله این‌طور مطرح است که آیا ما قبول می‌کنیم که به منظور براندازی حکومت اسلامی یک نیروی خارجی حمله نظامی بکند و جمهوری اسلامی را از بین ببرد یا نه؟ بنظر من هیچ کدام از نیروهای ایران با این امر موافق نیستند ولی همه آن‌هایی که موافق براندازی رژیم هستند به نظر من خیلی مشروع است و لازم است که کمک‌هایی را که شما به آن اشاره کردید از کشورهای خارجی دریافت بکنند. برای این که جمهوری اسلامی بسیار قوی است و برای براندازی آن ما احتیاج به کمک داریم. ما باید از یک چنین کمک‌هایی استفاده بکنیم و از این بابت تحت تلقینات جمهوری اسلامی قرا‌ر نگیریم که هر وقت دلش می‌خواهد اتهام وابستگی به از آمریکا و اسراییل را به این و آن می‌زند و از این طریق مردم را در موقعیتی قرار داده است که نمی‌توانند تکان بخورند مبادا بهشان گفته شود که عامل خارجی هستند. این مسایل بنظر من امروز در دنیا به این شکل مطرح نیست و اگر فرض کنیم با فروپاشی جمهوری اسلامی و برقراری یک حکومت دموکراتیک در ایران مردم ایران نفع می‌برند، من می‌توانم بگویم که آمریکا بیشتر از ایرانی‌ها از ایجاد یک حکومت دموکراتیک در ایران نفع می‌برد چون کشور آمریکا هم اگر در ایران یا در منطقه مشکلات زیادی دارد به علت فقدان حکومت‌های دموکراتیک در این مناطق است و همین‌طور به علت وجود ایرانی مستبد که به اصطلاح تابع هیچ یک از قوانین بین‌المللی نیست. اگر یک حکومت دموکراتیک در ایران بر سر کار بیاید از این نظر هم به نفع آمریکا‌ست و فکر می‌کنم که آمریکا اگر بخواهد منافعی از فروپاشی رژیم اسلامی در ایران به دست آورد بزرگ‌ترین نفعش همین خواهد بود. به همین جهت من گرفتن کمک مالی و استفاده از حمایت کشورهای خارجی ـ البته آن دست از کشورها که خودشان حکومت‌های دموکراتیک دارند و آزادی در آن‌ها وجود دارد ـ را به هیچ وجه چیز بدی به حساب نمی‌آورم؛ منتهی، چنان که شما اشاره کردید، این امر بستگی به این دارد که این حمایت در چه راهی صرف بشود. اگر برای پیشبرد دموکراسی است، اگر برای کمک به گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی آزادی‌خواه و دموکرات است و در این راه صرف می‌شود، خب، به نظر من باید از آن استقبال کرد ولی اگر برای از بین بردن ایران یا مردم بی‌دفاع آن و یا دخالت مستقیم در ایران است به نظر من نباید آن را قبول کرد.

* آقای هجری بخاطر وقتی که در اختیار من گذاشتید و به پرسش‌هایم پاسخ دادید خیلی از شما سپاسگزارم.

مصطفی هجری: من هم از شما متشکرم.

* اگر فکر می‌کنید نکته یا صحبتی هست که مایل هستید با استفاده از این فرصت مطرح کنید و یا پرسشی بوده است که من طرح نکرده‌ام خواهش می‌کنم بفرمایید.

مصطفی هجری: چیز بیشتری ندارم که به هموطنانم عرض کنم؛ جز این که بار دیگر می‌خواهم این تقاضا را داشته باشم که ما در گذشته یک روشی انتخاب کردیم نسبت به مردمانی که در گوشه و کنار ایران زندگی می‌کنند، و‌ با ملیت‌های مختلف ایران اسلوبی را بکار بردیم که این اسلوب موجبات سرکوب آن‌ها را فراهم آورد و در واقع اوج این سرکوب‌ها در زمان رژیم سلطنتی و بعدا رژیم جمهوری اسلامی بود ولی امروز همه می‌بینیم که همه این سرکوب‌ها و اعمال تبعیض‌های گوناگون هیچکدام نتوانسته است مردم این مناطق را از خواسته‌های بر حق آنان منصرف کند و این خواسته‌ها روز به روز بیشتر رادیکال می‌شود. به همین جهت من تقاضایم این است که این واقعیت‌ها را در نظر بگیریم و اگر می‌خواهیم ایرانی آزاد و دموکراتیک داشته باشیم و در آینده گروه دیگری مثل جمهوری اسلامی تحت عنوان دیگری بر گرده مردم ایران سوار نشود، می‌باید بنشینیم و با در نظر گرفتن واقعیت‌های داخلی و خارجی راه حل مناسبی برای بیرون رفت از مشکلات فعلی پیدا کنیم نه این که این دیوار بی‌اعتمادی را روز به روز بلند‌تر و ضخیم‌تر کرده و فضای بی‌اعتمادی را میان هموطنانمان گسترده‌تر نماییم.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024