iran-emrooz.net | Mon, 18.07.2005, 7:20
ما خاموشيم و او در خروش ،
اگر نمیخروشيم، خاموش!
دكتر محمد دادفر
(نماينده مجلس ششم)
دوشنبه ٢٧ تير ١٣٨٤
گنجی كه به مرخصی آمد ، شب به ديدنش رفتم. سر حال و قبراق ، انگار او نبود كه ٥ سال پشت ميلههای زندان روزهای سخت تنهايی را گذرانده است. دوستدارانش در خانهای كوچك به ديدار دوست بزرگشان آمده بودند. جمع حاضرين تركيبی از زندانيان، زندان رفتگان و منتظران زندان بود!
اكبر از مانيفست دوم و تحريم انتخابات دفاع میكرد. در ذهنم خاطرات مجلس ششم، كميسيون اصل ٩٠ و همه فرصتهای بر باد رفته را مرور میكردم و به ياد میآوردم كه دوستان غافل را به جديت برای آزادی گنجی فرا میخواندم و با مصاحبههای پياپی تلاش میكردم آزادی زندانيان سياسی و مطبوعاتی را از اهم وظايف مجلس كنم اما...
آنچه سبب شد قلم بردارم و امروز نكتهای را بنويسم تاكيد اكبر در آن شب براين نكته بود: "دوستان از من میخواهند دست از تحريم انتخابات بردارم و سكوت كنم ، چون آنها میخواهند در انتخابات كانديدا داشته باشند واز آقای معين حمايت كنند، اما من به آنها گفتهام من تحريم میكنم و شما هم فعاليت كنيد برای آقای معين، شما كار خودتان را بكنيد من هم راه خودم را ميروم".
امروز اكبر بيش از ٣٠ روز است كه در اعتصاب غذاست و آزادی خواهان و سياسيون! به چند شيوه از خود واكنش نشان دادهاند. جمعی به امضای نامههای هشدار دهنده پرداختهاند، جمعی دعوت به تجمع كردهاند ، جمعی به سازمان ملل و جمعی به خدا متوسل شدهاند و گروهی نيز از اكبر خواستهاند برای حفظ جان خود دست از اعتصاب غذا بردارد. اين حركتها در مجموع ستودنی است اما علاقه دارم از گروه آخر يعنی كسانی كه از گنجی میخواهند به اعتصاب غذايش پايان دهد بپرسم آيا اعتقاد دارند او مبارز پيشرو راه آزادی است يا نه؟ اگر جوابشان مثبت است آيا اعتقاد دارند مبارزه برای به دست آوردن آزادی روشهايی دارد يا نه؟ آيا آنها نيز همچون گنجی خود را مبارز میدانند يا نه؟ آيا در اين مسير برای خود وظيفهای قائل هستند يا نه؟
اگر آنها گنجی را مبارز عاقل راه آزادی مردم ايران بدانند – كه هست – آنگاه بايد ايمان بياورند كه او اين روش را هوشمندانه برگزيده است. مبارز راه آزادی فدايی است و جانش نيز جز ابزاری برای پيشبرد راهش نيست ، بنابر اين بازداشتن چنين فردی از مسيرش با استدلالهايی از جنس پرهيز كودك از خطر! ممكن نيست.
اگر دعوت كنندگان به پايان اعتصاب غذا ، خود را همانند گنجی بدانند و نزديكی فكری و سوابق مبارزاتی مشترك به آنها اين اجازه را میدهد، پرسشی كه باقی میماند اين است كه اين مبارزين عزيز خود چه میكنند. من مطمئنم همه پيرزنان و پير مردانی كه خبر اعتصاب اكبر را شنيدهاند دست به جانب پروردگار بردهاند و برايش دعا كردهاند و همه مادران دلسوز هم گفتهاند: آيا كسی نيست كه اين جوان را از اعتصاب غذا باز دارد تا داغش بر دل مادرش ننشيند! و خانوادهاش بیسر و سامان نشود! فعالان سياسی بايد تكليف خود را روشن كنند. آيا میخواهند همچون مادران مهربان باشند و همچون پيرزنان و پيرمردان ناتوان!
گنجی همانگونه كه در بارهی انتخابات گفت در اعتصاب غذا هم دارد با روش خودش مبارزه میكند. ديگران هم بايد روش خود را انتخاب كنند.
روش اكبر بيش از آنكه زلزلهای در زندانسازان و زندانبانان افكند ، مدعيان مبارزه برای آزادی را در آزمايشی بزرگ قرار داده است. آنان كه از او دعوت میكنند تا به اعتصابش پايان دهد ، اگر خود مسير عافيت را برگزيده باشند در حقيقت از او نه پايان اعتصاب كه بريدن راه مبارزهاش را میخواهند و اين همان چيزی است كه زندانداران هم میخواهند. اگر جز اين است ، بايد آنان نيز مسير مبارزه خود را آشكار كنند. من در مجلس تجربه كردم كه بسياری از اين مدعيان مبارزه برای احقاق حقوق مردم جز كند كردن ديگران و كسب رهبری نيروهای خاموش سربراه هنری ندارند و پيشروان را به هيچ روی برنمیتابند.
اكبر گنجی اعتصاب غذا كرده است ، به جای دعوت از او برای دست كشيدن از راهش اگر راست میگوييد به راه خودتان برويد. همچون او راهی كارا برگزينيد و اگر ناتوانيد به كنجی برويد و بنشينيد. آنان كه برای جان او نسخه میپيچند چرا برای راه او نسخهای نمینويسند. آيا نمیپندارند وقت آن است كه برای همراهی با او بايد خود نيز دست از خور و خواب بردارند و از چشم ارباب خواب زده دنيا خفتن بربايند.
من هرگز حركتهای افراطی را توصيه نمیكنم اما معتقدم با شيوههای آرام بايد برای گرفتن حق مردم حركت كرد. اگر بيرون از زندان آزايخواهان در جوشش و جنبش بودند ، شايد اكبر گنجی اين روش را بر نمیگزيد و تلاش میكرد خود را با بيرون هماهنگ كند. آنچه او را واداشته تا با فداكردن جان خويش رنج بیعدالتی را عريان كند ، خاموشی ديگران است و اين خاموشی گناه ماست. او امروز تاوان نشايستگی ما در مبارزه برای استقرار مردمسالاری را میپردازد. ما خاموشيم و او در خروش. او را هرگز به خاموشی مرگ اندود خويش فرا نخوانيم!!