iran-emrooz.net | Fri, 29.04.2011, 8:26
آیا آمریکا میتواند یک ابر قدرت باقی بماند؟
شهلا صمصامی
با نگاهی به گذشته، به تاریخ، به برخاستن و فروپاشیدن امپراتوریها و قدرتهای بزرگ جهان میبینیم همه ارتشی نیرومند، خزانهای پر از پول و درآمدی زیاد داشتهاند ولی در نهایت عدم تعادل ثروت، فقر اکثریت، فشارهای اقتصادی و سیاسی به تودهٔ مردم، موجب از هم پاشیدن بزرگترین قدرتهای زمان شده است.
این پرسش در مورد ابر قدرت دوران حاضر مدتهاست که مطرح است. آمریکا هنوز از نظر اقتصادی و نظامی یک ابر قدرت است ولی علائم فروپاشی و سقوط بخوبی مشاهده میشود. آنچه که آمریکا را تبدیل به یک ابر قدرت کرد تصمیمات درستی بود که در مورد آموزش و پرورش، تحقیقات و پیشرفت تکنولوژی و بوجود آمدن یک زیر بنای استوار در بیش از نیم قرن پیش گرفته شد.
در سالهای ۵۰ و ۶۰ زیر بنای بوجود آمدن یک ابر قدرت فراهم شد. مالیاتها عادلانه و رفاه مردم عادی مد نظر نمایندگان آنها بود.
بر اساس تحقیقات «مؤسسه همکاریهای اقتصادی و عمران» آمریکا که در میان کشورهای پیشرفته زمانی از نظر تعداد فارغ التحصیلان دانشگاهی اول بود، امروز دوازدهم است. جوانان۱۵ سالهٔ آمریکایی در بخش علوم هفدهمین و در ریاضیات بیست و پنجم هستند. از نظر تعداد دانش آموزان در دبستان، آمریکا در ردیف ۷۹ در دنیاست. زیر بنای جامعه مانند راهها، پلها، وسایل نقلیه عمومی و غیره در دنیا مقام ۲۳ را دارد. از نظر طول عمر آمریکا بیست و هفتم، از جهت بیماریهای قند در ردیف هیجدهم ولی از نظر چاقی آمریکا در دنیا اول است.
آمریکا همچنین دارای بیشترین اسلحه در دنیاست و در میان کشورهای ثروتمند، بیشترین تعداد جنایات رادارد و البته بیشترین مقدارقرض را نیز در دنیا دارد.
بودجهٔ پیشنهادی پل رایان
پل رایان ستاره درخشان جمهوریخواهان است. رایان ۲۹ ساله بود که در سال ۱۹۹۸ از ناحیه کوچکی در جنوب شرقی ایالت ویسکانسن به کنگره رفت. وی فارغ التحصیل رشتهٔ اقتصاد است و خودش میگوید که با عدد و رقم کار کردن از علاقههای ویژه اوست. پس از انتخابات نوامبر گذشته، رایان به مقام بسیار مهم رئیس کمیته بودجه در مجلس رسید. رایان امروز ۴۱ سال دارد و بودجهای به مجلس ارائه داده است که قرار است ۶ تریلیون دلار از مخارج کم کرده و به بحران کسر بودجه و قروض آمریکا پایان دهد. برای رسیدن به چنین هدفی مهمترین و محبوبترین برنامههای دولتی آمریکا یعنی میدیکر و میدیکید باید تغییر کند.
میدکر در حقیقت بیمه بهداشتی برای آمریکائیان از ۶۵ سال به بالاست. این برنامه ۴۵ میلیون آمریکایی بالای ۶۵ سال را در بر میگیرد و مخارج آن به ۴۹۱ بیلیون دلار در سال میرسد. در عین حال جمعیت آمریکا هر روز مسنتر میشود و بزودی تعداد کسانیکه به ۶۵ سال میرسند میلیونها بیشتر خواهند شد. ۷۰ در صد از مردم آمریکا میخواهند این برنامهٔ دولتی بجای خود باقی بماند.
میدیکید بیمه بهداشتی برای افراد فقیر و علیل است که اکثریت مردم نمیخواهند تغییری در آن بوجود آید. کسر بودجهٔ آمریکا بجهت مخارج زیاد و کم شدن درآمد هاست. این درآمدها معمولاً از مالیات بر درآمد تأمین میشود که در دههٔ گذشته جمهوریخواهان این مالیاتها، بویژه مالیات ثروتمندان و کمپانیهای بزرگ را کم کردهاند.
بر اساس بودجهٔ پیشنهادی رایان، برنامه دولتی میدیکر را در ۱۰ سال آینده از بین برده و بجای آن افراد بالای ۶۵ سال بیمه خود را از شرکتهای خصوصی بیمه باید خریداری کنند. جمهوریخواهان میگویند رقابت بین این شرکتها قیمتها را پائین میآورد. کسانیکه مجبورند این بیمه را خریداری کنند با دقت بیشتری عمل میکنند که اینهم قیمتها را پائین میآورد. بر اساس برنامه رایان دولت مقداری پول درحدود ۱۵ هزاردلار به افراد مسن میدهد که بیمه خود را خریداری کنند.
رایان میخواهد برنامهٔ دولتی میدیکید را بکلی تغییر دهد و به ایالات واگذار کند. باین معنی که ایالات مقادیری از دولت فدرال دریافت میکنند که به افراد فقیر و علیل کمک کنند. این موجب میشود که ۷۷۱ میلیون دلار در ۱۰ سال آینده ذخیره شود.
تغییراتی که بودجهٔ پیشنهادی رایان در مالیاتها بوجود میآورد باینگونه است که سیستم مالیاتی بکلی تغییر خواهد کرد از جمله مالیات طبقات ثروتمند از ۳۵ درصد به ۲۵ درصد تقلیل داده شده و همچنین برنامهای را که پرزیدنت بوش برای کم شدن مالیات ثروتمندان گذاشته بود و اوباما پس از انتخابات نوامبر مجبور شد تا ۲۰۱۳ آنرا تمدیدکند، همیشگی خواهد شد. ثروتمندان و کمپانیهای بزرگ هیچ نوع کمکی به کسر بودجه نمیکنند و ۷۰۰ بیلیون دلار درآمد که میتواند از راه مالیاتها بدست آید از بین میرود.
رایان همچنین میخواهد ۹۲۵ بیلیون دلار از مخارج دولتی را کم کند. اینها غالباً برنامههایی است که در زمینه آموزشی، تحقیق، کمک به دانشجویان و نظیر آنست. ولی رایان بودجهٔ دفاعی را کم نمیکند. این بودجه در سال ۷۲۴ بیلیون دلار است.
بودجهٔ رایان در مجلس با رأی اکثریت جمهوریخواهان بتصویب رسیده است ولی حدس زده میشود که در سنا به تصویب نخواهد رسید. در عین حال در ماه جولای آمریکا نیاز دارد برای تأمین مخارج خود دوباره قرض بگیرد و کنگره باید اینرا تصویب کند. این خود چالش بزرگی برای کنگره، جمهوریخواهان، دموکراتها و اوباماست.
۲۰۰ کمپانی ثروتمند و جهانی
در آمریکا حدود ۲۰۰ کمپانی بسیار بزرگ مانند کمپانیهای نفتی، بیمه، مالی، الکترونیک، داروئی ماشین سازی و نظیر آن وجود دارند که در حقیقت بیش از آمریکایی بودن بین المللی و جهانی هستند. این کمپانیها از تسهیلات و قوانین آمریکا استفاده کرده و ارتش این کشور از منافع این شرکتها در خارج از آمریکا دفاع میکند. در سیاست داخلی آمریکا دخالت دارند. نمایندگان کنگره و بسیاری مقامات سیاسی مهم دیگر از جمله قضات دادگاه عالی را با پول و نفوذ خود میخرند. نمونهٔ بارز آن رأیی بود که دادگاه عالی سال پیش صادر کرد که بر اساس آن کمپانیها میتوانند هر اندازه بخواهند در طرفداری و یا مخالفت با کاندیداها خرج کنند. این رأی دادگاه عالی بسیار با اهمیت است زیرا اصل اول قانون اساسی که آزادی بیان است معمولاً به افراد تعلق میگیرد. ولی رأی دادگاه عالی این آزادی را به کمپانیها نیز تعمیم داده است. پول و درآمد این کمپانیها بحدی است که بسادگی میتوانند مسیر انتخابات را تغییر دهند.
هر ساله میبینیم به منافع و درآمد این کمپانیها افزوده میشود بدون اینکه مالیاتی بپردازند. کمپانی عظیم جنرال الکتریک در سال گذشته ۷۰ درصد به منافعش افزده شده بود. این کمپانی در عین حال در سال پیش با پول دولت از ورشکستگی نجات پیدا کرد. ولی از معافیت قانونی مالیات بر درآمد استفاده کرده و مالیاتی نپرداخته است.
در بودجهٔ پل رایان میبینیم که علیرغم نظر وطن خواهانهٔ او مبنی بر یافتن راه حلی برای کسر بودجهٔ آمریکا نه تنها به مالیات ثروتمندان و کمپانیهای بزرگ افزوده نشده است، بلکه آنرا کمتر کرده است. این بدلیل ایدئولوژی و برخورد ویژهای است که جمهوریخواهان بویژه از زمان ریگان پیش گرفتهاند و فلسفهٔ جمهوریخواهان چنین است که ثروتمندان کار تولید میکنند و موجب بهبود وضع اقتصادی میشوند. در طی این سالها بویژه در دههٔ اخیر مشاهده کردهایم که علیرغم افزایش ثروت افراد و کمپانیهای ثروتمند، بیکاری و فقر افزایش یافته و کسر بودجهٔ آمریکا هم بیشتر شده است.
این ایدئولوژی در حقیقت با اصول کاپیتالیست نیز مغایرت دارد، زیرا بازار آزاد تبدیل به توسعه بازار جهانی شده است. رقابت در داخل آمریکا محدود و مشکل است و کمپانیهای بزرگ مونوپولی بازار داخلی را در اختیار دارند.
از نظر اجتماعی ایدئولوژی جمهوریخواهان بر مبنای ضوابط اخلاقی و، مذهبی دست راستی است. مخالفت شدید با سقط جنین و حقوق هم جنس گرایان از آن جمله است. همچنین مخالفت با حفاظت از محیط زیست، تحقیقات علمی، پزشکی و کمکهای مالی دولتی به افراد فقیر بخش دیگری از این ایدئولوژی است. در بودجه پیشنهادی رایان این نکات بخوبی مشاهده میشود.
باز گذاشتن دست کمپانیها. بانکها و وال استریت و مخالفت با هر نوع قوانین نظارت بر آنها بخش دیگری از ایدئولوژی و سیاست جمهوری خواهان است. در نتیجه بازار آزاد تبدیل به کازینویی شده است که هدف تنها حفظ منافع صاحبان سرمایه، حتا به قیمت ورشکستگی مردم و دولت است. کمپانیهای بزرگ باوجودیکه جهانی شدهاند ولی میخواهند آمریکایی باقی بمانند زیرا بازار بورس آمریکا تا کنون بهترین بازار برای خرید و فروش سهام آنها بوده است.
۲۰۰ کمپانی مهم و بزرگ آمریکایی غالباً محصولات خود را در خارج از این کشور میسازند و به بازار امریکا و جهان عرضه میکنند. جهانی شدن یک پدیدهٔ غیر قابل انکار است و از جهاتی به کشورهای فقیر و جهان سوم کمک کرده است که پول، سرمایه و کارآموزی به این کشورها وارد شود. در عین حال تنها نیروی کار ارزان و غیر متخصص نیست که مورد استفاده این کمپانیهای بزرگ است. بلکه افراد تحصیلکرده و متخصص نیز از بازار جهانی که ارزانتر است استخدام میشوند. باینگونه بسیاری از افراد تحصیلکرده و متخصص در داخل آمریکا بیکار میمانند. شاید این ادعای چندان دور از حقیقت نباشد که بگوییم منافع ملی آمریکا غالباً بر اساس منافع دویست کمپانی عظیم جهانی تعیین میشود.
مقالهٔ آقای Y
در ۱۹۴۷ جورج کنان Goerge Kennan در مجلهٔ «امور خارجی» مقالهای با نام مستعار X تحت عنوان «ریشههای رفتار روس» به چاپ رساند. آقای X یک افسر سرویس خارجی آمریکا بود. این مقاله پایهای برای سیاست خارجی آمریکا مبنی بر جنگ سرد شد. باین معنی که آمریکا رهبر دنیای آزاد در مقابل دنیای کمونیست، هدفش مهار کردن روسیه شوری و محدود کردن توسعه کمونیسم شد. در عین حال کوشید یک اقتصاد پر تحرک و منصفانه در جامعه خود بوجود آورد.
مقالهٔ آقای Y که در حقیقت نام مستعار دو افسر ارتش آمریکاست بنام «کاپیتان وین پورتر» Capt. Wayne Porter از نیروی دریایی و «کلنل مارک مک کلبی» Col. Mark Mykleby. از نیروی تکاوران دریایی باندازهٔ مقاله آقای X میتواند رهنمونی در سیاست داخلی و خارجی آمریکا باشد.
مقالهٔ Y در ۵ بخش میتواند خلاصه شود.
۱- از کنترل در یک سیستم بسته به نفوذ در خور اعتماد در یک سیستم باز:
نویسندگان این مقاله میگویند که استراتژی جنگ سرد مبنی بر سیاست کنترل در یک سیستم بسته بود. ما تصور کردیم که میتوانیم وقایع را توسط بازدارندگی، دفاع و سلطه جویی در یک سیستم جهانی شکل داده و کنترل کنیم.
قرن ۲۱ یک سیستم باز است با وقایع خارجی غیر قابل پیش بینی که بطور دائم میتواند موجب نگرانی و اغتشاش سیستم جهانی باشد. در چنین دنیایی کنترل غیر ممکن است. بهترین کاری که ما میتوانیم انجام دهیم اینست که نفوذ درخور اعتمادی بوجود آوردیم. قابلیتی که بتواند روند جهانی را شکل دهد و رهنمون آن باشد. ولی در جهتی که همگون با ارزشها و منافع ماست. ارزشهایی که رفاه و امنیت است. در عین حال با توجه باین واقعیت که ما در یک نظام وابسته بهم و حساس زندگی میکنیم.
۲- از مهار کردن به تداوم پذیری:
تغییر از کنترل به نفوذ قابل قبول و در خور اعتماد، بعنوان یک هدف استراتژیک بنیادی، لازمهاش اینست که از مهار کردن به تداوم پذیری رسید. بجای آنکه بکوشیم دیگران را کنترل و مهار کنیم (روسیه، تروریستها، چین و غیره) ما باید توجه خود را معطوف به خودمان کنیم. تواناییهای خود را بیشتر بسازیم تا بتوانیم نفوذ معتبری داشته باشیم. چنین تغییر مسیری به این معنی است که نقطه شروع باید امور داخلی باشد تا خارجی. سرمایه گذاری ما باید بر روی منابع خانگیمان باشد. مانند جوانان و منابع طبیعیمان از محصولات گرفته تا حیوانات آب، انرژی و مواد صنعتی. ما میتوانیم و باید هنوز در مسائل بین المللی شرکت داشته باشیم ولی تنها پس از یک ارزیابی دقیق از منافع و مخارج آن با همکاری هر چه بیشتر کشورهای دیگر. نفوذ معتبر همچنین باین معنی است که ما خود سرمشق رفتاری باشیم که پیشنهاد میکنیم و بین آنچه میگوییم و انجام میدهیم هم خوانی وجود داشته باشد.
۳- از بازدارندگی و دفاع تا تعهد غیر نظامی و رقابت:
رئیس قوای نظامی دریادار مایک مولن Mike Mullen آشکارا گفته است که کسر بودجهٔ آمریکا بزرگترین خطر امنیت ملی است. وی و همچنین وزیر دفاع رابرت گیتز پیشنهاد کردهاند که سیاست خارجی آمریکا را باید غیر نظامی کرد و گفتهاند که باید در اموری که به همکاریهای غیر نظامی میانجامد، سرمایه گذاری بیشتری بنمائیم. یعنی استفاده از دیپلماسی همراه با نیروی دفاعی.
در حالیکه ارتش را مدرنیزه میکنیم و مخارج زائد وسائل جنگی قرن بیستم را کاهش میدهیم، ما همچنین باید دقت بیشتری به رقابت نشان دهیم. بجای احساس شکست و یا اتخاذ نظامی حمایتی ما باید از رقابت بعنوان فرصتی برای بهتر شدن و قویتر شدن استفاده کنیم. برای مثال، کمپانی فورد امروز در زمینهٔ ساختن ماشینهای الکتریکی با تویاتا رقابت میکند. علاقه به رقابت باین معنی است که در امور آموزشی، منابع انرژی و ساختن زیر بنا، سرمایه گذاریهای لازم را انجام دهیم تا محصولات ما قابل رقابت در بازار جهانی باشد.
۴- سیاست جهانی و اقتصاد:
در دنیایی که بهم وابسته است، منافع و فرصتهای زیادی برای رقابت و همکاری وجود دارد. خطراتی که از این وابستگی بوجود میآید (مانند عدم ثبات اقتصادی، بیماریهای واگیر، تروریسم جهانی و شبکههای جنایتکارانهٔ داخلی و خارجی) در عین حال منافع مبارزه با آنها را نیز جهانی میکند. پرزیدنت اوباما همیشه حرکت بسوی داد و ستد مثبت را تأکید کرده است برای مثال برخاستن چین بعنوان یک قدرت اقتصادی مهم بطور کلی بنفع اقتصاد آمریکا، پیشرفت و ثبات در شرق آسیا بوده است. در عین حال که آمریکا باید از منافع خود و متحدانش دفاع کند، ولی ما فرصتهای ذیقیمتی را از دست خواهیم داد اگر بیاندیشیم بالارفتن برخی موجب پایین آمدن دیگران است.
۵- از امینت ملی تا رفاه و امنیت ملی:
در این مقاله نویسندگان میخواهند که قانون امنیت ملی ۱۹۴۷ به یک قانون جدید «رفاه و امنیت ملی» تغییر کند. اصطلاح امنیت ملی National Security تنها در سال ۱۹۴۷ زمانیکه وزارت دفاع و امور خارجی در هم ادغام شد معمول گردید. نویسندگان معتقدند که امروزه امنیت آمریکا شاید بیش از آنکه متکی بر توانایی نیروی نظامی باشد، متکی بر رفاه مردم جامعه است. نویسندگان مقالهٔ Y معتقدند که امنیت ملی تبدیل به یک حکمی شده است که مخارج ارتش را حتا بقیمت فرو ریختن پایههای تواناییهای ملی و داخلی توجیه میکند. در حالیکه «رفاه و امنیت ملی» بیاد ما میآورد که امنیت واقعی از کجا آغاز میشود. صاحبنظران فرهیخته سیاست خارجی سالهاست که طرفدار تغییر قانون استراتژی «مهار کردن» بودهاند. اگر ما واقعاً میخواهیم که قویترین رقیب و با نفوذترین بازیگر در دنیای بسیار وابسته قرن ۲۱ باشیم، نیاز به یک طرح جدید در این زمینه داریم.
یک روایت یک داستان است. روایت استراتژی ملی باید متعلق به همه آمریکاییها باشد. داستان ملی آمریکا همیشه بین «استثنایی بودن» و «همگانیت» نوسان داشته است. ما تصور میکنیم که یک ملت استثنایی هستیم ولی بخشی از این استثنایی بودن تعهد به ارزشهای جهانی است. تعهد به تساوی همهٔ انسانها نه تنها در داخل مرزهای آمریکا بلکه در همهٔ جهان است. باین دلیل ما باید بتوانیم بپا خاستن و بقدرت رسیدن ملتهای دیگر را بویژه زمانی که رفاه، فرصت و حیثیت برای مردم آنها فراهم میکند، شادمانه استقبال کنیم. در چنین دنیایی نیازی نیست که ما خود را بعنوان رهبر بخشی از ملتها بدانیم. ما باید بتوانیم که نفوذ خود را از راه توانایی برای رقابت با ملتهای دیگر با توجه به رفاه و آسایس مردم خودمان توسعه دهیم.
ما باید بتوانیم قدرت همکاری نه تنها با کشورها بلکه با جوامع دنیا با همه پیچیدگیهایشان را داشته باشیم. ما نمیخواهیم تنها ابر قدرتی باشیم که بیلیونها نفر در سراسر جهان از ما نفرت داشته و از قدرت نظامی ما ترس دارند. ما میخواهیم ملتی باشیم که ملتهای دیگر از روی احترام و تحسین بما گوش دهند و بر ما تکیه کنند.
شاید آنطور که از نیت نویسندگان مقاله Y بر میآید در نظام جدید قرن ۲۱ نیازی بیک ابر قدرت به فرم گذشته نیست. بلکه کشورها و دولتهایی میتوانند قدرتمند باشند که در درجهٔ اول برای رفاه، آسایش و پیشرفت ملت خود برنامه ریزی و سرمایه گذاری کنند. جوانان از مهمترین سرمایههای آینده هستند. ملتهایی که بتوانند از نظر علم، تکنولوژی، صنعت و در عین حال حفاظت از محیط زیست یک رقابت سالم با کشورهای غنی و پیشرفته داشته باشند، نیرومند خواهند بود. شاید دیگر لزومی ندارد بودجهٔ کشوری برای ساختن هزاران وسیلهٔ جنگی و کشتن و نابودی مردم دیگر بکار رود شاید زمان آن رسیده که بجای ایجاد ترس از کمونیسم، تروریسم چین، عرب و مسلمان دست دوستی و همکاری به ملتها دراز کرده و ترس را با امید جایگزین نمود. شاید دوران ابر قدرتها بسر آمده است.
نظر کاربران:
این مقاله بسیار بسیار جالب و خواندنی است. در واقع باید آنرا چند بار خواند و خوب هضم کرد. جا دارد از خانم صمصامی برای این مقاله تحلیلی که زحمت زیادی برای تهیه آن کشیدهاند حسابی تشکر کرد. سایتهای فارسی زبان متاسفانه پر از مطالب تکراری و شعاری است و جای چنین مقالات عمیق و تحلیلی واقعا خالی است.