iran-emrooz.net | Sun, 24.04.2011, 8:14
دشواریهای لیبی و ما
محمود کرد - برلین
یک روز پس از کنارهگیری حسنی مبارک از قدرت و رفتنش به شرمالشیخ، خانم آنجلا مرکل صدر اعظم آلمان طی اظهاراتی ضمن ستایش از خدمات سی ساله رئیس جمهور مصر به کشورش، از او به عنوان کسی یاد کرد که با کناره گیری از قدرت، راه را برای تحولات دمکراتیک گشود و با این حسن ختام، مجموعه خدماتش را تکمیل کرد.
این اظهارات صدراعظم وزیر آلمان اگرچه در ابتدا برخی اعتراضات را در پی داشت اما روند تحولات بعدی منطقه و بخصوص آنچه که در لیبی گذشت، نشان داد که این ارزیابی حداقل در مورد نحوه پایان یافتن زندگی سیاسی وی، از دقت برخوردار است.
سرهنگ قذافی، ماجراجوی جاه طلبی که شهرت جهانی اولیه خود را بیشتر از هر چیز مدیون انجام یکسری اقدامات مثبت اقتصادی، اجتماعی بر اساس تمایلات ناسیونالیزم عربی و سوسیالیستیاش از یکسو و دو قطبی بودن جهان و بالاخره ثروت باد آورده ناشی از ذخایر عظیم نفتی کشور لیبی از سوی دیگر بود. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اردوگاه سوسیالیزم و شکست پانعربیسم که وی مدتها داعیه رهبری آن را در غیاب جمال عبدالناصر در سر میپروراند، عملآ به کسی تبدیل شد که برای حفظ موقعیت سابقش درلیبی و منطقه، حاضر بود تا با کمترین دوراندیشی به هر ریسکی دست بزند.
کشور لیبی طی دو دهه گذشته پروسه شکلگیری دیکتاتوری ناقصالعقل را تجربه میکرد که با فاصله گرفتن از اهداف و آرمانهای گذشته با زیر پا گذاردن همه حقوق شهروندی مردم همراه با اتکا به عقب ماندهترین مناسبات اجتماعی و قبیلهای، منافع مردم و کشورش را فقط در راستای منافع خود، خانواده و حلقات نظامی، امنیتیاش میدید.
سرهنگ قذافی طی دهه گذشته بسیار کوشید تا با تقویت روابط با غرب بخصوص با ایتالیا، انگلیس و فرانسه نشان دهد که به طرفی قابل اعتماد برای آنان بدل شده است که این امر البته با توجه به فقدان آلترناتیو بهتر برای غربیها، از سوی آنان نیز با استقبال مواجه شد وآنها این باور را در رژیم سرهنگهای لیبی تقویت کردند، غافل از اینکه کنترل این هفتمین منبع عظیم جهانی نفت در لیبی، پایان دادن به ماجراجوئیهای این کشور در مدیترانه، متحدی قابل اعتمادتر، استراتژیک و خوشنام را طلب میکرد.
با آغاز جنبشهای ضد دیکتاتوری و سرکوب وحشیانه مردم توسط رژیم قذافی که تقریبآ بلادرنگ به تصویب قطعنامه ۱۹۴۷ شورای امنیت سازمان ملل انجامید، این امید را در دل بسیاری بوجود آورد که سازمان ملل متحد به عنوان سمبل خرد جهانی از این پس با سرعت و اهرمهای بیشتری به مقابله با کس یا کسانی خواهد پرداخت که حقوق مردم را آنهم به بدترین شکل زیر پا میگذارند. گسترش این تاثیر گذاری بر سایر مناطق جهان بخصوص خاورمیانه عربی، خلیج فارس و خصوصآ کشور ما ایران، وجدآفرین است.
اما اوضاع در لیبی به گونهای دیگر سمت داده شد و قطعنامه مذکور عملآ وضعییت بسیار ویژه و دلچسبی را برای غرب پدید آورد. امریکائیها، انگلیسیها و بعد فرانسویها با اولین اقدامات سرکوبگرانه رژیم قذافی چنان برای حمله به این کشور به وجد آمدند که در ابتدای امر حتی نیازی به هماهنگی با ناتو نیافتند و با توجیه این توافق بینالمللی که در ابتدا قرار بود فقط تحریم نظامی لیبی، ایجاد حریم فضائی ممنوع پرواز و ضبط دارائی و اموال قذافی و بستگانش را دربر گیرد، عملآ سرنگونی دولت لیبی را در دستور گذاشتند. پافشاری سرهنگ قذافی در حفظ قدرت و سبعیت برخورد آن رژیم با مخالفان، نه تنها این حد از دخالت که آشکارا منافع آتی این کشور را هدف قرار داده است را توجیه پذیر کرده بلکه چنان بحرانی را در لیبی دامن زده است به سختی میتوان چشم انداز یک آینده کم و بیش روشن را دراین کشور شمال افریقائی تصور کرد. انشعابات اجتماعی خونین بسرعت در حال گسترش هستند.
باندهای امنیتی/ نظامی در بالاترین سطوح کشور از میان قبایل کشور بسرعت در حال یارگیریاند و به جان هم افتادهاند، گفته میشود تعداد کشته شدگان از مرز ده هزار تن نیز گذشته است، تخریب مناسبات اجتماعی تا حدی در حال گسترش است که اگر این اوضاع تغییر نکند امکان بازسازی این جامعه، حتی در حالتهای ابتدائی آن نیز به سختی قابل تصور است.
آنچه که اپوزیسیون لیبی خوانده میشود در خوشبینانهترین شکلش در افرادی خلاصه شده که شمارشان حتی از تعداد انگشتان دست هم کمتر است که اکثر این افراد نیز حداقل سه دهه از کشورشان دور بودهاند، در داخل کشور نیز تقریبآ همه ساختارهای مدنی غیر دولتی، اعم از سیاسی و اجتماعی طی دو دهه گذشته تقریبآ نابود شدهاند.
رژیم سرهنگ قذافی رفتنی است اما او فقط یکی از اولین بازندههای این ماجراست. بازنده اصلی این منازعه مردم لیبیاند، مردمی که اتحاد و منافع ملیشان عملآ قربانی عملکرد رژیم قذافی و طمع سرمایهداری جهانی شده است چرا که آنانی که برای «مردم» لیبی رژیم میبرند، رژیم خودشان را نیز برای «مردم» لیبی میآورند.
تحولاتی که امروز ما در ارتباط با لیبی شاهدیم در ابعادی کمتر یا بیشتر میتوان فردا در ایران نیز با آن مواجه بود. لذا بسیار ضروری است تا تمام کسانی که دل در گرو عشق به این سرزمین دارند به این امر بیشتر بیاندیشند که حد و مرز این یاریطلبیها کجاست و چگونه میتوان امکان این سوء استفاده را به حداقل کاهش داد؟ پرداختن به این امر بخصوص در شرایطی که قدرتهای برتر سرمایه داری از این اهرمها هنوز آنگونه که خود میخواهند سود میبرند از اهمیت بسیاری برخودار است.
بعد از سالها تلاش، بالاخره گزارشگر جدید ویژه حقوق بشر تعیین خواهد شد، اسامی جدیدی به لیست در حال درازتر شدن ناقضین حقوق بشر در ایران اضافه شده و به احتمال زیاد در آینده نزدیک شاهد ارجاع پروندههائی از ایران از بابت نقض حقوق بشر یا جنایت علیه بشریت به دادگاههای بینالمللی خواهیم بود. اینها جملگی نتایج سالها تلاش و مبارزات افتخارآمیز مردم ایران، احزاب، کنشگران سیاسی و فعالان حقوق بشریاش هستند که امروز بار دادهاند. بار سنگین حفظ و گسترش این دستاوردها ودر عین حال جلوگیری از سوء استفاده از آنها، وظیفهایست که هشیاری و تلاش بسیار در زمینههای های مختلف را طلب میکند یکی از مهمترین این عرصهها، تلاش در جهت پیوند و هماهنگی جنبش مردم ما در ایران، با کنشهای بینالمللی ماست که از اهمیت بسیاری برخوردار است که باید مداومآ متذکر شد و هشدار داد. هرگونه صدمه به این پیوند و هماهنگی بدان منجر خواهد شد تا از یکسو جنبش در کشور از این دستاوردها بینالمللی بیبهره بماند و از سوئی دیگر این عطش آزادیخواهی ما ایرانیان خارج از کشور، مورد سوء استفاده قرار گیرد.