iran-emrooz.net | Tue, 19.04.2011, 7:49
سرکوب مردم عرب اهواز، زمینهها، پیامدها
کوثر العلی محمره
در شرایطی که فضای داخل ایران را سکوت رسانهای فراگرفته است و رژیم جمهوری اسلامی در پی اینترنت «حلال» سرعت اینترنت را به شکل رقت انگیزی پایین اورده و در منطقه اهواز حتی یک تماس ساده تلفنی به سختی صورت میگیرد، یک خبر در چند روز اخیر درصدر اخبار مهمترین رسانههای ماهوارهای جهان قرار گرفت، سرکوب مردم عرب اهواز.
بررسی زمینههای تاریخی، اجتماعی و سیاسی این قلع و قمع که بدون شک جدا از سایر رویدادهای درون ایران نمیباشد جایگاه وسیعی را میطلبد که دراین مقال نمیگنجد. با در نظر گرفتن ظرفیت یک نوشته در فضای مجازی این قلم سعی دارد هرچند مختصر زمینهها و پیامدهای چنین رویدادی را بیان نماید. باشد که در فرصتی مناسبتر به این مقوله به صورت علمی و واقعی به دور از تنگ نظریهای متداول پرداخته شود.
هشتاد وشش سال پیش و در سال ۱۹۲۵ میلادی هنگامی که یکپارچگی سیاسی، فرهنگی، زبانی ایران مسئله روز امپراطوری بریتانیا گردید، رضا شاه پهلوی که با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تهران را تسخیر و در عمل طومار سلطنت قاجار را درهم پیچید، برای اجرای این طرح با تمام قدرت نظامی خویش از طریق اصفهان راهی سر زمین بختیاری وسپس «عربستان» گردید. نظام غیر متمرکز و سنتی «ممالک محروسه» را برچید و «شیخ خزعل» سردار اقدس حاکم وقت منطقه را در «محمره» (خرمشهر کنونی) دستگیر و تحت نظر نظامیان روانه تهران نمود.
از آن پس آنچه روی داد عبارت بود از سلب و از بین بردن هویت تاریخی، فرهنگی، زبانی و قومی عربها تحت شدیدترین و غیر انسانیترین روشهای تبعیض ملی، سرکوب و قلع و قمع هر گونه نشانه و نماد کیان و موجودیت مردمی که صدها سال در کنار سایر هموطنان خود تلخ و شیرین تاریخ را آزموده بودند، در طول قریب به ۹۰ سال، تاریخ تحریف گردید. نام شهرها، قصبات، روستاها تغییر کرد. تحصیل و حتی سخن گفتن به زبان مادری ممنوع گردید، فرهنگ، آداب و رسوم و هر آنچه به هویت این مردم مربوط میشد تحت وحشیانهترین روشها در معرض نابودی قرار گرفت.
خیزش تودههای میلیونی مردم ایران در سال ۱۳۵۷ نوید روزهای بهتری را برای همه ایرانیان داد. لیکن از فردای سرنگونی رژیم پهلوی «دارها» بر پا گردیدند کشتار مردم و نابودی سازمانهای سیاسی، جنبشهای قومی، روشنفکران، کارگران و کشاورزان و اقلیتهای دینی و مذهبی از سر گرفته شد و این بار در ۹ خرداد ۱۳۵۸ یعنی در بهار انقلاب خرمشهر به خاک و خون کشیده شد.
عربها که خود را همگام و همراه با سایر مردم ایران ایران آماده بهرهمندی از ثمرات انقلاب میکردند ناگهان با «قداره بندان» جدید روبرو شدند که «نقاب» بر صورت به صغیر و کبیر رحم نکردند و فاجعه «چهار شنبه سیاه» را دامن زدند. در آن قتل عام صدها عرب خرمشهری کشته و مجروح و مفقود شدند و در پایان رهبر مذهبی آنان، آیت الله ال شبیر خاقانی به قم تبعید و در همانجا بر اثر فشار وحصر خانگی جان سپرد. فرزندش هم اکنون در تبعید در خارج از کشور است.
پس از آن اصول ۱۵و۱۹ قانون اساسی که میبایست حداقلی از حقوق فرهنگی اقلیتهای قومی -زبانی را در چارچوب ایرانی واحد تامین میکردند به فراموشی سپرده شدند و به موازات سلب ازادی و حقوق همه اقشار مردم، تاریخ، فرهنگ، زبان و هویت مردم عرب مجددا اماج وحشیانهترین حملات قرار گرفت.
در ۱۵ آوریل۲۰۰۵ برابر با ۲۵ فروردین ۱۳۸۴ در پی انتشار سند محرمانهای* با امضا محمد علی ابطحی معاون پارلمانی سید محمد خاتمی (رئیس جمهور وقت) که حکایت از نقشه رژیم برای تغییر دموگرافی مردم منطقه از طریق تهجییر بومیان (عربها) و اسکان غیر بومیان (به جای آنها) داشت، مردم عرب اهواز بصورت خودجوش در تظاهرات و اعتراضات تودهایی علیه این توطئه رژیم شرکت کردند. تظاهرات در شهرهای مختلف منطقه با سرکوب و حشیانه و بیسابقهای از جانب نظام روبرو گردید. تعداد کشتهها زخمیها و دستگیر شدگان به دلیل نبودن هر گونه رسانه مستقل و بایکوت خبری هرگز مشخص نشد آنچه مسلم است دهها نفر کشته، مجروح و اسیر شدند.
خیزش مردمی در منطقه به «انتفاضه ۱۵ آوریل» معروف گردید و اندک فضای تنفسی که پس از روی کار آمدن خاتمی به وجود آمده بود و در نتیجه آن تعدادی مر کز فرهنگی-سیاسی و انجمن فرهنگی ادبی به وجود آمده بود از بین رفت. طرحهای پاکسازی قومی از طریق احداث شهرکهای مهاجر نشین، مصادره زمینهای زراعی، خشک نمودن رودخانهها، آلودگی محیط زیست و محو هویت فرهنگی-زبانی به صورت منظم به اجرا درآمد. هر حرکتی حتی به صورت فعالیت ساده فر هنگی ادبی تحت عنوان مجعول «جدایی طلبی» سرکوب شد. مو ج دستگیریها هر از گاهی صدها نفراز جوانان، روشنفکران، فعالان فرهنگی و هنرمندان را در بر میگرفت.
متاسفانه در این بین جنبشهای سراسری مانند جنبش سبز کمترین توجهی به خواستههای این مردم نداشته و خودرا از پتانسیل نهفته در جنبشهای قومی محروم نموده است. مطبو عات و رسانههای سیاسی -فرهنگی نیز اهتمام لازم را به مطالبات به حق ومشروع انان نشان نمیدهند. هر چند سموم بیفرهنگانی نظیر «بادکوبهای» به نام فرهنگ نمک بر زخم «بیگانگی» بین «هموطنان» میپاشد.
در روزهای پنج شنبه و جمعه ۱۴ و ۱۵ اوریل مردم عرب اهواز در تدارک بزرگداشت «انتفاضه ۱۵ اوریل» مجددا مورد هجوم گزمهها و قداره بندان رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفتند. موج دستگیریها که از چند روز قبل اغاز گردیده بود و با بازرسی اتومبیلها و منازل همراه بود با تیر اندازیهای مستقیم و گلولههای اتشین همراه گردید و بازهم تعدادی کشته و مجروح بر جای گذاشت. این بار اما علیرغم سعی حاکمیت در مسکوت نگهداشتن جنایات خویش از طریق قطع ارتباطات تلفن و اینترنت، رسانههای ماهوارهای نظیر العربیه، المستقله، الحوار، الجزیره، بیبی سی عربی و فارسی که همه انها در منطقه به راحتی قابل مشاهدهاند و درسراسر جهان بینندگان بیشمار دارند حوادث را پوشش داده و در نهایت خانم شیرین عبادی نیز خواهان رسیدگی و تحقیق بین المللی در خصوص کشته شدگان زخمیها و بازداشت شدگان گردید.
در هنگامه بهار جنبشهای دموکراسی خواهی در خاورمیانه و شمال افریقا که بدون هیچگونه تردیدی مردم ستمدیده میهنمان را تحت تاثیر قرار خواهد داد وظیفه روشنفکران و پیشگامان جنبش خاصه روشنفکران فارس و سازمانهای سراسری در این شرایط بحرانی بسیار خطیر است چرا که چالشهای موجود بین حاکمان جمهوری اسلامی و همسایگان عرب تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم بر مردم عرب ایران داشته و تاریخ نشان داده است اولین قربانیان قهر و نازها و اختلاف منافع حکام، مردم بیگناه بودهاند و روشنترین نمونه آن سازش صدام حسین و محمد رضا شاه پهلوی درسال ۱۹۷۵ در الجزیره بود که حاصل آن به مسلخ رفتن صدها جوان عرب بود.
ساده لوحی است اگر گمان ببریم بیتوجهی و عدم درک خواستهها و مطالبات قسمتی از مردم این کشور که در واقع به مثابه پاک کردن صورت مسئله میباشد، گرهی از کار میگشاید بر عکس اگاهی و درک مطالبات و احساس هم دردی با هموطنان عرب اهوازی راه برای ساختن ایرانی آباد و آزاد با اتحاد داوطلبانه کلیه احاد آن هموار مینماید.
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
-------------------
* محمدعلی ابطحی، معاون پارلمانی وقت محمد خاتمی، همان موقع در یادداشت کوتاهی وجود چنین سندی را تکذیب کرد و اعلام نمود آنچه به نام وی منتشر شده، سندی ساختگی است. آقای ابطحی نوشت، به عنوان معاون پارلمانی، در مقامی نبوده که چنین دستور و بخشنامهای صادر کند. (ایران امروز)