پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 17.03.2011, 10:30

دورنمای دمکراسی در ایران و منطقه


اسفندیار طبری

این نوشته ترجمه مختصر یکی از نوشته‌های اخیر من به زبان آلمانی است. ترجمه مفصل آن در آینده منتشر خواهد شد.

****

فوکویما، سیاست‌شناس امریکایی، در اثرمعروف خود به نام «پایان تاریخ» در سال ۱۹۹۲ به این نتیجه می‌رسد، که پایان جنگ جهانی دوم و سقوط دیوار برلین راهگشایی برای دمکراسی لیبرالی در دنیا خواهد بود. او پیشبینی کرد که با سقوط دیوار برلین، دمکراسی بدون رقیب می‌ماند و همه کشورهای دنیا به دنبال دمکراسی خواهند رفت. اما فاجعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و بدنبال آن جنگ در افغانستان و عراق در نتیجه سیاست‌های غلط دولت بوش تاییدی برای این نظریه نبوده‌ا‌ند. در نتیجه تصویری که کشورهای غربی از کشورهای اسلامی و عربی‌ به دست داشته‌اند، این بود که در این کشورها نمی‌تواند دمکراسی یک نسخه درستی باشد، چرا که بنا‌ بر مقتضیات دینی و فرهنگی، رشد خود آگاهی‌ دمکراتیک در این کشورها ممکن نیست و هر گونه تزلزل در دستگاه حکومتی می‌تواند نیروهای اسلامی افراطی را به قدرت برساند. به این دلیل دیکتاتورهایی نظیر مبارک یا بن‌علی ‌همواره مورد حمایت غرب قرار گرفتند.

اما امروز تئوری فوکویما در کنار چهار فاکت دیگر در سال ۲۰۱۱ میلادی قابل درک است: بحران اقتصادی جهانی اخیر، تجربه انقلاب اسلامی در ایران، فراگیری قدرت اینترنت در جهان و فاجعه اتمی اخیر در ژاپن.

این چهار فاکت در کنار دو فاکت یاد شده دیگر، جنگ جهانی دوم و سقوط دیوار برلین، امروز می‌توانند به نظر من به عنوان عوامل تعیین کننده در آغاز دوران روشنگری نوین و گذار به دمکراسی در سطح جهانی به شمار روند.

دمکراسی دیگر یک پدیده ساخته و پرداخته شده غربی نیست بلکه هنجاری است اخلاقی متعلق به همه انسان‌ها.

این تحولات همزمان نشان می‌دهند، که تز‌های‌ هانتیگتونی در باره تضاد‌ها و جنگ‌های فرهنگی و بافت‌های انقلابی شرقی و غربی تصاویر واژگونی از واقعیت بوده‌اند.

****

بحران اقتصادی اخیر اعتماد قشر میانی و روشنفکران محافظه‌کار را نسبت به سیستم بانکی آزاد سرمایه‌داری را از بین برد. حتی در میان احزاب بسیار محافظه‌کار اروپایی و امریکایی ضرورت کنترل بازار آزاد و دمکراتیزه کردن سرمایه‌ از طریق اجتماعی و تعاونی کردن آن درک شد.

بعد از جنگ جهانی دوم و شکست فاشیسم به طور عمده در سطح غربی دو تیپ روشنفکر وجود داشت: روشنفکری با تمایلات کمونیستی که سوسیالیسم را تنها الترنتیف ممکن می‌دانست و دیگر روشنفکری که با تمایلات دمکراتیک، که سوسیال دمکراسی در یک بافت بازار اجتماعی را جانشین سرمایه داری لیبرالی می‌دید. سقوط دیوار برلین شکستی‌ برای کمونیسم بود و ازیک سو پیروزی برای سیستم سرمایه داری لیبرالی و از سوی دیگر برای روشنفکران سوسیال دمکرات. بحران اقتصادی اخیر اما به این تز سوسیال دمکراسی قدرت بخشید که نه بازار آزاد بلکه بازار اجتماعی که در آن روابط کنترل شده دمکراتیک حاکم است تنها جانشین ممکن سیستم سرمایه‌ای آزاد می‌تواند باشد.

در کشورهای شرقی و اسلامی اما دو تیپ روشنفکری دیگری وجود داشت: یک تیپ روشنفکر چپ با آرمان‌های کمونیستی و دیگر تیپ دینی روشنفکر با آرمان‌های مذهبی. با شکست سوسیالیسم در بلوک شرق و سقوط دیوار برلین، بخشی‌ از روشنفکر چپ با تبادل بیشتر با سوسیال دمکرات‌های غربی خود را با آرمان‌های دمکراتیک مانوس ساخت. به موازات آن روشنفکر دینی بر اساس تجربه تلخ انقلاب اسلامی در ایران خود را از سیستم حکومت اسلامی که در آن موازین شرع حاکم باشد جدا کرد و از راه دیگر به آرمان دمکراسی رسید. بنابر این هر دو تیپ از دو راه و تجربه مختلف به ایده دمکراسی رسیدند و به علیه وضع موجود برخاستند.

شکست دکترین اسلامی در انقلاب بهمن ۵۷ تجربه بزرگی است برای همه کشورهای اسلامی و عربی‌ منطقه که چنین راهی‌ اشتباه است. به این دلیل جنبش‌های اجتماعی در تونس و مصر به هیچ وجه قابل مقایسه با انقلاب بهمن ۵۷ نیستند، بلکه این جنبش‌ها، خصلتی سکولار دارند و از این جهت که به دنبال ارزش‌های نوین دمکراتیک در جامعه از راه حذف دیکتاتور هستند، شکل جدید انقلاب در دوران کنونی می‌باشند.

انقلاب در مصر و تونس و جنبشهای اجتماعی در لیبی، الجزیره، بحرین و یمن نشان می‌دهند، که میدان برای رژیم‌های دیکتاتوری روزبه روز تنگتر می‌شود. در تونس و مصر انقلاب به ثمره نخستین خود رسید و به حیات دیکتاتورهای خود پایان دادند. اینکه این هر دو انقلاب به اهداف دمکراتیک خود نیز برسند، بستگی به رفتار احزاب سیاسی، هشیاری روشنفکران و تداوم حضور مردم در صحنه دارد.

در تمامی‌ این جنبشها، همانگونه که می‌دانیم، اینترنت نقش کلیدی دارد: فیس‌بوک و توییتر تبدیل به دو شبکه بزرگ مردمی و دمکراتیک شده‌اند که دامنه آن بسیار وسیع و رو به رشد است، به طوری که می‌توان از «فیس بوکراتی» و «توییتراتی» سخن گفت. در حالیکه در جنبش‌های گذشته احزاب سیاسی یا افراد نقش مهمی در راه اندازی و پیشبرد جنبش داشته‌اند، برای جنبش‌های امروزی چنین نقشی را اینترنت دارد. نقش احزاب سیاسی بیش از همه بعد از به ثمر رسیدن انقلاب برای سازماندهی جامعه مهم است. حکمروایی اینترنت در بافت دمکرتیک آن نقطه اتصال مهم تمامی‌ جنبش‌های اجتمأعی معاصر است.

فاجعه اتمی اخیر در ژاپن آغاز تازه‌ای برای گسترش روابط دمکراتیک در رفتار با انرژی و منابع طبیعی است که در میان مردم و روشنفکرن دنیا خود آگاهی‌ تازه‌ای می‌افریند. به ویژه برای کشورهایی نظیر ایران، که راه اتمی را باری کسب انرژی برگزیده ا‌ند، میدان عمل تنگتر می‌شود، در صورتیکه روشنفکران و رهبران جنبش در این زمینه به مخالفت جدی و روشنگری پردازند.

****

جنبش سبز در ایران یک جنبش دمکرتیک است. اما این جنبش هنوز نتوانسته است، به طور فراگیر اعتماد همه مردم و اقشار سنتی را به خود جلب کند. به نظر من دو دلیل زیرین را می‌توان در این رابطه یاد کرد:

- جنبش سبز هنوز دارای یک پلاتفرم صریح و برای مردم خوانا نیست. در منشور دوم جنبش سبز اهداف دمکرتیک جنبش یاد شده‌اند و می‌تواند برنامه حداقلی برای اتحاد روشنفکران و احزاب سیاسی باشد. اما برای بسیج مردم باید به زبان ساده گفت که دشمنان مردم چه کسانی هستند: باید با صراحت کامل به مخالفت با سیاست‌های ضد مردمی خامنه‌ای و احمدی‌نژاد پرداخت و شخص خامنه‌ای و سیستم ولایت فقیه را مورد حمله قرار داد. جنبش هنوز به این مرحله انقلابی نرسیده است.

- جامعه ایران یک جامعه سنتی و مذهبی است. نقطه قوت رژیم همچنان ابزارسازی مذهب به نفع اهداف خود است. باید رژیم را از این ابزار خلع سلاح کرد. به این دلیل جنبش سبز برای جذب اقشار سنتی مردم از شعارهایی مذهبی نظیر یا مهدی یا حسین، و یا حتی شرکت در نماز‌های اعتراضی نباید دوری کند و از آن هراسی داشته باشد.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024