iran-emrooz.net | Sun, 13.03.2011, 21:51
بحران اتمی در ژاپن، پرسشهایی برای ایران
سعید شروینی
جهان در این سالها «رنسانس اتمی» جدیدی را تجربه کرده است. اما بحران اتمی ژاپن این «رنسانس» را در برابر علامت سوال بزرگی قرار داده است. ایران نیز با این سوال روبروست که هزینهها و مخاطرات نیروگاه اتمی و چرخه سوخت بیشتر است یا زیانهای آن.
ژاپن از برخی جهات وضعیتی یگانه دارد. روی نقشه که نگاهش کنی، گویی که از انگلستان هم منزویتر است، در شرقش فقط دریاست و دریا و در غرب و شمالش قدرتهایی که میراث ستیزهای گذشته چندان مناسبات حسنهای با آنها باقی نگذاشته.
همین انزوای جغرافیایی و نسبتاً سیاسی موجد دستاوردهای مثبتی بوده: تلاش و نوآوری و خلاقیت و اتکای به خویشتن خویش... و در عین حال زاینده نکاتی منفی: محافظهکاری و اعتماد به حکومت و ارباب تکنولوژی که چرخ اقتصاد کشور را گرداندهاند و ژاپن را دوباره در دریایی ا ز خصومت و ستیزها بر ویرانههای جنگ جهانی دوم ساختهاند.
بهویژه در میان احساس انزوا و بیپناهی، حکومت برای مردم پناهگاه و مامنی به حساب آمده و تبعیت نسبتاً بیچون و چرا از آن هم امری رایج بوده. این که در ۵۰ سال پس از جنگ عمدتاً یک حزب سیاست ژاپن را چرخانده قسماً ریشه در همین پدیده دارد.
ایمان بیچون و چرا به تکنولوژی
حکومت و ارباب اقتصاد که در ژاپن رابطهی تنگاتنگی با هم دارند دردهههای گذشته توانستهاند پیوسته مردم را متقاعد کنند که به قدرت تکنولوژی و تکنیک ایمان بیاورند و حتی طبعیت را هم در کلیتش با این تکنولوژی مهارپذیر بدانند.
از همین رو مردمی که یگانه تجربه جهانی را از انفجار دهشتناک اتمی در هیروشیما و ناکازاکی در خاطره جمعی خود داشتند، باز هم به تبلیغات ارباب صنایع و اقتصاد باور آوردند که در کشور فوق مدرنشان که دائماً با تجربه زلزله درگیر بوده، استفاده از انرژی اتمی بسیار مفید و سازنده است و نیروگاههای اتمی هم چنان ساخته میشوند که در بدترین حالت هم خطری از آنها برنخیزد. این که دفع زبالههای اتمی هم هنوز در هیچکجای جهان راهحلی قطعی نیافته برای ژاپنیها کمتر محل نگرانی و پرسش بوده است.
زلزله کوبه در سال ۱۹۹۵ هم خدشه چندانی در باور ژاپنیها به تهدیدآمیزبودن استفاده از انرژی اتمی پدید نیاورد. صاحبان نیروگاههای اتمی با این قول شیرین که نیروگاهها را طوری مجهز میکنند که خودشان در شرایط خطر خاموش شوند، جایی برای تامل و نگرانی جمعیت و احتمالاً اعتراض آنها باقی نگذاشتند.
زلزله روز جمعه اما این ایمان و یقین عمومی ژاپنیها را همچون حبابی ترکاند و زندگی هزاران نفر را نابود کرد یا در معرض نابودی قرار داد.
اینک ژاپن با ۵۵ نیروگاه اتمیاش و شمار دیگری که در دست ساخت دارد با این واقعیت روبروست که فاجعه چرنوبیل که همین روزها به ۲۵ سالگیاش میرسیم، فاجعهای منحصر به فرد نبود و هر زمان میتواند در اشکال و ابعاد دیگری تکرار شود.
به عبارت دیگر، جهان بار دیگر با این واقعیت روبروست که در استفاده از انرژی اتمی ایمنی مطلقی وجود ندارد. این امر البته در مورد سایر فناوریها هم صادق است، ولی پیامدهای فاجعهای که از انفجار اتمی و پخش مواد رادیو اکتیو به وجود میآید، چه به لحاظ ابعاد و چه به لحاظ تدوام زمانی آن گریبان انسان و طبیعت را قسماً برای دههها و سدهها رها نخواهد کرد. از این حیث فاجعهی احتمالی ناشی از استفاده از انرژی اتمی تقریباً قابل مقایسه با کمتر فاجعهای است.
در ژاپن که استانداردهای کنترل و ایمنی و سطح مهارتها د ر این زمینهها در بالاترین میزان خود بودند، اینک بحران اتمی میرود که فاجعهای بزرگ را برای مردم رقم بزند. در مورد کشورهایی مانند ایران که ابداً در این سطح نیستند بروز فاجعهی مشابه مستلزم وقوع سونامی نیست و میتواند در وضعیتهای خیلی عادیتری هم رخ دهد: خطاهای انسانی، کنترلهای ناکافی و سطح نازل مهارتها در اعمال کنترلها و بازرسیها و ... همان چیزی که در چرنوبیل اتفاق افتاد. این که کشاکشهای سیاسی و منطقهای پای پدیدههایی مانند استاکس نت را هم به ماجرا بکشد، وضعیت را باز هم وخیمتر میکند.
چرخه سوخت برای چیست؟
پس از بحران اتمی ژاپن بیآیندگی انرژی اتمی و تعلق آن به گذشته بیش از پیش در برابر چشم جهانیان قرار گرفت. بر بستر همین درک و دریافت مکرر، میتوان انتظار داشت که «رنسانس اتمی» که در این سالها پر و پایی در دنیا گرفته بود و اکثر کشورها، چه از سر نیاز به انرژی و چه از لحاظ امنیتی یا پرستیژی، به اجرای برنامههای اتمی متمایل شده بودند، روندی معکوس پیدا کند.
جمهوری اسلامی هم اینک بار دیگر با این سوال روبرو است که تلاش و تقلا برای پایان بردن نیروگاه اتمی بوشهر به راستی در خدمت کدام نیاز و هدف است؟ و مشغولیت ۳۵ ساله با این نیروگاه و هزینههای چندبرابری که صرف تکمیل آن شده براستی قرار است چه سود و هودهای برای کشور داشته باشد؟
بلاموضوعشدن بیشتر استفاده از نیروی اتمی برای انرژی در جهان و در ایران، جمهوری اسلامی را به طریق اولی با این سوال روبرو میکند که چرخه سوخت اتمی در مقیاس صنعتی را برای چه میخواهد؟
آیا میارزد که تکمیل و توسعه این چرخه صرفاً برای «برهمزدن توازن استراتژیک در منطقه» دنبال شود؟
آیا بقای حکومت دستیابی به چنین چرخهای را الزامی میکند؟ فروپاشی شوروی پاسخی منفی به این سوال نبود؟
و اگر قرار است که با چرخه سوخت و پنانسیل دستیابی به سلاح اتمی قدرت و وزن منطقهای ایران افزایش یابد، آیا تجربه کشورهای دیگر که با تقویت توان اقتصادی خود و با در پیش گرفتن یک سیاست منطقهای پویا و مبتنی بر تامین صلح و امنیت جمعی وزن و اعتبار منطقهای و بینالمللی خود را به نحوی چشمگیر برکشیدند، تجربهی مثبتتری نیست؟
ورای ایران، کل منطقه هم با پرسشهای مشابهای روبروست. به ویژه دولت اسرائیل هم، چه از رهگذر تحولات در جهان عرب و چه به اعتبار وقایع ژاپن به سختی قادر خواهد بود که حل مسئله فلسطین را همچنان در محاق تعویق نگه دارد. تحول شرایط به گونهای است که با اتکای صرف به نیروی قهر و توان اتمی ادامه وضعیت موجود در منطقه برای اسرائیل هم بیش از پیش دشوار میشود.
۱۳ مارس ۲۰۱۱