iran-emrooz.net | Mon, 28.02.2011, 8:33
احمد علوی- استاد دانشگاه در استکهلم
|
باید سپاسگزار بود که دورهای زندگی میکنیم که چنین دگرگونیهای کلان و گستردهای تجربه میکنیم. باید سپاسگزار بود که میتوان شاهد شکستن زنجیرها در همین دور و اطراف- یعنی خاورمیانه و شمال افریقا- بود و وقایعی را که تنها یکبار رخد میدهد را پی گرفت و از آن تجربه آموخت. وقوع دگرگونی هائی چنین گسترده و زنجیرهای حتی تا شش ماه پیش هم برای بسیاری باورکردنی نبود، چندان بدون مقدمه نبود و عوامل کلان و ساختاری در پیدایش آن نقش بازی کرد. هر چند پویش پنهان و پایهای این جوامع غالبا برای بسیاری از صاحبنظران مغفول مانده بود و کسی انتظار چنین دگرگونی هائی را نداشت. اینک با پیدایش بخشی از پی آمدهای این دگرگونیها مهر ابطالی بر بسیاری از نظریههای و پیش داوریها زده شده است.
با گسترش جنبشهای اجتماعی در شمال افریقا و خاورمیانه که از عمان تا لیبی را در برگرفته، طرح این پرسش ضرورت یافته است که عوامل ساختاری و کلانی که این جنبشها را توضیح میدهد کدام است. چه شده که در جوامع که نهادهای مدنی تحت سرکوب دیکتاتوریهای نظامی و استبداد، مردم اراده خود را در برپائی تظاهراتی چنین گسترده نشان میدهند. توضیح آنکه ساختار جمعیتی این جوامع غالبا جوان بوده و بنابراین بخش عمدهای از جمعیت دارای سنی زیر ۳۰ سال هستند. جمعیت جوان البته که هنوز در زیر فشار زندگی خود را تسلیم شرایط نکرده توانائی زیادی برای پرسشگری و پذیرش تغییر را دارد. ناتوانائی نهادهای آموزشی و انگارههای ارزشی جوامع سنتی در جذب جوانان، تمایل به دگرگونی و نوگرائی در میان جوانان را افزایش میدهد. این امر در جوامعی که مشکل بیکاری، تورم و کاهش سطح زندگی جوانان را به سطوح آورده بیشتر قابل مشاهده است (۱).
اما در کنار پدیده یعنی جوان شدن جوامع خاورمیانه و شمال افریقا، حادثه شگرف دیگری- البته در سطح جهانی- نیز رخ داده است. دو دهه گذشته شاهد دگرگونی بزرگی در عرصه صنعت اطلاعات و اطلاعاتپردازی بود. کاربران و مخاطبان اصلی این صنعت اطلاعات در غالب کشورها همان جمعیت جوان است. گویا رابطه پنهانی میان جوانی و این صنعت تندیده شده است. جوانان تنوع و نوگرائی را طلب میکنند، و این صنعت دست کم امکان کسب اطلاعات در مورد نوگرائی و تنوع در زندگی را در اختیار آنها میگذارد. بدین ترتیب انحصار دولتها و حتی نهادهای سنتی تولید اطلاعات بر رسانهها و تولید اطلاعات شکسته شده و با دسترسی آسان و ارزان عمومی به رسانهها قدرت دولتها برای نظارت و کنترل گردش اطلاعات محدودتر شد. در چنین شرایطی نه تنها رابطه میان گروههای گوناگون اجتماعی یک جامعه تا حد قابل توجهی از زیر نظارت دولتها خارج شد، بلکه ارتباط میان شهروندان کشورهای گوناگون نیز گسترده شد.
بنابراین اگر تا دیروز دولتها به نیابت از شهروندان ارتباطات بین جهانی را مدیریت میکردند، امروز اما خود شهروندان جوامع گوناگون هستند که بدون نظارت دولتها تماسهای درون و برون مرزی خود را سامان میدهند.
اگر در جهان رسمی ظاهرا حقیقی این جوامع فرد بهرهای از آزادی ندارد، اما جهان مجازی به مثابه جهانی حقیقیتر این امکان را برای فرد فراهم میکند. فرد حتی میتواند به دلخواه و فارغ از کنترل نهادهای رسمی به عضویت شبکه اجتماعی خاص خود در آید. این جهان از آن رو حقیقیتر است که سانسور و گژتابی در آن راهی ندارد. افزون بر این تجربه آزادی در این جهان مقدمه تلاش برای آزادی در جهان غیر واقعی و رسمی است. چنین جهانی غیر رسمی و البته حقیقی در زیر پوسته جهان رسمی جوانه زده و رشد میکند تا جائی که روابط رسمی را تحت تاثیر قرار داده و حتی به چالش میکشد. جهان اجتماعی جدیدی که در این شرایط شکل گرفته فعلیت یافتن آنرا مرزی نیست. در چنین جهان اجتماعی که هیچ مرز جغرافی، رسمی، قومی و جنسی آنرا محدود نمیکند فرد و گروههای اجتماعی خود را به آزمون میگذارند و از دیگران میآموزند. پویش فرهنگی بنابراین از پیامدهای روشن این جهان بیدرو پیکر است. طبیعی است که سنت و باورهای کهن بخصوص سنتهای پدر سالار سیاسی در چنین جهان به چالش کشیده میشود. با وجود چنین فرایندی پیوستگی (۲) میان شهروندان ساده جوامع است و شریک شدن مردم در تجربه یکدیگر از زندگی اجتماعی است. توقعات مردم از زندگی در چارچوب دنیای مجازی با سهیم شدن در تجربه شهروندان سایر کشورها دیگر همچون نسل گذشت ایستا نمیماند. انتظار زندگی مدرن مبتنی بر کار شایسته و سطح زندگی مناسب و پایدار برای شهروند خاورمیانهای که با جهان پیشرفته آشنا شده دیگر یک رویا نیست، واقعیت ملموسی است که هر روزه در پشت شیشه مانیتور کامپیوترش قابل مشاهده است. سیالیت، انعطاف و شفافیت از ملزومات چنین جهانی است که ویژگی آن این است که اطلاعات بیوقفه و بدون طی زمان از این سوی زمین به آن سوی میشتابد. ساختارهای متصلب سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از هر نوعی البته باید جهان تازه را تهدیدی بینند.
با آنچه آمد میتوان چنین جمع بندی نمود- هر چند عوامل و متغیرهای خرد زیادی در تحولات اخیر خاورمیانه و شمال افریقا نقش دارند- اما سه متغیر کلان و بلند مدت این تحولات یعنی جوانی جمعیت، پیدایش و پویش صنعت اطلاعات و بالاخره پیوستگی جهانی موجب فربه شدن انتظارات و توقعات پویاترین بخش جمعیت یعنی جوانان شده است و سهم زیادی در برآمدن این دگرگونیها داشته است. دولتهای خاورمیانه و شمال افریقا اما نتوانستهاند برای مدیریت چنین دگرگونهایی آمادگی لازم را کسب کنند. ساختار متصلب و کهن سیاسی مبتنی بر پدرسالاری، نظامیگری، استبداد فردی، انحصار قدرت در دستان نسل گذشته، ناکارائی دستگاه حکومت و فساد مدیریت از ویژگیهای مشترک دولتهای شمال افریقا و خاورمیانه است.
چنین ساختار سیاسی دارای ناسازگاری شدید با جهان سیال، شفاف و بازی است که طلیعه پیدایش آن هم اکنون قابل مشاهده است. کشمکش درون جوامع شمال افریقا و خاورمیانه بازتاب همین ناسازگاری است. ساختار سیاسی فعلی جوامع شمال افریقا و خاورمیانه دیگر مناسب قامت جوامع این کشورها نیست بیدلیل نیست که لرزههای ریزش آن را میتوان تجربه کرد.
۱- جوانی جمعیت، بیکاری عمومی بیش از بیست درصد و بیکاری ۳۰ درصد در میان جوانان، وجود تورم بخصوص در مورد مواد غذائی و مسکن، و فراینده کاهنده سطح زندگی، و فساد اداری و مدیریت شدید از ویژگیهای کشورهایی است که جنبش دمکراسی خواهی در آن وجود دارد.
Integration-۲