iran-emrooz.net | Tue, 05.07.2005, 1:18
آزادی گنجی و زرافشان: گام دوم جمهوریخواهی
سبحان سالاری شهربابکی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سهشنبه ١٤ تير ١٣٨٤
با مشخص شدن نتايج انتخابات رياست جمهوری آنچه مسلم است دوران اصلاحات درون حاکميت در جمهوری اسلامی پس از ٨ سال خاتمه يافته است و نيروهای چپ اسلامی نيز از حاکميت کنار زده شدند. البته پايان دوران اصلاحات حکومتی برای دموکراسی خواهان خارج از حاکميت را شايد بتوان به سه يا چهار سال قبل تخمين زد.
امروز ديگر تحفه چندانی از ظواهر اصلاحات باقی نمانده ولی آنچه که شايد بيشتر از هر نکته ديگری برايمان به ارمغان مانده است تفکر جمهوری خواهی و دموکراسی طلبی واقعی در بين اقشار مردم و روشنفکران است. برای ما که در انتخابات شرکت نکرده ايم وآن را انتخاباتی غير آزاد و ناکافی برای دموکراسی خواهی میدانستيم مسلما نتايج انتخابات نبايد اهميت چندانی داشته باشد، زيرا با نرفتن بر سر صندوقهای رای عدم اعتماد خود را به ساختار حکومت ولايی، حتی در صورت حضور افرادی مانند سحابی و يزدی در مبارزات و تبليغات انتخاباتی نشان داديم. ما با عدم ورود به بازیهای بيهوده قدرت ثابت کرديم که راه مردم سالاری از مجرای جمهوری اسلامی و حکومت دينی نمیگذرد حتی اگر بسياری از روشنفکران عرفی برای ترجيح بد از بدتر به آغوشهاشمی پناه ببرند.
فاز اول حرکت ملی به سمت جمهوری خواهی عدم شرکت و تحريم انتخابات رياست جمهوری بود و تلاش در راه آزادی زندانيان سياسی گام بعدی ما بايد باشد. امروز سرمايه واقعی ما نه خاتمی، معين، يزدی و سحابی که اکبر گنجی و ناصر زرافشان هستند. گنجی و زرافشان با بيش از بيست روز اعتصاب غذا نشان دادند، که بزرگترين آموزگاران نافرمانی مدنی جهت رسيدن به دموکراسی هستند و هر تلاشی که در جهت آزادی اين عزيزان صورت گيرد تلاش در جهت اعتلای آرمان حقوق بشر است .
با وجود تمام احترامی که برای امضاکنندگان تومارها و نامههای مختلف در حمايت از زندانيان سياسی و در جهت آزادی آنان نگاشته میشود، قائلم، به نظر میرسد جان گنجی و زرافشان کمترين ارزشی برای دستگاه قضايی جمهوری اسلامی ندارد و با امضا نمیتوان در برابر رفتارهای ضد بشری دستگاه قضايی مقابله به مثل کرد، پس بايد آنها را مجبور به آزادی اين دو کنيم. برای قاضی مرتضوی و بالادستیهايش که تعطيلی بيش از بيست روزنامه و نشريه در يک شب کاری سهل است و حاضر به متقبل شدن هزينههای بين المللی فراوان در قبال قتل زهرا کاظمی میباشند، قطعا امضا و درخواست چند هزار ايرانی که چه عرض کنم بلکه ميليونها ايرانی شايد پشيزی ارزش نداشته باشد که بخواهند تحت تاثير فشار آن به خواست امضا کنندگان ترتيب اثر دهند. گرچه روش فوق برای آگاهی جهانيان و نهادهای بشر دوستانه مفيد است اما گزينهی مطلوبی برای رويارويی با قدرت مطلقه نخواهد بود.
١٨ تير نزديک است، پس از گذشت شش سال از ١٨ تير باز هم تاکيد بر درخواستها و تقاضاهای گذشته و تکرار بيهوده بر شناسايی عوامل حمله به کوی و محاکمه عادلانه آنان نه تنها برای حاکميت تکراری و بیاهميت شده است بلکه درخواست عدالت از کسانی که منشا بیعدالتی هستند شايد به کاری عبث بماند.
١٨ تير امسال میتواند آغازی بر نافرمانی مدنی ما برای دموکراسی باشد تا نشان دهيم که تحريم انتخابات نه يک اقدام منفعلانه و خيال پردازانه بلکه عملی آگاهانه در جهت دست يابی به جمهوری تمام عيار است. به نظر اينجانب ١٨ تير امسال را بايد به زندانيان سياسی اختصاص داد و با حضور خود اين بار نه در اميرآباد بلکه جلوی اوين، آزادی گنجی و زرافشان را از عمال استبداد بخواهيم. حضور ما در برابر اوين میتواند فشاری واقعی بر حکومت جهت تامين حقوق دربندان اوين باشد و نشان دهد که آنچه بيش از جار وجنجالهای درون قدرت اهميت دارد، تامين سلامت و حقوق شهروندی امثال گنجی است. حضور ما در برابر اوين به حاکميت نشان میدهد که همه ما با گنجی و زرافشان هم فرياد و هم صدا آزادی را فرياد میزنيم و مخالفت و مقاومت خود را در برابر بيداد حاکمه به منصه ظهور خواهيم گذاشت. اگر امروز در برابر ظلم روا داشته شده به زندانيان دگرانديش سياسی سکوت کنيم، فردا بايد خود فاتحه جمهوريت را در برابر هجمه فاشيستی بخوانيم، به مانند آنچه برای جبههی دوم خرداد اتفاق افتاد و هنوز عده ای در خماری اخراج هميشگی از جمهوری اسلامی هستند .
با پيروزی احمدی نژاد در انتخابات و يکدست شدن قدرت بديهی است بايد به دنبال حرکتی مداوم و ماراتنی طاقت فرسا برای حصول جمهوريت باشيم و اين راه ديگر نه از داخل جمهوری اسلامی که بايد از بطن جامعه باشد و آزادی زندانيان سياسی برای گام اول میتواند حرکتی موثر باشد.
البته از کسانی که در دوران انتخابات دم از تشکيل جبهه فراگير دموکراسی خواهی و حقوق بشر میزدند و تحريميون را خيالباف و رويا پرداز میدانستند، انتظار میرود که حسن نيت خود را در عمل نشان دهند و اثبات کنند که صحبتهای زيبا آنها مختص دوران انتخابات نبوده و برعکس برنامه ای اصولی برای گذار به سوی مردم سالاری بوده است و عمل گرايی حقيقی خود را در تلاش برای آزادی گنجی و زرافشان نمايش دهند. اگر آنها حضور معين در خانهی گنجی و حضور کولايی در جمع متحصنين حامی زرافشان را ترفندی انتخاباتی نمیدانند، بايد با دفاع همه جانبه از حقوق ايشان صدق گفتار خود را نمايان سازند.
برای اصلاح طلبان فرصتی نمانده و آنها بايد پس از اخراج از حاکميت به سوی مردم روی آورند که تلاش برای نجات گنجی و زرافشان میتواند فرصت مناسبی برای آنها باشد.
آه اگر آزادی سرودی میخواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ئی،
هيچ کجا ديواری فروريخته بر جای نمیماند.
ساليان بسياری نمیبايست
دريافتن را
که هر ويرانه نشان از غياب انسانی ست
که حضور انسان
آبادانی است.