iran-emrooz.net | Fri, 26.11.2010, 19:12
محمد حسن فلاحیه
همانگونه که دکتر شریعتی در کتاب "شیعه علوی و شیعه صفوی" از ظهور یک مکتب جدید در تشیع به نام مکتب "خاکشیری" یا "اصالت خاکشیر" خاکشیریسم! صحبت کردهاند ظاهراً عراق کنونی گریبانگیر چنین مکتبی شده بطوریکه وضعیت کنونی عراق دچار یک نوع دیکتاتوری "دمکراتیزه شده" میباشد. این دیکتاتوری با روند اذعان به نتایج آرا و پروسه تحویل مسالمتآمیز قدرت فاصله زیادی دارد و هرگز مستند بر قاعده اصالت بر غلبه دمکراسی نیست بلکه عراق به سمت وسوی "لبنانیزه" شدن سوق داده میشود. یعنی تبدیل دمکراسی نوپای عراق به دمکراسی مذهبی لبنان که به جای مراجعه به نتایج انتخابات، به واقعیت موجود گروههای مذهبی و بدون در نظر گرفتن میزان رأی مردم به سمت تقسیم قدرت بر اساس حالت ”situation “ethnic و به شکل پراگماتیسم سیر میکند.
بر اساس نتایج قطعی انتخابات چند ماه پیش عراق فهرست "العراقیه" که شامل سکولارهای شیعه و سنی عراق است برنده انتخابات پارلمانی عراق بود و۹۱ کرسی را از مجموع ۳۲۵ کرسی را بدست آورد که قاعدتا باید به عنوان برنده اعلام میشد و مأموریت تشکیل حکومت را به ریاست آن که علاوی است داده میشد اما چه شد که این اتفاق نیفتاد؟ و آیا علاوی با پست جدید ریاست بر مجلس "سیاستگذاری استراتژیک" بعد از توافق با دیگر رقبای کرد و شیعی موافقت میکند یا خیر؟ ایران چه نقشی در توافق اخیر بر سرتقسیم قدرت در عراق بازی کرده؟ سعی میکنیم در این مقاله به این پرسشها پاسخ قانع کنندهای بدهیم.
در واقع توافق اخیر گروههای رقیب در عراق دو برنده داشت، یکی مالکی و دیگری کردها. چونکه بر اساس نتایج قطعی مالکی در رده دوم قرار بود و کردها در رده چهارم علاوه برآن مالکی از شخصیتهای مورد اختلاف تمام گروههای عراقی از جمله کردها و همپیمانان دیرپای شیعی وی همچون صدریها و مجلس اعلا و بویژه فهرست العراقیه و شخص ایاد علاوی بود چه شد که یک شبه این اختلاف نظرها بر سر این شخصیت تبدیل به بخار شود ودوباره بر سر قدرت انتخاب شود.
قبل از رسیدن به توافق بر سر مالکی، عراق داشت به سمت جنگ داخلی و دو دستگی حرکت میکرد بطوریکه همپیمانان سابق از همدیگر جدا شدند و کردها نیز در آن بحبوحه در دودستگی گرفتار آمدند بطوریکه لیست "تغییر" به ریاست "انوشيروان مصطفى" از ائتلاف کردها خارج شد که این امر ضربه سختی به ائتلاف قلمداد شد و در بحبوحه اختلافات و فشار آمریکا بر گروههای همپیمان و نیز فشار ایران بر شیعهها، مالکی دوباره انتخاب گردید. اما آیا مالکی در مدت سی روزه بعد از ابلاغ حکم نخست وزیری وی از طرف رئیس جمهور موفق به تشکیل حکومت میشود یا خیر؟ در صورت عدم توانایی باید شخصیت دیگری برای این پست معرفی شود. اما تمام شواهد حکایت از موفقیت وی میکند! در این اثنا آیا بر سر مالکی یک معامله نانوشته بین ایران و آمریکا در جریان بود یا انتخاب وی بدون توافق منطقهای و بینالمللی و یک توافق داخلی بود؟ همه شواهد حکایت از وجود یک توافق ضمنی ایرانی آمریکایی میکند!
چرا گفته میشود العراقیه بزرگترین بازنده این سناریو بود؟ جواب این سوال بسیار ساده است؛ چونکه العراقیه با از دست دادن فرصت طلایی تشکیل حکومت به ضعیفترین حلقهها تبدیل شد و به ریاست پارلمان و مجلس سیاستگذاری اکتفا کرد درحالیکه دو مجلس مذکور فاقد هرگونه قدرت اجرایی هستند.
خود شیعیان نیز در این سردرگمی سیاسی به چندین دسته تبدیل شدند و این واقعیت به سود مالکی تمام شد؛ مجلس اعلا که به نوعی کلاه سرش رفت چونکه در انتخابات پیشین به سود مالکی و برای وحدت شیعیان کاندیدای خود را قربانی مالکی کرد و این امر نتیجهای جز از دست دادن چندین کرسی پارلمانی به سود مالکی در بر نداشت. این دفعه سر از مخالفت با انتخاب مجدد وی درآورد اما این مخالفت بجایی نرسيد چونکه مجلس فقط تقریباٌ بیست کرسی در پارلمان عراق دارد و اما صدریها خواهان استفاده از این فرصت طلایی برای گسترش نفوذ خود هستند چونکه درست است که موقعیت فعلی آنان بسیار بهتر از مجلس اعلا و دیگر رقبای شیعی هستند بخاطر اینکه حدودا ۴۳ کرسی را در انتخابات اخیر تصاحب کردند که در سابق هم تجربه درگیری با حکومت مالکی؛ حضور رهبرشان را در میان خود از دست دادند و مقتدی از تماس مستقیم با هواداران خود محروم و در قم پناهنده شد و بسیاری از منابع مالی و سیاسی را در اثر درگیری با حکومت مالکی از دست دادند که با ائتلاف با مالکی خواهان جبران این کمبودها هستند و مقدمهای برای بازگشت مقتدی صدر به عراق و لغو حکم دستگیری وی که در زمان حکومت علاوی صادر شده و حکومت مالکی همواره از آن بعنوان ابزاری برای فشار به این گروه استفاده کرد، میباشند.
عدم توانایی علاوی در دستیابی به نخست وزیری از همان آغاز اعلام نتایج مشخص بود. چونکه ممکن نیست ایران با این گزینه موافقت کند و آمریکا نیز نمیخواهد عراق را به درگیری و تصفیه حساب با ایران تبدیل کند. چونکه چیزی نمانده تا نیروهای خود را از این کشور خارج کند و به صلاح نیست کسی سر کار بیاید که مورد توافق جمهوری اسلامی نباشد. این امر برای آمریکا کاملا مسلم است و خود علاوی نیز چندین بار این موضوع را اعلام کرد. بنابرین گزينه مالکی مناسبترین بود برای خروج از این بحرانی که هشت ماه در کش وقوس آن کشور بدون حکومت صلاحیت دار ماند و مالکی هم بدین علت نتوانست قبل از این موعد حکومتی را تشکیل دهد. چونکه شیعیان شدیداً مخالفت میکردند و خواهان گرفتن امتیاز بودند. علت اصلی عدم تشکیل حکومت هم به نظرم مخالفت گروه علاوی نبود چونکه اگر شیعیان از همان ابتدا سر گزینه مالکی توافق میکردند مدتها پیش مالکی بر کرسی سابقش نشسته بود.
اما نکته دیگر اینکه آمریکا جلب رضایت طیف سنی همپیمان علاوی را ضروری میدید که این امر موجب تعویق تشکیل حکومت طی این همه مدت شد. در واقع علاوی ناچار شد دست به توافق اخیر بزند چونکه راهکار دیگری جز این نداشت اگر اقدام نمیکرد کردها و مالکی و جریان صدر تهدید خود را عملی میکردند و اقدام به تشکیل حکومت میزدند وعلاوی را دور میزدند و پست ریاست پارلمان را هم به طیف سنی "التوافق و وزیر کشور کنونی جواد بولانی" که نمایندههای سنیها هستند و هر دو فقط ده کرسی را تصاحب کردند میدادند وبا این امر هم سنیها را قانع میکردند و هم از مشکلات سکولارهای همدست با علاوی راحت میشدند.
اما دلیل رضایت علاوی به مشارکت در دولت مالکی علاوه بر فشار آمریکا، این است که نمیخواهد فرصت به چالش کشیدن مالکی و لااقل جلوگیری از یکدست شدن حکومت در عراق را از دست بدهد. برغم اینکه علاوی بسیاری از امتیازها را به طرف مقابل داد اما احتمال میرود طبق اعلام خود ایشان در مصاحبهای که با سی ان ان داشت، وی پستی را در حکومت فعلی نپذیرد. پس احتمالا ریاست مجلس استراتژیک را به یکی از همپیمانان خود خواهد داد تا با بتواند طیف مجلس اعلا و بقیه مخالفان مالکی را در پارلمان دور هم جمع کند و یک فراکسیون مخالف و در عین حال قوی تشکیل دهد.
ظاهراً گزینه مالکی گزینه ایده آل جمهوری اسلامی هم نبود. اما تهران چارهای جز انتخاب بین بد و بدتر را نداشت. اولاً مالکی رئیس حزب الدعوه که ظاهرا یک تضاد فکری جزئی با «ولایت فقیه» دارد، در تاکتیک و استراتژی حکومت خود کاملا گوش به فرمان ولی فقیه نیست و بر عکس دیگر احزاب شیعه که کاملا ذوب در ولایتند، ایشان بر هویت ملی عراق تأکید میکند و رویهای مصالحه جویانه با تمام عراقیها و از جمله سنیها در چهار سال گذشته در پیش گرفت که این امر به مذاق جمهوری اسلامی خوش نیامد. دوم اینکه سایت تابع مالکی "عراق القانون" چندین بار مطالبی را برعلیه ولی فقیه جمهوری اسلامی منتشر کرده بویژه مقالهای تحت عنوان "هولوکاست خامنهای" که واکنش شدیدی را از طرف مقامات ایرانی در پی داشت و داد سایت "تابناک " نیمه دولتی را هم درآورد. سوماً از لحاظ ایدئولوژیک اگر نگاه کنیم حزب الدعوه به اخوانالمسلمین نزدیکتر است تا ولایت فقیه. خصوصاً تفسیر خاص حزب الدعوه از ولی فقیه که مطابق نظر جمهوری اسلامی نیست. بنابر این همانگونه که گفتیم انتخاب جمهوری اسلامی بین بد و بدتر بود و با اشتیاق این گزینه را انتخاب نکرد. همچنان که نظر بنده این است که در پروسه انتخاب مالکی هیچ برنده و بازنده منطقهای و بینالمللی (ایران و آمریکا و همپیمانان عرب آن) ىر برنداشت و تنها بازنده این انتخابات سکولارهای عراقاند که باید در فکر راه چاره و فکر نو بیفتند همانگونه که شیخ اجل فرمودند:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم