iran-emrooz.net | Fri, 05.11.2010, 20:51
پیروزی جمهوریخواهان در کنگره
شهلا صمصامی
تنها یکسال پیش بود که دموکراتها با ۵۴ عضو جدید در مجلس و ۱۲ سناتور تازه از راه رسیده، اکثریت را در کنگره بدست آورده و برای دومین بار رقبای جمهوریخواه را شکست دادند. در آنزمان بنظر میرسید دموکراتها با داشتن کاخ سفید و کنگره بر کرسی قدرت نشسته و جای محکمی دارند. در آن زمان حزب جمهوریخواه بنظر از هم پاشیده و مطرود میآمد، ولی اگر به اخبار از گوشه و کنار دقت میکردیم در حقیقت حزب جمهوریخواه با نمایشگران جدیدی به صحنه سیاست وارد شد. این بار با یک ایدئولوژی متفاوت و حتا افراطیتر از گذشته بشکل «حزب چای» هویت تازهای پیدا کرد. دوران «بوش» بسر آمده و بازیگران جدید ترسی از مخالفت با سیاستهای «اوباما» و حتا «بوش» را نداشتند. در دورانی که دولت پاسخگوی تمام مشکلات شده بود، در حالیکه مردم بیکار شده و خانههایشان را از دست میدادند، بیلیونها دلار صرف نجات مؤسسات مالی، شرکتهای بیمه، بانکها و بیزنسهای بزرگ شد. نجات سرمایه داری در مقابل نجات مردم عادی قرار گرفت. در نهایت احساس مردم این بود که پول و سرمایه برنده شد. در آن زمان حتا رفرم شرکتهای بیمه و بوجود آوردن سیستمی که میتوانست به نفع مردم باشد، با کمک مخالفان نتیجه معکوس داشت. همان شرکتهای عظیم بیمه که از کمکهای دولتی استفاده کرده بودند، با صرف میلیونها دلار علیه قانون رفرم بیمه فعالیت کردند و ایجاد بیمهی همگانی بنظر مردم غیر ضروری و دخالت دولت در زندگی شخصی آنها آمد. ادامه بیکاری و تبلیغات علیه هر نوع برنامه دولتی زمینه را برای پیروزی جمهوریخواهان در دوم نوامبر فراهم کرد. این پیروزی حتا بیش از انتظار جمهوریخواهان بود.
سهشنبه دوم نوامبر ۲۰۱۰ آغاز دوران جدیدی در سیاست آمریکا خواهد بود. زیرا برای نخستین بار کسانیکه اکثریت را در کنگره به جمهوریخواهان دادند، همه لزوماً خود را جمهوریخواه نمیدانند. افراد با نفوذی از «حزب چای» به مجلس و سنا آمدهاند که نه تنها اختلاف و کشمکش با دموکراتها، بلکه با جمهوریخواهان را بیشتر خواهد کرد.
پیروزی چشمگیر دوم نوامبر یک زلزله سیاسی در واشنگتن خواهد بود. مجلس نمایندگان با ۲۳۹ نفر جمهوریخواه در مقابل ۱۸۵ نفر دمکرات به قدرت دست راستیها افزوده است. در نتیجه این پیروزی، «نانسی پولاسی»، اولین سخنگو و رئیس زن مجلس و از نمایندگان لیبرال از ژانویه مقام خود را از دست خواهد داد و «جان بی نر» John Boehner جای او را خواهد گرفت. در سنا اگر چه دموکراتها همچنان با ۵۱ نفر عضو اکثریت را دارند، ولی جمهوریخواهان توانستند تعداد سناتورهای خود را به ۴۷ نفر برسانند.
بزرگترین موفقیت دموکراتها، در انتخاب مجدد «هری رید» رئیس سنا بود که در یک مبارزه انتخاباتی بسیار مشکل در مقابل «شارن انجل» از مهمترین اعضاء «حزب چای» قرار گرفت. «سارا پیلین» از مدافعان «شارن انجل» بود. به کمک وی و بسیاری افراد و کمپانیهای بزرگ، میلیونها دلار برای این انتخابات در ایالت «نوادا» که کمتر از دو میلیون نفر جمعیت دارد خرج شد. در نهایت «هری رید» برنده شد و این بهترین خبر در شب انتخابات برای دموکراتها بود.
فردگرائی مطلق
از ستارگان جدید سنا، از بنیانگذاران «حزب چای» «راند پال» از ایالت «کنتاکی» است. وی لقب پیغمبر رادیکال «فردگرائی مطلق» را بخود اختصاص داده است. «راند پال» با ایدئولوژی ویژهای به سنا میآید. وی در تعریف «حرص و طمع» میگوید: «طمع زیاده خواهی در منافع شخصی است، ولی آنچه که انگیزه سرمایه داری است منافع شخصی و سود بردن است و اینها چیزهای خوبی است».
«پال» در سخنرانیاش پس از پیروزی گفت: «من از جانب مردم «کنتاکی» پیامی دارم. پیامی که رسا و واضح است. ما آمده ایم که دولت خود را پس بگیریم، آمریکا میتواند دوباره برخیزد و این مشکلات را حل کند، اگر دولت را از سر راه خود بردارد». «راند پال» که حتا خود را جمهوریخواه نمیداند، طرفدار سرمایه داری به معنی ویژه آنست. برای سرمایه داران و بیزنسهای بزرگ هیچ نوع مانعی نباید وجود داشته باشد. کمکهای رفاهی دولتی باید از بین برود. آمریکا نباید مقروض باشد. شاید این شعارها برای مبارزات انتخاباتی جالب باشد، ولی مردم طبقهی متوسط و فقیر، کسانیکه نیاز به کمکهای دولتی دارند را در بر نمیگیرد. «راند پال» سناتور ایده آلی برای کمپانیهای بزرگ و ثروتمندان و سرمایه داران است. یکی دیگر از سناتورهای جوان و رهبران حزب چای «مارک روبیو» از ایالت فلوریداست وی که تجربهی سیاسی زیادی ندارد، در مقابل فرماندار با سابقه و پرقدرت این ایالت و یک رقیب دموکرات انتخاب شد. «روبیو» فلسفه «حزب چای»، این بخش جدید و بسیار مهم از حزب جمهوریخواه را چنین تعریف کرد: «ما به نقطهای از تاریخ کشورمان رسیده ایم که باید تصمیم بگیریم اگر میخواهیم به راه بازار آزاد و دولت کوچک ادامه دهیم، آنچه که ما را جامعهای استثنائی ساخت و یا در راهی که سایر کشورهای دنیا رفته اند، یعنی وابستگی به دولت قدم بگذاریم».
«راند پال» و «روبیو» نمونههای متفاوتی از «سارا پیلن» هستند. در عین حال، همگی در مخالفت با گسترش قدرت دولت و در نهایت مخالفت با برنامههای «اوباما» یکصدا میباشند. «راند پال» برای مثال، معتقد است که دولت نمیتواند برای مردم شغل و کار بوجود بیاورد. تنها بخش خصوصی است که میتواند اینکار را انجام دهد. چنین برخوردی، به این معنی است که پروژههای بسیار مهم زیربنائی، انرژی، محیط زیست، آموزشی، گسترش تولید و تکنولوژی که از وظایف دولت است باید به بخش خصوصی انتقال یابد. این ایدئولوژی با واقعیت پیشرفت جوامع بویژه صنعتی مغایرت دارد. مفسرین سیاسی پیش بینی میکنند که اختلاف نظر در کنگرهی جدید حتا در میان جمهوریخواهان قدیمی تر و اعضای «حزب چای» میتواند در این حزب انشعاب بوجود آورد. وعدههای جمهوریخواهان و «حزب چای» بویژه در مورد بهبود وضع اقتصادی و ایجاد کار با موانع زیادی روبرو خواهد بود. زیرا هدف اصلی و اولیه جمهوریخواهان همانطور که خودشان گفتهاند شکست «اوباما» و برنامههای اوست. در شرایط فعلی که اقتصاد آمریکا بیمار و نیازمند به درمان است، تنها با اتحاد و همبستگی میتوان راه حلهای مناسب پیدا کرد. در حال حاضر امید به این همبستگی بیشتر شبیه به یک معجزه است تا واقعیت.
این انتخابات از نظر شخصی و سیاسی ضربهی بزرگی برای «اوباما» و دولت وی بود. حتا در شیکاگو، محلی که «اوباما» سناتور بود، جای خالی وی توسط یک جمهوریخواه پر شد. کنگره جدید بدون شک چالش تازهای برای «اوباما» و دموکراتهاست.
یک تغییر بنیادی
در نظر آن دسته از آمریکائیهایی که یا نژاد پرست هستند و یا بدلایلی نگران از دست رفتن جامعه و کشوری هستند که به عنوان «آمریکای واقعی» میشناختند، انتخاب ««اوباما»» به معنی اشغال کاخ سفید توسط یک خانواده سیاهپوست میباشد. تصور برخی از مردم و طرفداران «حزب چای» بر اینست که «اوباما» و دموکراتهای پشتیبان او که دست چپی و لیبرال هستند قصد دارند جامعهی کاپیتالیستی آمریکا را به یک جامعه و کشور سوسیالیستی و یا کمونیستی تبدیل نمایند. با اینگونه، کمک دولت «اوباما» به مؤسسات مالی، شرکتهای بزرگ بیمه، بانکها و حتا شرکتهای اتومبیل سازی و نجات آنها از ورشکستگی کار اشتباهی بوده است. در حالی که نه تنها شروع این کمکها از زمان بوش آغاز شد، بلکه دولت «اوباما» با اینکار به سیستم سرمایه داری کمک کرد. ولی در عین حال با مقررات جدید محدودیتهایی برای آنها فراهم کرد. این بخشی است که جمهوریخواهان با کمک «وال استریت» و سایر کمپانیهای بزرگ میخواهند از بین ببرند. به این گونه جمهوریخوهان در کنگره و «فاکس نیوز» دستگاه تلویزیونی تبلیغاتی دست راستیها، بهمراه مفسرین ارتجاعی آنها و گردانندگان و طرفداران «حزب چای» علیه «اوباما» و برنامههایش به مبارزه برخواستند و انتخابات نوامبر را بعنوان یک رفراندوم عمومی علیه «اوباما» اعلام کردند.
این واقعیتی است که آمریکا، حتا آن آمریکای ۲۰ سال پیش نیست، ولی حقیقتی که در این سیرک انتخاباتی لوث شده است دلایل واقعی این تغییر بنیادی است. به این معنی که رفاه و سطح درآمد و استاندارد بالای زندگی که پس از جنگ دوم آمریکا را به یک جامعهی ثروتمند صنعتی همراه با تکنولوژی پیشرفته تبدیل کرده بود رو به تحلیل و تغییر سریع است.
آمریکای ثروتمند جامعهای بود که از هواپیما، توپ و تانک و زیر دریائی گرفته تا انواع اتومبیلها و وسائل الکترونیکی، تلویزیون، کامپیوتر تا بهترین مواد غذائی مهم مانند گندم را با پیشرفته ترین متدها و به مقدار فراوان تولید میکرد. آمریکای ثروتمند یک آمریکای صنعتی- تولیدی و با تکنولوژی مدرن بود. آمریکائی که از بحران اقتصادی سالهای ۳۰ جان سالم بدر برد و توانست آیندهای درخشان برای نسلهای آینده بسازد.علاوه بر صنعت و تکنولوژی این جامعه در زمینهی خدمات شاید پیشرفته ترین کشور دنیا بود. آمریکای قرن بیستم کعبه آمال مردم جهان بود. حتا روانشناسی این جامعه بر اساس اعتماد بنفس و آیندهای روشنتر ساخته شده بود. این آمریکا با آمریکای قرن بیست و یکم بسیار متفاوت است. صنعت، تکنولوژی و تولید در این جامعه به سرعت رو بزوال رفت. قدرت سیاسی و اقتصادی کمتر و کمتر شد. حتا روحیه جامعه بویژه پس از ۱۱ سپتامبر تبدیل به یک روحیه منفی و قربانی بودن گردید. سقوط امپراطوری آمریکا ، بدون شک سالها پیش از «اوباما» آغاز گردید.
«اوباما» برای بسیاری امید به تغییر بود که جامعه بشدت به آن نیاز داشت. ولی این تغییر یکشبه و در یک اتمسفر سیاسی تفرقه انگیز و خصمانه امکان پذیر نبوده است. بحران سیاسی امروز، بویژه در بیکاری و وخامت اوضاع اقتصادی خلاصه میشود. در این میان طبقه متوسط جامعه از جهات گوناگون و بدلایل بسیاری تحت فشار و خطر واقعی است. جمهوریخواهان دست راستی، عناصر ارتجاعی و آنهایی که برای دست یافتن بقدرت دوباره حاضر بودند بهر کاری دست بزنند از این بحران طبقه متوسط استفاده کرده و در انتخابات نوامبر بیشترین مقادیر پول را برای یک انتخابات میان دورهای خرج کردند. کاندیداهایی که در هیچ شرایطی تصور نمیرفت شانس و لیاقت و شرایط لازم برای فرمانداری و یا نمایندگی کنگرهی آمریکا را داشته باشند، با کمک کمپانیها و سرمایه داران بزرگ با دورغ پردازی و شعارهای ارتجاعی به میدان انتخاباتی آمدند. ولی این انتخابات در جهت مخالف تغییرات بنیادی است که این جامعه بطور جدی به آن نیاز دارد.
جهانی شدن اقتصاد
«فرید زکریا» مفسر سیاسی در یک مقاله تحقیقی در نشریهی «تایم» دلایل بحران اقتصادی و سیاسی آمریکا را مورد بررسی قرار میدهد. «زکریا» معتقد است جهانی شدن اقتصاد بزرگترین رقابت را برای جامعهی آمریکا بوجود آورد. به این معنی که امروزه حتا در این شرایط مشکل اقتصادی کمپانیهای عظیم آمریکایی مانند «آی بی اِم»، «کوکاکولا»، «پپسی کولا»، «گوگِل»، «مایکرو سافت»، «اپل»، «اینتِل» و بسیاری دیگر درآمدشان از همیشه بیشتر و بهتر شده است. اولین دلیل اینست که پیشرفت تکنولوژی موجب شده که کارائی و بازدهی بیشتر شود. در عین حال نیاز به نیروی کار انسانی کمتر میشود. برای مثال یک کمپانی مالی که در سال ۲۰۰۷ تعداد کارمندانش ۲۶ هزار نفر بود، درآمدش به ۱۲ بیلیون دلار رسید. پیش بینی میشود همین شرکت در سال ۲۰۱۳ با تنها ۱۴ هزار کارمند همان مقدار درآمد و یا بیشتر خواهد داشت. کمپانی بسیار معروف آمریکایی «کوکاکولا» امروزه در ۲۰۶ نقطهی دنیا کارخانه دارد. از جمله در «رامالله» در مناطق اشغالی فلسطین که دو هزار نفر در آن مشغول بکار هستند. حتا در افغانستان کارخانهی «کوکاکولا» وجود دارد. رئیس کمپانی «کوکاکولا» آشکارا میگوید حدود ۸۰ در صد از درآمد این کمپانی از خارج از آمریکا میآید. وی اضافه میکند «ما یک کمپانی جهانی هستیم که مرکزمان در آتلانتاست».
شرکتها و کارخانجات بزرگ آمریکا جهانی شدهاند. برای آنها دست یافتن به سرمایه آسانتر شده و مهمتر اینکه از یک نیروی کار ارزان و قابل اعتماد استفاده میکنند. کارگران آمریکایی بیکار میشوند زیرا کمپانیهای بزرگ یا حتا متوسط بجای آمریکا از بازار جهانی استفاده میکنند. سرمایه و تکنولوژی قابل حرکت است، ولی نیروی کار ثابت میباشد. کارگر آمریکایی که بیشترین حقوق را در دنیا دریافت میکند در آمریکا بیکار شده، زیرا همان نیروی کار و شاید هم بهتر از آن، در چین، هند، مکزیک و بسیاری نقاط دنیا با دستمزد اندکی آماده بکار است. چین و هند به تنهایی صدها میلیون نیروی کار جدید جهانی بوجود آوردهاند.
کارگران کارخانجات «جی ام» آمریکا به تازگی حاضر شدهاند که با ۱۴ دلار در ساعت کار کنند. یعنی درآمد سالیانه ۳۵ هزار دلار که در واقع زیر خط فقر است. «جی ام»در مکزیک ساعتی ۷ دلار به کارگران میدهد و تولیدات در سطح آمریکا و شاید بهتر باشد. کارگر مکزیکی هم زندگی بسیار راحتی دارد.
آینده، حتا تاریک تر از حال است. زیرا تخمین زده میشود که ۲۸ تا ۴۲ میلیون شغل به خارج از آمریکا خواهد رفت. اینها تنها کارگر کارخانه نیست، بلکه در زمینههای خدمات حتا متخصصان مالی و بورس و بسیاری مشاغل دیگر خواهد بود.
به اینگونه پیشرفت تکنولوژی به معنی نیاز کمتری به نیروی انسانی و جهانی شدن. یعنی تولیدات و نیروی کار ارزان تر در نقاط دیگر دنیا به بحران اقتصادی آمریکا خواهد افزود. رکود اقتصادی آمریکا با روی کار آمدن یک رئیس جمهور سفید پوست جمهوریخواه و حتا کنگرهای که اکثریت آن جمهوریخواه است از بین نخواهد رفت. «حزب چای» قادر نیست رفاه را به طبقهی متوسط بازگرداند. زیرا عملاً آنها نمایندهی سرمایه و نیروهای ارتجاعی هستند. برای ثروتمندان، در این جامعه بحرانی وجود ندارد. برنامه جمهوریخواهان و «حزب چای» یعنی از بین بردن مالیات ثروتمندان و لغو برنامههای رفاهی و کمکهای دولتی به افراد کم درآمد، اختلاف طبقاتی را در این جامعه بیشتر کرده و به بحران اقتصادی میافزاید.
«فرید زکریا» معتقد است، راه حلها همه مشکل بوده و مستلزم یک تغییر اساسی در برنامههای دولتی، کمپانیهای بزرگ آمریکائی و نحوهی زندگی مردم است. به این معنی که رفاه سالهای ۵۰ و یک زندگی مصرفی باید تغییر کند. از جمله تغییر مصرف به سرمایه گذاری است. این سرمایه گذاری در زمینههای تحقیقات، تکنولوژی و توسعه تولیدات است. در حالیکه آنچه طرفداران «حزب چای» و جمهوری خواهان ادعا میکنند به عکس این نظریه است. «زکریا » میگوید: سرمایهگذاری دولت در زمینه تولیدات باید افزایش یابد. مشاغلی در آمریکا باقی خواهد ماند که مربوط به معلومات و اختراعات است. در سالهای ۵۰ آمریکا بزرگترین لابراتوار جهانی بود. امروزه در این زمینه آمریکا بسیار عقب است. بتازگی کرهی جنوبی کشوری که تنها ۵۰ میلیون جمعیت دارد اعلام کرد که ۳۵ بیلیون دلار برای پروژههای مربوط به انرژیهای تجدیدپذیر سرمایه گذاری خواهد کرد.
یادگیری متدهای جدید
نیروی کار آمریکا باید دوباره تعلیم دیده شود. سیستم آموزش در آمریکا در تمام زمینهها، از مشاغل تولید و صنعتی گرفته تا کامپیوتر و خدمات، در سطح یک کشور صنعتی پیشرفته نیست. برنامههای وسیع آموزشی دولتی و خصوصی لازم است که نیروی کار را در این جامعه قابل رقابت با کشورهای صنعتی بزرگ جهان نماید. در این زمینه چین، هند و ژاپن بودجه وسیعی دارند. در حالیکه یکی از اهداف نمایندگان «حزب چای» از بین بردن وزارت آموزش و پرورش است. در آمریکا بیمه بهداشتی یکی از بزرگترین مشکلات مردم و از گرانترین خدمات است. تمام مردم جوامع پیشرفته و صنعتی مالیاتهای زیادی میپردازند، در نتیجه از خدمات اجتماعی و رفاهی بسیاری مانند بیمه بهداشتی و حقوق زمان بیکاری و مزایای کامل بازنشستگی برخوردارند. در آمریکا این خدمات تبدیل به یک موضوع سیاسی شده است و از آنجائی که بسادگی میتوان یک سناتور و یا نماینده مجلس و بسیاری سیاستمداران را با پول خرید، قوانینی که میتواند به رفاه اجتماعی در این جامعه کمک کند روز بروز کمتر میشود. از جمله شرکتهای بزرگ بیمه با صرف صدها میلیون دلار به ویژه در این انتخابات نوامبر کوشیدند از کاندیداهائی طرفداری کنند که مخالف بیمه همگانی هستند. خواستهی شرکتهای بیمه اینست که با روی کار آمدن جمهوریخواهان، قانون بیمه همگانی «اوباما» لغو شود، ولی آن بخشی از قانون که خرید بیمه را اجباری میکند بجای خود باقی بماند. با این ترتیب شرکتهای بیمه بتوانند آزادانه نرخهای خود را تعیین کرده و بالا ببرند. نمایندگان «حزب چای» و جمهوریخواهان در حقیقت از شرکتهای بیمه طرفداری کرده و در نهایت میگویند هر کس میتواند بیمه بخرد اینکار را خواهد کرد و برای کسانی که نمیتوانند، دولت نباید هیچ کمکی بدهد.
تصمیم اخیر دادگاه عالی آمریکا که اجازه داد کمپانیها هر اندازه که بخواهند در طرفداری و یا مخالفت با کاندیداها سرمایه گذاری کرده و پول خرج کنند، عملاً دست شرکتهای بیمه و کمپانیهای بزرگ و گروههای دست راستی مانند مخالفان سقط جنین را باز گذاشته است که در پروسه سیاسی و انتخابات دخالت کنند. انتخابات نوامبر امسال نمونهی بارزی از این واقعیت است که انتخابات و سیاست، بازیچهی دست سرمایه داران و عوامل ارتجاعی بوده و دموکراسی یک تأتر مسخره و تراژیک شده است.