iran-emrooz.net | Wed, 20.10.2010, 7:32
واکسن کُشنده
حسین باقرزاده
|
سهشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۹ – 19 اکتبر 2010
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
آقای خامنهای در سفر قم گفته است که «فتنه ۸۸ ... موجب واكسينه شدن كشور و مردم در مقابل ميكروبهای سياسی و اجتماعی» شده است. در این که جنبش سبز که او آن را «فتنه» مینامد شوک بیسابقهای به پیکره نظام حاکم وارد کرده بحثی نیست. ميكروبهای سياسی و اجتماعیای که او از آنها یاد میکند نیز در فرهنگ حاکمیت شناخته شده است. این میکروبها چیزی جز آزادی، دموکراسی، نفی تبعیض، آزاداندیشی، حقوق بشر و مفاهیمی از این قبیل نیستند. سالها است که نظام حاکم از سوی این میکروبها تهدید میشود، بدون این که این میکربها توانسته باشند به پیکره نظام رخنه کنند. سال گذشته جنبش سبز که از این مفاهیم تغذیه میکرد به جان رژیم افتاد و توانست تا عمق پیکره نظام پیش برود. خامنهای اکنون ادعا میکند که فتنه ۸۸ به مثابه یک واکسن عمل کرده است. اگر نظام پیکره سالمی داشت شاید تعبیر خامنهای با واقعیت رابطهای پیدا میکرد. ولی جنبش سبز به نظامی تزریق شد که از درون پوسیده و از بیرون در معرض سهمگینترین بحرانهای سیاسی و اجتماعی است. جنبش سبز راه رخنه «ميكروبهای سياسی و اجتماعی» را کاملا باز کرده است.
سران رژیم حاکم در ایران از ادبایت خاصی برای بیان مفاهیم مورد نظر خود استفاده میکنند. سال گذشته رییس جمهور این نظام میلیونها مردمی را که برای اعتراض به پایمال شدن رأیشان به خیابانها ریختند خس و خاشاک نامید. آقای خامنهای در گذشته کسانی را که خواهان گفتگو با آمریکا بودند بیغیرت مینامید. جنبش سبز در فرهنگ حاکم به فتنه تبدیل شد. و اکنون خامنهای از خواستهای آزادی و دموکراسی و رفع تبعیض تحت عنوان ميكروبهای سياسی و اجتماعی یاد میکند. کاربرد این اصطلاحات مهم نیست. مهم این است که احمدینژاد به حضور خس و خاشاکها در خیابانها اعتراف میکند. و مهمتر این است که خامنهای ترس خود را از مفاهیم آزادی و دموکراسی علنا بیان میدارد و با اعتماد به نفس کبک سر زیر برف کردهای از مصونیت رژیم خود در برابر هجوم این میکروبها سخن میراند.
خامنهای در سفر پر سر و صدایی به قم رفته است. فاصله قم و تهران کمتر از دو ساعت است. قم کشور دیگری هم نیست. یکی از شهرهای اقماری تهران است. رفتن از تهران به قم این قدر کبکبه و دبدبه نمیخواهد. ولی از مدتها پیش برای این سفر تدارک دیده شده است و دهها نهاد دولتی برای تدارکات این سفر (و البته به هزینه سنگینی برای ملت) بسیج شدهاند. او قرار است بیش از یک هفته در آنجا بماند. ظاهرا برنامه پُری هم برایش ترتیب دادهاند تا هر روز به مناسبتی برای این جمع یا آن جمع سخن بگوید و سخنان او عنوان اول خبرهای رسانههای دولتی باشد. اینها همه به شدت تکراری و عادی به نظر میرسد. او بیش از ۲۰ سال است که به عنوان ولی فقیه سخن میگوید و در سالهای اخیر کمتر روز و هفتهای بوده که او نشسته بر صندلی فرعونی خود برای گروههای کوچک و بزرگی که طوعا یا کرها در پایین دست او گوش نشستهاند سخن نراند. این نمایش در امالقرای اسلام که او اکنون آن را تقریبا ملک طبیعی خود میداند مرتبا در جریان است. پس چه نیازی بوده که او با این همه مقدمات به قم بیاید و یک هفته تا ۱۰ روز در این شهر کوچک لنگر بیندازد؟
پاسخ روشن است. در قم کسانی نشستهاند که حاضر نبودهاند مانند همه کسان دیگری که دستی در قدرت دارند به دستبوسی خامنهای به تهران بروند. اینان مخالفان نظام نیستند. در جنبش سبز هم فعالیتی نمیکنند. در طول سه دهه گذشته هم از نظام اسلامی کم و بیش راضی بودهاند و از مزایای آن بهرهها گرفتهاند. ولی یا خامنهای را در تراز خود و به طریق اولی به عنوان ولی فقیه نمیشناسند، و یا چنان از عمق نارضایی مردم از هیئت حاکمه آگاه شدهاند که نمیخواهند خود را در مسئولیت بحرانهای رژیم حاکم و سیاست سرکوب آن سهیم بدانند. از این رو سعی دارند که حساب خود را از این رژیم و شخص خامنهای جدا کنند. جدا شدن روحانیان از حکومت بیش از هر چیز دیگر مشروعیت مذهبی رژیم را زیر سؤال میبرد. هیچگاه در طول حیات ۳۰ ساله رژیم اسلامی تا این حد روحانیانی که از اصل یک نظام اسلامی حمایت میکردند از رژیم فاصله نگرفتهاند. خامنهای نگران این مسئله است. و همین امر او را واداشته که با پای خود به قم برود شاید بتواند با ایجاد جو تبلیغاتی شدید یا تطمیع و تهدید آیتاللههای ناراضی را به دیدار خود راضی کند، عکسی تبلیغاتی بگیرد و آن را به خورد هواداران بسیجی خود بدهد.
این یکی از بحرانهایی است که از درون جرثومه فسادآلود رژیم حاکم را تهدید میکند. و سفر پر سر و صدای خامنهای به قم نشان میدهد که چقدر رژیم از این بحران نگران است. انشقاق درونی رژیم فقط در حد طرد و سرکوب نیروهای اصلاحطلب نیست. این انشقاق حتا به درگیریهای علنی و پنهانی رفسنجانی و طرفداران او از یک سو، و خامنهای و احمدینژاد و بسیجیهای طرفدار آنها از سوی دیگر، خلاصه نمیشود. این انشقاق در پایگاه اصلی این حکومت یعنی روحانیت رخ داده است. روحانیتی که توجیهات مذهبی این نظام قرون وسطایی و قوانین خشن جاهلی حدود و قصاص و کشتارها و قتلعامهای وسیع و فرهنگ و قوانین ضد انسانی زنستیز و دگرآزار آن را ساخته و پرداخته اکنون دچار دو دستگی شده است. این دو دستگی نه بر سر احکام و توجیهات یاد شده و بلکه بر سر قدرت و شخص خامنهای است. روحانیانی که سعی دارند خود را از خامنهای و باند او دور نگهدارند، و خامنهای نگران از این انشقاق که سعی دارد آنان را به سوی خود بکشاند و یا به انزوا براند.
جنبش سبز بر خلاف ادعای خامنهای رژیم او را واکسینه نکرده است. بلکه به عکس، درست به دلیل این که این جنبش در شرایطی صورت گرفت که رژیم از درون بحران انشقاق داشت، آن را بیش از پیش ضربهپذیر کرده است. یکی از نتایج آن، گسترش و تشدید همین انشقاق درونی رژیم است. تا یکی دو سال پیش نه روحانیت تا این حد از رژیم فاصله گرفته بود و نه خامنهای نیاز داشت برای جلب حمایت روحانیت با این همه تمهیدات به قم بیاید. سفر فعلی خامنهای به قم نه نشان اقتدار و محبوبیت و بلکه علامت صریحی از بحرانزدگی و نگرانی او است. هرچه که در باره این سفر تبلیغات دولتی پر سر و صداتر باشد توخالی بودن طبل آن بیشتر برملا میشود.
انشقاق درونی رژیم البته با بحرانهای بیرونی آن بی ارتباط نیست. سطح نارضاییهای مردم با افزایش سیاست سرکوب سیاسی و اجتماعی از یک سو و بحرانهای اقتصادی روزافزون آن از سوی دیگر به نحو بیسابقهای بالا رفته است. تحریمهای اقتصادی و سوء مدیریت دولت احمدینژاد بحرانهای جدیدی در اقتصاد کشور (از جمله، بحران ارزی) ایجاد کرده است. برنامه هدفمند کردن یارانهها که این روزها اجرای آن آغاز شده یکی از نابسامانترین طرحهایی است که تا کنون در جامعه مطرح شده است. هیچگاه در هیچ کشوری پروژهای به این وسعت و با این بودجه سنگین و این همه افراد ذینفع با این همه بیبرنامگی و هرج و مرج و این همه اظهارات ضد و نقیض و این همه سردرگمی مجریان و دستاندرکاران آن اجرا نشده است. این پروژه و به خصوص افزایش ناگهانی و شدید قیمتها و هرج و مرج در پرداخت یارانهها موج جدیدی از نارضایی در مردم ایجاد خواهد کرد و به همین دلیل نیز رژیم ارگانهای نظامی و انتظامی و امنیتی خود را از هم اکنون برای مقابله با و سرکوب اعتراضات ناشی از این نارضایی آماده کرده است.
رژیمی که با این بحرانهای درونی و بیرونی روبرو است نحیف تر از آن است که بتوان آن را در برابر «ميكروبهای سياسی و اجتماعی» آزادی و دموکراسی و حقوق بشر واکسینه کرد. رژیم مصونیت طبیعی خود را از دست داده و بیش از هر زمان دیگر در برابر این ميكروبها آسیبپذیر شده است. جنبش سبز به نظامی تزریق شد که از درون پوسیده و از بیرون در معرض سهمگینترین بحرانهای سیاسی و اجتماعی قرار گرفته است. این جنبش رژیم را واکسینه نکرده و بلکه آن را به شدت تضعیف کرده است. نشانه امر هم همین که از آن هنگام به بعد بحرانهای درونی و بیرونی رژیم بیشتر شده و کمتر نشده است. اگر این بحرانها شدیدتر نشده بود خامنهای نیاز نداشت با این ظاهرسازیهای تبلیغاتی به قم برود تا شاید بتواند مشروعیت مذهبی خود و رژیم خود را از بحران نجات دهد. او همچنین نگران است که بحرانهای سیاسی و اجتماعیی در پیش، بخش بزرگتری از روحانیت را از رژیم دور کند. جنبش سبز حمله اولیه به پیکره فاسد رژیم را به انجام رسانده، و اکنون راه برای رخنه «میکروبها» به این پیکره باز شده است.
نظر کاربران:
متشکر از از شما آقای باقرزاده
مقاله ی نسبتا خوبی بود. چند روز پیش یکی از طلبه های نفوذی در دستگاههای امنیتی غرب در یکی از رادیوهای اروپایی داد سخن می داد که که سفر خامنه ای به قم سفری موفقیت آمیز بوده، بنده که در دوساعتی قم در رفت و آمدم و حتا اظهار نظر دهاتی ها و چوپانها را هم می بینم و مهک می زنم سفر خامنه ا ی را یکی از هولناکترین سفرهایش برای حکومت می دانم. بعد از این سفر رهبری سفر دیگری نخواهد داشت. همه چیز بر هم خواهد خورد. کافی ست به عکس های یادگاری رهبری با آخوندهای دور و برش نگاه کنید، روانپریشی رهبری از نوع نگاه خواهشگر بیعتش پیدا ست. در ضمن بدون استثنا روحانیون با زهر خند و پوزخند و از سر ضعف و گاهی نیز از سر نیاز مادی لبخند می زنند.... روحانیون راهی جز تن دادن به یک حکومت لاییک را ندارند.
امیدوارم ایران راهش را پیدا کند.
زنده باد انقلاب سبز