iran-emrooz.net | Wed, 13.10.2010, 9:13
کیهان چرا در دروغپراکنی اصرار دارد؟
حسین باقرزاده
|
سهشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۹ – 12 اکتبر 2010
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
کمتر هفتهای است که کیهان تهران به بهانه نوشتههای من مرا مشتمالی ندهد و با عبارات و اصطلاحاتی که خاص فرهنگ روزنامهنگاران دولتی ایران است و بیشتر در فرهنگستان کیهان ساخته و پرداخته شده است به این حقیر نپردازد. این امر البته استثنایی نیست. افراد بسیاری هستند و از جمله رهبران جنبش سبز که به مناسبت و بیمناسبت در صفحات کیهان مشمول عنایات آقای شریعتمداری میشوند و به القاب مزدور و جاسوس و وطنفروش و وابسته به اسراییل و آمریکا و موساد و سیا و دهها عنوان دیگر از این قبیل مفتخر میشوند. من که جای خود دارم. در واقع تا آنجا که به فحاشیها و اهانتها و انگها مربوط میشود برای من مسئله مهمی نیست. کیهان زبان دیگری نمیشناسد و کاربرد این زبان بیشتر فرهنگ این روزنامه را به خوانندگان آن معرفی میکند تا چیز دیگری به دست آنان بدهد. ولی کیهان مرتبا اصرار دارد که مرا عضو سازمان مجاهدین خلق و حتا عضو مرکزیت آن نیز معرفی کند - و این انتساب به تبع کیهان در سایر رسانههای حکومتی به عنوان یک واقعیت بازتاب مییابد و به روش یک کلاغ چهل کلاغ توسعه پیدا میکند. از جمله، «بصیرت»، «نشريه روزانه (داخلي) معاونت سياسي نمايندگي ولي فقيه در سپاه» در این هفته کشف کرده است که من «مسئول رادیو منافقین در سالهای جنگ تحمیلی» نیز بودهام.
من البته عضو سازمان مجاهدین خلق نیستم و به طریق اولی در مرکزیت آن نیز قرار ندارم. از رادیو مجاهدین در سالهای جنگ نیز کمترین اطلاعی ندارم. نمیدانم کجا بوده و چه کسی آن را اداره میکرده است. بنا بر این من نمیتوانستهام مسئول چنین رادیویی باشم. معلوم نیست «بصیرت» که به اقتضای نامش باید بسیار چشم تیزبینی داشته باشد در کجا مرا به قول خودش در «رادیو منافقین» دیده است، ولی مسلما این قدر به درستی این امر اعتقاد داشته که بدون کمترین شک و تردیدی از این امر به عنوان یک واقعیت یاد کرده است. مناسبت یاد کردن من در «بصیرت» البته نقل قول تکه پارهای از نوشته هفته پیش من است که دو روز پیشتر از آن عینا در کیهان شریعتمداری آمده است. کیهان نقش تولید «خبر» همراه با فحاشیهای لازم را به عهده دارد، و دهها رسانه و بولتن دولتی دیگر از این آبشخور تغذیه میکنند و احیانا بر چربی آن میافزایند. بصیرت در این جا لازم دیده است که گفته کیهان را با انتساب چربتری در باره من به خورد خوانندگان خود بدهد.
کیهان میداند که انتساب من به مجاهدین واقعیت ندارد. نویسندگان بصیرت نیز قاعدتا باید آگاه باشند که کاری را که به من نسبت دادهاند افسانه است. ولی چرا کیهان و عقبه او به فحاشی بسنده نمیکنند و علاوه بر آن به نشر اکاذیب نیز اصرار دارند؟ آیا مصرف کنندگان تولیدات آنان این دروغها را میپذیرند؟ توجه کنیم که مندرجات کیهان خمیرمایه اصلی دهها بولتن داخلی را تشکیل میدهد که منبع تغذیه مقامات جمهوری اسلامی از بالاترین آنان تا ارگانهای سیاسی، امنیتی و نظامی و قضایی رژیم و مداحان و تبلیغاتچیها و امامان جمعه و نمایندگان رنگ و وارنگ ولی فقیه در سپاه و دانشگاهها و این جا و آنجا بشمار میروند. بیدلیل نیست وقتی کیهان «خبر» میسازد که «رهبران فتنه» این قدر از آمریکا پول گرفتهاند به فاصله کوتاهی این «خبر» در سایر رسانههای حکومتی و بولتنها بازتاب مییابد و از دهان امامان جمعه و وزیر اطلاعات و این دادستان و آن وکیل یا وزیر یا نماینده ولی فقیه بیرون میآید. ولی تا اینجا مسئلهای نیست. مشکل از آنجا آغاز میشود که ببینیم این اشاعه اکاذیب بردی به مراتب بیشتر از محدوده پیروان ولی فقیه دارد.
واقع این است که یک دروغ اگر سد بار تکرار شود در ذهن بسیاری به راست تبدیل میشود. کیهانیان میدانند که با اشاعه دروغ میتوانند آن را ناخودآگاه حتا در ذهن مخالفان خود نیز جا بیندازند. فرهنگ دروغ و اشاعه اکاذیب در جمهوری اسلامی البته از کیهان آغاز نشده است. این فرهنگ با جمهوری اسلامی زاده شد و همراه با آن ادامه یافته است. در جریان گروگانگیری سفارت آمریکا چه دروغها که به چه افرادی نسبت داده نشد؟ عباس امیر انتظام از بهترین نمونههای قربانی این فرهنگ بود. دروغپردازیهای رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی نیز در سالهای اخیر آغاز نشده است. بسیاری از دروغپردازان روزهای اول انقلاب البته بعدا اصلاحطلب شدند و بعضا در معرض فحاشیهای امروزین کیهان نیز قرار گرفتند. ولی آلودگی به آن فرهنگ هنوز آنان را آسیبپذیر نگاه داشته است. بیهوده نیست که هنوز بسیاری از آنان از ادبیات مبتذل کیهانی استفاده میکنند و مثلا یک سازمان با نام مشخص مجاهدین را منافقین میخوانند - در عین آن که خود آنان از سوی کیهان به لقب «منافقین جدید» مفتخر شدهاند.
از آثار جا افتادن فرهنگ کیهانی در ذهن بسیاری از اصلاحطلبان دهه گذشته و مخالف کیهان ادامه مرزکشیهای خودی/ناخودی از سوی آنان است. کافی است به دهها سایت خبری و تحلیلی اینان نگاه کنید و ببینید که نویسندگان آنان به سختی از محدوده خودیها بیرون میرود و یا تنها به افرادی تعمیم یافته که پرونده آنها کاملا «پاک» است. به راستی اگر در سه دهه گذشته در ذهن آنان افرادی تحت عنوان ضد انقلاب یا مثلا وابسته به مجاهدین خلق ثبت شده چرا به خود زحمت دهند و دست کم در درستی آن تحقیق کنند؟ و یا چرا از آنان چیزی منتشر کنند و از طریق این ارتباط بیشتر از کیهان فحش بخورند؟ تبلیغات کیهانی البته هدف دیگری را نیز تبلیغ میکند: تأثیر بر ذهن جوانانی که در دوره اصلاحات به بلوغ رسیدند، سابقه ذهنی از سالهای انقلاب و پیش از آن ندارند و اطلاعات خود را عمدتا از رسانههای اصلاحطلب یا کیهانیان گرفتهاند.
اشاره کردم که کیهان میداند که انتساب من به مجاهدین واقعیت ندارد. کیهان برای اولین بار در سال 1378 این مسئله را مطرح کرد. در آن هنگام، کیهان به دلیل یک نوشته کوتاه من علیه مجازات اعدام در روزنامه نشاط بلوایی به راه انداخت، روزنامه را به تعطیل کشاند و دست کم سه نفر از دست اندرکاران آن را به زندان انداخت. در همان هنگام حسن صفار هرندی سردبیر کیهان با اشاره به سابقه همکاری من با مجاهدین خلق در سالهای 1353/54 طی مقالهای وانمود کرد که گویا من در قتل شریف واقفی دست داشتهام. این اتهام سخیف به سرعت در تعداد دیگری از نشریات همسو با کیهان بازتاب یافت. من طی نامهای محترمانه توضیح دادم که در آن موقع من خارج کشور بودم و پس از شنیدن خبر این قتل به شدت اعتراض کردم و حتا با تحمل خطر زیاد به داخل کشور رفتم و بعد با تحمل خطر بیشتر از دست رهبری وقت مجاهدین فرار کردم - و از آن هنگام نه فقط هیچگاه دیگر عضو مجاهدین نبودهام و بلکه با یک دگردیسی کامل بلافاصله به راه مبارزات مسالمتآمیز دموکراتیک و حقوق بشری افتادم. کیهان و دیگر روزنامهها البته این تکذیبنامه را منتشر نکردند، و فقط تهران تایمز متن انگلیسی آن را منتشر کرد. کیهان همه اینها را میداند و نیز میداند که در بیست و چند سال گذشته من رسما و علنا چند بار مورد طعن و لعن مجاهدین قرار گرفتهام.
دروغپردازیهای کیهان البته بیتأثیر نبوده است. سابقه مجاهد بودن و «تروریست» بودن من در ذهن بسیاری جا افتاده است. چندی پیش ابراهیم نبوی متنی نوشت و در آن از دهها نفر نام برد که چه بودند و چه شدند. در این فهرست، او در بین جمعی که چندین نفر از رهبران سابق و لاحق مجاهدین و فداییان خلق و گروههای مسلح دیگر را نیز در بر میگرفت تنها از یک نفر به نام «تروریست» سابق یاد کرد، و آن من بودم. من مطمئنم که آقای نبوی با من غرض شخصی نداشته است. ولی وقتی در جریان روزنامه نشاط روزنامهها از من به عنوان یک تروریست آدمکش یاد کنند و تکذیبنامه آن حتا در روزنامههای اصلاحطلب درج نشود آیا تعجبی دارد اگر این سابقه جعلی در ذهن بسیاری از افراد مانند او یا نیروهای جوانی که سابقه ذهنی از وقایع آن سالهای دور ندارند جا بیفتد و حتا ناخودآگاه آن را به کار گیرند؟ چندی پیش نیز در یکی از سایتها کسی به من تاخت که تو مجاهدی. دوستی به دفاع از من نوشت که چنین نیست، و فلانی (من) پس از رفتن مجاهدین به عراق از آنان جدا شدهاست. به این دوست گفتم که حتا اطلاعات تو نیز نادرست است و سابقه کار من با مجاهدین در واقع به چند سال پیش از انقلاب بر میگردد، و پس از آن من با این راه و ایدئولوژی بالکل قطع رابطه کردم.
القای دروغ و جا انداختن آن حتا در ذهن مخالفان، ظاهرا هدف اصلی کیهان و کیهانیان در اصرار بر ادامه دروغ و چرب کردن آن است. آنان میدانند که تکرار دروغ به هر حال تأثیرگذار است و به این وسیله میتوان بذر بیاعتمادی و تفرقه را در بین مخالفان پراکند. کیهان میداند که بخشی از مخالفان حکومت (اصلاحطلبان یکی دو دهه اخیر) به دلیل مرزبندیهای گذشته خود با نیروهای سکولار و دموکرات در برابر این گونه تبلیغات آسیبپذیرند و تبلیغاتی که تعصبات و پیشداوریهای پیشین آنان را تقویت کند بر روی آنان تأثیر میگذارد. به این دلیل نیز دیده میشود که هنوز بسیاری از آنان حتا در درون جنبش سبز از مرزهای خودی/ناخودی پیشین حفاظت میکنند. کیهان و کیهانیان به خوبی به این خط گسل در درون جنبش سبز آگاهند و از اشاعه هر دروغی برای تاثیرگذاری بر آن دریغ نخواهند کرد. این خداپرستان بدون واهمه از خدایی که گفته میشود دروغگو دشمن او است به کار خود ادامه میدهند. ولی این وظیفه مخاطبان است، به خصوص کسانی که خود مورد طعن و لعن کیهانیان قرار میگیرند، که دروغهای آنان را از ذهنیت خود بزدایند و اجازه ندهند که این تبلیغات ذهنیت تعصبآمیز گذشته آنان را تقویت کند و یا بر آن بیفزاید.