iran-emrooz.net | Tue, 28.06.2005, 22:11
جنگ قدرت در مافیای حاكم
دكتر حسين باقرزاده
سهشنبه ٧ تیر ١٣٨٤ – ٢٨ ژوئن ٢٠٠٥
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
نمایش انتخاباتی جمهوری اسلامی ایران با نتیجه شگفتانگیزی به پایان رسید و همه ناظران مسایل سیاسی ایران را بهتزده كرد. خوشباوران به پیروزی معین دل بسته بودند و واقعگرایان با توجه به ساختار سیاسی قدرت در ایران پیروزی رفسنجانی را قطعی میدانستند. برخی نیز با توجه به بسیج و آرایش نیروهای نظامی وابسته به ولی فقیه موفقیت قالیباف را محتمل گرفته بودند. این پیشبینیها و گمانهزنیها همه بر باد رفت و از صندوق آرای انتخابات جمهوری اسلامی كسی سر درآورد كه كسی نبود. كوتولهترین نامزد مصوب شورای نگهبان، در مسابقه انتخاباتی، رفسنجانی قدرتمند را نیز پشت سر گذاشت و حادثهای آفرید. حادثهای كه یكشبه سرنوشت جمهوری اسلامی را تغییر داد و آن را در مسیر دیگری انداخت.
اكنون كسی بر مسند ریاست جمهوری اسلامی ایران مینشیند كه تنها یك تداركچی نیست و بلكه اطاعت از خامنهای را وظیفه خود میشناسد؛ در بهترین حالت گفتههای خمینی را تكرار میكند كه مردم برای دموكراسی انقلاب نكردهاند؛ ایران را آزادترین كشور جهان میشناسد؛ معتقد است كه حقوق بشر در كشورهای غربی به مراتب بیشتر نقض میشود و از بابت آن اظهار نگرانی میكند؛ در مورد زنان تعارفهای آخوندی میكند و شان آنان را اجل از آن میداند كه حقوقی برابر مردان داشته باشند؛ میخواهد ایران را كشور نمونه جهان اسلام كند؛ به تهدیدهای آمریكا و اسراییل میخندد و خواهان سختگیری در گفتگوهای اتمی است؛ معتقد است كه قوه قضائیه در سركوب مطبوعات و نویسندگان و روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر دقیقا برابر قانون عمل كرده است و او مسئولیتی در برابر زندانیان سیاسی اعتصابغذاكرده ندارد. طوطی دستآموزی كه گفتههای ولی و مولای زمانش را عینا بازگو میكند و آماده است تا منویات او را نیز به مرحله اجرا درآورد.
احمدینژاد البته درسهای عوامفریبی خود را از رهبرانش خمینی و خامنهای خوب یاد گرفته است. به زبان مردم عادی سخن میگوید و از خود افتادگی نشان میدهد. برای فقیران دل میسوزاند. میخواهد «عدالت» را در جامعه رواج دهد و حق مردم را از طاغوتیان جدید بگیرد. با این گفتهها سعیدارد اگر نه پیش از رایگیری كه پس از آن برای خود محبوبیتی دست و پا كند. از یك سو برای جذب تودههای فقیر وعده كار و ارزانی و فراوانی میدهد و از سوی دیگر با تكیه بر احساسات ملی از ایران و ایرانی سخن میگوید و ایستادگی در برابر غرب را در صدر سیاست خارجی خود قرار میدهد. به بیان دیگر، او میخواهد جامعه ایران را پس از ٢٦ سال به آغاز انقلاب بازگرداند با همان شعارها و همان وعدهها و همان عوامفریبیها.
با این گفتهها و مواضع، به نظر میآید او بهترین نامزد جناح ولی فقیه بوده است و مخالفان ولی فقیه به اشتباه میاندیشیدهاند كه نظر خامنهای بیشتر بر روی سایر نامزدهای این جناح (قالیباف یا لاریجانی یا رضایی) است. به سختی میتوان اندیشید كه هیچیك از آن نامزدها میتوانستند تا این درجه خلوص از ذوب در ولایت از خود نشان دهند. تنها اشكال كار آن بود كه احمدینژاد ناشناختهتر از بقیه بود. ولی این مشكل نیز با بسیج سازمانیافته نیروهای سپاه و بسیج و كنترل غالب صندوقهای رای به وسیله این عوامل حل شدنی بود. یك دستور سازمانی و فتوای شرعی برای رایسازی و رایخوانی به نفع احمدینژاد مسئله را حل میكرد. صحنه انتخابات، صحنه نبرد حق و باطل بود و در چنین نبردی میتوان از هر حربه و خدعهای استفاده كرد. دشمن را باید به هر وسیلهای كوبید. و مكروا و مكرالله، والله خیر الماكرین.
از همان چند هفته پیش كه مقدمات انتخابات دوره جدید ریاست جمهوری اسلامی ایران شروع شد مشخص بود كه اصلاحطلبان شانس زیادی برای موفقیت ندارند. از یك سو، اعتماد و امید نیروهای بدنه اجتماعی آنان به تدریج سلب شده بود و تجربه دو انتخابات شوراهای شهرها و مجلس هفتم نشان داد كه اصلاحطلبان نمیتوانند امید زیادی به حمایت مردم داشته باشند. در آن دو مورد، نامزدهای اصلاحطلبی كه توانسته بودند از صافی شورای نگهبان بگذرند غالبا از حمایت مردم در پای صندوقهای رای محروم ماندند. تجربه تحصن نمایندگان مجلس ششم و حمایت ناچیزی كه از سوی مردم دریافتند نیز حاكی از دلسردی مردم از آنان بود. مردم دیگر به تجربه دریافته بودند كه اولا اصلاحطلبان شهامت ایستادگی در برابر ولیفقیه را ندارند و ثانیا اگر هم بخواهند ایستادگی كنند از قدرت قانونی برایاعمال خواستههای خود محرومند. از سوی دیگر، سازمانهای عریض و طویل وابسته به ولی فقیه خود را مجهز كرده بودند تا به هر قیمت كه شده نگذارند نامزدهای اصلاحطلب از صندوقهای رای سر درآورند. علاوه بر این، از ماهها پیش زمزمه شركت هاشمی رفسنجانی در انتخابات نیز مطرح شد تا شانس پیروزی اصلاحطلبان به حد اقل ممكن برسد.
در این شرایط تنها یك خوشبینی مفرط میتوانست شركت اصلاحطلبان را در انتخابات (آن هم به شكرانه حكم حكومتی ولی فقیه) توجیه كند - عملی كه نتیجهای جز گرم كردن تنور انتخابات نمیتوانست داشته باشد. آقای خامنهای در حكم حكومتی خود گفت كه این كار برای این كه مردم با «سلائق» بیشتری به پایصندوق رای بیایند لازم است. از دید او كه هیچ توهمی در مورد موفقیت اصلاحطلبان نداشت، به روشنی به هر طرف كه داده میشد رای سود جمهوری اسلامی بود، و اصلاحطلبان و نیروهایهوادار آنان دقیقا همین خواسته او را به مرحله اجرا گذاشتند. آنان كم و بیش میدانستند كه با ورود هاشمی رفسنجانی به صحنه انتخابات، اگر هم نامزد آنان به مرحله دوم راه پیدا كند، كارشان جز آرایش صحنه انتخاباتی جمهوری اسلامی نتیجهای نخواهد داشت - و در عین حال به توهمآفرینی خود ادامه دادند.
رفتن رفسنجانی به دور دوم تقریبا قطعی بود. ولی حاكمیت با كشاندن احمدینژاد به دور دوم نشان داد كه حاضر نیست به هیچیك از اصلاحطلبان، و حتی مطیعترین آنها كروبی، اجازه دهد با رفسنجانی به رقابت برخیزند. یعنی معلوم شد كه رقابت اصلی از دید حاكمان جمهوری اسلامی نه بین جناح ولیفقیه و اصلاحطلبان و بلكه در درون جناح ولیفقیه است. رفسنجانی و هواداران او زمزمههایی به راه انداخته بودند كه قدرت مطلقه ولی فقیه را نشانه میگرفت، و اینك مریدان ذوب شده در ولی فقیه به جبههگیری در برابر او پرداختند. مبارزه قدرت در دوران اصلاحات كه بین اصلاحطلبان و جناح وابسته به ولی فقیه جریان داشت اكنون به درون خود این جناح و مافیای رفسنجانی-خامنهای انتقال یافته است. دو «یار قدیمی» كه در تمام تحولات دوران حیات جمهوری اسلامی بیش از هر كس دیگری دخیل بودهاند اكنون در برابر هم قرار گرفتهاند.
پیروزی احمدینژاد به معنای شكست رفسنجانی در این نبرد است، ولی این را باید اولین نبرد در جنگ قدرت در مافیای حاكم تلقی كرد. احمدینژاد و سخنگویان او در مجلس و خارج آن حملات مستقیم و نامستقیم خود به رفسنجانی و خانواده او را شروع كردهاند. فساد مالی و ثروت هنگفتی كه اعضای این خانواده از بیتالمال به چنگ آوردهاند هدف مردمپسندی بشمار میرود. از سوی دیگر، به سختی میتوان تصور كرد كه هاشمیزخمخورده كه از «یار ٥٠ ساله» خود خامنهای چنین نارو خورده است در برابر این حملات ساكت بنشیند و در صدد انتقامجویی بر نیاید. مافیای حاكم، همانند همه مافیاهای دیگر، پس از سركوب رقبای بیرونی خود در درون به جان یكدیگر افتادهاند، و همانند آنان در این مبارزه ممكن است از هیچ وسیلهای (حتی قتل وترور) نیز ابا نكنند. این قانون مافیا است.
با پیروزی احمدینژاد، گفتمان مدنی مبتنی بر نفی خشونت (بزرگترین محصول دوران اصلاحطلبی) در ایران تضعیف میشود و گفتمان خشونت جایگزین آن میگردد. این گفتمان هم در درون مافیای حاكم و هم در رابطه ببرونی آن با مردم انعكاس مییابد. علاوه بر این، همین گفتمان در سیاست خارجی ایران نیز انعكاس پیدا خواهد كرد. عواقب چنین سیاستی در صحنههای داخلی و بینالمللی میتواند بسیار فاجعهبار باشد. برایپیشگیری از این فجایع، مدافعان حقوق بشر و منادیان آزادی و دموكراسی و استقلال وظیفه سنگینی به دوش دارند. امید كه اینان بتوانند پیش از آن كه دیر شده باشد با كمك و همیاری یكدیگر به این وظیفه تاریخی خود عمل كنند.