iran-emrooz.net | Tue, 05.10.2010, 22:22
رهبری جنبش سبز به یک سیاست خارجی فعال نیاز دارد
حسین باقرزاده
|
سهشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۹ – 5 اکتبر 2010
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
اقدام آمریکا در تحریم هشت مقام امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی به دلیل نقض حقوق بشر عملی بی سابقه و نامنتظره بود. این برای اولین بار است که بزرگترین کشور غربی مقامات ایران را نه به دلیل فعالیت هستهای و یا عملیات برون مرزی آنان تحت تحریم قرار میدهد و بلکه بر اساس عملکرد آنان در مواجهه با مردم بیدفاع و سرکوب خشونتبار معترضان به انتخابات سال گذشته دست به این کار زده است. اقدام آمریکا البته بیشتر جنبه نمادین دارد و در عین حال حامل دو پیام مهم است. یکی خطاب به حاکمان در ایران که دایره فشارهای بینالمللی بر آنان روز به روز تنگتر خواهد شد، و دیگری خطاب به مردم ایران که آمریکا با آنان دشمنی ندارد و نه تنها حساب آنان را از حساب حکومت جدا کرده و بلکه در دفاع از آنان حاضر است بر حکومت فشار وارد کند. این پیامها، واکنشهای متناسب و متضاد خود را از سوی مقامات حکومتی در ایران و بسیاری از فعالان سیاسی و حقوق بشری ایرانی (مستقر در خارج کشور) به دنبال آورده است. ولی رهبران سیاسی داخل کشور عموما در این مورد سکوت اختیار کردهاند و از اظهار نظر صریح خودداری میکنند. چرا؟
جهان غرب سالها است که برای وارد کردن فشار بر رژیم ایران به دلایل سیاسی تلاش میکند. آمریکا از همان ماههای اول پس از انقلاب و گروگانگیری دیپلماتهایش در تهران یک سلسله تحریمها علیه ایران را وضع کرد. این تحریمها برای بیش از سه دهه ادامه داشته و هزینههای اقتصادی، نظامی و سیاسی سنگینی بر جمهوری اسلامی و مردم ایران وارد کرده است. علاوه بر آن، در یک دهه گذشته تحریمهای جدیدی علیه جمهوری اسلامی به دلیل فعالیتهای هستهای آن از سوی غرب و سازمان ملل وضع شده است. این تحریمها که بیشتر مقامات و مؤسسات و شرکتهای دستاندرکار فعالیتهای نظامی و هستهای ایران را هدف قرار داده، در عین حال بر اقتصاد کشور و روابط تجاری و مالی ایران با جهان خارج نیز تأثیر گذاشته و مشکلات فراوانی برای شهروندان ایرانی ایجاد کرده است. تحریمهایی که به خصوص از سوی آمریکا علیه ایران وضع شده، به لحاظ شدت و گسترش آن، پس از تحریمهای دهه آخر حکومت صدام حسین بر عراق، بیش از هر کشور دیگر بوده است.
این تحریمها، در مواردی که بر مردم ایران فشار آورده و زیانهای جانی و مالی متوجه آنان کرده به درستی مورد اعتراض مردم قرار گرفته است. برای مثال، تحریم فروش لوازم یدکی هواپیماهای مسافربری بوئینگ به ایران از سوی آمریکا تا به حال به صورت مستقیم و نامستقیم به بهای جان ایرانیان زیادی تمام شده است. از یک سو هواپیماهای ایرانی ساخت آمریکا بدون تجهیزات ایمنی کامل به حمل و نقل مسافر میپردازند، و از سوی دیگر شرکتهای هواپیمایی ایرانی مجبور شدهاند از هواپیماهای با کیفیت ایمنی پایینتر که در بازار آزاد قابل دسترس است استفاده کنند. نتیجه آن، سانحههای هوایی متعدد است که هر یک به بهای جان دهها یا سدها سرنشین هواپیماها اتفاق افتاده است. آمریکا از عملکرد رژیم ایران ناراضی است، ولی در واکنش به آن گاه به تحریمهایی متوسل شده که در بسیاری از موارد جان و مال شهروندان بیگناه را مورد مخاطره قرار داده است.
البته انگیزههای غرب برای اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی قابل درک است. سیاست هستهای و خارجی جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه بسیاری از جوامع غربی را نگران کرده است. جامعه جهانی نسبت به اهداف فعالیتهای هستهای رژیم ایران مشکوک است و جمهوری اسلامی نتوانسته اعتماد جهانی و به خصوص غرب را به ادعای مسالمتآمیز بودن این فعالیتها کسب کند. از سوی دیگر، سیاستهای ماجراجویانه رژیم ایران در عراق و فلسطین و لبنان و افغانستان، اخلال در مذاکرات صلح بین فلسطین و اسراییل، و تهدیدهای احمدینژاد علیه اسراییل همراه با اظهارات تحریکآمیز او در باره هولوکاست، غرب را به شدت نگران تشنج در خاورمیانه کرده است. در این شرایط، و در فقدان هر حربه مناسب دیگر، تحریم تنها وسیله غیر نظامی است که غرب میتواند علیه رژیم جمهوری اسلامی به کار بگیرد. غرب البته گزینه نظامی را به کنار نگذاشته است، ولی میداند که حمله نظامی علیه ایران - حتا به صورت تاکتیکی و علیه هدفهای نظامی و استراتژیک - میتواند عواقب پیشبینی ناشدنی وخیمی در پی داشته باشد و تمام منطقه خاورمیانه را به آتش بکشد.
این تحریمها در هر صورت نتوانسته است نتیجه مطلوب غرب را به بار آورد و بلکه فشارهای زیادی بر زندگی مردم وارد کرده است. . علاوه بر آن، رژیم ایران توانسته است فعالیت هستهای را به عنوان یک مسئله ملی در ایران مطرح کند و حمایت بخش وسیعی از مردم را در این زمینه به دست بیاورد. ترکیب این دو امر، به دستگاههای تبلیغاتی رژیم امکان داده است که تحریمهای غرب را علیه مردم ایران و منافع ملی این کشور وانمود کنند و به این وسیله به احساسات ضد غربی مردم ایران دامن بزنند. به همین دلیل، این تحریمها از سوی کمتر کسی در ایران یا نیروهای اپوزیسیون مورد تأیید قرار گرفته است. فعالان مدنی، سیاسی و حقوق بشری ایران بارها از این که غرب نه به انگیزههای حقوق بشری و بلکه صرفا به دلیل فعالیتهای هستهای یا سیاست خارجی جمهوری اسلامی رژیم را مورد تحریم قرار دادهاند انتقاد کردهاند و خواستار آن شدهاند که نقض فاحش حقوق بشر در ایران مبنای فشار بر این رژیم قرار گیرد.
دامنه نقض حقوق بشر در ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی در جهان به تحقیق بینظیر است. رژیمی که به لحاظ سرانه بالاترین رقم اعدام را در جهان به خود اختصاص داده است، تنها کشوری است که بزهکاران خردسال را اعدام میکند، به انواع مجازاتهای خشن و ضد انسانی از جمله شلاق و قطع عضو و سنگسار دست میزند، در ملأ عام آدم میکشد، مخالفان سیاسی خود را شکنجه میدهد و به زندانهای طولانی یا مرگ محکوم کرده و یا آنها را سر به نیست میکند، و انواع شدید تبعیضهای جنسیتی و عقیدتی و قومی را نهادینه کرده است، آیا نباید از سوی جامعه جهانی مورد اعتراض و فشار قرار گیرد؟ ولی این تنها انگیزه اخلاقی نیست که جهان را موظف میکند در برابر این موج جنایت و خشونت بیبند و بار ساکت ننشیند و به اعتراض برخیزد، و بلکه تکیه بر کارنامه حقوق بشر رژیم ایران و فشار بر آن از این زاویه، در واقع شاه کلید حل مشکلات دیگر غرب با ایران و از جمله سیاست هستهای و خارجی آن نیز خواهد بود.
مشکل اصلی ایران نه فعالیتهای هستهای یا سیاست خارجی آن، و بلکه دموکراسی است. اگر در ایران دموکراسی برقرار شود نه این کشور در شفافسازی برنامههای هستهای خود و کسب اعتماد جهانی مشکل خواهد داشت، و نه یک ایران دموکراتیک در منطقه با کشوری سر جنگ میتواند داشته باشد. غرب اگر واقعاً به دنبال حل دو مشکل اصلی خود با ایران (فعالیت هستهای و سیاست منطقهای آن) است، باید که به جنبش دموکراسیخواهی ایران کمک کند. و دموکراسی جز با رعایت حقوق بشر در هیچ جامعهای محقق نمیشود. از این رو، فشار بر ایران در زمینه حقوق بشر نه فقط یک وظیفه اخلاقی جهان آزاد و دموکراتیک است، و بلکه به لحاظ عملی نیز به تحقق اهداف غرب برای رفع خطر ایران مجهز به سلاح هستهای و کاهش یا رفع تروریسم یا تشنج در خاور میانه کمک خواهد کرد. از این رو، غرب نه به دلایل اخلاقی و بلکه صرفا از دید منافع ملی خود نیز اگر شده باید به جنبش دموکراسیخواهی ایران کمک برساند و بر دشمنان دموکراسی و ناقضان حقوق بشر در ایران فشار وارد آورد.
اعلام تحریمهای جدید از سوی آمریکا نشانه آن است که این نداها به گوش غرب رسیده و اکنون به آن توجه شده است. اقدام آمریکا البته تا این جا فقط اهمیت نمادین دارد، چون هشت نفر یادشده که در معرض محدودیت و تحریم قرار گرفتهاند به آمریکا رفت و آمد نداشتهاند و احیانا منافع مالی نیز در آن جا ندارند. ولی اهمیت کار در پیامی است که این اقدام به همراه دارد. پیامی که به حاکمان ایران میگوید که دایره فشارهای بینالمللی بر آنان روز به روز تنگتر خواهد شد، و به مردم ایران ندا میدهد که آمریکا با آنان دشمنی ندارد و نه تنها حساب آنان را از حساب حکومت جدا کرده و بلکه در دفاع از آنان حاضر است بر حکومت فشار وارد کند. نوع تحریم نیز چنان است که اولا افراد شناخته شده معینی را که آمران یا عاملان خشونت بودهاند به شخصه هدف قرار میدهد و به مردم ایران صدمه نمیزند، و ثانیا موضوع آن (حقوق بشر) مقولهای نیست که رژیم بتواند مانند فعالیت هستهای احساسات ملی مردم را به نفع خود تحریک کند و اقدام آمریکا را ضد منافع ملی قلمداد نماید.
این امر نمادین نمایانگر تحول بزرگی در مقابله جامعه جهانی با خشونتگران حاکم بر ایران است. برای این که این عمل نمادین به حرکتی مؤثر در سطح جهانی تبدیل شود باید تلاش کرد تا اولا سایر کشورهای جهان (و مآلا شورای امنیت سازمان ملل) به آن بپیوندند و ثانیا دایره شمول آن به همه عناصر شناخته شده دخیل در اعمال خشونت علیه مردم گسترش یابد. برای این کار، نیاز به یک تلاش ملی است. بسیاری از فعالان سیاسی و حقوق بشری ایرانی (مستقر در خارج کشور) از این عمل استقبال کردهاند. ولی از رهبران سیاسی داخل کشور سخنی شنیده نشده است. این امر ممکن است از گرایش غربستیزی که بر فرهنگ سیاسی ما به خصوص در سه دهه اخیر مسلط شده ناشی شده باشد - عنصر فرهنگی که تبلیغاتچیهای حکومتی به شدت از آن (تحت عنوان جاسوس و وابسته و مزدور غرب) علیه مخالفان و رهبران جنبش سبز استفاده میکنند. ولی پذیرش این عنصر فرهنگی تنها به معنای تسلیم شدن به گفتمان حکومت است. اگر غرب کار نادرستی میکند باید در برابر آن ایستاد. با همین منطق، اگر غرب کار درستی انجام داد باید از آن استقبال کرد.
فعالان سیاسی داخل کشور و به خصوص رهبران جنبش سبز باید به صورت فعال در این مقوله وارد شوند و ضمن استقبال از این حرکت آمریکا از سایر کشورهای دیگر جهان و جامعه جهانی بخواهند که به این حرکت بپیوندند. آنان در عین حال میتوانند از اعمال تحریمهایی که به مردم کشور زیان وارد میکند انتقاد کنند و رفع آنها را بخواهند. برای نمونه، بجا است که همراه با استقبال از تحریمهای حقوق بشری، از آمریکا خواسته شود که تحریم قطعات یدکی هواپیماها را لغو کند و اجازه ندهد که بیش از این مردم ایران با جان و مال خویش هزینه این تحریم را بپردازند. به برکت حرکت عظیم مردمی ما در یک سال گذشته، جهان با واقعیتهای جامعه ایران آشنا شده و آمادگی بیسابقهای برای کمک به جنبش دموکراتیک ایران پیدا کرده است. این وظیفه رهبران جنبش است که به صورت فعال با جامعه جهانی وارد تعامل شوند، از انگهای ضد غربی رژیم نهراسند و صریحاً جامعه جهانی را به اعمال تحریمهای حقوق بشری تشویق کنند و از اعمال تحریمهایی که به مردم صدمه میزند بر حذر دارند. رهبری جنبش سبز به یک سیاست خارجی فعال نیازمند است.